انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

میلاد حضرت زهرا(س)

شکوفایی غنچه نبوی

در آسمان مکه و در منزل نزول وحی، شوری برپا بود. فرشتگان وحوریان بهشتی هلهله کنان و تبریک گویان به زمین می آمدند و گرداگرد خدیجه حلقه می زدند و آیه «فتبارک اللّه احسن الخالقین» را زمزمه می کردند. آن شب درهای عرش گشوده شده بود و لیلة القدر خدا و تنزل الملائکه تفسیر شدهْ و از دامان پاک خدیجه، نازدانه نبوی و گل سپید احمدی درخشید.

جشن حضور

او که آمد، عشق متولد شد و دل های آسمانیان و زمینیان، سرسبزتر از همیشه گشت. دردانه بوستان عصمت و طهارتْ در بیست جمادی الثانی، زمین و آسمان مکه را نورافشانی کرد. شاه بیت غزل آفرینش، غایت خلقت و میوه باغ رسالتْ خانه محمد صلی الله علیه و آله را با قدوم خود مزیّن نمود. پدر بر دستان کوچکش بوسه زد؛ چرا که او بِضْعَة النبی، همراه و هم راز پدر و ام ابیها بود.

تهنیت باد

سال روز میلاد اسوه زهد و تقوا، نازدانه آل کسا، اقیانوس علم و حلم، چشمه سار نجابت، صابره عصمت، عصاره بعثت، هم کُفْوِ ولایت، پیوند دهنده حلقه نبوت و ولایت، بارور کننده درخت امامت، کوثر الهی، سمبل ایثار، قصیده پاکی ها، مثنوی عرفان، غزل خوبی ها، مدافع ولایت، ام ابیها، صدیقه کبری، فاطمه زهرا علیهاالسلام بر همه شیفتگان و ره پویان طریقش تبریک وتهنیت باد.

القاب مبارک

گوهر دردانه نبوی و قرة العین رسول را با القاب بسیاری می شناسند که هر کدام از آن ها، به دلیل ویژگی های خاص آن بزرگوارْ به ایشان نسبت داده شده است. در روایات اسلامی و کتاب های تاریخی، بیش از 104 لقب برای آن حضرت آورده اند؛ از جمله این القاب می توان از زهرا، کوثر، مرضیه، مبارکه، محدثه، انسیه حورا، منصوره و عالمه نام برد.

نور آسمانی

یکی از القاب مبارک و مشهور حضرت فاطمه علیهاالسلام ، زهرا، به معنای نور و درخشندگی است. از امام صادق علیه السلام پرسیدند که چرا فاطمه را زهرا نامیده اند؟ آن حضرت فرمود: زیرا هر گاه فاطمه در محراب عبادت می ایستاد و به عبادت مشغول می شد، نور او بر اهل آسمان می درخشید، همان طور که ستارگان بر اهل زمین درخشیدند.

هدیه الهی

از میان القاب بانوی دو سرا، کوثرْ لقبی است که از سوی خداوند به او و پدرش داده شده و به معنای فراوانی و زیادی هر چیزی است. شیخ طبرسی در تفسیر خود می نویسد: گفته اند مراد از کوثر، نسل و ذُرّیه حضرت رسول صلی الله علیه و آله است که از فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر آن حضرت به وجود آمده و تا روز قیامتْ تعدادشان بیرون از شمار است. خداوند این لقب را در جواب مشرکانی که پیامبر را به واسطه نداشتن پسر، ابتر و بدون دودمان می نامیدند، به پیامبر خود عطا فرموده است.

سلام بر تو...

سلام بر تو ای دختر بهترین مخلوقات، سلام بر تو ای بانوی زنان جهانیان از اولین و آخرین، سلام بر تو ای همسر ولی خدا، سلام بر تو ای خشنود از خدا و پسندیده او، سلام برتو ای حوریه از جنس آدمی، سلام بر تو ای فاضله پاکیزه، سلام بر تو ای پرهیزکار نیکورفتار و سلام بر تو ای هم سخن فرشتگان و ای دانا.

اولین بهشتی

منزل گاه صالحان و شایستگانْ بهشت جاویدان است؛ آنان که راه سعادت را شناختند و خودْ راه هدایتی برای سعادت دیگران شدند. اولیای الهی و خاندان عصمت و طهارت، از جمله اینانند و فاطمه فرزند محمد صلی الله علیه و آله ، اولین این بزرگواران است که وارد بهشت می شود. پدر بزرگوارش رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: «اولین کسی که وارد بهشت می شود، فاطمه علیهاالسلام است».

روح فداکاری

ای سمبل ایثار و فداکاری، آن گاه که به محراب می ایستی و با معشوق خود خلوت کرده و راز و نیاز می نمایی و اشکْ سجاده ات را در بر می گیرد و زانوانت از کثرت عبادت ورم کرده و قادر به ایستادن نیست، در پیشگاه یگانه ات دست بردعا می گشایی و دیگران را دعا می کنی و حوایج آنان را از خداوند می طلبی و در جواب فرزند ارجمندت امام حسن مجتبی علیه السلام که می پرسد: مادر چرا ابتدا همسایگان را دعا می کنی؟ می فرمایی: «یا بُنَی اَلْجارُ ثُمَّ الدّارُ؛ پسرم! اول همسایگان و سپس خودمان».

بهترین همسر

حضرت زهرا علیهاالسلام ، نه تنها دختری مهربان و غم خوار پدر، که همسری شایسته و بهترین شریک زندگی برای علی علیه السلام نیز بود و از هیچ مهر و محبت و ایثاری در مورد همسر خود دریغ نمی ورزید. هرگز از او تقاضا و درخواستی نمی کرد و آن گاه که شویش به او می فرمود: فاطمه جان! چرا از من چیزی نمی خواهی تا برایت مهیا سازم، در جوابش می فرمود: «علی جان! من از پروردگار خود حیا می کنم که چیزی را که تو بر فراهم آوردن آن توان نداری، از تو درخواست کنم».

ازدواج آسمانی

جگرگوشه رسول خدا، همانند نهالی نورسته در حال رشد و نمو، و در آستانه ازدواج بود. او هم چون پدر ومادر بزرگوارش، به ارزش های انسانی و سجایای اخلاقی آراسته بود. بسیاری از مهاجر وانصار خواهان او بودند و آرزوی خویشاوندی با رسول خدا را داشتند، ولی پیامبر به همه آنان جواب منفی می داد و می فرمود: «کار ازدواج فاطمه با پروردگارش است، نه پدرش. من در این مورد در انتظار فرمان خدا هستم». بعدها پیامبر درباره ازدواج فاطمه فرمود: «فرشته ای از بارگاه خدا بر من فرود آمد که: هان ای محمد! خدای فرزانه بر تو درود می فرستد و می گوید: من در آسمان ها دختر ارجمندتْ فاطمه را به همسری امیرمؤمنان علی علیه السلام درآوردم. تو نیز در زمین او را به ازدواج علی درآور».

بهترین مادر

سرور بانوان جهان، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام که آراسته به امتیازات معنوی و سجایای اخلاقی است، دختری غم خوار برای پدر، همسری وفادار و فداکار برای شوهر، و مادری نمونه و موفق برای فرزندانش بود. او که خود در دامان وحی تربیت شده بود ومربی ای چون رسول خدا داشت، به همان شیوه و روشْ فرزندانش را تربیت کرد و از نسل او، یازده ستاره تابناک در آسمان عصمت و طهارت درخشیدند که هر کدام از آنان، پرچمدار اسلام و قرآن بودند و نیکوست آن حضرت را ام الائمه یعنی مادر پیشوایان بخوانند.

احیاگر شخصیت

اسوه زنان عالَمْ در زمانی پا به عرصه گیتی نهاد که مردم حجاز، هیچ گونه ارزش وشخصیتی برای زن قائل نبودند. او خورشیدی بود که در شب یلدای ظلمت و بی عدالتی، روح حیات را در کالبد زنان زمان خود دمید. او انسانیت، شرافت و عزت را برای مردمان به ارمغان آورد. درآن هنگام که داشتن دختر مایه ننگ و خفت و خواری بود، پدر بر دستان او بوسه می زد و از داشتن چنین دختری، بر خود می بالید.

عشق پدری

فاطمه علیهاالسلام میوه باغ رسالت، نور چشم پیامبر و عزیزترین و محبوب ترین فرد نزد پدربود. فاطمه، میوه دل و روح و روان مصطفی بود وبارها نبی اسلام فرمود: «هر که فاطمه را دوست بدارد، مرا دوست داشته است. محبت به او، محبت به منْ و خشم او، خشم من است. هر کس او را بیازارد، مرا آزرده است». آخرین کسی که پدر با او خداحافظی می کرد و اولین کسی که در هنگام بازگشت از سفرْ به سراغ او می رفت، فاطمه بود. پدر به او افتخار و مباهات می کرد و بارها بر دستان او بوسه می زد و در حق او می فرمود: «سراسر وجود فاطمه، ایمان و قلب او، سرشار از یقین است».

آینه تمام نمای پدر

عایشه، یکی از همسران رسول گرامی صلی الله علیه و آله می گوید: «هیچ کس را ندیدم که در کلام و راه و روش، شبیه تر از فاطمه به رسول خدا باشد».

بوی بهشت

عشق و علاقه پدر به فرزند خود به حدی بود که هرگاه او را می دید، می فرمود: «من بوی بهشت را از وجود فاطمه استشمام می کنم».

مادرْ در نگاه فرزند

امام مهدی(عج) در نامه ای به یکی از یارانشان نوشته اند: «دختر پیامبر خدا، فاطمه زهرا علیهاالسلام برای من سرمشق و الگوی نیکویی است». او که خود از خاندان وحی و یادگار آخرین پیامبر است، مادرش زهرا علیهاالسلام را الگوی خویش قرار می دهد. چه نیکوست ما نیز به پیروی از این مهمان دل های منتظر، مقتدا و سرمشق خود را فاطمه علیهاالسلام قرار دهیم که نیکوترین پیشوا است.

ساده زیستی و قناعت

ساده زیستی، زهد و قناعتْ از ویژگی های اصلی زندگانی حضرت زهرا علیهاالسلام بود. او، هم در خانه پدر و هم در خانه همسر، این روش را دنبال می کرد و آن را پیشه خود قرار داده بود. روح لطیف و بی آلایش او، از دلبستگی به دنیا و تجملات آن دورش می ساخت. فاطمه علیهاالسلام در تمام عمر، زندگی ساده، با صفا و پر از معنویت را برگزید.

معلم نمونه

حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام بانوی دو سرا را «عالمه» می نامند؛ چرا که او شاگردانی را تربیت کرده که الگوی دین اسلام و خاندان اهل بیت بوده اند. از جمله این افراد می توان از «فِضّه» خادم حضرت علیهاالسلام نام برد. او که درس آموخته سرای فاطمه علیهاالسلام بود، فراوان از مکتب او آموخت. فضّه، این شاگرد نمونه، حدود بیست سالْ جُز با کلام خدا (قرآن) سخن نگفت.

شخصیت حضرت زهرا علیهاالسلام در کلام رهبر

مقام معظم رهبری در شأن والای حضرت زهرا علیهاالسلام فرموده اند: «شخصیت زهرای اطهر علیهاالسلام در ابعاد سیاسی، اجتماعی و جهادی، شخصیت ممتاز و برجسته ای است، به طوری که همه زنان مبارز و انقلابی و برجسته سیاسی عالم، می توانند از زندگی کوتاه و پر مغز او درس بگیرند».

فدک، میراث نبوی

یکی از ویژگی های حضرت زهرا علیهاالسلام ، علم بی کران و فصاحت و بلاغت در سخنوری است. ایشان در خطبه زیبایی که از آن به «خطبه فدکیه» یاد می کنند، دریای بی کرانی از نکات سودمند اخلاقی و معارف بلند اسلامی را مطرح می سازند. فاطمه علیهاالسلام در بخشی از این خطبه چنین می فرماید: «خدای تعالی، ایمان را وسیله تطهیر شما از شرک، نماز را برای جلوگیری از تکبر، روزه را برای به ثبوت رساندن مراتب اخلاصْ و حج را وسیله ای برای استوار ساختن بنیان دین، عدالت را سببی برای نزدیکی دل ها، جهاد را برای عزت و سربلندی اسلام، صبر و بردباری را مایه استحقاق پاداش، امر به معروف را برای مصلحت حال عموم، نیکی به پدرو مادر را مسیری برای جلوگیری از خشم الهی و صله رحم را وسیله تأخیر افتادن مرگ و طول عمر قرار داد».

پای درس فاطمه علیهاالسلام

«من دنیای دنیاپرستان را دوست ندارم».

«از دنیای شما سه چیز محبوب من است: تلاوت قرآن، نگاه به چهره رسول خدا و انفاق در راه خدا».

«بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم خو و مهربان تر باشد و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند».

«لذتی که از خدمت حضرت حق می برم، مرا از هر درخواستی باز داشته است. حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والای خداوند باشم».

«جهاد در راه خدا، مایه عزت و جاودانگی اسلام است».

«در خدمت مادر باش، زیرا بهشت زیر پای مادران است».

اشعار

عالم صدف است و فاطمه گوهر اوست گیتی عَرَض است و فاطمه جوهر اوست
در قدر و شرافتش همین بس که ز خلق احمد پدر است و مرتضی شوهر اوست

فؤاد کرمانی

حروف عشق را معناست زهرا جهان را منشأ میناست زهرا
نمی گیرد خزانْ باغ علی را که رود سبز اَعْطَیْناست زهرا

ایوب پرندآور

ز سراپرده عصمت گهری پیدا شد که جهان روشن از آن گوهر بی همتا شد
خُرّما طرفه نسیمی که ز انفاس خوشش دامن خاکْ طرب خیز و طرب افزا شد
آفتابی ز شبستان رسالت بدمید که چو خورشیدْ جهانْ گیر و جهان آرا شد
درِ رحمت بگشودند و سراپای وجود روشن از نور رخ فاطمه زهرا شد
گلشن عفت از او رونق و آرایش یافت پایه عصمت از او محکم و پا برجا شد
مژده کاندر شب میلاد بتول عذرا بر رُخ خلق، درِ لطف و عنایت وا شد

قاسم رسا

پدیدآورنده: معصومه عبدالحسینی

میلاد حضرت زهرا(س)

حفه ای از بهشت

چهل روز راز و نیاز با خدا، چهل روز دل بریدن از خانه و همسر و زندگی همیشگی و چهل روز میهمان خدا بودن، برای رسیدن تحفه ای از بهشت بود. نوری که خلقت را به نور خود روشن می کرد. محمّد(ص) در سال پنجم بعثت به میهمانی خدا خوانده شده بود. پس از آن چهل روز شیرین، اینک با وعده فرزندی از بهشت به سوی خانه باز می گردد. چشمان خدیجه پس از آن همه تنهایی و انتظار به دیدار محمد(ص) روشن می شود و دلش به شنیدن آن وعده شیرین از شادی و غرور سرشار می شود. در انتظار آمدن آن مولود بی همتا چشم به گذر زمان می دوزد و لب به شکر خدا می گشاید.

طاهره مطهره

خدیجه، زن ثروتمند قریش، با انتخاب همسری فقیر و دور از تجملات دنیوی، امّا آسمانی و از جنس نور، از سوی زنان تاریک دل قریش طرد شده و تنها مانده است. ماه هاست که او تنهایی اش را با گفتگو با فرزندی که هنوز پا به دنیا ننهاده، پر کرده است؛ امّا اینک نیازمند یاری است؛ نیازمند دستی مهربان که به کمکش بشتابد. از زنان قریش یاری می خواهد؛ امّا جز طعنه ها و سرزنش ها چیز دیگری نمی یابد.

به گرمای آرام بخش دعای پیامبر دل می سپارد و به مهر پروردگار دل می بندد تا آنکه خانه اش به نوری سپید روشن می شود. چهار زن بهشتی، چهار زن برگزیده، چهار یار مهربان به یاریش می آیند و فاطمه، طاهره مطهره، چشم به دنیا می گشاید و عالم را از حضور خود متحیّر می کند و از شادی آمدنش مست می سازد.

نگین خلقت

امروز خورشید وجود فاطمه(س) جهان را روشن ساخت. زمین خاکی لختی از ظلمت مادّی برون آمد و نور آسمانی را در خود دید. فاطمه(س) به دنیا آمد تا کهکشان خلقت برگرد وجودش بگردد. به دنیا آمد تا رحمت الهی تجلی دوباره یابد. به دنیا آمد تا خلقت بی معنا نماند. و انگشتر وجود بی نگین نماند. سلام و درود خدا بر تنها انگیزه خلقت، زیباترین آیه وحی، فاطمه زهرا(س).

ریسمان رستگاری

سال ها بود که با زنان مانند کنیزی تیره بخت رفتار می شد. اموال باعث افتخار بودند و دختران مایه ننگ. به مردگانی فخر می ورزیدند و دختران را منفور می داشتند. تا تو ای ریسمان محبّت الهی و ای لطیف ترین آیه خلقت، آمدی و رشته ننگ را از وجود رنجور زنان گسستی و افکار جاهلانه موهوم پرستان را دگرگون کردی. چه کرد بوسه پیامبر بر دستان تو در آن روز؟ چه کرد محبّت بی حدّ پیامبر به دخترش با نگاه خشمگین جاهلان و چشم پر امید دخترکان؟ و چه می کند یاد زندگی حیرت انگیز تو با منادیان آزادی زن در جامعه های جاهلی امروز؟! گرامی باد میلاد تو که مایه نجات و ریسمان رستگاری عالمیان شدی.

معلّم عشق

ای روشن ترین تفسیر آیات خدا، ای سبزترین برگ خلقت، آمدی و مظلومیّت با همه گستردگی اش و با همه عمق دردناکش با تو زاده شد. آمدی و درد و رنج پا به پای تو قدم برداشت. امّا تو، با تمام مظلومیّت و درد و رنج، آمدی تا کلاس عشق خدا بی معلّم نماند، تا زنان شیفته رستگاری بی سرمشق نمانند، تا راه خداجویی و معنویّت بی چراغ نماند، تا وادی عفّت و حیا بی خورشید نماند. جان عالمی به فدای تو ای مظلوم ترین اسوه صبر و عفاف و تقوی.

مدح مادر

ای باغبان بوستان آل طاها، ای مادر یاس های سپید و خوشبو، ای دامن مهربان شاخه های نرگس، خوش آمدی. مبارک آمدی. آمدی تا یاس ها سپیدی بیاموزند و نرگس ها خوشبویی. ای مهربان ترین مادر خلقت، فرزندنت امام عصر(عج) به مادری چون تو می بالد. زیباست سخن او در مدح تو که فرمود: «دختر رسول خدا(ص)، برای من اسوه حسنه و سرمشقی نیکوست». مبارک باد این میلاد فرخنده بر مولایمان صاحب الزمان(ع).

سرچشمه خوبی ها

ای زیباترین کلام خدا، ای لطیف ترین آیه خلقت، نکویی به نام تو نامور است و خوبی از تو سرچشمه می گیرد. زیبایی با تو معنا می شود و خیر با تو وجود می یابد. در مدح گوهری چون تو کلام پدرت رسول خدا(ص) گویاتر است که فرمود: اگر خوبی و نیکویی به صورت انسانی متجلی می شد، به حق که آن فاطمه بود، بلکه فاطمه از آن برتر و والاتر است. آری، فاطمه، دختر من، در طینت و شرافت و کرامت، بهترین کس روی زمین است.

زیباترین روز خلقت

امروز، روز میلاد گرامی ترین گوهر وجود فاطمه زهرا(س) و زیباترین روز خلقت است. فرشته ها همه جا را به نور تهنیت و تبریک آذین کرده اند. درهای رحمت خدا گشوده است و درخت وجود جز میوه های شیرین سرور هیچ ندارد. امروز امام عصر(عج) به دستان مبارکش بسته بسته هدیه می بخشد و از آسمان مهر خدا دسته دسته گل اجابت می بارد. حیف است اگر امروز با زمزمه مستانه زمین و زمان هم نوا نشویم و بر خود نبالیم که امروز بوستان وجود از غنچه های رستگاری و سعادت پر است.

سلام و صلوات

امروز در آسمان، هلهله سلام و صلوات پیچیده است. سلام بر فاطمه و پدرش، سلام بر فاطمه و همسرش، سلام بر فاطمه و فرزندانش، و این سلام ها باغ زندگی ها را از رشته های نورانی نجات و ریسمانهای سعادت لبریز ساخته است. به سلامی و صلواتی پر بگیریم و تا بر دوست پرواز کنیم. مولود مبارک این روز گرامی فاطمه زهراست.

بانوی عفاف

امروز چشمه رستگاری جاری شد و بوستان زندگی از آب زلال و حیات بخش ایمان و تقوا پر شد. امروز ما از بانوی عفاف و حیا سرمشق گرفته ایم و به سرانگشت اشاره بانوی عالمیان، فاطمه زهرا(س)، جز به خدا نمی اندیشیم و جز به راه او پا نمی نهیم. در خجسته میلاد دردانه خلقت، با سلاح دشمن شکن ایمان و تقوا و سپر محکم عفاف و حیا ایستاده ایم.

شفاف ترین معنی ایمان

خوش آمدی ای دردانه آفرینش، ای مهربان ترین ابر رحمت، بیا، بیا تا عفاف را معنا کنی. بیا تا عبادت به نمازهای شبانه و خالصانه تو روح بگیرد و تسبیحت، ذکر همیشه بماند. بیا تا ایثار در بخشیدن نانی از سفره افطارت به مسکین و یتیم و اسیر، خلاصه شود. بیا ای سرچشمه همه خوبیها، ای پاک ترین نور، ای شفاف ترین معنی ایمان، ای کامل ترین تبلور انسان. بیا که چه مبارک آمدنیست آمدنت.

سلام بر آمدنت

امروز روز شادی و شعف است. آنجا که فاطمه باشد و ریسمان مهر او فرش زندگیمان را به عرش سعادت بپیوندد و زلال محبتش بوستان ایمان را آبیاری کند و پرتو کلامش علف های هرز باغ هستی را بسوزاند، جای غم نیست؛ جای سلام است و درود. سلام بر آمدنت. سلام بر چشم گشودنت و سلام بر ماندن دو روزه ات و سلام بر تو که باغبان خوبی هایی.

بدترین افراد امت

خوش آمدی ای چراغ فروزان، ای خورشید هدایت، ای آبشار لطف و احسان. خوش آمدی که کلامت به دیدگانمان توان داد تا هرزگان را از خوبان باز شناسیم. هر روز کلام تو را در آینه دلمان به تصویر می کشیم که فرمودی: «پدرم رسول خدا فرمود: بدترین افراد امّت من کسانی اند که در بهره از نعمت ها زیاده روی می کنند و غذاهای رنگارنگ می خورند و لباس های گوناگون می پوشند و در گفتن کلام بی مبالاتند».

پرهیز از بخل

در فرخنده روز میلاد دردانه رسول خدا و گوهر بی همتای خلقت، زیباست اگر از زلال کلامش جرعه ای بنوشیم که به نقل از پدرش فرمود: «از بخل دوری کن که درختی است در جهنم و شاخه هایش در دنیا کشیده شده است، چون به شاخه اش آویزان شوی، تو را به جهنم می برد. به سوی بخشش و کرم بشتاب. درختی است از درختان بهشت که شاخه اش به سوی زمین کشیده شده. چون به شاخه اش بیاویزی به سوی بهشت رهنمونت می شود».

عبادت خالص

کلام فاطمه(س) چون چراغی است که از دریچه دل به درون می تابد و خداجویی و خداپرستی را بیدار می کند. این حبیبه الهی که در عبادت نشان «السابقون السابقون» را بر سینه زده بود و چنان مخلصانه به راز و نیاز با معبود می ایستاد که خدا به او می بالید، درباره عبادت می فرماید: «کسی که خالص ترین عبادت را به سوی خدا روانه کند، خدا بهترین مصلحت را به سوی او می فرستد».

شگفتی خلقت

خوش آمدی ای شگفتی خلقت، ای بلندترین کمالات انسانی، ای زیباترین گل بوستان آفرینش. عالم هستی همواره در حیرت وجود تو خواهد ماند. تویی که برای مستمندان سرچشمه مهربانی و صفا و بخشندگی بودی و در دفاع از آنها، اسوه خشم و اقتدار و عزّت. در برابر دردمندان، لطافت گل به پای لطافت قلبت نمی رسید و در حمایت از ولایت، قلب پولادینت یکسره صلابت و قدرت بود. در حجاب عفیف ترین بودی در سخنوری فصیح ترین، مهربان ترین مادر بودی و بهترین پشتیبان همسر. مبارک باد بر خدا آفرینشی چنین.

عطر آینه ه

امروز همه آیینه ها به عطر گل یاس معطّر شدند و در عمق شفافیّتشان از مکارم اخلاق فاطمی لبریز شدند، برای ما که دم از عاشقی این گل خوشبو می زنیم، فرصتی مناسب است تا لختی در این آینه ها بنگریم و فاصله دنیاطلبی را تا اخلاق بهشتی دختر پیامبر دریابیم. دریابیم که خوشی، عطر گل یاس را به خود نمی گیرد. از بیهودگی ها دست بکشیم و خود را به آینه ها نزدیک تر کنیم.

عشق گل یاس

مبارک باد روز میلاد دختر گرامی پیامبر اکرم، فاطمه زهرا(س)، بر همه بانوان مسلمان و با ولایت و بر همه پیروان مکتب گرانقدرش؛ همه آنان که در صدف عفاف و حیا مروارید وجود را پروراندند و قدم به وادی عشق زهرا(س) نهادند. مبارک باد این میلاد فرخنده، بر همه آنان که فاطمه وار، پرورش اسلامی را در روح کودکانشان جاری ساختند و مُهر رستگاری بر قلبهایشان زدند. مبارک باد این میلاد خجسته، بر همه آنان که با عشق گل یاس زندگی کردند.

سخنی از فرزند زهرا(س)

«فاطمه زهرا(س) فجر درخشانی است که از گریبان آن، خورشید امامت و ولایت و نبوّت درخشیده است. آسمان بلند و رفیعی است که در آغوش آن ستاره های فروزان ولایت قرار گرفته است.

همه ائمه(ع) برای مادر بزرگوار خود تکریم و تجلیلی قایل بودند که برای کمتر کسی این همه احترام و تجلیل را از آن بزرگواران می شود دید.»

عشق پدری

خجسته باد این عید مبارک و این روز فرخنده؛ روزی که لبخند، لبان پیامبر اکرم(ص) را پر کرد و شادی، قلبش را لبریز ساخت؛ پدری که به دخترش لقب مادر می دهد و پدری که دخترش را موجب شادی قلبش می داند. داستان این عشق از زبان گهربار آن حضرت شنیدنی تر است که فرمود: «فاطمه پاره تن من است، نور چشم من است، میوه دل من است. هرکس او را بیازارد، مرا می آزرد و هرکس او را شاد کند مرا شاد می کند». سلام و درود خدا بر رسول خدا و بر دختر گرامیش.

دوری از دنیا

روح بلند و ملکوتی فاطمه زهرا(س) چنان بود که غبار ظلمانی دنیای زبون هرگز نتوانست دامن آسمانی او را آلوده سازد. زیور دنیا در حسرت یک نگاه آن بانوی گرانقدر، همواره سوخت. امام سجاد(ع) می فرماید: «اسماء بنت عمیس به من گفت: خدمت فاطمه زهرا(س) بودم که رسول خدا(ص) وارد شد. در گردن آن بانو گردن بندی از طلا بود که علی بن ابیطالب(ع) از مال غنیمت برایش خریده بود. رسول خدا(ص) به فاطمه(س) فرمود: ای فاطمه، نکند مردم بگویند که فاطمه دختر محمّد از پوشش زورگویان استفاده می کند. فاطمه(س) گردن بند را درآورد. آن را فروخت. با پول آن بنده ای خرید و آزاد کرد و قلب پدر را با این کار شاد نمود».

ستایش پرورگار

درباره مقام والای دختر پیامبر، بانوی زنان بهشت، آنچه با قلم شکسته مان بنویسیم، چون غباری است در آسمان بیکران. باید از زلال دریای معرفت و پیامبر رحمت مدح او را شنید که فرمود: «دخترم فاطمه، سرور زنان سراسر عالم است. هرگاه در محراب خود در برابر پروردگارش، جلّ جلاله، بایستد، نورش برای فرشتگان آسمان درخشش دارد، چنان که نور ستارگان برای زمینیان درخشش دارد و خدا به فرشتگانش می فرماید: ای فرشتگان من، به بنده من فاطمه بنگرید. بانوی بندگان من در برابر من ایستاده است و بدنش از ترس من می لرزد. او با میل خویش به عبادت من روی آورده است. شما را گواه می گیرم که پیروان او را از آتش ایمن گردانیدم».

ستایش خدا

روز میلاد فاطمه زهرا(س)، روز میلاد همه خوبیهاست. روز جاری شدن زلال ایمان در همه قلبهاست. روز شستشو در چشمه معنویت فاطمی است. روز هدیه اخلاق پسندیده و خوی نیکوست. روز سجده و سپاس خداست؛ سپاس بر آفریدنِ این نور پاک، این سرچشمه رحمت، این نسیم حیات معنوی، این حوریه بهشتی در میان انسان ها. خداوندا، تو را سپاس که عشق او را در قلب ما نهادی. تو را سپاس که دست ما را به ریسمان هدایتش رساندی. مهربانا، نور پرفروغش را همواره بر زندگیمان بتابان. آمین.

در انتظار آمدنت

سال ها بود که خلقت با همه وسعتش، آمدنت را انتظار می کشید. سال ها بود که آب در انتظار دیدن کسی بود که نَفَسش حیات در کالبد بی روح خلقت می دمد. سال ها بود که آسمان چشم به راه کسی بود که در برابر وسعت سینه اش، ذره باشد. سال ها بود که خورشید منتظر نوری بود که از آن گرما و روشنی بگیرد. تو آمدی، بعد از آن همه انتظار. آسمان و زمین لبریز از نور تو شد. تویی که محورِ آفرینشِ همه خلقتی. تویی که مظهر صفات برتری، تجسم کامل ترین صفات خداوندی. تو آمدی و جهان واله تو ماند و دعاگوی قدمت شد. سلام و درود خدا بر تو ای سرچشمه رحمت الهی!

محور آفرینش

آن روز که خدا خواست بیافریند، تو را محور همه خوبی ها قرار داد. تو مظهر رحمت خداوندی. اگر آب مایه حیات است، از دم حیات بخش تو جان می گیرد. اگر خورشید نورانی است، به گوشه چشم توست. اگر رحمت خدا جاری است از بی کران وجود تو سرازیر می شود. اگر پروردگار خشم آرد، از زخم دل توست. ای میزان ترازوی عفو و خشم خدا، بر ما باران رحمت و مهرت را ببار.

نماز فاطمه(س)

سحرگاه است. مدینه در خواب است؛ امّا خانه فاطمه(س) روشن است. فاطمه(س) غرق در عشق خدا و محو در راز و نیاز با او، به نماز ایستاده است.

فاطمه ای که ترازوی خشم و رضای خداوندی است، فاطمه ای که خدایش به او می بالد، به نماز ایستاده و از ترس خدا می لرزد، نفس نفس می زند و با چشمان پر اشک او را می خواند. شگفتا از تو ای فاطمه! و شگفتا از آفریننده تو! مبارک باد این آفرینش. مبارک باد این حضور نورانی. مبارک باد این میلاد خجسته.

آراستن درون

امروز روز مبارکی است. عید خجسته ایست. روز میلاد نور، وزیدن نسیم حیات، باریدن باران رحمت. بیایید دل هامان را خانه تکانی کنیم. غبار دنیانگری و تاریک پسندی را از دریچه چشم ها برگیریم و پرده های سپید عفاف و حیا بر آن بیاویزیم. دل هامان را با رشته های نورانی عشق به اهل بیت آذین بندیم. سبد سبد گل ایمان و معرفت از گوشه کنار قلبمان بچینیم. سینه هامان را از گل ولای مادی طلبی پاک کنیم و بر آن رنگ روشن تقوا بپاشیم. بیایید در خانه دلمان جشن میلاد بگیریم و به کودکانمان عیدی بدهیم. مبارک باد این عید فرخنده، میلاد فاطمه زهرا(س).

راز و نیاز با خدا از زبان دختر پیامبر که خلوص عبادتش مایه فخر خدا بود، حدیثی جان بخش است. دو متن کوتاه زیر ترجمه و برداشتی است از دعای بعد از نماز حضرت فاطمه زهرا(س):

زمزمه نیاز

پروردگارا، هرکه به طلب حاجتی به سوی مخلوقی رود و خود را برای آن آماده سازد، امید لطف و عطا و احسان دارد. مهربانا، اینک من به طلب حاجت از تو آماده شده ام و امید لطف و بخشش دارم. مهربان من، مرا از بخششت محروم مگردان که تو بر طالب حاجت دست رد نمی زنی و گنجینه عطایت از بخشش کاستی نمی گیرد.

به امید نزدیک شدن

الهی، به سوی تو آمده ام به امید نزدیک شدن به تو، نه به پشتوانه عملی صالح و نه به شفاعت مخلوقی جز پیامبرت و اهل بیتش. به سوی تو آمدم به امید عفو بی منتهای تو که ویژه خطاکارانش گرداندی، آنان که همه عمر بر گناه پافشاری کردند و این بسیاری زمان گناه، جلوی عفو و بخشش تو را نگرفت. مولای من، بخشش و احسان، کار همیشگی توست، چنان که گناه عادت من است. پس به حق محمّد و دودمان پاکش، از گناه من در گذر که گناه بزرگ را کسی جز تو ای خدای بزرگ نمی بخشد.

تولد بهترین زن

به گفته «امین الدین طبرسى‏» دانشمند بزرگ ما: «مشهور در روایات شیعه این است که حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) در سال پنجم بعثت‏بیستم جمادى الاثانى در شهر مکه متولد گردید،و هنگام وفات پیغمبر (صلى الله علیه و آله) هیجده سال و هفت ماه داشته است. (1)

پیشواى محدثین شیعه ثقة الاسلام کلینى درکتاب شریف «کافى‏» نیز مى‏نویسد: ولادت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دختر پیغمبر (صلى الله علیه و آله) پنجسال بعد از بعثت آن حضرت اتفاق افتاد. (2)

مؤلف «کشف الغمه‏» على بن عیس اربل دانشمند مطلع به نقل از «ابن خشاب بغدادى، متوفى به سال 567 ه در کتاب «تاریخ موالید و وفیات اهلبیت عصمت‏» به اسناد خود از امام محمد باقر (علیه السلام) روایت مى‏کند که فرمود: «فاطمه علیها السلام پنجسال بعد از آشکار شدن نبوت پیغمبر و نزول وحى، متولد گردید، در وقتى که قریش خانه کعبه را مى‏ساختند. و چون آن حضرت وفات. یافت هیجده سال و هفتادو پنج روز از سن مبارکش مى‏گذشت. (3)

از آنجا که قریش پنجسال قبل از بعثت‏به تعمیر خانه خدا پرداختند، احتمال مى‏رود که راوى، کلمه «قبل از آشکار شدن نبوت پیغمبر » را به (بعد) اشتباه گرفته باشد،و چنانکه بعضى گفته‏اند سن حصرت هنگام وفات 23 سال بوده، ولى دردنباله حدیث که تصریح مى‏کند حضرت 18 سال بوده، ولى در دنباله حدیث که تسریح مى‏کند حضرت 18 سال و 75 روز داشته این احتمال را سست مى‏گرداند. مگر اینکه بگوئیم این نتیجه‏گیرى هم از راوى بوده است.

سن حضرت زهرا  (علیها السلام) را تا 28 سال هم گفته‏اند ولى مشهور همان قول اول است که مسطور گردید.

البته باید توجه داشت که در حدیث معتبر پیغمبر فرموده است: رشد دخترم فاطمه، هر سال آن به اندازه رشد دو سال دختران دیگر بوده است، و با این توصیف ازدواج حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) با على (علیه السلام) در سن 9 سالگى که از لحاظ تناسب اندام و عقل و درایت در حد دختر 18 ساله بوده هیچ اشکالى ایجاد نمى‏کند، بخصوص که از زندگانى کوتاه آن حضرت و شخصیت ممتازش به خوبى پیدا است که او دختر استثنائى بود، و سایر دختران را نمى‏توان به آن وجود مقدس مقایسه نمود.

شیعه و سنى روایت کرده‏اند که پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) بارها دخترش فاطمه زهرا (علیها السلام) را در حضور مهاجر و انصار «بانوى بانوان جهان از آغاز خلقت تا پایان روزگا» و «بهترین زنان جهان‏» و «بهترین زن بهشتى‏» خواند. (4) و این بزرگترین افتخارى است که به نقل شیعه و سنى نصیب یک زن در عالم شده است.

و هم در احادیث فریقین آمده است که هر وقت‏حضرت زهرا (علیها السلام) به حضور پدرش پیغمبر خدا مى‏رسید، حضرت به احترام او برمى‏خاست، و دست او را مى‏بوسید.

عایشه همسر پیغمبر (صلى الله علیه و آله) مى‏گوید: «هرگاه فاطمه وارد مى‏شد بر پیغمبر (صلى الله علیه و آله) حضرت از جا برمى‏خاست و سر او را مى‏بوسید، و در جاى خود مى‏نشانید.

در کششف الغمه از کتاب «معالم العتره‏» حافظ عبدالعزیز جنابذى دانشمند بزرگ عامه نقل مى‏کند که عایشه گفت: هیچ کس را در گفتار شبیه‏تر از فاطمه به پیغمبر ندیدم. هرگاه وارد مى‏شد بر پیغامبر(صلى الله علیه و آله) حضرت به احترام وى برمى‏خاست ودست او را مى‏گرفت و مى‏بوسید، و در جاى خود مى‏نشانید.

و هم عایشه مى‏گوید: هر وقت پیغمبر به شوق بهشت مى‏افتاد فاطمه را مى‏بوسید و مى‏بوئید و مى‏فرمود: بوى بهشت را از فاطمه استشمام مى‏کنم. و مى‏افزود: فاطمه سرآمد زنان بهشت است. فاطمه انسانى آسمانى است.! (5)

پى‏نوشتها:

1- ( اعلام الورى، باب فضائل حضرت زهرا سلام الله علیها)

2- ( اصول کافى، ج 1 ص 457)

3- ( کشف الغمه فى معرفة‏الائمة ج 1 ص 449)

4- ( اما ابنتى فاطمة فهى سیدة نساء العالمین،من الاولین و الاخرین،فاطمة خیر نساء العالمین، فهى حوراء انسیة و خیر نساء اهل الجنة.)

5- ( نگاه کنید به اعلام الوراى طبرسى - باب ششم، و کشف الغمه اربلى، باب فضائل فاطمه زهرا علیها السلام، و فضائل الخمسه، من الصحاح السته.)

منبع:

تاریخ اسلام صفحه 171

على دوانى

فاطمه کلمة الله

قرآن کریم به هنگام طرح قصه آدم سلام الله علیه مى‏فرماید:

«فتلقى آدم من ربه کلمات‏» (1)

سپس آدم از پروردگارش کلماتى را دریافت نمود.

در تبیین وتفسیر کلمات آمده است که منظور انوار عترت طاهره است، بدین معنا که انوار عترت طاهره همان مقامات علمى است که حضرت آدم سلام الله علیه آن را تلقى کرد وزمینه نجات او فراهم گردید ودر این میان همانطور که حضرت امیرسلام الله علیه در مجموعه عترت قرار دارد، حضرت زهرا هم در آنجا مى‏تابد واین که فاطمه زهرا صلوات الله علیها معروف ومشهور شده، نه براى آن است که، زن تنها در حضرت زهرا خلاصه شده است‏بلکه به این دلیل است که آن حضرت دیگران را تحت الشعاع قرار داده است. به عنوان مثل معصومین دیگر نیز مانند حضرت امیرسلام الله علیه، معروف نیستند واگر در عرف بخواهند مثل ذکر بکنند، به حضرت على... مثل مى‏زنند. در صورتى که همه ائمه نور واحدند. همانطورى که در بین معصومین، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه معروف والگو شده است، در بین زنان هم حضرت فاطمه زهرا صلوات الله علیها اشتهار یافته است وگرنه زنان فراوانى بودند که هم از عصمت‏برخوردارند وهم از کمال متعارف وفوق متعارف، ولیکن علت این که حضرت زهرا در بین زنان معروف شده همان علتى است که بدان سبب، حضرت على... در بین ائمه معروف شده است.

پس مراد از لفظ کلمات در آیه شریفه

«فتلقى آدم من ربه کلمات‏»

اسماء الهى است وبارزترین مصداق اسماء الهى، عترت طاهره‏اند که در بین آنان، فاطمه زهرا صلوات الله علیها مى‏درخشد.

پى‏نوشت:

1. بقره،37.

منبع:

کتاب: زن در آینه جلال و جمال، ص 143

نویسنده: آیة الله جوادى آملى

دختر پیغمبر (ص) در شعر فارسی

از نیمه دوم سده نخستین هجرت،برغم تمایل حکومت دمشق،در شعر عربى نشانه‏هائى از گرایش به خاندان پیغمبر پدید گشت. (1) بحق دانستن آنان، سوگوارى در مصیبت این خاندان،ناخشنودى نمودن از ستمهائى که بر ایشان رفت.و گاه نکوهشى از آن مردم که موجب چنین ستم شدند.از میان آن شعرها نمونه‏هائى انتخاب گردید که با زندگانى دختر پیغمبر (ص) ارتباطى داشت.اما آنچه درباره امیر المؤمنین على علیه السلام و فاجعه کربلا سروده شده فراوانست،چندانکه در چند مجلد بزرگ جاى خواهد گرفت.

با بر افتادن امویان بسال یکصد و سى و دو هجرى این دسته از شاعران مجال فراخ‏ترى یافتند. و با آنکه عباسیان از آل على دلى خوش نداشتند،براى ریشه‏کن ساختن مانده خاندان اموى ستایندگان بنى هاشم را آزاد مى‏گذاشتند،و اگر ضمن ستایش آل پیغمبر از آل عباس هم مدحى مى‏کردند،ستاینده بى‏جایزه وصلت نمى‏ماند.اما بهر حال آزادى آنان تا آنجا بود که مدح علویان با نکوهش عباسیان توام نباشد و گرنه شاعر بجان خود امان نمى‏یافت-گاهى هم زمامدارانى چون متوکل و معتصم کم‏ترین گرایشى را بآل على (ع) بر نمى‏تافتند و از آزار شاعران ثناگوى آنان دریغ نمى‏کردند.

با گسترش تسلط دیلمیان بر بغداد،در این شهر که از سالها پیش مرکز اجتماعى شاعران شیعى شده بود،انجمن‏ها تشکیل گردید که در آن فضیلت‏هاى اهل بیت را مى‏خواندند و بر مظلومیت آنان اشک مى‏ریختند.

اما در شعر فارسى ،ستایش آل پیغمبر و گرایش به على (ع) و خاندان او از سده چهارم هجرى آغاز شده،و شمار این شعرها (آنچه در دست ماست) در سراسر حکومت‏سامانیان غزنویان،سلجوقیان و خوارزمشاهیان بسیار اندک است.

در آن دسته از شعرها که بعنوان نخستین شعرهاى درى معرفى شده جز وصف طبیعت و ستایش حکومت چیزى نمى‏بینیم.

آیا مى‏توان گفت همه شعرهاى فارسى ایران اسلامى که تا سده چهارم هجرى بزبان درى یا دیگر لهجه‏هاى ایرانى سروده شده از این نوع بوده است؟هر چند نمى‏توان بدین پرسش پاسخ مثبت داد،اما گمان نمى‏رود شعرهاى در موضوع مورد بحث ما سروده شده باشد.در اینصورت علت آن چیست؟فشار سخت‏حکومت؟جاى چنین احتمالى هست.و ما مى‏دانیم از سال چهل و سوم هجرى تا پایان حکومت ولید بن عبد الملک بن مروان،ایران و منطقه شرقى زیر فشار حاکمانى چون زیاد،عبید الله،حجاج بن یوسف،پسر اشعث.و کسانى از این دست مردم،روزگار مى‏گذرانده است.اما چرا در مدینه که مستقیما زیر نظر خاندان اموى بود،کمیت‏به ستایش هاشمیان بر مى‏خیزد ولى در نیشابور،طوس،غزنه و هرات نظیر چنین شاعرى را نمى‏بینیم؟. آیا مى‏توان گفت در سده نخستین هجرت مردم ایران از خاندان پیغمبر (ص) و آنچه بر سر آنان رفت اطلاعى نداشتند؟هرگز جاى چنین احتمالى نیست.از این گذشته در فاصله تقریبا نیم قرن از حکومت ولید بن عبد الملک تا پایان کار مروان بن محمد که گروههاى مقاومت در شرق ایران مخفیانه سرگرم کار بودند و بنام حکومت‏خاندان پیغمبر«الرضا من آل محمد»شعار مى‏دادند،مى‏توان گفت هیچگونه شعرى که بازگوینده این تمایل باشد سروده نشده؟مى‏دانیم شعر عامل مهمى براى تحریک عاطفه و احساس عمومى است.آیا مى‏توان گفت‏حکومت‏ها و یا عاملان آنان چنین شعرها را از میان برده‏اند؟اگر چنین است چرا با شعر عربى چنین معامله‏اى نشده است؟مضمون شعرهاى عربى مذمت مستقیم از خلفاى اموى و عباسى بود،در صورتیکه اگر در زبان فارسى چنین شعرهایى سروده شده باشد،تعریض به حاکمان صفارى،سامانى و یا غزنوى نبوده،چه آنان دخالتى در آن ستمکارى‏ها نداشته‏اند.

درست است که بحث ما درباره شعر درى است و این لهجه از سده سوم رسمیت‏یافت،اما در شعر تازى هم که ایرانیان عربى‏گو سروده‏اند چنان نمونه‏هائى دیده نمى‏شود.از سده چهارم هجرى یعنى همزمان با تاسیس دولت‏هاى شیعى در ایران مرکزى است که گاهگاه نظیر این مضمون‏ها در شعر فارسى دیده مى‏شود:

مدحت کن و بستاى کسى را که پیمبر

و یا این نمونه:

و یا این نمونه:

بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار (2)

چنین زادم و هم بدین بگذرم

همین دان که خاک ره حیدرم (3)

و یا این بیت‏ها:

مرا شفاعت این پنج تن بسنده بود

که روز حشر بدین پنج تن رسانم تن

بهین خلق و برادرش و دختر و دو پسر

محمد و على و فاطمه حسین و حسن (4)

در اواخر سده چهارم که فاطمیان بر مصر دست‏یافتند و حکومتى مقتدر را پى افکندند وصیت‏شهرت آنان بدیگر کشورهاى اسلامى رسید و در شرق ایران طرفدارانى پیدا کردند، شاعران فارسى گوى آن سامان بمدح اهل بیت زبان گشودند و نمونه برجسته آنان ناصر خسرو علوى است.لیکن باز هم در سراسر قرن پنجم و ششم.شمار شعرهائى که در مدح آل پیغمبر بفارسى سروده‏اند،فراوان نیست.شگفت اینکه در سده پنجم شیعیان در بغداد و مرکز خلافت عباسى انجمن‏ها تشکیل مى‏دادند و بر مصیبت اهل بیت مى‏گریستند ،اما در شرق ایران دور افتاده‏ترین نقطه بمرکز خلافت،ناصر خسرو باید از بیم جان از بیغوله‏اى به بیغوله دیگر پناه برد.این چنین سختگیرى را باید بحساب عباسیان گذاشت و یا بحساب خوش خدمتى حکومت‏هاى محلى که براى پایدارى خود،خشنودى خاطر آنان را از هر راهى مى‏جستند،و یا بحساب پاى‏بندى سخت مردم این منطقه بمذهب سنت و جماعت و یا پذیرش وضع (پس از مقاومتى اندک) ،بحثى است که پس از گذشت هزار سال آنچه پیرامون آن نوشته شود حدس و گمانى است که منشا آن نیز تمایل و عاطفه و یا طرز تفکر بحث کننده است.بهر حال چنانکه نوشتیم از نشات زبان درى در شرق ایران تا دهه نخستین سده هفتم،از شعر فارسى آنچه در ستایش خاندان پیغمبر سروده شده نمونه‏هائى اندک است.و نام دختر پیغمبر به تلویح یا ضمنى در بعض این بیت‏ها دیده مى‏شود.با هجوم مغولان بایران براى مدتى بیش از یکصد سال همه چیز درهم ریخت و در سده هشتم هجرى است که شاعران شیعى در نقاط مختلف کشور ایران بمدح اهل بیت زبان مى‏گشایند.

در ادامه نمونه شعرهایی از نظر خواننده مى‏گذرد و چنانکه مى‏بینیم طولانى‏ترین مدیحه از خواجوى کرمانى و ابن حسام خوسفى است.

آنچه در این فصل فراهم آمده،به پایان قرن نهم خاتمه مى‏یابد.چه قرن دهم آغاز سمیت‏یافتن مذهب شیعه در ایران است و در این دوره است که قسمت مهمى از شعر فارسى را مدیحه‏ها و مرثیه‏هاى اهل بیت تشکیل مى‏دهد.

ناصر خسرو

ابو معین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانى بلخى متولد به سال 394 و متوفى بسال 481 هجرى قمرى از شیعیان اسماعیلى و مداح خلفاى فاطمى مصر و حجت از سوى ایشان،در جزیره خراسان.

آنروز در آن هول و فزع بر سر آن جمع

پیش شهدا دست من و دامن زهرا

تا داد من از دشمن اولاد پیمبر

بدهد بتمام ایزد داد ارتعالى

دیوان.تقوى ص 4

هم مطلع جمال خداوندى

هم مشرق طلیعه انوارش

صد چون مسیح زنده ز انفاسش

روح الامین تجلى پندارش

هم از دمش مسیح شود پران

هم مریم دسیه ز گفتارش

هم ماه بارد از لب خندانش

هم مهر ریزد از کف مهیارش

این گوهر از جناب رسول الله

پاکست و داور است‏خریدارش

کفوى نداشت‏حضرت صدیقه

گرمى نبود حیدر کرارش

جنات عدن خاک در زهرا

رضوان ز هشت‏خلد بود عارش

رضوان بهشت‏خلد نیارد سر

صدیقه گر بحشر بود یارش

باکش ز هفت دوزخ سوزان نى

زهرا چو هست‏یار و مدد کارش

دیوان ص 209

سنائى

ابو المجد مجدود بن آدم.از شاعران قرن پنجم و ششم هجرى.متوفاى اوائل قرن ششم (518هجرى) .

نشوى غافل از بنى هاشم

وز ید الله فوق ایدیهم

داد حق شیر این جهان همه را

جز فطامش نداد فاطمه را

(حدیقه.مدرس رضوى ص261)

در صفت کربلا و نسیم مشهد معظم

آل یاسین بداده یکسر جان

عاجز و خوار و بى کس و عطشان

کرده آل زیاد و شمر لعین

ابتداى چنین تبه در دین

مصطفى جامه جمله بدریده

على از دیده خون بباریده

فاطمه روى را خراشیده

خون بباریده بى حد از دیده

(حدیقه.ص270)

قوامى رازى

بدر الدین قوامى از شاعران معروف نیمه اول قرن ششم.متوفى در نیمه دوم قرن ششم هجرى.

در مرثیه سید الشهداء

زهرا و مصطفى و على سوخته ز درد

ماتم سراى ساخته بر سدره منتها

در پیش مصطفى شده زهراى تنگدل

گریان که چیست درد حسین مرا دوا

ایشان درین که کرد حسین على سلام

جدش جواب داد و پدر گفت مرحبا

زهرا ز جاى جست و به رویش در اوفتاد

گفت اى عزیز ما تو کجائى و ما کجا

چون رستى از مصاف و چه کردند با تو قوم

مادر در انتظار تو دیر آمدى چرا

حب یاران پیمبر فرض باشد بى خلاف

لیکن از بهر قرابت هست‏حیدر مقتدا

بود با زهرا و حیدر حجت پیغمبرى

لاجرم بنشاند پیغمبر سزائى با سزا

(دیوان.ص 1206-127)

اثیر اخسیکتى

از شاعران سده ششم هجرى و متوفى بسال 577یا 579 هجرى قمرى.

سبزه فکنده بساط بر طرف آبگیر

لاله حقه نماى شعبده بو العجب

پیش نسیم ارغوان قرطه خونین بکف

خون حسینیان باغ کرده چو زهرا طلب

(دیوان رکن الدین همایون فرخ ص27)

خواجوى کرمانى

ابو العطا کمال الدین محمود مرشدى متولد به سال 689و متوفى بسال 753 هجرى قمرى.

روشنان قصر کحلى گرد خاک پاى او

سرمه چشم جهان بین ثریا کرده‏اند

با وجود شمسه گردون عصمت فاطمه

زهره را این تیره روزان نام زهرا کرده‏اند

خون او را تحفه سوى باغ رضوان برده‏اند

تا از آن گلگونه رخسار حورا کرده‏اند

باز دیگر بر عروس چرخ زیور بسته‏اند

پرده زر بفت‏بر ایوان اخضر بسته‏اند

چرخ کحلى پوش را بند قبا بگشوده‏اند

کوه آهن چنگ را زرین کمر در بسته‏اند

اطلس گلریز این سیما بگون خرگاه را

نقش پردازان چینى نقش ششتر بسته‏اند

مهد خاتون قیامت مى‏برند از بهر آن

دیده بانان فلک را دیده‏ها بر بسته‏اند

دانه ریزان کبوتر خانه روحانیان

نام اهل بیت‏بر بال کبوتر بسته‏اند

دل در آن تازى غازى بند کاندر غزو روم

تازیانش شیهه اندر قصر قیصر بسته‏اند

(دیوان.ص 133-134)

منظومه محبت زهر او آل او

بر خاطر کواکب از هر نوشته‏اند

دوشیزگان پرده‏نشین حریم قدس

نام بتول بر سر معجز نوشته‏اند.

(دیوان.ص584)

از آن بوصلت او زهره شد بدلالى

که از شرف قمرش در سراچه دربان بود

چون شمع مشرقى از چشم سایر انجم

ز بس اشعه انوار خویش پنهان بود

نگشت عمر وى از حى (6) فزون ز روى حساب

چرا که زندگى او بحى حنان بود

وراى ذروه افلاک آستانه اوست

زمرغزار فردایس آب و دانه اوست

بدسته بند ریاحین باغ پیغمبر

که بود نیره برج قدس را خاور

عروس نه تتق (7) لاله برگ هفت چمن (8)

تذرو هشت گلستان (9) و شمع شش منظر

ز نام او شده نامى سه فرع (10) و چار اصول (11)

بیمن او شده سامى دو کاخ و پنج قمر (12)

کهینه سورى (13) بیت العروس او ساره (14)

کمینه جاریه خانه دار او هاجر (15)

بمطبخش فلک دود خورده را در پیش

زمه طبقچه سیم و ز مهر هاون زر

ز سفره انا املح (16) طعام او نمکین

ز شکر انا افصح (17) کلام او شیرین

(دیوان ص615)

ابن یمین

محمود بن یمین الدین فریومدى.از شاعران سده هشتم هجرى و از ستایشگران خاندان سربدارى و وابسته بدین خاندان.بسال هفتصد و شصت و نه هجرى درگذشته است.

شنیدم ز گفتار کارآگهان

بزرگان گیتى کهان و مهان

که پیغمبر پاک والا نسب

محمد سر سروران عرب

چنین گفت روزى باصحاب خود

بخاصان درگاه و احباب خود

که چون روز محشر در آید همى

خلایق سوى محشر آید همى

منادى بر آید بهفت آسمان

که اى اهل محشر کران تا کران

زن و مرد چشمان بهم بر نهید

دل از رنج گیتى بهم بر نهید

که خاتون محشر گذر مى‏کند

ز آب مژه خاک تر مى‏کند

یکى گفت کاى پاک بى کین و خشم

زنان از که پوشند بارى دو چشم

جوابش چنین داد داراى دین

که بر جان پاکش هزار آفرین

ندارد کسى طاقت دیدنش

ز بس گریه و سوز و نالیدنش

بیک دوش او بر،یکى پیرهن

بزهر آب آلوده بهر حسن

ز خون حسینش بدوش دگر

فرو هشته آغشته دستار سر

بدینسان رود خسته تا پاى عرش

بنالد بدرگاه داراى عرش

بگوید که خون دو والا گهر ا

ز ین ظالمان هم تو خواهى مگر

ستم کس ندیدست از این بیشتر

بده داد من چون توئى دادگر

کند یاد سوگند یزدان چنان

بدوزخ کنم بندشان جاودان

چه بد طالع آنظالم زشتخوى

که خصمان شوندش شفیعان او

(دیوان.حسینعلى باستانى راد ص590-589)

ابن حسام

محمد بن حسام الدین خوسفى از شاعران مشهور قرن نهم.شاعر مقتدر طبع و عالم بلند همت که عمر خود را به مدح خانواده پیغمبر گذراند،و مردمان را براى نواله ستایش نگفت چنانکه گوید:

شکم چون به یک نان توان کرد سیر

مکش منت‏سفره اردشیر

سراینده خاوران نامه و دیوان او مرکب از قصیده‏ها و ترجیع‏بندها و مخمس‏ها و دیگر انواع شعر است.متوفى بسال هشتصد و هفتاد و پنج هجرى قمرى.

قصیده در مدح فاطمه زهرا

چنین گفت آدم علیه السلام

که شد باغ رضوان مقیمش مقام

که با روى صافى و با راى صاف

زهر جانبى مى‏نمودم طواف

یکى خانه در چشمم آمد ز دور

برونش منور ز خوبى و نور

زتابش گرفته رخ مه نقاب

ز نورش منور رخ آفتاب

کسى خواستم تا بپرسم بسى

بسى بنگریدم ندیدم کسى

سوى آسمان کردم آنگه نگاه

که اى آفریننده مهر و ماه

ضمیر صفى از تو دارد صفا

صفا بخشم از صفوت مصطفى!

دلم صافى از صفوت ماه کن

ز اسرار این خانه آگاه کن

ز بالا صدائى رسیدم بگوش

که یا اى صفى آنچه بتوان بگوش!

دعایى ز دانش بیاموزمت

چراغى ز صفوت برافروزمت

بگو اى صفى با صفاى تمام

بحق محمد علیه السلام

بحق على صاحب ذوالفقار

سپهدار دین شاه دلدل سوار

بحق حسین و بحق حسن

که هستند شایسته ذو المنن

بخاتون صحراى روز قیام

سلام علیهم علیهم سلام

کز اسرار این نکته دلگشاى

صفى را ز صفوت صفایى نماى

صفى چون بکرد این دعا

از صفا درودى فرستاد بر مصطفى

در خانه هم در زمان باز شد

صفى از صفایش سر انداز شد

یکى تخت در چشمش آمد ز دور

سرا پاى آن تخت روشن ز نور

نشسته بر آن تخت مر دخترى

چو خورشید تابان بلند اخترى

یکى تاج بر سر منور ز نور

ز انوار او حوریان را سرور

یکى طوق دیگر بگردن درش

بخوبى چنان چون بود در خورش

دو گوهر بگوش اندر آویخته

ز هر گوهرى نورى انگیخته

صفى گفت‏یا رب نمى‏دانمش

عنایت‏بخطى که بر خوانمش

خطاب آمد او را که از وى سؤال

بکن تا بدانى تو بر حسب و حال

بدو گفت من دخت پیغمبرم

باین فر فرخندگى در خورم

همان تاج بر فرق من باب من

دو دانه جواهر حسین و حسن

همان طوق در گردن من على است

ولى خدا و خدایش ولى است

چنین گفت آدم که اى کردگار

درین بار گه بنده راهست‏بار

مرا هیچ از اینها نصیبى دهند

ازین خستگیها طبیبى دهند

خطابى بگوش آمدش کاى صفى

دلت در وفاهاى عالم و فى‏

که اینها به پاکى چو ظاهر شوند

بعالم به پشت تو ظاهر شوند

صفى گفت‏با حرمت این احترام

مرا تا قیام قیامت تمام

پى‏نوشتها:

1.مقصود از این شعرها شعرهائى است که نشان دهنده مظلومیت آل پیغمبر باشد و گرنه شعرهاى مدحى از آغاز تاسیس حکومت اسلامى در مدینه سروده شد.

2.کسائى مروزى.

3.فردوسى.

4.غضائرى رازى.

5.قصیده‏اى که این بیت‏ها جزء آن آمده در چاپ مینوى.محقق دیده نمى‏شود.

6.اشارت است‏به سالیان عمر دختر پیغمبر،حى بحساب جمل هیجده است.

7.نه افلاک.

8.هفت‏سیاره.

9.هشت‏بهشت.

10.موالید سه گانه:حیوان.نبات.معادن.

11.چهار آخشج:آب.باد.خاک.آتش.

12.هفت افلاک.

13.میهمان.

14.زن ابراهیم (ع) و مادر اسحاق.

15.مادر اسماعیل (ع) .

16.ماخوذ از حدیث‏«کان یوسف حسننا و لکنین املح‏» (سفینة البحار ج 2 ص546) .

17.ماخوذ از حدیث‏«انا افصح العرب بیدانى من قریش (سفینة البحار ج 2 ص361)

منبع :زندگانی فاطمه زهرا سلام الله علیها ص 211

سید جعفر شهیدى