انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

بانوى بزرگ ایثار

سلام
به نور مهربانى
به نور عطوفت
شکوه ایثار
سلام اى تموج سرشار از رشادت
سلام اى صرات هدایت
اى تکبیر بلند توحید
به کدام طواف مىروى
و قامتت خم شدهى کدامین رکوع روحانى است

اى بلنداى سرو
اى سرو سر بلند
عظمت حضور کربلا را به عرش مىبرند
و مژگانت تسبیح به دست دانههاى اشک است
سلام اى که هستى از نامت بزرگى مىگیرد
و جهان در شکوه حضورت به فروتنى رود جارى مىشود

سلام
روبروى خیالت مىایستم
رکوع مىکنم
به آسمانى که در مقابل ایستاده است
سر فرود مىآورم
به سجدهاى که بر خاک پایت جریان مىگیرد
به نماز مىایستم
حیرت حضورت را
به نماز مىایستم
صراط الذین اندیشهات را

بانوى مهربانى
معرفت در آینه چشمانت موج مىزند
و صدایت زنگار از قلب کدورت مىزداید
هرگاه که تو را مىخوانم
به عنایت آرامشى مىرسم
جهان کوچک است در برابر بزرگىات
تشهد اقامهاىست که گواه یگانگى توست

بانوى عاطفه
زبان تسبیح تو را عاجز است
حضورت لطف بىپایان خداوند است
و رحلت آسمانىات
داغ عظیم بر جگر لالههاى صحرا

مهرت جریان دارد
در رگ رگ هستى
صدایت غبار از تن کوه مىتکاند
ترنم بال فرشتگان در حنجرهات لانه دارد
نور از چشمان تو جریان مىگیرد
پنجرهها دهان گشودهاند به حیرت دیدارت
دست در دست بهار آمدى
و خزان رفتنت
زمستانى ابدى است
حضورت پلى از بىکسىهاست به آشنایى
زیستن دائرة المعارف مکاشفه بود
شرح شهامتهاى تو را قلم تاب نمىآورد

تو در متن حماسه زیستى
و در بلنداى حماسه به سفر رفتى
شهادت مىدهم
که ظنین کلامت
بر کوههاى سنگى مىکوبید
و عظمت حضورت
دیوارهاى سخت را به لرزه مىافکند

اى شهید زنده و حاضر در انقلاب کوفه
اى سایه خورشید
اى خورشید بىسایه
حجت قبول
حجت مدافعه از سالار انسانها
حجّ دفاع از کاروان آفتاب
قبول بود زحمتهایت
تو دسترنج یک عمر بزرگوارىهاى على هستى
تو هرگز نمىمیرى و نمردهاى
از آسمانى به آسمان دیگر مىشوى
زندگى از تو قاطعیت مىگیرد
و زن در کلام زیباى تو ترجمه مىشود

حقیقتى تلخ است
که جهان بى تو تاوَلى است بر پوستهى ایجاد
حقیقتى تلخ است که آفتاب بى تو، زمهریرى است منجد
بالهایت را به آسمان گره زدى
و ما در خاکستر و آتش، منطقِ هجران را سوختیم

تو مىروى
و بر پیشانى تاریخ
داغ فراقت نقش مىبندد
کلمات غزل مىشوند
و روح در کلمه جارى مىشود
ما زندهایم به از تو گفتن
زندهایم به این مرثیه خوانى
بدرود
بانوى بزرگ ایثار
بدرود
اى روح تکامل زن
بدرود اى زینب کبرى

عمر انتظار ما...

دل به داغ بی کسی دچار شد نیامدی

چشم ماه و آفتاب تار شد نیامدی

سنگ های سرزمین من در انتظار تو

زیر سم اسب ها غبار شد نیامدی

چون عصای موریانه خورده دستهای من

زیر بار درد تارومار شد نیامدی

ای بلند تر زکاش و دورتر زکاشکی

روزهای رفته بی شمار شد نیامدی

عمر انتظار ماحکایت ظهور تو

                                               قصه بلند روزگار شد،نیامدی

چرا فاطمه(س) ، فاطمه(س) شد ؟

صدیقه طاهره (س) علاوه بر داشتن جایگاه عصمت، در اوج بندگی و عبادت خدا بودند؛ انجام رسالت اسلامی در حفظ و رسیدگی به خانواده در زندگی آن حضرت تبلور عینی دارد و عبادت را نیز در حد اعلای خود انجام می‌دادند. 

مرکز خبر حوزه، بخش دیگری از سخنان حضرت آیت الله جوادی آملی در شأن آن حضرت را منتشر کرد:

وجود مبارک فاطمه(سلام الله علیها) چون اهل نیایش و استغفار و تعبّد بود به مقام بالایی رسیده است.

فاطمه[سلام الله علیها] نه به خاطر این که دختر پیغمبر است به اینجا رسیده است؛ برای این که پیغمبر‌(ص) فرزندان دیگری هم داشت و نه به خاطر این که همسر علی ‌بن ‌ابی ‌طالب[علیه السلام] است به اینجا رسیده است؛ چون علی ‌بن ‌ابی ‌طالب[علیه السلام] همسران دیگری هم بعد از فاطمه[سلام الله علیها] داشت، فاطمه[سلام الله علیها] نه به خاطر این که مادر یازده امام است به اینجا رسیده است؛ چون فاطمهٴ بنت اسد مادر دوازده امام هست، ولی به اینجا نرسید.

فاطمهٴ بنت اسد، مادر امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) مادر دوازده امام هست و پیغمبر را وصی خود قرار داد و به پیغمبر عرض کرد: من از جریان قبر هراسناک هستم، از جریان قیامت وحشتناک هستم، وجود مبارک پیغمبر وصی او شد، در مراسم تدفین او شرکت کرد ؛ امّا فاطمهٴ بنت اسد که مادر دوازده امام است به این مقام نرسیده است.

 تعبّد فاطمه[سلام الله علیها] و اصرار فاطمه زهرا[سلام الله علیها] در بندگی خدا، او را به اینجا رسانده است.

* پایان روز جمعه لحظهٴ استجابت دعا

در شرح حال آن بانو آمده است که وقتی پیغمبر فرمود پایان روز جمعه هنگامی که نیمی از آفتاب در کرانهٴ غرب غروب کرد و نیمی از قرص آفتاب هنوز روشن است و غروب نکرد آن لحظه، لحظهٴ استجابت دعا است.

فاطمهٴ زهرا(سلام الله علیها) کسی را مأمور کرده بود که در روزهای جمعه به پشت بام برود [و] آن لحظهٴ خاصی را که آفتاب در شرف غروب است ببیند و او را باخبر کند که در آن لحظهٴ خاص با راز و نیاز مخصوص به سر ببرد .

* حرز فاطمهٴ زهراء(سلام الله علیها)

آن حضرت حِرزی داشت که ابن‌طاووس به طور مُرسل این حِرز را که وسیله صیانت این بی‌بی از آفتهای دنیا و آخرت است نقل می‌کند که آن حضرت نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم یا حی یا قیوم برحمتک استغنیت فأغثنی» ؛ ای خدایی که زنده هستی و قیّم و قیّوم موجودات دیگر هستی! مرا در پناه خود پناه ده! «و لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا» ؛ یک لحظه مرا به حال خودم وانگذار! با این دعا و با این شب زنده‌داری و با آن خضوع، مرحله‌ایی را طی کرده است که رسول گرامی[صلّی الله علیه و آله و سلّم] دربارهٴ او فرمود: تو از منی و من از تو هستم، اگر تو به من بگویی «پدر» برای من محبوب‌تر است و نزد خدا خوشایندی بیشتری دارد. «أحبُّ للقلب و أرضی للرب»

عشق یعنی ...

عشق یعنی دل سپردن در الست 

از می وصل الهی  مستِ مست


عشق  یعنی  ذکر ناموس  خدا

یا علی گفتن به زیر دست و پا


عشق  یعنی  جلوه  صبر  خدا

شرم ایوب نبی  از مرتضی


عشق بر دلداده  فرمان  می‌دهد

عاشق جان داده را جان می‌دهد


عشق باعث شد که دل سامان گرفت

پشت درب خانه زهرا جان گرفت


عشق  یعنی انقلاب فاطمه

از کبودی  چشم تار فاطمه


عشق یعنی عشق ناب فاطمه

بیت الاحزان خراب فاطمه

لحظات وداع حضرت فاطمه علیهاالسلام

در اوراق تاریخ


در منابع شیعه و سنی در زمینه شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام مطالبی اعم از تاریخی و روایی ذکر شده است که در این مطلب اجمالا به آن می‌پردازیم.

سلیم بن قیس می‌گوید:

از ابن‌عباس شنیدم که می‌گفت: چون بیماری حضرت فاطمه علیهاالسلام شدید شد، علی‌علیه السلام را طلبید و فرمود:

"وصیت می‌کنم تو را که بعد از من با امامه دختر خواهر من زینب ازدواج کنی و تابوت مرا چنانچه ملائکه برای من وصف کردند، بسازی، و نگذاری احدی از دشمنان خدا در[تشییعٍ] جنازه من حاضر شوند.

پس همان روز فاطمه علیهاالسلام از دنیا رحلت کرد. از صدای گریه، مدینه به لرزه در آمد و مردم را دهشتی روی داد مانند روز وفات حضرت رسالت صلی الله علیه و آله و سلم."

پس ابوبکر و عمر به تعزیه حضرت علی علیه السلام آمدند و گفتند:

تا ما حاضر نشویم بر دختر رسول خدا نماز نگزار.

چون شب رسید، حضرت علی علیه السلام، عباس و فضل پسر او و مقداد و سلمان و ابوذر و عمّار را طلبید و بر جنازه حضرت فاطمه علیهاالسلام نماز گزارد و او را دفن نمود. چون صبح شد، مقداد به ابوبکر و عمر گفت: ما دیشب فاطمه را دفن کردیم. عمر به ابوبکر گفت: نگفتیم چنین خواهند کرد؟ عباس گفت: فاطمه خود چنین وصیت کرده بود که شما بر او نماز نخوانید.

ادامه مطلب ...