انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

• دعای روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان •



غرق در دریاى رحمت خدا


بنده مسکین ما، بیا به دربار ما

تا که شوى منعم از دولت بیدار ما

منم خریدار تو، بیا پناهت دهم

رد نکنم هرکه شد، ز دل خریدار ما

غرق گناهى بیا، بر در ما توبه کن

شامل حالت شود، رحمت سرشار ما

عهد شکستى بیا، هر آنچه هستى بیا

خودم قبولت کنم، نمى‏شوى خوار ما

اگرچه شرمنده‏اى، زجرم و تقصیر ما

در صف مستغفرین بیا به بازار ما

غرق گنه! ناامید مشو ز درگاه ما

که عفو کردن بود، در همه دم کار ما

بنده شرمنده تو، خالق بخشنده من

بیا بهشتت دهم، مرو تو در نار ما

در دل شب خیز و ریز، قطره اشگى ز چشم

که دوست دارم کند، گریه گنهکار ما

خواهم اگر بگذرم، از همه عاصیان

کیست که چون و چرا، کند زکردار ما؟

* * *

ماه خیر و برکت، رو به پایان است.

خوشا آنکه در این ماه، قدمى رو به خداوند برداشت،

توبه‏اى کرد، ذکر و حالى داشت، سوز و گدازى داشت، دعاى نیمه‏شبى، ناله سحرگاهى! صداى زمزمه «یارب»ى، «خدایا»ئى، نواى ناب «تلاوت»! فغان خسته‏دلى، بانگ خوبِ «العفو»ى!...

خدایا! رحمت تو گسترده است،

ما را هم مشمول این رحمت قرار ده.

نه آنکه رحمتت، گوشه‏اى از زندگیمان را فرا گیرد،

نه آنکه، یک روز یا یک لحظه، مورد رحمتت باشیم،

نه ... نه، خداوندا، ما را غرق در دریاى رحمت خویش قرار ده.

ردایى از رحمت، بر سراسر وجودمان بپوشان.

* * *

خدایا ...

توفیقمان عطا کن، که بى‏توفیقى، بدعقوبتى است.

دیده و این همه خشک؟!

نَفَس و این همه سرد؟!

تو و این سنگدلى؟! من و این بى‏دردى؟!

نه، خدایا، نه... من از پوکى و پوچى و عبث، بیزارم.

زندگیم را سرشار از نیکى بگردان،

حیاتم را، قدم زدنى در «صراط مستقیم» به سوى خودت قرار ده، لحظه‏هاى عمرم را از نیکى و خیر، پربار بگردان.

توفیقم ده، «عصمت» عطایم کن.

خدایا، دل و دیده‏ام، قلب و جانم، در معرض خطرهاست:

وسوسه‏هاى شیطانى، تدلیسهاى ابلیس، ریاها، خودنماییها، فخرفروشیها، غرورها، خودپسندیها.

خدایا... دامهاى شیطان در سر راهم نهاده شده است.

بصیرتى باید، تا دام‏ها و دانه‏ها را ببینم و فریب دام و دانه نخوریم.

«عصمت»ى باید، تا قلب و فکرم، از گناه و عصیان، مصون باشد.

«تقوا»یى لازم است، به عنوان یک عامل حفاظت و باز دارنده، تا در سراشیبى‏هاى سقوط و در زلزله‏هاى هبوط شرف، نگهبانمان باشد.

اگر «نفس امّاره» را مهار نکنیم،

اگر «غرایز شهوانى» از کنترلمان خارج شود،

اگر «دنیازدگى» به سراغمان آید، اگر...

خدایا، خدایا، چه دامهایى، چه پرتگاهى!

از تو «توفیق» و «عصمت» خواسته‏ایم.

* * *

خدایا... قلبمان را به تو مى‏سپاریم،

این قلب را که گناه، آلوده و تیره‏اش مى‏کند، تهمت زدن به دیگران، آکنده از کینه و بدبینى‏اش مى‏کند، بدبینى، تاریکش مى‏سازد، بدخواهى، برظلمتش مى‏افزاید، سوءظن درباره دیگران، کانون فتنه و فسادش مى‏کند.

خدایا... اگر جسممان به «پاکیزگى» نیاز دارد، جانمان به «پاکى» بیشتر نیازمند است.

اگر بدنمان تطهیر لازم دارد، روحمان طهارت بیشترى مى‏خواهد.

و این در دست توست، اى پروردگار،

که تو پاک کننده جانها و مطِهّر دلهایى،

تو، خود پاکى، و پاکى را دوست مى‏دارى و پاکان، اولیاى تو هستند.

خدایا... در «طهارت قلب»، به تو محتاجیم، حاجتمان را برآور،

ـ اى قاضى الحاجات!...ـ


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد