انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

معجزات وکرامات امام عسکرى(ع)

شهادت امام حسن عسکری

خداى تعالى پیامبران و اوصیاى ایشان (ع) را با معجزاتى که دیگر افراد بشر از آوردن نظیر آنها عاجزند، یارى کرده است تا گواه راستین بر درستى خیر و هدایتى باشد که از طرف خدا براى مردم آورده‏اند، که اگر این یارى خدا نبود، آنان در انجام رسالت خود سست مى‏شدند و کسى گفته‏هاى آنان را تصدیق نمى‏کرد. از جمله امدادهاى الهى آن است که آنچه در باطن مردم مى‏گذشت و در اعماق دلهاشان پنهان داشتند و آنچه را که در آینده اتفاق مى‏افتاد از همه آنها آگاه مى‏فرمود، خداى تعالى این عنایت را به ائمة هدى (ع) از جمله به امام بزرگوار ابو محمد (ع) فرموده بود که ما به برخى از موارد مهمى که از آن حضرت رسیده است اشاره مى‏کنیم:

1- حسن نصیبى نقل کرده، مى‏گوید: در دلم گذشت که آیا عرق جنب پاک است، یا نه؟ به در منزل امام ابو محمد، حسن عسکرى (ع) آمدم تا از آن حضرت بپرسم، شبانگاه به منزل او رسیدم و در آن جا اقامت کردم چون سفیده صبح دمید امام (ع) از منزل بیرون شد، دید من خوابیده‏ام، مرا بیدار کرد و فرمود:

«اگر عرق جنب از حلال باشد، آرى پاک است و اگر از حرام باشد، نه.»1

2- اسماعیل بن محمد عباسى روایت کرده، مى‏گوید: از حاجتى که داشتم خدمت ابو محمد (ع) شکایت کردم و قسم یاد کردم که نه یک درهم و نه بیشتر، هیچ مبلغى نزد من نیست، امام رو به من کرد و فرمود:

«آیا به دروغ سوگند مى‏خورى، در حالى که دویست دینار در زیر زمین پنهان کرده‏اى؟ البته این حرف را بدان جهت نمى‏گویم که چیزى ندهم! (آن وقت رو به غلامش کرد و فرمود:) آنچه همراهت هست به این مرد بده».

ادامه مطلب ...

تجلی یازدهم

شهادت امام حسن عسکری

تجلی یازدهم که بر طلوعی بی‏زوال تکیه دارد، درد را چه عمیق درک کرده است، تبسم قدسی لحظاتش، همه صبر بود و اشک‏های هماره نیمه شب‏هایش، تمام شوق وصال!

می‏دید و می‏نگریست که حقارت دنیا، در تغافل مردم، به ارزشی جدال برانگیز تبدیل شده است. رنج می‏برد از این که انسان، آن سوی این هیچستان خاک را جست‏وجو نمی‏کند و به فراتر از خود نمی‏اندیشد!

مهربانی محض بود و صبر تمام! زنجیرهای اسارت را بر دست و پای خود تحمل کرد تا مردم، زمین‏گیر نشوند؛ تا جهانی را از اسارت در خاک برهاند.

در موضع علم و مناظره، مقتدرانه قد علم کرد تا انسان را از جهالت دست و پاگیر خویش نجات دهد. پایگاه‏های مردمی‏اش، گسترده‏ترین مدرسه‏های خودسازی و جامعه‏پروری بود. اما افسوس که کم بودند آنان که این را فهمیدند!

ادامه مطلب ...

ماجرای لیله المبیت

ماجرای لیله المبیت



هجرت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از مکّه به مدینه

یکی از داستان‎های مهم زندگی پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ ماجرای عظیم هجرت او و یارانش از مکّه به مدینه است، چنان که قرآن در سورة انفال آیة 30، و سورة بقره آیة 207 به این مطلب اشاره کرده است، که خلاصه‎اش چنین است:
هنگامی که مسلمانان در مکّه در فشار و آزار شدید مشرکان قرار گرفتند، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ، مسلمانان را به هجرت به مدینه دستور داد، مشرکان احساس خطر شدید کردند و با خود گفتند: هجرت مسلمانان به مدینه موجب تشکّل آنها در مدینه شده، و در آیندة نزدیک، کار را بر ما سخت خواهد کرد. سران آنها در «دار النَّدوَه» مجلس شورای خود اجتماع کردند، و هر کدام در مورد جلوگیری از اسلام و دعوت پیامبر، پیشنهادی نمودند، چنان که در آیة 30 سورة انفال به این توطئه، اشاره شده است.
سرانجام پیشنهاد ابوجهل تصویب شد، پیشنهاد او این بود که: «از هر قبیله‎ای، یک جوان شجاع به عنوان نماینده انتخاب شود، و همة آن نمایندگان در یک شب، خانة پیامبر را محاصره کنند، و به سوی او حمله کرده و او را در رختخوابش بکشند.»
آن شب فرا رسید، جبرئیل ماجرای توطئه کودتاچیان را به پیامبر خبر داد. پیامبر ماجرا را به علی ـ علیه السلام ـ خبر داد، و به او فرمود: «امشب در رختخواب من بخواب، تا کافران گمان کنند که من در رختخواب خود خوابیده‎ام، به انتظار من در بیرون خانه بمانند و من پنهانی از خانه خارج شوم.»
با این که خوابیدن در رختخواب پیامبر و افکندن روپوش سبز پیامبر بر روی خود، صد در صد خطرناک بود، حضرت علی با جان و دل، این پیشنهاد را پذیرفت، و در رختخواب آن حضرت خوابید. آن شب نمایندگان مشرکان، با شمشیرهای برهنه، خانة پیامبر را محاصره کردند، پیامبر شبانه، بی‎آنکه مشرکان متوجه شوند، در تاریکی شب از خانه بیرون آمد و به سوی غار ثور که در هفت کیلومتری جنوب مکّه قرار گرفته، رفت و در آن جا مخفی شد، در این هنگام ابوبکر نیز همراه پیامبر بود.
سپس پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از غار ثور به سوی مدینه هجرت نمود، آن حضرت در روز پنجشنبه اول ربیع الاول سال 13 بعثت از مکّه خارج شد و در روز 12 همین ماه به مدینه وارد گردید.[1]

مباهات خدا به فرشتگان در مورد خوابیدن علی ـ علیه السلام ـ

جبرئیل و میکائیل از سوی خداوند، کنار رختخواب حضرت علی ـ علیه السلام ـ آمدند، جبرئیل به آن حضرت گفت:
«به به! کیست مثل تو ای فرزند ابوطالب، که فرشتگان به وجود تو (و فداکاری تو) مباهات می‎کنند.» آن گاه این آیه را از طرف خداوند، در شأن علی ـ علیه السلام ـ، به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل کرد:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ؛ بعضی از مردم (فداکار و باایمان، هم چون علی ـ علیه السلام ـ به هنگام خفتن در جایگاه پیامبر) جان خود را در برابر خشنودی خدا می‎فروشند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است.»[2]

پی نوشتها:

[1]. اقتباس از سیرة ابن هشام، ج 2، ص 126 به بعد؛ ناسخ التواریخ هجرت، ج 1، ص 14.
[2]. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 23 و 29. (بقره، 207).

لیلة المبیت چه شبی است؟

لیلة المبیت چه شبی است؟ یکی از مفسران معروف اهل سنت به نام ثعلبی ماجرای لیله المبیت را در تفسیر خود چنین روایت می‌کند:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هنگامی که تصمیم به هجرت به سوی مدینه گرفت، امام علی علیه السلام را در مکه مامور بازگرداندن امانت‌های مردم که نزد او بود فرمود.
پیامبر در شب عزیمتش دستور داد امام علی علیه السلام در بستر او بخوابد. آن شب مشرکین اطراف خانه او را گرفته بودند و قصد کشتن پیامبر را داشتند. پیامبر به امام علی علیه السلام فرمود: «روانداز سبزرنگ مرا روی خود بینداز و در بستر من بخواب. انشاء الله هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.»
امام علی علیه السلام نیز همین کار را انجام داد. در این هنگام خداوند به جبرئیل و مکائیل(1) وحی فرستاد که: من در میان شما پیمان برادری ایجاد کردم و عمر یکی را طولانی‌تر از دیگری قرار دادم. کدام یک از شما این عمر طولانی را برای دیگری می‌خواهد؟
اما هر یک از آن دو، ترجیح دادند زندگی طولانی‌تر، از آن خودشان باشد.
خداوند به آنها وحی فرستاد: شما چرا همچون علی بن ابی طالب علیه السلام نیستید؟ من میان او و محمد، برادری بر قرار ساختم و او در بستر پیامبر خوابید و جان او را بر جان خویش مقدم شمرد. به زمین فرود بروید و او را از شر دشمنانش حفظ کنید.
آنها فرود آمدند. جبرئیل بالای سر امام علی(ع) و میکائیل پایین پای ایشان ایستاد. جبرئیل گفت: «آفرین، آفرین! ای علی چه کسی همانند تو است؟! خداوند متعال به تو نزد فرشتگان مباهات کرد!»

در این هنگام که پیامبر به سوی مدینه می‌رفت، آیه 207 سوره بقره در شأن حضرت علی علیه السلام نازل شد:
« و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضاة الله و الله رؤف بالعباد» (برخی از مردم مومن و فداکار، جان خود را در قبال خشنودی خدا می‌فروشند؛ و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است.)

این شب تاریخی را که حضرت علی علیه السلام در جایگاه پیامبر و برای نجات جان او در بسترش خوابید، لیلة المبیت نامیده شده است.

   


-----------------------------------------------
منبع: پیام قرآن، ج 9، ص 265 و ص 266


پی نوشت ها:

1: میکائیل یکی از چهار فرشته مقرب خدا و مأمور روزی رساندن به مخلوقات است.

لیلة المبیت چیست؟ چه واقعه اى در آن شب به وقوع پیوست؟

به شب اول ماه ربیع الاول سال سیزدهم بعثت که حضرت على(علیه السلام) جاى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) خوابید، «لیلة المبیت» مى گویند.
خلاصه آن واقعه از این قرار است که در سال سیزدهم بعثت سران قریش در یک شوراى عمومى تصمیم گرفتند که نداى توحید را با زندانى کردن پیامبر یا کشتن و یا تبعید او خاموش سازند، چنان که قرآن کریم مى فرماید:


«وَ إذ یَمکُرُ بِکَ الَّذیِنَ کَفَرُوا لِیُثبِتوکَ اَوْ یَقتُلوکَ أَو یُخْرِجُوکَ وَ یَمکُروُنَ وَ یَمکُرُ اللهَ وَ اللهُ خَیرُ المَاکِرینَ»; [1]
به خاطر بیاور هنگامى را که کافران نقشه مى کشیدند که تو را به زندان بیفکنند یا به قتل برسانند و یا از مکه خارج سازند. آنها چاره مى اندیشیدند و نقشه مى کشیدند، و خداوند هم تدبیر مى کرد; و خدا بهترین چاره جویان و تدبیرکنندگان است.


سرانجام سران قریش تصمیم گرفتند که از هر قبیله، فردى انتخاب شود تا افراد منتخب در نیمه شب یک باره بر خانه حضرت هجوم برده، او را قطعه قطعه کنند. بدین طریق هم از تبلیغات او آسوده شوند و هم خون او در میان قبایل عرب پخش شود تا خاندان هاشم نتوانند با آنها به مبارزه برخیزند. فرشته وحى، پیامبر را از نقشه شوم مشرکان آگاه ساخت و به آن حضرت دستور داد تا از مکه به عزم مدینه خارج شود. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) حضرت على(علیه السلام) را از این نقشه آگاه کرد و به او فرمود: «امشب در خواب گاه من بخواب و رواندازِ سبزِ مرا به خود بپیچ تا آنان تصور کنند که من هنوز در خانه و در بستر آرمیده ام و مرا تعقیب نکند». آن گاه پیامبر مخفیانه به سمت غار ثور حرکت کرد و از خداوند درخواست نمود تا دشمن را از دست یابى به او گمراه کند و آنان نتوانند او را پیدا کنند ... . [2]در روایات شیعه و اهل سنت آمده است که على(علیه السلام) این کار را انجام داد و خداوند به خاطر این کار به فرشتگان مباهات نمود و موقعى که پیامبر (صلى الله علیه وآله) به سوى مدینه در حرکت بود، این آیه را در شأن حضرت على (علیه السلام) نازل فرمود:


 وَ مِنَ النّاسِ مَن یشرى نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ الله و اللهُ رَئوفٌ بالعباد); [3]
بعضى از مردم جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى فروشند، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.


 
پاورقی


[1] سوره انفال، آیه 30، ر.ک: تفسیر قرطبى، ج 7، ص 397، (داراحیاءالتراث العربى، بیروت).[2] فروغ ولایت، استاد جعفر سبحانى، ص 45-57، بخش دوم از فصل سوم، مؤسسه امام صادق، 1374ش.[3] احیاءالعلوم، الغزالى، ج 3، ص 378، (دارالهادى بیروت); تذکرة الخواص، ابن الجوزى، ص 35، (مکتبة النینوى الحدیثه، تهران); شواهد التنزیل، الحاکم الحسکانى، ج 1، ص 123، ش 4، (مجمع احیاء الثقافة اسلامیه); الغدیر، علامه امینى، ج 2، ص 49 ـ 47، (دارالکتاب العربى، بیروت، 1398 هـ ق).