انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

میلاد امام حسن مجتبی گرامی باد

میلاد امام حسن مجتبی گرامی باد

او اولین فرزند علی علیه السلام  و فاطمه سلام الله علیها بود و نور دیدگان محمدصلی الله علیه و آله ….

او در خلقت وسیرت وشرافت شبیه ترین مردم به رسول خدا بود…. او برگزیده ی خدا بود بعد از امیر مومنان برای امامت، او معز المسلمین بود و تنهاترین سردار …

خجسته میلاد باسعادت دومین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت ، سبط اکبر، کریم آل طه، امام حسن مجتبی علیه السلام  بر عموم شیعیان جهان مبارک باد .

 

میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام

به روایت منتهی الامال مشهور آن است که ولادت امام حسن در شب سه شنبه نیمه ی ماه مبارک رمضان سال سوم هجری واقع شد.

ابن بابویه به سندهای معتبر از حضرت زین العابدین روایت کرده است که چون امام حسین علیه السلام متولد شد، حضرت فاطمه علیها السلام به حضرت علی علیه السلام فرمود: او را نامی بگذار . حضرت فرمودند: سبقت نمی گیرم در نام او بر حضرت رسالت صلی الله علیه و آله… حضرت رسول صلی الله علیه و اله  فرمود: من نیز بر پروردگار خود سبقت نمی گیرم. پس جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و ایشان را مبارکباد گفت . آن گاه گفت: حق تعالی فرموده که این مولود را به اسم پسر هارون ( که علی علیه السلام نسبت به حضرت محمد صلی الله علیه و آله به منزله ی هارون است نسبت به موسی) نام کن. حضرت فرمود : نام او چه بود ؟ گفت : شبر . آن حضرت فرمود: زبان من عربیست. جبرئیل گفت : او را حسن نام کن.

گوشه ای از سجایا و مکارم اخلاق امام حسن مجتبی علیه السلام

بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هیچ کس به شرافت و عظمت امام حسن علیه السلام نرسید.

ایشان در میان مردم گشاده ترین سینه را داشت و پرگذشت ترین و بخشنده ترین مردم بود. این حضرت در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایى خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم کرده و نصف آن را براى خود نگهداشت و نصف دیگر را در راه خدا بخشید.

شیخ صدوق از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: پدرم از پدرم خود خبر داد که حضرت امام حسن علیه السلام در زمان خویش از همه ی مردمان عبادت و زهدش بیشتر بود و افضل مردم بود …هرگاه یاد می کرد مرگ، قبر، بعث، نشور و گذشتن از صراط را گریه می کرد چون به نماز می ایستاد بندهای بدنش می لرزید به جهت آنکه خود را در برابر پروردگار خود می دید… در هیچ حالی کسی او را ملاقات نکرد، مگر آنکه می دید که مشغول به ذکر خداوند است و زبانش از تمام مردم راستگو تر بود و بیانش از همه فصیح تر بود.

چند حکایت از سیره ی امام حسن مجتبی علیه السلام

مردى براى امام حسن علیه السلام هدیه آورده بود، امام به او فرمودند: در مقابل هدیه ات کدامیک از این دو را مى خواهى ، بیست برابر هدیه ات (بیست هزار درهم ) بدهم یا بابى از علم را برایت بگشایم ، که بوسیله آن بر فلان مرد که ناصبى و دشمن خاندان ما است غلبه پیدا کنى و شیعیان ضعیف الاعتقاد قریه خود را از گفتار او نجات دهى ، اگر آنچه بهتر است انتخاب کنى من هم بین دو جایزه جمع مى کنم (یعنى بیست هزار درهم و باب علم ).در صورتیکه در انتخاب اشتباه کنى بتو اجازه مى دهم که یکى را براى خود بگیرى ! عرض کرد: ثواب من در اینکه ناصبى را مغلوب کنم و شیعیان ضعیف را هدایت و از حرفهاى او نجات بدهم آیا مساوى است با همان بیست هزار درهم ؟

فرمود: آن ثواب بیست هزار برابر بهتر از تمام دنیاست . عرض کرد: در این صورت چرا انتخاب کنم آن قسمتى از که ارزشش کمتر است ، همان باب علم را اختیار مى نمایم .

امام فرمود: نیکو انتخاب کردى ؛ باب علمى که وعده داده بود تعلیمش ‍ نمود و بیست هزار درهم را نیز اضافه به او پرداخت ، و او از خدمت امام مرخص شد.در قریه با آن مرد ناصبى بحث کرد و او را مجاب و مغلوب نمود. این خبر به امام رسید، و روزى اتفاقا شرفیاب خدمت امام شد، امام به او فرمود: هیچکس مانند تو سود نبرد، هیچکس از دوستان سرمایه اى مثل تو بدست نیاورد، زیرا درجه اول دوستى خدا، دوم دوستى پیامبر و على علیه السلام ، سوم دوستى عترت و ائمه ، چهارم دوستى ملائکه ، پنجم دوستى برادران مؤ منت را بدست آوردى ، و به عدد هر مومن و کافر پاداشى هزار برابر بهتر از دنیا نصیبت شد، بر تو گوارا باشد

داستانها و پندها ۴ج/ ص۹۱  – احتجاج طبرسى ص ۶

روزی امام حسن علیه السلام سواره بودند و مردى از اهل شام امام را ملاقات کرد و پى در پى او را لعن و ناسزا گفت . امام هیچ نفرمود تا مرد شامى از دشنام دادن فارغ شد.
آنگاه امام رو به مرد شامى کرد و سلام نمود و خنده کرد و فرمود: اى آقا گمان مى کنم غریب باشى و گویا بر تو مشتبه شده ؛ اگر از ما طلب رضایت مى جوئى از تو راضى مى شویم ، اگر چیزى سؤ ال کنى عطاء مى کنیم ، اگر طلب ارشاد کنى ترا ارشاد مى کنیم ، اگر گرسنه باشى ترا سیر مى کنیم ، اگر برهنه باشى تو را مى پوشانیم ، اگر محتاج باشى بى نیازت مى کنیم .
اگر رانده شده اى ترا پناه مى دهیم ، اگر حاجت دارى حاجتت را برمى آوریم ، اگر بار خود را بر خانه ما فرود آورى و میهمان ما باشى تا وقت رفتن براى تو بهتر خواهد بود؛ زیرا خانه ما وسیع و از امکانات برخوردار است .چون مرد شامى این سخنان را از آن حضرت شنید، گریست و گفت : شهادت مى دهم که توئى خلیفه الله در روى زمین ، و خدا بهتر مى داند که خلافت و رسالت را در کجا قرار دهد.پیش از آن که تو را ملاقات کنم تو و پدرت دشمن ترین خلق نزد من بودید، و الان محبوبترین خلق نزد من هستید.پس بار خود را به خانه حضرت فرود آورد، و تا در مدینه بود مهمان امام بود و از محبان و معتقدان اهل بیت گردید

منتهى الامال ج۱  ص۲۲۲

15 رمضان: میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام

امام حسن بن على بن ابى طالب(علیه السلام)، معروف به مجتبى(علیه السلام)، دومین امام شیعیان است. وى در پانزدهم ماه مبارکرمضان سال دوم و به روایتى صحیح تر، سال سوم هجرى قمرى در حیات جدش پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه منوره دیده به جهان گشود...


میلاد مسعود امام حسن مجتبى(علیه السلام):
امام حسن بن على بن ابى طالب(علیه السلام)، معروف به مجتبى(علیه السلام)، دومین امام شیعیان است. وى در پانزدهم ماه مبارکرمضان سال دوم و به روایتى صحیح تر، سال سوم هجرى قمرى در حیات جدش پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه منوره دیده به جهان گشود.(1)
پدرش امام على ابن ابى طالب علیه السلام ، جانشین و داماد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و نخستین امام شیعه و مادرش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها  دختر رسول گرامى اسلام صلی الله علیه و آله وسلم و برترین زنان جهان آفرینش مى باشد.
امام حسن مجتبى علیه السلام  در فضا و خانواده اى دیده به جهان گشود که مهبط وحى و محل نزول فرشتگان الهى بود؛ همان خانواده اى که به گواهى قرآن مجید، تمامى اعضاى آن،پاک و پاکیزه بوده و هیچ گونه پلیدى و پلشتى در آن ها راه ندارد(2) و بدین جهت موردتحسین و تمجید مکرر خداوند متعال در قرآن کریم قرار گرفته اند.
امام حسن مجتبى علیه السلام  نخستین فرزند حضرت على علیه السلام  و فاطمه زهرا سلام الله علیها  بود، بدین جهت تولد وى، موجب شادمانى آن دو و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و تمامى محبان اهل بیت علیه السلام  گردید.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواند و بنا به درخواست پدرو مادرش، از جانب خداى متعال، نام "حسن" را برایش برگزید.(3)
لقب هاى امام حسن مجتبى علیه السلام  عبارتند از: سبط اکبر، سبط اول، طیب، قائم، حجت،تقى، زکى، مجتبى، وزیر، اثیر، امیر، امین، زاهد و برّ. ولیکن معروفترین آن ها، لقبشریف "مجتبى است و شیعیان وى را "کریم اهل بیت" مى نامند.
کنیه وى، ابومحمد بوده است.(4)
امام حسن مجتبى علیه السلام  مور علاقه شدید پیامبراسلام صلی الله علیه و آله و سلم بود،(5) بدین جهت از آغازطفولیت در دامن مهرانگیز جدش رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، پدرش امیرمؤمنان على علیه السلام  و مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیها  رشد و کمال یافت و به عنوان یک انسان کامل و یک امام عادل و شایسته براىجهانیان به ارمغان آورده شد.
پیامبراسلام صلی الله علیه و آله و سلم در حدیثى، درباره مقام و فضیلت نور دیده اش حسن مجتبى علیه السلام  فرمود: اما حسن، به درستى که وى پسر و فرزند من و از من است. او نور چشمم، روشنایى قلبم و میوه دلم مى باشد.
وى، سرور جوانان اهل بهشت و حجت خدا بر امت است. فرمان او، فرمان من است وگفتار او، گفتار من است. هر که از او پیروى کند، از من پیروى کرده است و هر که ازدستور او سرپیچى کند، از من سرپیچى کرده و از من نیست. من هر گاه به او نظر مى کنم به یاد جریانات پس از خود مى افتم که وى را تضعیف مى کنند؛ حال او به همان گونه ادامه مى یابد، تا این که از روى ستم و دشمنى، وى را با زهر به شهادت مى رسانند. درآن هنگام، فرشتگان آسمان در مرگش گریه مى کنند. هم چنین هر چیزى (در روى زمین) ازجمله پرندگان آسمان، ماهى هاى دریاها و اقیانوس ها در فقدان او سوگوارند.(6)
1- - الارشاد (شیخ مفید)، ص 346؛ رمضان در تاریخ (لطف الله صافى گلپایگانى)، ص 107؛ منتهى الآمال (شیخ عباس قمى)، ج1، ص 219؛ کشف الغمه (على بن عیسى اربلى)، ج2،ص 80؛ تاریخ الطبرى، ج2، ص 213؛ البدایه و النهایه (ابن کثیر)، ج8، ص 37
2- آیه تطهیر (سوره احزاب(33)، آیه 33)
3- بحارالانوار (علامه مجلسى)، ج43، ص 238؛ کشف الغمه، ج2، ص 82
4- منتهى الآمال، ج1، ص 219؛ رمضان در تاریخ، ص 111؛ کشف الغمه، ج2، ص 86
5- منتهى الآمال، ج1، ص 220؛ کشف الغمه، ج2، ص 87؛ البدایه و النهایه، ج8، ص 37
6- بحارالانوار، ج44، ص 148

اللهم عجل لولیک الفرج

عصر یک جمعه‌ی دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم

که چرا عشق به سامان نرسیده است؟

چرا آب به گلدان نرسیده است؟

چرا لحظهء باران نرسیده است؟

و هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است.

بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است، چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟ چرا کلبه‌ی احزان به گلستان نرسیده است؟

دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد، فقط برد، زمین مرد، زمین مرد،

خداوند گواه است، دلم چشم براه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه، خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی...

عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی گل نرگس؟

«اللهم عجل لولیک الفرج»

درد دل با مسافر غربت

سلام آقا جان
امروز میخوام بعد از مدت ها باهاتون صحبت کنم و درد دلمو باهاتون در میون بزارم ، اما نمیدونم چی بگم چطور شروع کنم از کجا بگم ...سینم پر از درده ولی نمیدونم چرا انگار قفل به زبونم زدن ، هیچ چیزی به ذهنم نمیرسه تا براتون بازگو کنم ، شاید به خاطر اینه که خیلی ازتون فاصله گرفتم ، خیلی وقته باهاتون صحبت نکردم دنیا اونقدر منو مشغول خودش کرده که دیگه حتی با شما هم نمیتونم رو راست صحبت کنم ....
خیلی احساس بدی دارم آخه من که غیر از شما کسی رو ندارم اگر نتونم با شما هم صحبت کنم ..... وای وای..........
چیکار کردم با خودم ، خدایا کمکم کن! خدایا آخه چرا من اینطوری شدم!؟
چرا نمیتونم با مولام صحبت کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آقا جان درست که فکر میکنم می بینم آخه منه گناهکار کجا و صحبت با شما کجا ؟ ولی آقا از همه جا رونده شدم هر جا رفتم پسم زدن شما دستمو بگیرین ، کمکم کنید تا دوباره شروع کنم. دلم می خواد بشم اون آدمی که لیاقت هم صحبتی با شما رو داشته باشه ، آقا جون میخوام هم صحبتم شما باشید ، مولای من میخوام از نو شروع کنم ، آقا میخوام رفیقتون بشم آقا جان از این به بعد هر کاری که بخوام انجام بدم با شما مشورت میکنم اگر شما راضی بودید انجامش میدم .......آقای من ، مولای من ، عزیز فاطمه ، یوسف زهرا ،گل نرگس .........آقا جان درسته گنه کارم ولی آقا دوستون دارم ، آقا جان دوست دارم سربازتون باشم ، مولای من دوست دارم شهید در راهتون باشم ، دوست دارم جونه ناقابلمو فداتون کنم .......
آقا جون سرباز شما شدن لیاقت میخواد که من ندارم اما آقا جون شما دست منو بگیرید کمکم کنید .
آقا جان قربونه دله شکستتون برم !

 

آقا خسته شدم این همه شعرای زیبا برات اینجا نوشتم پس کی میخوای بیای ؟

اللهم عجل لولیک الفرج    ای خداااااااااااااااااااا

تکیه بر کعبه بزن

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد

ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد

 

بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم

مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد

 

شاید این باغچه ده قرن به استقبالت

فرش گسترده و در دست گلایل دارد

 

تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز

ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد

 

کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز

می خرم از پسرک هر چه تفال دارد

 

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد

 

هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها

تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد...

 

شاعر: