انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

پیامک ( اس ام اس ) ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز

امشب شب میلاد علمدار حسین است
میلاد علمدار وفادار حسین است
گر بود علی محرم اسرار محمد
عباس علی محرم اسرار حسین است

فرزند دلیر حیدر آمد
عباس امیر لشکر آمد
می خواست نشان دهد ادب را
یک روز پی از برادر آمد

دو ماه از دو افق در دو شب تجلّی کرد
یکی شهنشه دوران، یکی امیر سپاهش
دو گوهر از دو صدف از دو بحر گشت نمایان
یکی چراغ هدایت، یکی معین و گواهش
یکی حسین و یکی ناصر حسین، ابوالفضل
که جان خویش به کربلا بداد به راهش

روشنگر آفتاب،عباس آمد
تفسیر زلال آب،عباس آمد
خیزید،گل آرید و گل افشانید
زیرا که گل بوتراب،عباس آمد

میلاد مسعود اباالفضل جوان است
هنگام شادی و سرور شیعیانست
از دامن ام البنین ماهی عیان است
کز روی وی شرمنده ماه آسمانست

چه عباس آنکه در حشمت امیر راستین آمد
چه عباس آنکه از همّت پناه مسلمین آمد
چه عباس آنکه از اصل و نسب از دوره هاشم
چو جان مرتضى و حُسن خیرالمرسلین آمد

نیستم لایق کنم مدح و ثنایت یا ابو الفضل
از ازل مدح تو را گفته خدایت یا ابو الفضل
مصطفی-ص را جان نثاری، مرتضی را یادگاری
جان من، جان جهان بادا فدایت یا ابو الفضل

ای تجلای نور در سینا
ید بیضای توست با موسی
حق نوشته ست با خطی از نور
روی درگاه جنّت الاعلی
در بهشتم بهار عباس است
صاحب الاختیار عباس است

آلاله نو دمیده چیدن دارد
آواز فرشتگان شنیدن دارد
میلاد حسین است و ابوالفضل و علی
یک ماه و دو آفتاب دیدن دارد
زیرا که گل بوتراب،عباس آمد

ای دست تو، دستگیر عالم
وی در رخ تو علی مجسم
دریای عمیق مهربانی
تمثال علی، علی ثانی
مرآت حسین مظهر عشق
گل واژه ی ناب دفتر عشق
ای عبد خدانما، اباالفضل
دریاب دمی مرا ابا الفضل

هر گل خوشبو که گل یاس نیست
هر چه تلألو کند الماس نیست
ماه زیاد است و برادر بسی
هیچ یکی حضرت عبـاس نیست

کریم باوفا، آقا ابوالفضل
خداوند سخا، آقا ابوالفضل
دلی دارم که نذر مرقد توست
ببر تا کربلا، آقا ابوالفضل!

چهارم شعبان ، روز شکفتن گل معطر ابالفضل (ع) بر شاخسار اهل‏بیت (ع) مبارک باد

عباس(ع) آمد تا برادری را معنا کند، وفا را شرح دهد، ایثار را الگو باشد، شجاعت را
تفسیر کند و دلاوری را مصداقی والا گردد. میلادش مبارک.

میلاد اباالفضل(ع)، ماهتاب شب های غریبی حسین(ع) و اسوه باشکوه جانبازی مبارک باد.

مبارک باد نورانیت خانه هایی که در سایه شمع وجود جانبازان، ذرّه ذرّه به آسمان نزدیک تر می شوند.
ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

جانباز، آلبوم تماشایی خاطرات سرخی است که از دلاورمردی های
عباس گونه های وطن، به جا مانده است.
ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

کوله بار زخمتان، در روز میلاد اباالفضل(ع)، سرشار از نسیم شفاعت و عنایت باد.
ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

ای جانباز! فراتِ جان تو، سقّای خیمه های تشنگان وطن بود تا امروز، در سایه امن ایمان،
عبّاس(ع) را در آیینه چهره تو ببینیم.
ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

جانبازان، تمثال وفاداری و ایثار، شکوه زخم و زیبایی و تصویرگر ایمانند.
ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

جانباز یعنی قلّه وارستگی در اوج شکستگی و زیستن بدون دل‌بستگی.
ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

روز جانباز، یادآور سال های آتش به جانی شقایق ها، گرامی باد.

جانباز، با لبخند زخم خویش، خاطرات خفته عباس(ع) را در کربلا بیدار می کند.
ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

جانباز، شعله ای از جان اباالفضل(ع) است که شمع ایمان را در زمانه خود روشن نگه می دارد.
ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

ای جانباز! زخم تنت ستاره دنباله داری است که یادآور نادیده های آسمان کربلاست.
ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

جانبازان، یادگاران روزهای عشق و حماسه اند؛ خاطرات مجسّم سال هایی که درهای آسمان
به روی عاشقان باز بود و فرشتگان در آسمانِ زمین گرم گلچینی بودند.
ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

سلام بر تو ای جانباز که زیباترین فرصت پرواز را در بال های شکسته ات می توان یافت.
ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

جانباز، زخمی ترین غزل دیوان عشق است که در فضای ایثار منتشر می شود.
ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

حضرت ابالفضل از زبان اهلبیت علیهم السلام


حضرت عباس(ع) در نگاه امام صادق (ع)

امام صادق (علیه السلام) عقل ابداعگر و اندیشمند اسلام و چهره بى‏مانند دانش بشرى، همواره از عمویش عباس (علیه السلام) تجلیل به عمل مى‏آورد و با درود و ستایشهاى عطرآگین از او یاد مى‏کرد و مواضع قهرمانانه‏اش در روز عاشورا را بزرگ مى‏داشت. از جمله سخنانى که امام درباره قمر بنى‏هاشم(ع) فرموده است، بیان زیر مى‏باشد:

«عمویم عباس بن على (علیه السلام) بصیرتى نافذ و ایمانى محکم داشت. همراه برادرش حسین جهاد کرد، به خوبى از بوته آزمایش بیرون آمد و شهید از دنیا رفت...(1)

امام صادق (علیه السلام) از برترین صفات مجسم در عمویش که مورد شگفتى اوست چنین نام مى‏برد:

الف: «تیزبینى»:

تیزبینى، پیامد استوارى رأى و اصالت فکر است و کسى بدان دست پیدا نمى‏کند، مگر پس از پالودگى روان، خلوص نیت و از خود راندن غرور و هواهاى نفسانى و عدم سلطه آنها بر درون آدمى.

تیز بینى از آشکارترین ویژگیهاى ابوالفضل العباس بود. از تیزبینى و تفکر عمیق بود که حضرت به تبعیت از امام هدایت و سیدالشهداء امام حسین (علیه السلام) برخاست و بدین گونه به قله شرف و کرامت دست یافت و خود رابر صفحات تاریخ، جاودانه ساخت. پس تا وقتى ارزشهاى انسانى پایدار است و انسان آنها را بزرگ مى‏شمارد، در برابر شخصیت بى‏مانند حضرت که بر قله‏هاى انسانیت دست یافته است سر بر زمین مى‏ساید و کرنش مى‏کند.

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «عمویم عباس بن على (علیه السلام) بصیرتى نافذ و ایمانى محکم داشت. همراه برادرش حسین جهاد کرد، به خوبى از بوته آزمایش بیرون آمد و شهید از دنیا رفت...(1)

ب: «ایمان استوار»:

 یکى دیگر از صفات بارز حضرت، ایمان استوار و پولادین اوست. از نشانهاى استوارى ایمان حضرت، جهاد در کنار برادرش، ریحانه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بود که هدفش جلب رضایت پروردگار متعال به شمار مى‏رفت. و همانطور که در رجزهایش روز عاشورا بیان داشت از این جانبازى کمترین انگیزه مادى نداشت و همین دلیلى گویاست بر ایمان استوار حضرت.

ج: «جهاد با حسین (علیه السلام)»:

فضیلت دیگرى که امام صادق (علیه السلام) براى عمویش، قهرمان کربلا، عباس (علیه السلام) نام مى‏برد، جهاد تحت فرماندهى سالار شهیدان، سبط گرامى پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) و آقاى جوانان بهشت است. جهاد در راه آرمان برادر، بزرگترین فضیلتى بود که حضرت ابوالفضل بدان دست یافت و نیک از عهده آزمایش به درآمد و در روز عاشورا قهرمانیهایى از خود نشان داد که در دنیاى دلاورى و شجاعت بى‏مانند است ...

عباس علیه السلام در نگاه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

مصلح بزرگ، حجت خدا و بقیة الله الاعظم، امام زمان (عج) - قائم آل محمد (ص) در بخشى از سخنان زیباى خود درباره عمویش عباس (ع) چنین مى‏گوید:

«سلام بر ابوالفضل، عباس بن امیرالمؤمنین، هم درد بزرگ برادر که جانش را فداى او ساخت و از دیروز بهره فردایش را برگزید، آنکه فدایى برادر بود و از او حفاظت کرد و براى رساندن آب به او کوشید و دستانش قطع گشت. خداوند قاتلانش، «یزید بن رقاد» و «حیکم بن طفیل طایى» را لعنت کند...» (1)

امام عصر - عجل الله تعالى فرجه - صفات والاى ریشه دار در عمویش، قمر بنى‏هاشم و مایه افتخار عدنان را چنین بر مى‏شمارد و مى‏ستاید:

1- همدردى و همگامى با برادرش سید الشهداء (ع) در سخت‏ترین و دشوارترین شرایط تا آنجا که این همگامى و همدلى ضرب المثل تاریخ گشت.

2- فرستادن توشه آخرت با تقوا، خویشتندارى و یارى امام هدایت و نور.

3- فدا کردن جان خود، برادران و فرزندانش در راه سرور جوانان بهشت، امام حسین (ع).

4- حفاظت از برادر مظلومش با خون خود.

5- کوشش براى رساندن آب به برادر و اهل بیتش هنگامى که نیروهاى ستمگر و ظالم مانع از رسیدن قطره‏اى آب به خاندان پیامبر (ص) شده ‏بودند.

اباالفضل علیه السلام الگویی برای نسل امروز

جمال حق ز سر تا پاست عباس                    به یکتایى قسم، یکتاست عباس

خدا داند که از روز ولادت                                 امام خویش را مى‏خواست عباس

علم در دست، مشک آب بر دوش                 که هم سردار و هم سقاست عباس

نه در دنیا بود باب الحوائج                                 شفیع خلق در عقباست عباس

هنوز از تشنه کامان شرمگین است                    ببین در علقمه تنهاست عباس

اگرچه زاده ام‌البنین است                                 ولیکن مادرش زهراست عباس

حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام در روز چهارم شعبان سال 26 ه. ق(1) در مدینه منوره دیده به جهان گشود.
پدر بزرگوارش على بن ابى طالب قنداقه او را در بغل گرفت و پس از خواندن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ، نام او را عباس گذارد.
مورخان نوشته‏اند: على علیه السلام او را به این خاطر عباس نامید که به شجاعت، قدرت، صلابت و شهامت او در جنگ با دشمنان و در رویارویى با جنگجویان آگاهى داشت.
مادر با فضیلتش فاطمه معروف به «ام‏البنین‏» دختر حزام بن خالد کلابى بود. (2)
واژه «عباس‏» از نظر لغوى به معناى «بسیار ترش‏رو» است. و یا به معناى شیرى که شیران دیگر از او فرار کنند.(3)انتخاب این نام نشان دهنده توان، قدرت، شجاعت و صلابت آن بزرگوار است. لذا مورخان نوشته‏اند «سماه امیرالمومنین علیه السلام بالعباس لعلمه بشجاعته و سطوته و صولته و عبوسته فى قتال الاعداء و فى مقابلة الخصماء؛ على علیه السلام او را به این خاطر عباس نامید که به شجاعت، قدرت، صلابت و شهامت او در جنگ با دشمنان و در رویارویى با جنگجویان آگاهى داشت.» (4)
گاهى هم حضرت امیر علیه السلام قنداقه عباس را مى‏گرفت، آستین او را بالا مى‏زد و بازوانش را مى‏بوسید و گریه مى‏کرد و مى‏فرمود: «دست‌هاى او در راه یارى برادرش حسین قطع مى‏شود.» (5)
حضرت عباس القاب مختلفى دارد که هر یک بیانگر بخشى از مقام، عظمت و سجایاى اخلاقى اوست. «ممقانى‏» شانزده لقب براى او برشمرده است؛ مانند:
1. ابوالفضل؛ یعنى پدر فضایل (و یا او پسرى به نام فضل داشت)
2. ابوالقربه؛ که سقا و آبرسان بود.
3. قمر بنى هاشم؛ چون داراى چهره‏اى زیبا بود. صاحب مقاتل الطالبین مى‏نویسد: «عباس، زیبا و نیک منظر بود، وقتى بر اسبى درشت هیکل سوار مى‏شد، پاهایش به زمین کشیده مى‏شد و به او قمر بنى هاشم مى‏گفتند!» (6)
استاد مرتضى مطهرى مى‏گوید: «عباس اندامى بسیار بلند و قامتى رشید و زیبا داشته که امام حسین علیه السلام از نگاه کردن به او لذت مى‏برد.» (7)
4. عبد صالح (بنده شایسته)
5. المواسى (ایثارگر)
6. الفادى (فداکار)
7. الحامى (حمایت کننده)
8 . الواقى (نگهبان و محافظ)
9. الساعى (تلاشگر)
10. باب الحوائج (وسیله بر آمدن حاجات)
11. حامل اللواء (پرچمدار)
و ...
عباس با لبابه دختر عبیدالله بن عباس (پسر عموى پدرش امام على علیه السلام) ازدواج کرد و از او دو فرزند به نام عبیدالله و فضل (8) داشت .
در این نوشتار بر آنیم تا گوشه‌هایى از فضایل و اوصاف آن حضرت را که مى‏تواند الگو و اسوه ما باشد تقدیم شما خوانندگان گرامی کنیم:
صاحب مقاتل الطالبین مى‏نویسد: «عباس، زیبا و نیک منظر بود، وقتى بر اسبى درشت هیکل سوار مى‏شد، پاهایش به زمین کشیده مى‏شد و به او قمر بنى‌هاشم مى‏گفتند!»
 

الف) طاعت و بندگى

آنچه بیشتر از چهره حضرت عباس در ذهن‌ها به تصویر کشیده شده و زبان‌ها گویاى آن است‏ شجاعت اوست و حال آن که قبل از همه چیز آن حضرت یک بنده سرا پا تسلیم الهى است، و تمام عظمت‌ها و ارزش‌هاى او زیر سایه همین بندگى و اطاعت محض الهى قرار دارد که به نمونه‏هایى اشاره مى‏کنیم:

1. بنده صالح خدا: امام صادق علیه السلام این لقب گران سنگ را به او داد؛ چنان که در زیارتنامه آن حضرت مى‏خوانیم: «السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله ... ؛ سلام بر تو اى بنده صالح و فرمانبر خدا.» (9)

2. آثار سجده بر پیشانى: قرآن یکى از نشانه‏هاى بندگان مخلص خدا را آثار سجده در پیشانى آنها مى‏داند: «سیماهم فى وجوههم من اثر السجود»(10)؛ «نشانه‏هاى آنها در صورت‌هایشان بر اثر سجده‏هاى زیاد [در پیشگاه الهى نمایان] است.»

و حضرت عباس این گونه بود؛ در تاریخ مى‏خوانیم: «و بین عینیه اثر السجود؛ [در پیشانى] و بین چشمان او اثر سجده [نمایان] بود.» (11)

نقل شده که روى قاتل عباس که از طایفه «بنى دارم‏» بود، سیاه شده بود. علت را از او پرسیدند. گفت: «من مردى را که در وسط پیشانى او اثر سجده بود کشتم که نامش عباس بود.» (12)

و جعفر نقدى درباره او چنین مى‏گوید: «و هو من عظماء اهل البیت علما و ورعا و نسکا و عبادة؛ او از بزرگان اهل‌بیت است از نظر دانش و پارسایى و نیایش و عبادت.» (13)

این ویژگى عباس براى تمامى شیعیان درس بزرگى است تا بندگى خدا را در راس همه کارهاى خود قرار دهند و راز و نیاز و عبادت‌هاى شبانه و سجده‏هاى طولانى براى خدا را در زندگى خویش هرگز فراموش نکنند.

بسوزان دلى را که سوزى ندارد             سحر کن شبى را که روزى ندارد

 الهى به آن سر که شور تو دارد            به آن دل که در سینه، نور تو دارد

به شوق شهیدان در خون تپیده                  به اشک یتیمان محنت کشیده

به نام عزیزى که نام از تو دارد                    به ملک ولایت، مقام از تو دارد

چنان کن که شرمنده، فردا نباشم            سرافکنده در پیش زهرا نباشم

ب) ولایت مدارى و امام‏شناسى

از ویژگی‌هاى مهم حضرت عباس امام‏شناسى و اطاعت مطلق از امامان خویش بود .

پس از شهادت پدر بزرگوارش امام على علیه السلام ودایع امامت و مقام ولایت تامه به امام حسن مجتبى علیه السلام سپرده شد. عباس با جان و دل، فرمانبردار و مطیع بى‏چون و چراى برادر و امام خود بود. وقتى امام حسن علیه السلام مجبور شد با معاویه صلح کند و مورد طعن و شماتت «یا مذل المؤمنین؛ اى خوار کننده مؤمنان‏» قرار گیرد، حضرت عباس بیش از پیش همراه و در رکاب امام خویش بود، و با شمشیر برهنه مانند یک سرباز جانباز از برادر و امام خویش محافظت مى‏کرد. در مراسم تشییع آن حضرت که جنازه را تیرباران کردند، بر حضرت عباس خیلى گران آمد و اگر دستور امام و برادرش حضرت حسین علیه السلام نبود، از یکایک آنان انتقام مى‏گرفت .

استاد مرتضى مطهرى مى‏گوید: «عباس اندامى بسیار بلند و قامتى رشید و زیبا داشته که امام حسین علیه السلام از نگاه کردن به او لذت مى‏برد.»

بعد از شهادت امام حسن علیه السلام همواره در خدمت امامش، حضرت حسین بن على علیهماالسلام بود . در مورد ولایت مدارى و امام‏شناسى حضرت عباس به نمونه‌هایى اشاره مى‏شود:

1. در زیارتنامه آن حضرت که از سخنان امام صادق علیه السلام است چنین مى‏خوانیم: «... المطیع لله و لرسوله و لامیرالمؤمنین والحسن والحسین صلى الله علیهم؛ [سلام بر تو اى بنده صالح و] مطیع خدا و رسولش و پیرو امیرمؤمنان و حسن و حسین که درود خدا بر آنان باد.» (14)

2. هنگام خروج از مدینه امام حسین علیه السلام ندا داد: «این اخى - این قمر بنى‌هاشم فاجابه العباس لبیک لبیک یا سیدى فقال له الامام علیه السلام: قدم لى یا اخى جوادى فاتى العباس بالجواد الیه؛ کجاست‏ برادرم ... کجاست ماه بنى‏هاشم؟ پس عباس جواب داد: بله بله اى آقاى من! آنگاه امام حسین علیه السلام فرمود: اى برادر، اسبم را حاضر کن، پس عباس اسب حضرت را حاضر نمود.» (15)

3. در عصر تاسوعا شمر با چهار هزار نفر وارد کربلا شد. یکى از نقشه‏هاى او براى کاستن از یاران امام حسین علیه السلام امان دادن به عباس و برادران او بود. وقتى جناب عباس شنید که شمر امان نامه آورده اصلا به او اعتنا نکرد و جواب او را نداد، تا این که امامش به او فرمان داد که جواب شمر را بگوید، عباس فرمود: «چه مى‏گویى؟» عرض کرد: «شما و برادرانت در امانید.» عباس غیرتمند سراسر وجودش آتش گرفت و فریاد او بلند شد: «تبت ‏یداک و لعن ما جئت ‏به من امانک یا عدو الله اتامرنا ان نترک اخانا و سیدنا الحسین بن فاطمة و ندخل فى طاعة اللعناء و اولاد اللعناء اتومننا وابن رسول الله لا امان له؛ دست‌هایت ‏بریده باد و لعنت [خدا] بر آنچه که از امان نامه آورده‏اى. اى دشمن خدا! آیا دستور مى‏دهى که ما برادرمان و آقایمان حسین علیه السلام پسر فاطمه علیهاالسلام را رها کنیم و داخل اطاعت لعنت‏شدگان و فرزندان لعنت‏شدگان شویم؟ [عجبا] آیا به ما امان مى‏دهى در حالى که فرزند رسول خدا [حسین بن على] در امان نیست.» (16)

این جملات حاکى از معرفت و عشق عمیق حضرت عباس به امام خویش حسین بن على علیه السلام است. به این جهت است که مورخان نوشته‏اند؛ عباس در کربلا به خاطر تعصبات قبیله‏اى و خانوادگى با دشمن نمى‏جنگید:

«... بل کان یعرف ان دین الله قائم بالحسین و هو عمودالدین، مجاهد عن دین الله و عن شریعة المصطفى و حامى عن ابن رسول الله و عن بنات الزهراء کما قال انى احامى ابدا عن دینى و عن امام صادق الیقین نجل النبى الطاهر الامین؛ بلکه همواره مى‏شناخت که دین خدا به حسین علیه السلام پاینده است و او ستون دین است و براى دین خدا و شریعت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله جهاد [و مبارزه] مى‏کند و [بدین جهت، حضرت عباس با جان و دل] از فرزند رسول خدا و از دختران زهرا حمایت و پشتیبانى کرد؛ چنان که خود فرمود:

«به خدا اگر دست راستم را قطع کردید به راستى [همچنان] از دینم حمایت مى‏کنم و از امامى که یقین راستین دارد [دفاع مى‏کنم؛ آن امامى که] پسر دختر پیامبر پاک و امین مى‏باشد.» (17)

از این جا به ویژگى سومى در وجود حضرت عباس پى مى‏بریم و آن شناخت و معرفت آن جناب است .

استاد مرتضى مطهرى مى‏گوید: «عباس اندامى بسیار بلند و قامتى رشید و زیبا داشته که امام حسین علیه السلام از نگاه کردن به او لذت مى‏برد.»

ج) بصیرت ژرف

بیشتر منحرفان از امامت و ولایت، ظاهربین و ساده اندیشند. قرآن کریم درباره دنیاپرستان مى‏فرماید: «یعلمون ظاهرا من الحیاة الدنیا و هم عن الآخرة هم غافلون‏»؛ «آنان تنها ظاهرى از زندگى دنیا را مى‏دانند و از آخرت غافلند.» (18) ولایت مداران باید ژرف اندیش و ژرف نگر باشند .

از امتیازات ویژه حضرت عباس، بصیرت نافذ و ژرف اندیشى خاصى بود که تمام خطوط جامعه و رگه‏هاى کفر و نفاق را به خوبى مى‏شناخت، و ولایت‌مداران را نیز دقیقا شناسایى کرده بود. امام صادق علیه السلام درباره عمویش عباس مى‏فرماید:

«کان عمنا العباس نافذ البصیرة؛ عموى ما عباس داراى بصیرت ژرف بود.» (19)

در مقابل، یکى از کاستی‌هاى عمر سعد که به دام یزید و ابن زیاد افتاد، نداشتن تیزبینى و بصیرت بود. ابن زیاد با بهره‌بردارى از این کمبود فکرى، فردى فرومایه و هزار چهره؛ یعنى «شبث ربعى‏» را با او همراه ساخت تا او را توجیه کند. شبث کوشید به عمر سعد القا کند که حسین، کافر حربى است که قتلش واجب مى‏شود و به همین جهت، قتل او در ماه حرام اشکالى ندارد. (20)

ولایت مدارى و ژرف اندیشى، از نیازهاى شدید زمان ما براى تمام طبقات است؛ چرا که بصیرت ژرف و عمیق اندیشى باعث مى‏شود خطوط فکرى و سیاسى را به خوبى بشناسند و در موضع گیری‌ها دقیقا بر خط صحیح و مستقیم امامت و ولایت‏ سیر نمایند .

امام صادق علیه السلام درباره عمویش عباس مى‏فرماید: «کان عمنا العباس نافذ البصیرة؛ عموى ما عباس داراى بصیرت ژرف بود.»

د) شجاعت

از صفات بارز و برجسته حضرت عباس که همگان حتى غیرمسلمانان با آن آشنایى دارند، شجاعت و دلیرى ایشان است. از آغاز امیرالمؤمنین علیه السلام براى این موضوع سرمایه‌گذارى نموده بود، آنجا که به برادرش عقیل - که اطلاعات وسیعى از نسب قبایل عرب و تاریخ گذشته آن روز داشت - سفارش فرمود که از اقوام اصیل و شجاع عرب، همسرى براى من انتخاب کن که زاده شجاعان و وارث دلاورى و شهامت‏ باشد؛ زیرا مى‏خواهم از این ازدواج، فرزند شجاع و دلیرى به دنیا بیاید. عقیل پس از بررسى و جستجو «ام‌البنین کلابیه‏» را پیشنهاد کرد، که حضرت با او ازدواج کند؛ چرا که در جامعه [آن روز] شجاع‏تر و دلیرتر از اجداد و پدران او نبود. (21)

از «حضرت ام‌البنین‏» چهار پسر رشید و قهرمان به نام عباس، عبدالله، عثمان و جعفر به دنیا آمدند، که بزرگ‏ترین و شجاع‏ترین آنها حضرت عباس بود .

استاد شهید مطهرى مى‏گوید: «آرزوى على علیه السلام در ازدواج با ام‌البنین در وجود مقدس حضرت ابوالفضل علیه السلام تحقق یافت.» (22)

به نمونه‏هایى که شجاعت آن حضرت را مى‏رساند اشاره مى‏کنیم:

1. درباره ویژگی‌هاى حضرت عباس در تاریخ مى‏خوانیم:

«کالجبل العظیم و قلبه کالطود الجسیم لانه کان فارسا هماما و بطلا ضرغاما و کان جسورا على الطعن والضرب فى میدان الکفار والحرب؛ [عباس] مانند کوهى بزرگ، و قلبش بسان کوهى خشن [و استوار] بود؛ چرا که او جنگ آورى بلند همت و سلحشورى شیرگون بود و در [وارد کردن] نیزه و ضربات [بر دشمن] در میدان نبرد با کفار جسور [و بى‏باک] بود.»

2. در معالى السبطین چنین بیان شده است: «ولا یقاس بشجاعته الا شجاعة ابیه و اخیه؛ شجاعت عباس با شجاعت پدرش[على علیه السلام] و برادرش [امام حسین علیه السلام] مقایسه مى‏شود.» (23)

در تاریخ مى‏خوانیم: «هنگامى که عباس کشته شد، مردان [دشمن از هر سو] بر اصحاب امام حسین حمله ‏ور شدند.»

و در ادامه مى‏گوید: «در شجاعت عباس همین بس که وقتى دشمنان صداى او را مى‏شنیدند رگ‌هاى بدنشان مى‏لرزید و از ترس صولت و قدرت او، قلب‌هایشان از وحشت مى‏تپید و پوست‏ بدنشان جمع مى‏شد. با توجه به این شجاعت و شهامت‏ بود که ابن زیاد براى او امان نامه فرستاد و به خیال خام خود مى‏خواست که او را از حسین علیه السلام بگیرد.» (24)

همین شجاعت و قدرت او بود که پشتوانه محکمى براى امام حسین علیه السلام بود؛ هر چند تکیه امام حسین علیه السلام بر خداوند بود، اما وجود حضرت عباس که یک بنده خالص شجاع و توانمند خداوند بود در واقع یارى خدا از طریق اسباب طبیعى بود؛ لذا شهادت حضرت عباس سخت‏ بر امام حسین علیه السلام اثر گذاشت و صریحا آنگاه که کنار بدن برادر آمد فرمود:

«الآن انکسر ظهرى و قلت ‏حیلتى؛ اکنون کمرم شکست و راه چاره‏ام کم شد.» (25)

این سخنان از زبان معصومى صادر مى‏شود که تعارف و زیادگویى و خلاف واقع در کلام و مرامشان راه ندارد. و وقتى که عباس اجازه میدان خواست امام حسین علیه السلام فرمود: «اذا مضیت تفرق عسکرى؛ هرگاه [از دستم] بروى سپاهم از هم مى‏باشد.»

تاریخ نویسان نوشته‏اند: «لم یبق الحسین بعد ابى الفضل الا هیکلا شاخصا معرى عن لوازم الحیاة؛ از امام حسین بعد از [مرگ] ابى الفضل جز هیکلى [و مشتى استخوان] خالى از لوازم حیات و زندگى باقى نماند.» (26)

دشمنان هم سخت از مرگ عباس شاد شدند و جرات و جسارت پیدا کردند، و بر اصحاب و خیمه‏هاى امام حسین علیه السلام حمله‏ور شدند. در تاریخ مى‏خوانیم: «لما قتل العباس تدافعت الرجال على اصحاب الحسین؛ (27)هنگامى که عباس کشته شد، مردان [دشمن از هر سو] بر اصحاب امام حسین حمله‏ور شدند.»

تا تو بودى خیمه‏ها آرام بود                  دشمنم در کربلا ناکام بود

تا تو بودى من پناهى داشتم               با وجود تو سپاهى داشتم

تا تو بودى خیمه‏ها غارت نشد            بعد تو کس حافظ یارت نشد

تا تو بودى چهره نیلى نبود                  دست‌ها آماده سیلى نبود

تا تو بودى دست زینب باز بود                بودنت ‏بهر حرم اعجاز بود

تا که مشکت پاره و بى‏آب شد       دشمن پر کینه‏ات شاداب شد

ه) وفا و فداکارى عباس

یادم ز وفاى اشجع الناس آید          وز چشم ترم سوده الماس آید

آید به جهان اگر حسین دگرى            هیهات برادرى چو عباس آید

  وفا از بارزترین صفات مردان تاریخ و نشانه قوت دین و قدرت امانت دارى است. وفا دژ مستحکمى است که انسان را تا پایان خط در مسیر راه نگه مى‏دارد.» (28)

در وفا و فداکارى نیز حضرت عباس سرآمد روزگار و الگوى پاکان وفادار، و فداکاران ایثارگر است. در این بخش پایانى، به نمونه‌هایى از وفا و فداکارى حضرت عباس اشاره مى‏کنیم:

صاحب معالى السبطین می‌نویسد: «در شجاعت عباس همین بس که وقتى دشمنان صداى او را مى‏شنیدند رگ‌هاى بدنشان مى‏لرزید و از ترس صولت و قدرت او، قلب‌هایشان از وحشت مى‏تپید و پوست‏ بدنشان جمع مى‏شد. با توجه به این شجاعت و شهامت‏ بود که ابن زیاد براى او امان نامه فرستاد و به خیال خام خود مى‏خواست که او را از حسین علیه السلام بگیرد.»

1. رد امان نامه: رد امان نامه ابن زیاد و شمر - که قبلا به آن اشاره شد - نشانه وفاى عباس است.

2. اعلان وفادارى در شب عاشورا: در شب عاشورا امام حسین علیه السلام در خطبه معروف خود فرمود: «من به همه شما رخصت رفتن دادم؛ پس همه آزادید بروید و بیعتى که از جانب من به گردن شما بود برداشتم و این شب که شما را فرا گرفته فرصتى است، آن را شتر رهوار خود کنید و به هر سو که مى‏خواهید بروید.» آنگاه چراغ را خاموش کرد و فرصت ‏خوبى براى رفتن بود.

اولین کسى که وفاى کامل خود را ابراز داشت، حضرت عباس وفادار بود: «فبدا القول العباس بن على علیه‌السلام فقال له: لم نفعل ذلک؟ النبقى بعدک؟ لا ارانا الله ذلک ابدا؛ آنگاه عباس، فرزند على آغاز به سخن نمود، پس به امام حسین علیه السلام عرض کرد: براى چه این کار را انجام دهیم؟ آیا براى آن که بعد از شما باقى باشیم؟ نه، خدا این را [یعنى جدایى از شما را] هرگز به ما نشان ندهد.» (29)

شاها من ار به عرش رسانم سریر فضل          مملوک این جنابم و محتاج این درم

گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر           این مهر بر که افکنم و این دل کجا برم

3. اوج وفا در شط فرات: حضرت عباس علیه السلام بعد از شهادت على اکبر مى‏خواست ‏به میدان برود، اما برادر به او اجازه میدان رفتن نداد، بعد از اصرار زیاد فرمود: مقدارى آب براى کودکان بیاور .

پیشانى حسینش را بوسید و به سوى فرات حرکت کرد، مشک را پر از آب کرد، خود نیز تشنه بود، مى‏خواست آب بنوشد: «فذکر عطش الحسین و من معه فرقى الماء (30)؛ سپس به یاد تشنگى حسین و همراهان [و کودکان] افتاد، پس آب را [روى آب] ریخت.» و بر خود خطاب کرد:

یا نفس من بعد الحسین هونى         و بعده لا کنت ان تکونى

هذا الحسین وارد المنون                    و تشربین بارد المعین

تالله ما هذا فعال دینى (31)

«اى نفس! بعد از حسین خوارى و ذلت ‏بر تو باد و بعد از او [حسین علیه السلام] تو نباید باشى تا زنده بمانى، حسین در آستانه مرگ قرار گرفته و تو آب خنک و گوارا مى‏نوشى؟ به خدا قسم این کار دین [و آیین] من نیست.»

آنگاه فریاد برآورد: «والله لا اذوق الماء و سیدى الحسین عطشانا (32)؛ به خدا قسم آب نمى‏نوشم در حالى که آقاى من حسین تشنه است.»

عباس بى‏وفا تو نبودى کنون چه شد        نوشى تو آب مانده حسینت در انتظار

اعتراف دشمن به وفاى عباس

هنگامى که وسایل غارت شده کربلا را به شام نزد یزید بردند، در میان آنها پرچم بزرگى بود. یزید و حاضران در مجلس دیدند همه پرچم سوراخ و صدمه دیده، ولى دستگیره آن سالم است. یزید پرسید: «این پرچم را چه کسى حمل مى‏کرد؟» گفته شد: «عباس بن على‏». یزید از روى تعجب و تجلیل از آن پرچم سه بار برخاست و نشست و گفت:

«انظروا الى هذا العلم فانه لم یسلم من الطعن والضرب الا مقبض الید التى تحمله؛ به این پرچم بنگرید، [که بر اثر صدمات] نیزه و زدن [شمشیر] جایى از آن سالم نمانده جز دستگیره آن که [پرچمدار] آن را با دست‏ حمل مى‏کرده است.»

سالم ماندن دستگیره پرچم، نشان از آن دارد که پرچمدار تمام ضربات نیزه و شمشیر را که بر دستش وارد مى‏شده تحمل مى‏کرده ولى پرچم را رها نساخته است .

آنگاه یزید گفت: «ابیت اللعن یا عباس، هکذا یکون وفاء الاخ لاخیه؛ لعن [و ناسزا] را از خودت دور ساختى اى عباس! [و ناسزا زیبنده تو نیست]. این چنین است [رسم و معناى] وفادارى برادر نسبت ‏به برادرش.»(33)

آرى، وفاى حضرت عباس آن قدر فراوان و در حد اعلاست که پلیدترین دشمنان او هم نمى‏توانند آن را انکار کنند.

پنج امامى که ترا دیده‏اند                    دست علم گیر تو بوسیده‏اند

چشم خداوند چو دست تو دید       بوسه زد و اشک ز چشمش چکید

وفا و فداکارى عباس در سخنان معصومین علیهم السلام

1. امام سجاد علیه السلام فرمود:  «رحم الله عمى العباس فلقد آثر وابلى وفدى اخاه بنفسه حتى قطعت ‏یداه؛ خداوند رحمت کند عمویم عباس را که حقیقتا ایثار و جانبازى نمود و جانش را فداى برادر نمود تا آنجا که دست‌هایش قطع شد.» (34)

2 . امام صادق علیه السلام فرمود: «اشهد لقد نصحت لله و لرسوله و لاخیک فنعم الاخ المواسى؛ شهادت مى‏دهم که تو براى خدا و رسولش و برادرت خیرخواهى نمودى، پس تو چه نیکو برادر فداکار بودى.» (35)

3. امام زمان علیه السلام در زیارت ناحیه مقدسه خطاب به عمویش عباس مى‏فرماید: «السلام على ابى الفضل العباس المواسى اخاه بنفسه؛ سلام بر ابوالفضل العباس که با جان خویش با برادر همدردى [و براى او فداکارى] نمود.»

در تاریخ مى‏خوانیم:  [عباس] مانند کوهى بزرگ، و قلبش بسان کوهى خشن [و استوار] بود؛ چرا که او جنگ آورى بلند همت و سلحشورى شیرگون بود و در [وارد کردن] نیزه و ضربات [بر دشمن] در میدان نبرد با کفار جسور [و بى‏باک] بود.

پى‏نوشت‌ها:

1- برخى سال تولد او را سال 24 ه . ق دانسته‏اند، ر . ک: حسین اسدى، اسوه‏هاى عاشورا .
2- منتهى الامال، ج‏1، ص‏136 .
3- معارف و معاریف، ج‏7، ص ‏206 .
4- جعفر نقدى، زینب کبرى، ص‏12 .
5- معالى السبطین، ج‏1، ص‏26 .
6- تنقیح المقال، ج‏2، ص‏128 .
7- علامه مرتضى مطهرى، حماسه حسینى، ج‏2، ص‏118 .
8- منتهى الامال، ج‏1، ص‏137 - 138. برخى نوشته‏اند که او دو فرزند دیگر به نام محمد و قاسم داشت که در کربلا به شهادت رسیدند. ر . ک: الوقایع و الحوادث، ملبوبى، ج‏3، ص‏30 .
9- مفاتیح الجنان، زیارتنامه حضرت عباس، ص‏715 .
10- فتح/28 .
11- ذریعه، ص‏122 .
12- الوقایع والحوادث، ج‏2، ص‏30/ سوگنامه آل محمد صلى الله علیه و آله، ص‏293 .
13- زینب کبرى علیهاالسلام، ص‏12 .
14- مفاتیح الجنان، ص‏715 .
15- موسوعة کلمات الحسین علیه السلام، ص‏298 .
16- وقایع الایام، ویژه محرم، ص‏264 .
17- معالى السبطین، ج‏1، ص‏270/ نفس المهموم، شیخ عباس قمى، ص‏177 .
18- روم/7 .
19- نفس المهموم، ص‏176/ ر . ک: اعیان الشیعه، ج‏7، ص‏430 .
20- جام عبرت، سید حسین اسحاقى، ج‏2، ص‏104 .
21- منتهى الامال، ص ‏136/ ر . ک: تنقیح المقال، ج‏2، ص‏128 .
22- حماسه حسینى، ج‏1، ص‏59 .
23- معالى السبطین، ج‏1، ص‏267 .
24- همان .
25- مقتل خوارزمى، ج‏2، ص‏30 .
26- مقتل مقرم، ص‏269 .
27- ذریعه، ص‏124 .
28- عناوین برگرفته از روایات است. ر . ک: منتخب میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، ص‏542 .
29- همان، ص‏400 .
30- کبریت الاحمر، ص‏ 159/ منتخب التواریخ، ص‏258 .
31- ر . ک: ناسخ التواریخ، ج‏2، ص‏345 .
32- بحارالانوار، ج ‏45، ص‏41/ ترجمه مقتل ابى مخنف، ص‏97 .
33- دین و تمدن، ج‏1، ص‏288 و ر . ک: سوگنامه آل محمد صلى الله علیه و آله، ص‏300 .
34- بحارالانوار، ج ‏44، ص‏ 298/ تنقیح المقال، ج‏2، ص‏128 .
35- مفاتیح الجنان، زیارتنامه حضرت عباس علیه السلام .
 

مجله مبلغان، شماره 46 سید جواد حسینى

خلاصه ای از زندگی نامه حضرت ابالفضل العباس(ع)

خاندان حضرت عباس (ع):

در سال 26 هجری قمری، حضرت عباس (ع) پایه عرصه گیتی نهاد. مادر گرامیش فاطمه، دخت حزام بن خالد بن ربیعه بن عامر کلبی و کنیه اش (ام البنین) بود.
چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود، که امیرالمومنین از برادرش عقیل، که به اصل و نسب قبایل آگاه بود، درخواست کرد زنی را از دودمانی شجاع برای او خواستگاری کند و عقیل، فاطمه کلابیه (ام البنین) را برای آن حضرت خواستگاری کرد و ازدواج صورت گرفت.

امیرالمومنین (ع) از این بانوی گرامی، صاحب چهار پسر به نامهای عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد.
عباس (ع) ازبرادران دیگرش بزرگتر بود و هر چهار برادر به امام خویش، حسین (ع) وفادار بودند و در روز عاشورا در راه آن امام جان خود را نثار کردند.
ارادت قلبی ام البنین (س) به خاندان پیامبر (ص) آنقدر بود که امام حسین (ع) را از فرزندان خود بیشتر دوست می داشت؛ بطوری که وقتی به این بانوی گرامی خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسین (ع) باخبر سازید و چون خبر شهادت امام حسین (ع) به او داده شد، فرمود رگهای قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زیر این آسمان کبود است، فدای امام حسین (ع).

دوران کودکی حضرت ابوالفضل العباس (ع):

در روزهاى کودکى عباس، پدر گرانقدرش چون آیینه معرفت، ایمان، دانایى و کمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهى و رفتار آسمانى‏اش بر وى تاثیر مى‏نهاد. او از دانش و بینش على(ع) بهره مى‏برد. حضرت در باره تکامل و پویایى فرزندش فرمود: ان ولدى العباس زق العلم زقا; همانا فرزندم عباس در کودکى علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر، که از مادرش آب و غذا مى‏گیرد، از من معارف فرا گرفت.

در آغازین روزهایى که الفاظ بر زبان وى جارى شد، امام(ع) به فرزندش فرمود: بگو یک. عباس گفت: یک حضرت ادامه داد: بگو دو عباس خوددارى کرد و گفت: شرم مى‏کنم با زبانى که خدا را به یگانگى خوانده ‏ام، دو بگویم.
پرورش در آغوش امامت و دامان عصمت، شالوده ‏اى پاک و مبارک براى ایام نوجوانى و جوانى عباس فراهم کرد تا در آینده نخل بلند قامت استقامت و سنگربان حماسه و مردانگى باشد. گاه که على(ع) با نگاه بصیرت‏ آمیز خود آینده عباس را نظاره مى‏کرد، با لبختدى رضایت ‏آمیز، سرشک غم از دیدگان جارى مى‏کرد و چون همسر مهربانش از علت گریه مى‏پرسید، مى‏فرمود: دستان عباس در راه یارى حسین(ع) قطع خواهد شد.

آنگاه از مقام و عظمت پور دلبندش نزد خداوند چنین خبر مى‏داد: پروردگار متعال دو بال به او خواهد داد تا به سان عمویش جعفر بن ‏ابى‏طالب در بهشت پرواز کند. محبت پدرى گاه على(ع) را بر آن مى‏داشت تا پاره پیکرش را ببوسد ، ببوید و با آداب و اخلاق اسلامى آشنا سازد. از اینرو لحظه‏اى عباس را از خود دور نمى‏ساخت. فرزند پاکدل على(ع) در مدت 14 سال و چهل و هفت روز، که با پدر زیست، همیشه در حرب و محراب و غربت و وطن در کنار او حضور داشت.
در ایام دشوار خلافت، لحظه ‏اى از وى جدا نشد و آنگاه که در سال‏37 هجرى قمرى جنگ صفین پیش آمد، با آن که حدود دوازده سال داشت، حماسه‏اى جاوید آفرید.

مقام علمی حضرت عباس (ع):

حضرت عباس (ع) در خانه ای زاده شد که جایگاه دانش و حکمت بود. آن جناب از محضر امیرمومنان (ع) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) کسب فیض کردند و از مقام والای علمی برخوردار شدند.

لذا از خاندان عصمت (ع) در مورد حضرت عباس (ع) نقل شده است که فرموده اند: زق العلم زقا، یعنی همان طور که پرنده به جوجه خود مستقیماً غذا می دهد، اهل بیت (ع) نیز مستقیماً به آن حضرت علوم و اسرار را آموختند.
علامه محقق، شیخ عبدالله ممقانی، در کتاب نفیس تنقیح المقال، در مورد مقام علمی و معنوی ایشان گفته است: آن جناب از فرزندان فقیه و دانشمندان ائمه (ع) و شخصیتی عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاک بود.

مقام حضرت عباس (ع) نزد ائمه (ع):

اگر بخواهیم مقام و منزلت حضرت عباس (ع) را از دیدگاه امامان معصوم (ع) دریابیم، کافی است به سخنان آن بزرگوار درباره حضرت عباس (ع) توجه کنیم.
در شب عاشورا، وقتی دشمن در مقابل کاروان امام حسین (ع) حاضر شد و درراس آنها عمربن سعد شروع به داد و فریاد کرد، امام حسین (ع) به حضرت عباس (ع) فرمود:‌ برادر جان، جانم به فدایت، سوار مرکب شو و نزد این قوم برو و از ایشان سوال کن که به چه منظور آمده اند و چه می خواهند.

در این ماجرا دو نکته مهم وجود دارد یکی آنکه امام به حضرت عباس می فرماید: من فدایت شوم. این عبارت دلالت بر عظمت شخصیت عباس (ع) دارد، زیرا امام معصوم العیاذ بالله سخنی بی مورد و گزاف نمی گوید و نکته دوم آنکه، حضرت به عنوان نماینده خود عباس (ع) را به اردوی دشمن می فرستد.

روز عاشورا هنگامی که حضرت عباس (ع) از ا سب بر روی زمین افتاد، امام حسین (ع) فرمودند:‌(الان انکسر ظهری و قلت حیاتی) یعنی (اکنون پشتم شکست و چاره ام کم شد). این جمله بیانگر اهمیت حضرت عباس (ع) ونقش او در پشتیبانی از امام حسین (ع) است.
امام زمان (ع)، در قسمتی از زیارتنامه ای که برای شهدای کربلا ایراد کردند، حضرت عباس (ع) را چنین مورد خطاب قرار می دهند: السلام علی ابی الفضل العباس بن امیرالمومنین المواسی اخاه بنفسه، الاخذ لغده من امسه، الفادی له،‌الوافی الساعی الیه بمائه، المقطوعه یداه لعن الله قاتله یزید بن الرقاد الجهنی و حکیم بن طفیل الطائی.

امام زین العابدین (ع) به عبیدالله بن عباس بن علی بن ابی طالب (ع) نظر افکند و اشکش جاری شد. سپس فرمود:‌هیچ روزی بر رسول خدا (ع) سخت تر ازروز جنگ احد نبود، زیرا در آن روز عموی پیامبر، شیر خدا و رسولش حمزه بن عبدالمطلب کشته شد و بعد از آن روز بر پیامبر هیچ روزی سخت از روز جنگ موته نبود، زیرا در آن روز پسر عموی پیامبر جعفر بن ابی طالب کشته شد سپس امام زین العابدین (ع) فرمود: هیچ روزی همچون روز مصیبت حضرت امام حسین (ع) نیست که سی هزار تن در مقابل امام حسین (ع) ایستادند و می پنداشتند، که از امت اسلام هستند و هر یک از آنها می خواستند از طریق ریختن خون امام حسین (ع) به نزد پروردگار می انداخت و ایشان را موعظه می فرمود و کار را تا آنجا کشاندند که آن حضرت را از روی ظلم وجور و دشمنی به شهادت رساندند.

آنگاه امام زین العابدین (ع) فرمود:‌ خداوند حضرت عباس (ع) را رحمت کند که به حق ایثار کرد و امتحان شد و جان خود را فدای برادرش کرد تا آنکه دو دستش قطع شد. لذا خداوند عزوجل در عوض،‌ دو بال به او عطا کرد تا همراه ملائکه در بهشت پرواز کند، همان طور که به جعفر بن ابی طالب (ع) هم دو بال عطا فرمود و به تحقیق، حضرت عباس (ع) نزد پروردگار مقام و منزلتی دارد که روز قیامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه می خورند.

ایثار و جانبازی، راز و رمز تعالی حضرت عباس (ع):

با توجه به روایاتی که در شان حضرت عباس (ع) از ائمه علیهم السلام رسیده و در آن به ایثار و فداکاری در راه امام خویش تصریح شده است، به روشنی، فضیلت و مقام آن بزرگوار آشکار می شود. حضرت عباس (ع) فرزند کسی است که آیه ( و من الناس یشری نفسه ابتغاء مرضات الله, بقره-207) در شانس نازل شد و از سلاله دودمانی است که اسوه ایثار و از خودگذشتگی بودند و سوره هل اتی، در شان ایثار ایشان نازل شده است.
فداکاری، ایثار و جانبازی در اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ به طوری که امیرمومنان در جایی ایثار را برترین فضیلت اخلاقی می داند.
در جایی دیگر، علی (ع) ایثار را بالاترین عبادت معرفی می نماید و در روایتی دیگر غایت و هدف تمام مکارم اخلاقی را ایثار و از خودگذشتگی می داند.

علی (ع) در قسمتی از نامه خود به حارث همدانی می فرماید: بدان که برترین مومنان کسی است که در گذشتن از جان و خانواده و مال خویش از دیگر مومنان برتر باشد.
حال در اینجا این سوال مطرح می شود که، مگر سایر شهیدان از جان خود نگذشتند، پس چه چیزی حضرت عباس را از سایر شهیدان متمایز می سازد؟

جواب این است که معرفت حضرت عباس (ع) از همه شهیدان والاتر و اطاعتش از امام خویش، کاملتر بود. براساس دیدگاه اسلام و مکتب اهل بیت (ع) آنچه اعمال نیک را از یکدیگر متمایز می سازد و ارزش اعمال را متفاوت می کند، همان معرفت و بینش و نیت شخص است و کلام پیامبر اسلام (ص) که فرمود:
(ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین) شاید ناظر به این معنا باشد.

در ضمن روایاتی که در مورد ثواب و عقاب عمل به صورتهای گوناگون و متفاوت نقل شده، به این دلیل است که ثواب یا عذاب یک عمل معین، با توجه به معرفت و نیت عامل آن متفاوت می شود. به عنوان مثال، ثواب زیارت امام رضا (ع) در روایتهای معتبر به صور متفاوت نقل شده است و در بعضی روایات تصریح شده که این تفاوت ثواب، به دلیل تفاوت در معرفت اشخاص است.
آری حضرت عباس (ع) با کمال معرفت در راه دین و امام خویش جانبازی نمود و مراحل کمال و تعالی را طی کرد.

القاب تابناک حضرت ابوالفضل العباس (ع)

1. قمر بنى‏هاشم
بهره‏ مندى بسیار عباس از جمال و جلال و سیماى سپید و زیبا و سیرت سبز و نورانى، زمینه ‏ساز این لقب است.

2. باب الحوائج
کریمى از دودمان کریمان که چون حاجتمندى سوى او روى کند، خواسته‏ هایش را برآورده مى‏سازد.

3. طیار
بیانگر مقام و عظمت‏ حضرت عباس(ع) در فضاى عالم قدس و بهشت جاودان است.

4. الشهید
شهادت، که نشان نمایان ابوالفضل(ع) است و در چهره حیات او درخشندگى بسیار دارد، زمینه ‏ساز این لقب است.

5.سقا
دلاورى عباس در صحنه هاى حیرت‏ آور آب‏رسانى به تشنگان، سبب این لقب شد.

6. عبد صالح
لقبى که حضرت صادق(ع) در زیارت عموى گرانقدرش بدان اشاره دارد:
السلام علیک ایها العبد الصالح.? سلام بر تو، اى بنده صالح خدا.

7. سپه سالار
صاحب لواء یا سپه سالار لقب بزرگترین شخصیت نظامى است و عباس در روز عاشورا این لقب را از آن خود ساخت.

8. پرچمدار و علمدار
یادآور دلاوى و حفظ لشکر در برابر دشمن است. علمدارى عباس(ع) این لقب را برایش به ارمغان آورد.

9. ابوقربه (صاحب مشک)، عمید (یاور دین خدا)، سفیر (نماینده حجت ‏خدا)، صابر (شکیبا)، محتسب (به حساب خدا گذارنده تلاشها)، مواسى (جانباز و مدافع حق)، مستعجل (تلاشگرى مهربان در برآوردن حاجات دیگران) و ... از دیگر لقبهاى ابوالفضل است.

عباس بن على«ع»

فرزند امیر المؤمنین،برادر سید الشهدا،فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسین«ع»در روز عاشورا .عباس در لغت،به معناى شیر بیشه،شیرى که شیران از او بگریزند است.(1)مادرش«فاطمه کلابیه»بود که بعدها با کنیه«ام البنین»شهرت یافت.على«ع»پس ازشهادت فاطمه زهرا با ام البنین ازدواج کرد.عباس،ثمره این ازدواج بود.ولادتش را در(2)شعبان سال 26 هجرى در مدینه نوشته‏اند و بزرگترین فرزند ام البنین بود و این چهارفرزند رشید،همه در کربلا در رکاب امام حسین«ع»به شهادت رسیدند.وقتى امیر المؤمنین شهید شد،عباس چهارده ساله بود و در کربلا 34 سال داشت.کنیه‏اش «ابو الفضل»و«ابو فاضل»بود و از معروفترین لقبهایش،قمر بنى هاشم،سقاء،صاحب لواء الحسین،علمدار،ابو القربه،عبد صالح،باب الحوایج و...است.

عباس با لبابه،دختر عبید الله بن عباس(پسر عموى پدرش)ازدواج کرد و از این ازدواج،دو پسر به نامهاى عبید الله و فضل یافت.بعضى دو پسر دیگر براى او به نامهاى محمد و قاسم ذکر کرده‏اند.

آن حضرت،قامتى رشید،چهره‏اى زیبا و شجاعتى کم نظیر داشت و به خاطر سیماى جذابش او را«قمر بنى هاشم»مى‏گفتند.در حادثه کربلا،سمت پرچمدارى سپاه حسین«ع»و سقایى خیمه‏هاى اطفال و اهل بیت امام را داشت و در رکاب برادر،غیر از تهیه آب،نگهبانى خیمه‏ها و امور مربوط به آسایش و امنیت خاندان حسین«ع»نیر بر عهده او بود و تا زنده بود،دودمان امامت،آسایش و امنیت داشتند(3).

روز عاشورا،سه برادر دیگر عباس پیش از او به شهادت رسیدند.وقتى علمدار کربلا از امام حسین«ع»اذن میدان طلبید حضرت از او خواست که براى کودکان تشنه و خیمه‏هاى بى‏آب،آب تهیه کند.ابو الفضل«ع»به فرات رفت و مشک آب را پر کرد و در بازگشت به خیمه‏ها با سپاه دشمن که فرات را در محاصره داشتند درگیر شد و دستهایش قطع گردید و به شهادت رسید.البته پیش از آن نیز چندین نوبت.همرکاب با سید الشهدا به میدان رفته و با سپاه یزید جنگیده بود .عباس،مظهر ایثار و وفادارى و گذشت بود.وقتى وارد فرات شد،با آنکه تشنه بود،اما بخاطر تشنگى برادرش حسین«ع»آب نخورد و خطاب به خویش چنین گفت:

یا نفس من بعد الحسین هونى‏

و بعده لا کنت ان تکونى‏

هذا الحسین وارد المنون‏

و تشربین بارد المعین‏

تالله ما هذا فعال دینى‏

 

و سوگند یاد کرد که آب ننوشد.(4) وقتى دست راستش قطع شد،این رجز را مى‏خواند :

و الله ان قطعتموا یمینى‏

انى احامى ابدا عن دینى‏

و عن امام صادق الیقین‏

نجل النبى الطاهر الأمین‏

 

و چون دست چپش قطع شد،چنین گفت:

یا نفس لا تخشى من الکفار

و ابشرى برحمة الجبار

مع النبى السید المختار

قد قطعوا ببغیهم یسارى‏

فاصلهم یا رب حر النار

شهادت عباس،براى امام حسین بسیار ناگوار و شکننده بود.جمله پر سوز امام،وقتى که به بالین عباس رسید،این بود:«الآن انکسر ظهرى و قلت حیلتى و شمت بى عدوى».(5) و پیکرش،کنار«نهر علقمه»ماند و سید الشهدا به سوى خیمه آمد و شهادت او را به اهل بیت خبر داد.هنگام دفن شهداى کربلا نیز،در همان محل دفن شد.از این رو امروز حرم ابا الفضل«ع»با حرم سید الشهدا فاصله دارد.

مقام والاى عباس بن على«ع»بسیار است.تعابیر بلندى که در زیارتنامه اوست،گویاى آن است .این زیارت که از قول حضرت صادق«ع»روایت شده،از جمله چنین دارد:

«السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لأمیر المؤمنین و الحسن و الحسین ...

اشهد الله انک مضیت على ما مضى به البدریون و المجاهدون فى سبیل الله المناصحون فى جهاد اعدائه المبالغون فى نصرة اولیائه الذابون عن أحبائه...»(6) که تأیید و تأکیدى بر مقام عبودیت و صلاح و طاعت او و نیز تداوم خط مجاهدان بدر و مبارزان با دشمن و یاوران اولیاء خدا و مدافعان از دوستان خداست.امام سجاد«ع»نیز سیماى درخشان عباس بن على را اینگونه ترسیم فرموده است:«رحم الله عمى العباس فلقد آثر و ابلى و فدا اخاه بنفسه حتى قطعت یداه فابدله الله عز و جل بهما جناحین یطیر بهما مع الملائکة فى الجنة کما جعل جعفر بن ابى طالب.و ان للعباس عند الله تبارک و تعالى منزلة یغبطه بها جمیع الشهداء یوم القیامة»(7).که در آن نیز مقام ایثار،گذشت،فداکارى،جانبازى،قطع شدن دستانش و یافتن بال پرواز در بهشت،همبال با جعفر طیار و فرشتگان مطرح است و اینکه:عمویم عباس،نزد خداى متعال،مقامى دارد که روز قیامت،همه شهیدان به آن غبطه مى‏خورند و رشک مى‏برند.

عباس یعنى تا شهادت یکه تازى‏                 عباس یعنى عشق،یعنى پاکبازى‏

عباس یعنى با شهیدان همنوازى‏                   عباس یعنى یک نیستان تکنوازى‏

عباس یعنى رنگ سرخ پرچم عشق‏        یعنى مسیر سبز پر پیچ و خم عشق‏

جوشیدن بحر وفا،معناى عباس‏            لب تشنه رفتن تا خدا،معناى عباس(8)

 

در زیارت ناحیه مقدسه نیز از زبان حضرت مهدى«ع»به او اینگونه سلام داده شده است:«السلام على ابى الفضل العباس بن امیر المؤمنین،المواسى اخاه بنفسه،الآخذ لغده من امسه،الفادى له،الواقى الساعى الیه بمائه،المقطوعة یداه...»(9).

کربلا کعبه عشق است و من اندر احرام‏              شد در این قبله عشاق،دو تا تقصیرم‏

دست من خورد به آبى که نصیب تو نشد              چشم من داد از آن آب روان تصویرم‏

باید این دیده و این دست دهم قربانى‏              تا که تکمیل شود حج من و تقدیرم(10)

 

پى‏نوشتها

1ـ لغت نامه دهخدا.

2ـ      الیوم نامت اعین بک لم تنم‏       و تسهدت اخرى فعز منامها

3ـ بحار الانوار،ج 45،ص .41

4ـ معالى السبطین،ج 1،ص 446.مقتل خوارزمى،ج 2،ص .30

5ـ مفاتیح الجنان،ص .435

6ـ سفینة البحار،ج 2،ص .155

7ـ خلیل شفیعى.

8ـ بحار الأنوار،ج 45،ص .66

9ـ اى اشکها بریزید،حسان،ص 210.درباره زندگى عباس بن على علیه السلام.ر.ک:«العباس بن على»،باقر شریف القرشى،214 صفحه،دار الکتاب الاسلامى.

10ـ انصار الحسین،ص 105،تنقیح المقال،مامقانى،ج 2،ص .133

فرهنگ عاشورا صفحه 293

جواد محدثى‏

 

حضرت ابوالفضل(علیه السلام)؛ اسوه جوانمردی و شجاعت



حضرت ابوالفضل (علیه السلام) در همه عمر یک لحظه برادر، امام و مولایش را تنها نگذاشت، او با شجاعت بی‌مثال خود در کربلا حماسه‌ساز شد .

ولادت نخستین فرزند ام البنین، در روز چهارم شعبان سال 26 هجری در مدینه بود. تولد عباس، خانه علی و دل مولا را روشن و سرشار از امید کرد چون حضرت می‏دیدند .

عباس در خانه علی(ع)، در دامان مادر با ایمان و وفادار خود و در کنار حسن و حسین رشد کرد و از این دودمان پاک و عترت رسول، درسهای بزرگ انسانیت، صداقت و اخلاق گرفت.

تربیت خاص امام علی بی‏ شک، در شکل دادن به شخصیت فکری و روحی بارز و برجسته این نوجوان، سهم عمده‏ ای داشت و درک بالای او ریشه در همین تربیتهای والا داشت.

عباس درهمه دوران حیات، همراه برادرش امام حسین(ع) بود و فصل جوانی وی در خدمت آن امام گذشت. افتخار بزرگ عباس بن علی این بود که در همه عمر، در خدمت امامت، ولایت و اهل ‏بیت عصمت بود، بخصوص نسبت به اباعبدالله الحسین نقش حمایتی ویژه ای داشت و بازو و پشتوانه و تکیه گاه برادرش سیدالشهدا بود و نسبت به آن حضرت، همان جایگاه را داشت که حضرت امیر نسبت به پیامبر خدا داشت.

وقتی به القاب زیبای حضرت عباس دقت می کنیم، آنها را چون آینه ‏ای می‏ یابیم که هرکدام، جلوه ‏ای از روح زیبا و فضایل حضرت آن حضرت را نشان می‏دهند. القاب حضرت عباس، برخی در زمان حیاتش هم شهرت یافته بود، برخی بعدها بر او گفته شد و هرکدام مدال افتخار و عنوان فضیلتی است جاودانه.

ابوالقربه (پدر مشک)، سقا، قمر بنی هاشم، باب الحوائج، رئیس عسکر الحسین (فرمانده سپاه حسین)، علمدار، سپهدار، عبدصالح ، صحب لواء و طیار از جمله القاب آن حضرت هستند.

حضرت علی(ع) پدر عباس بود، بزرگمردی که به شجاعت معنایی جدید بخشیده بود. ابوالفضل العباس فرزند این پدر و پرورده مکتبی بود که الگوی آن علی است.