انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

خورشید من بر آی...

یا مهدی

خورشید من بر آی...

دل را زبی خودی سر از خود رمیدن است
جان را هوا ی از قفس تن پریدن است

 

از بیم مرگ نیست که سر داده ام فغان
بانگ جرس ز شوق به منزل رسیده است 

دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم
باری علاج شکر گریبان دریدن است

 

شامم سیه تراست ز گیسوی سرکشت
خورشید من برآی که وقت دمیدن است

سوی تو ای خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است 

بگرفت آب و رنگ ز فیض حضور تو
هر گل دراین چمن که سزاوار دیدن است
 
با اهل درد شرح غم خود نمی کنم
تقدیر قصه ی دل من ناشنیدن است
 
آن را که لب به دام هوس گشت آشنا
روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است
گل

 شاعر:حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی)

((امین : تخلص آیت الله خامنه ای در غزل))

امام عصر و الزمان

 

 

 

کاش می شد واژه ها را شست و انتظار را تفسیر کرد

ولی افسوس .....

آقا جان ! حیف نیست ماه شب چهارده پشت ابرهای

تیره و پاره پاره پنهان بماند ،

 حیف نیست دیده را شوق وصا ل باشد

 ولی فروغ دیده نباشد ...

 

یا مهدی

 

 سوالی ساده دارم

     ازحضورتمن آیا زنده  ام  وقت ظهورت  

 

              اگــــر که آمدی من رفته بودم            

اسیر ســــــــال و ماه و هفتـــــــــــه بودم

 

دعایم کن دوباره جان بگیرم  بیایم در رکاب توبمیرم  

 

             برچهره پر ز نور مهدی صلوات

بر جان و دل صبور مهدی صلوات                 

                       تا امر فرج شود مهیا بفرست 

بهر فرج و ظهور مهدی صلوات           

                

چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی .....

چه بغضها که در گلو

رسوب شد نیامدی .....

خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن .....

خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی ......

برای ما که خسته ایم نه ؛

ولی ..... برای عده ای چه خوب شد نیامدی ......

تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام .....

دوباره صبح ؛ ظهر ؛ نه غروب شد نیامدی

در انتظار دیدنت همه دلها بیقرارند .....

ای تک ستاره بهشت حسرت

 

سر راهت در انتظارم ..... برده هجرت صبر و قرارم ......

 جز ظهورت ای گل زهرا ..... به خدا حاجتی ندارم

 

کجایى اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت؟
 
 
کاش می شد اشک را تهدید کرد      
 
   مدت لبخند را تمدید کرد 
 

 

خداوندا رسان از ما سلامش           

                      به گوش ما رسان یارب کلامش

 

بسوز سینه ى مجروح زهرا             

                              نما تعجیل در امر قیامش . . .

 

 

یوسف زهرا کجاست؟

*سخته برمن حجت بن الحسن

همه را ببینم تو را نبینــم*

 

 

منتظران آقا امام زمان(عج):

بیایم همان طوری که اگر کسی منتظر مهمان است

خانه اش را تمیز می کند ما هم روح و جسممان را از آلودگی

پاک کنیم و به عنوان منتظر واقعی و با روی خجل دست تمنا

به سوی یوسف زهرا(ع) گشوده و عرض کنیم:

مهدی جان!ای عزیز!

ای خورشید رخ بر کشیده در پس ابر ای سفر هجران

گزیده تا کی تو همچنان در غیبت و ما این چنین در هجران؟

جهان جهانی نثار قدومت باد

آیا هجران امروز ما به فردای وصال تو نمی رسد؟

ای عزیز!

ای آخرین امید دیدگان جستجو گر ما بر دروازه هر سحر

قامت تو را منتظر است آیا می شود که شام تار هجران

ما به صبح روشن وصالت بدل شود.

ای عزیز!

ای یادگار خدا در زمین ای دست توانای حق در آستین

ای قران ناطق خدا ای اسم اعظم الهی چه سخت

است که لطفت را به عیان ببینیم و دشمن در

انکار وجود نازنینت بر ما طعنه زند.

ای عزیز!

بیا و دستمان را گیر رخ بنما و با یک نگاه این شب

بی جور را به صبح پیروزی بدل نما

ای عزیز!

با هزاران تاسف می دانیم که غیبت تو از ما شیعه هاست

مارا یاریمان کن تا از منتظران واقعیت باشیم.

 

*همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی

چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی*

او هم از من انتظار دارد...

همیشه نشسته ایم و پشت سر هم برایش «باید» بافته ایم. لیست بلند بالایی از «باید»ها ساخته ایم تا او بیاید و همه شان را به تنهایی بر دوش بکشد و تمام درد های جامعة بشری را به تنهایی مداوا کند و تمام انتظارات ما را برآورد.هر وقت از دنیا خسته می شویم، هر وقت مشکلی آزارمان می دهد، فارغ از این که چقدر بزرگ یا به کجا مربوط باشد، آهی می کشیم و می گوییم: «آقا می اید و همه مشکلات را حل می کند.»، «آقا که آمد باید فلان شخص را فلان کند»، «آقا که آمد باید این کار را این طور درست کند» و هزاران جور جملة جورواجور دیگر...هر چه فکر می کنم یادم نمی اید جایی به خودم گفته باشم«آقا از من چه انتظاری دارد؟»خوب که فکر می کنم، می بینیم ما شده ایم درست لنگة بنی اسرائیلی هایی که به موسایشان گفتند: «ما همین جا نشسته ایم؛ تو با خدآیت برو و دشمنان را از ارض موعود بیرون کن؛ بعد ما می اییم و با آرامش در آن سرزمین زندگی می کنیم.».انگار ما هم می خواهیم موسایمان را که می اید تا نجات مان دهد و از چنگال فرعون ها برهاند؛ تک و تنها، با خدایش به جنگ ها و سختی ها بفرستیم و منتظرش بمانیم تا با پیروزی برگردد و یک جهان پر از صلح و آرامش را دو دستی تقدیم مان کند. ...آیا زمان آن نرسیده است که از خود بپرسیم «او از من چه انتظاری دارد؟».شاید اگر او را بشناسم، انتظاراتش هم برایم شناختنی شوند:

یا مهدی امام زمان

* او منادی عدالت است؛ پس از من انتظار دارد، در سرزمین کوچک زندگی خودم، به هیچ کس ظلم نکنم؛ حتّی به خودم.

* او میراث دار رسالت آخرین پیامبر است. پیامبری که آمد تا دست بشر را در دست سعادت و پرواز بگذارد؛ پس از من انتظار دارد دستم را از دست سعادت بیرون نکشم و به او پشت نکنم و از مسیر رسالت دور نشوم.

* او امام قیام است؛ پس از من انتظار دارد آماده قیام باشم و گوش به زنگ حادثه. نه این که جمعه هایم را در تب و تاب دنیا در رختخواب فراموشی و بی خیالی به ظهر بسپارم و حتّی به نوای ندبه ای دلم را به صدای شیهة اسبی و چکاچک شمشیری وعده ندهم.

* او امام تکامل بشریت است؛ پس از من انتظار دارد در جادة تکامل و صعود راه بسپرم نه در بیراهة نقصان و نزول.

* او ساقی زلال ترین آب آفرینش است؛ پس از من انتظار دارد پیالة کوچکم را از گندابة هر بیغوله ای پر نکنم و به آلودگی هر فرهنگی در نیالایم.

* او امام حکمت و آگاهی و بصیرت است؛ پس از من انتظار دارد از چشمه های حکمت های آسمانی بنوشم و سرافراز آگاهی های متعالی باشم و هر گام زندگی ام را با بصیرتی شایستة پیروان او بردارم. می دانم؛ همة این ها شوخی هستند. همة این ها از دست من بر می ایند. امّا نمی دانم چرا این حال و هوای بنی اسرائیلی این قدر به مزاق مان خوش می اید؟!.شاید حقّ مان است که ما هم مثل بنی اسرائیل، این همه سال در بیابان های دنیای مادّی سرگردان شده ایم و به سرزمین موعود، به مدینة فاضلة مهدوی راه مان نمی دهند!.نمی دانم تا کی در این حال و هوا می مانیم؛ اما می دانم تا خودمان نخواهیم و ندانیم که چه باید بخواهیم، تا دنیا دنیاست، بشر روی آرامش را نخواهد دید.

منبع: مجله  دیدار آشنا - خرداد 1389 - شماره 116 - نویسنده:نظیفه سادات مؤذّن

وقایع ظهور

یک انقلاب فرهنگی!

بعضی ها آمدند درباره ی حضرت مهدی(عج)تبلیغات خشن کرده اند و در بعضی از کتاب ها به دروغ این مطلب را نوشته اند که

حضرت مهدی(عج) آن قدر افراد را میکشد که خون صفحه ی زمین را فرا میگیردو تا رکاب حضرت مهدی (عج) خون بالا می آید.

این قبیل روایات دروغین ساخته و پرداخته ی دست دشمنان است.هدف این است که رابطه ی عاطفی با حضرت را کم رنگ کنند.

حضرت مهدی(عج)مبلغ رحمت خداست کانون عاطفه و محبت انسانیت است.

انقلاب حضرت مهدی(عج) در درجه ی اول یک انقلاب نظامی نیست در درجه ی اول یک انقلاب فرهنگی است.

حدیثی در این مورد میفرماید:هنگامی که حضرت مهدی(عج) ظهور میکند خدا دست مهدی را برسر مردم می گذارد پس عقل مردم

 کامل می شود. آن زمان است که تحول فرهنگی پیدا می شودو به استقبال حکومت مهدی(عج) میروند!

پس اگر کشتاری واقع میشود مال آن گروهی است که دشمن حق و عدالتند و الا بقیه از طریق انقلاب فرهنگی است.

حضرت ولی عصر(عج)محبوب دلهاست وبه همه بشریت علاقه دارد.این الفاظ دشمنان نباید میان آن حضرت و مردم جدایی بیفکند.

بنابراین حضرت مهدی(عج) کانون محبت و عاطفه و خیرخواهی همه ی بشریت است و از هر نظر کسی است که به وسیله ی

انقلاب فرهنگی دنیا را پر از عدل و داد می کند.ایشان کسی نیستند که آنقدر خون بریزند که خون تا رکابش برسد.

اینها سخنان دشمنانی است می خواهند جدایی بیفکنند.

منبع:کتاب هزار و یک نکته پیرامون امام زمان(عج)

نویسنده:محمدرحمتی شهررضا