انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

کرامات امام باقر علیه السلام

کرامت و معجزه

امام باقر علیه السلام

 

کارهای خارق العاده ای که مقرون به دعوی نبوت باشد معجزه و بدون ادعای نبوت، کرامت نامیده می شود. بنابراین کرامت به کارهای خارق العاده ای اطلاق می شود که به وسیله بنده صالح خدا و بدون ادعا ظاهر می شود و دلیل و برهانی الهی است که با اذن خداوند بر عموم مردم یا بعضی از خواص ظاهر می شود و توسط آن، مقام امامت اثبات شده و در دل ها استقرار یافته و اندیشه ها و نقشه های مخالفین و منکرین تحت الشعاع قرار گرفته و حجت الهی بر مردم شناخته می شود.

چنانکه خداوند فرموده است: «لیهلک من هلک عن بینة و یحیی من حی عن بینة »; «تا آن ها که هلاک [و گمراه می شوند، از روی اتمام حجت باشد; و آن ها که زنده [و هدایت] می شوند از روی دلیل روشن باشد.»

البته در اصطلاح حدیث به کارهای خارق العاده ائمه علیهم السلام معجزه نیز گفته می شود. ابوبصیر در این رابطه می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: «لای علة اعطی الله عزوجل انبیاءه و رسله واعطاکم المعجزة فقال: لیکون دلیلا علی صدق من اتی به والمعجزة علامة لله لایعطیها الا انبیاءه و رسله و حججه لیعرف به صدق الصادق من کذب الکاذب؛ به چه علتی خداوند بزرگ پیامبران، رسولان و شما را معجزه عطا کرده است؟ امام علیه السلام فرمود: تا اینکه دلیل روشنی برای راستگویی باشد. معجزه نشانه ای از سوی پروردگار جهانیان است و آن را به غیر از پیامبران و رسولان و امامان عطا نمی کند و این به خاطر آن است که راستی راستگو از دروغ دروغگو شناخته شود.»

از این رو امور خارق العاده ای که توسط ائمه علیهم السلام انجام می شود گاهی به عنوان معجزه و گاهی به عنوان کرامت مطرح می شود و دلیلی قاطع برای حقانیت ائمه اطهار علیهم السلام است.

در قرآن از معجزه به نام آیت یاد می شود. آیت به معنی نشانه است و چون معجزه نشانه راستگویی پیامبر و امام می باشد، آن را آیت می نامند و چون این امور خارق العاده ناتوانی دیگران را آشکار می کند، بر آن معجز یا معجزه اطلاق می شود.

تا اینکه دلیل روشنی برای راستگویی باشد. معجزه نشانه ای از سوی پروردگار جهانیان است و آن را به غیر از پیامبران و رسولان و امامان عطا نمی کند و این به خاطر آن است که راستی راستگو از دروغ دروغگو شناخته شود.

استاد مطهری رحمه الله در مورد فرق معجزه و کرامت می گوید: «معجزه یعنی بینه و آیت الهی که برای اثبات یک ماموریت الهی صورت می گیرد و به اصطلاح، مقرون به تحدی است، منظوری الهی از او در کار است. این است که محدود به شرایط خاصی، است اما کرامت یک امر خارق العاده است که صرفا اثر قوت روحی و قداست نفسانی یک انسان کامل یا نیمه کامل است و برای اثبات منظور الهی خاصی نیست. این چنین امری فراوان رخ می دهد و حتی می توان گفت: یک امر عادی است و مشروط به شرطی نیست. معجزه زبان خداست که شخصی را تایید می کند، ولی کرامت چنین زبانی نیست.»

ممکن است گفته شود: کارهای خارق العاده ائمه اطهار علیهم السلام، دو قسم است. گاهی در مقام اثبات حقانیت خویش در برابر مخالفین بوده اند و گاهی در مقام تقویت ایمان در قلوب مؤمنین. می توان بر اولی نام معجزه گذاشت و دومی را کرامت نامید.

امام باقر علیه السلام

دانشمندان بزرگ امامیه همچون قطب الدین راوندی در الخرائج و الجرائح و شیخ حر عاملی در اثبات الهداة و سید هاشم بحرانی در مدینة المعاجز و مقدس اردبیلی در حدیقة الشیعه و... بر تمام کارهای خارق العاده ای که توسط ائمه اطهار انجام شده است، نام معجزه را اطلاق کرده اند. البته در بعضی از کتاب ها نیز این امور با عنوان کرامت مطرح شده است.

در هر صورت این دو لفظ در مورد ائمه اطهار علیهم السلام گاهی مترادف و زمانی مختلف استعمال شده است. بعد از توضیح کوتاهی در مورد معنی معجزه و کرامت، به نمونه هایی از معجزات و کرامات امام باقر علیه السلام می پردازیم.

 

خبر از حکومت بنی عباس

امام باقر علیه السلام سال ها قبل از روی کار آمدن بنی عباس، خبر خلافت آنان و چگونگی آن را به منصور دوانقی داد.

ابو بصیر واقعه را چنین گزارش می کند: در حضور امام باقر علیه السلام در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودیم و این در روزهایی بود که حضرت سجاد علیه السلام تازه به شهادت رسیده و قبل از زمانی بود که حکومت به دست فرزندان عباس بیفتد.

در این هنگام دوانیقی و داود بن سلیمان به مسجد داخل شدند. با دیدن حضرت باقر علیه السلام، داود تنها به نزد امام باقر علیه السلام آمد، آن حضرت از او پرسید: چرا دوانیقی این جا نیامد؟ داود گفت: او جفا می کند و سخت تنگدست و پریشان است.

امام باقر علیه السلام فرمود: روزها می گذرد تا آن گاه که وی بر مردم حکومت می کند. او بر گرده مردم سوار می شود و شرق و غرب این دیار را تصاحب می کند و طول عمر نیز خواهد داشت. او آن چنان گنجینه ها را از اموال انباشته می کند که قبل از او کسی چنین نکرده است. داود بن سلیمان این خبر را به منصور دوانیقی رسانید. دوانیقی با دستپاچگی تمام به نزد امام آمد و عرضه داشت: جلال و عظمت شما مانع شد که در محضر شما بنشینیم! و بعد با اشتیاق تمام از امام باقر علیه السلام پرسید: این چه خبری است که داود به من داد؟

امام باقر علیه السلام، فرمود: آنچه گفتیم پیش خواهد آمد.

دوانیقی: آیا حکومت ما پیش از حکومت شماست؟

امام علیه السلام: بلی.

دوانیقی: آیا پس از من یکی دیگر از فرزندانم حکومت می کند؟

امام علیه السلام: بلی.

دوانیقی: آیا مدت حکومت بنی امیه بیشتر است یا مدت حکومت ما؟

امام علیه السلام: مدت حکومت شما. امام باقر علیه السلام در ادامه فرمود: فرزندان شما این حکومت را به دست می گیرند و چنان با حکومت بازی می کنند که بچه ها با توپ بازی می کنند. این خبری است که پدرم به من داده است.

هنگامی که منصور دوانیقی به حکومت رسید از پیشگویی امام باقر علیه السلام در شگفت ماند.

کارهای خارق العاده ائمه اطهار علیهم السلام، دو قسم است. گاهی در مقام اثبات حقانیت خویش در برابر مخالفین بوده اند و گاهی در مقام تقویت ایمان در قلوب مؤمنین. می توان بر اولی نام معجزه گذاشت و دومی را کرامت نامید.

شفای نابینا

ابوبصیر از شاگردان برجسته امام باقر علیه السلام بود. او از بینایی محروم بود و از این جهت شدیدا رنج می برد. روزی به حضور امام باقر علیه السلام شتافته و از آن حضرت پرسید: آیا شما وارث پیامبر هستید؟

امام: بلی.

- آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله وارث تمام پیامبران و وارث علوم و دانش های آنان بود؟

امام: بلی.

- شما می توانید مرده را زنده کنید و کور مادرزاد را معالجه نمایید و از آنچه که مردم در خانه هایشان می خورند، خبر دهید؟

امام: بلی. ما همه این ها را به اذن خداوند انجام می دهیم.

او می گوید: در این هنگام امام باقر علیه السلام فرمود: ای ابابصیر! نزدیک بیا. من نزدیک حضرت رفتم. آن حضرت با دست مبارک خود روی چشمان مرا مسح نمود. در این حال من خورشید و آسمان و زمین و خانه ها و هرچه در شهر بود همه را دیدم.

آن گاه به من فرمود: آیا می خواهی که این چنین باشی و در روز قیامت حساب تو مانند بقیه مردم باشد و خداوند هرچه را اراده فرمود، همان شود یا می خواهی به حال اول برگردی و بدون حساب به بهشت بروی؟! ابوبصیر گفت: می خواهم به حال اول برگردم.

پیشوای پنجم بار دیگر دست بر چشمان ابوبصیر کشید و چشمان او به حال اول برگشت.

شهادت امام محمد باقر (ع) ...

شهادت پنجمین اختر آسمان امامت و ولایت حضرت امام محمد باقر (ع) را بر همه پیروان آن حضرت تسلیت می گوییم.



نام مبارک امام پنجم محمد بود . لقب آن حضرت باقر یا باقرالعلوم است ،بدین جهت که : دریای دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت . القاب دیگری مانند شاکر و صابر و هادی نیز برای آن حضرت ذکر کرده اند که هریک باز گوینده صفتی از صفات آن امام بزرگوار بوده است .
کنیه امام " ابوجعفر " بود . مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبی ( ع ) است . بنابراین نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن ( ع ) و از سوی پدر به امام حسین ( ع ) می رسید . پدرش حضرت سیدالساجدین ، امام زین العابدین ، علی بن الحسین ( ع ) است .
تولد حضرت باقر ( ع ) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57هجری در مدینه اتفاق افتاد . در واقعه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سید الشهداء کودکی بود که به چهارمین بهار زندگیش نزدیک می شد .
دوران امامت امام محمد باقر ( ع ) از سال 95هجری که سال درگذشت امام زین العابدین ( ع ) است آغاز شد و تا سال 114ه . یعنی مدت 19سال و چند ماه ادامه داشته است .


مسموم شدن امام باقر(علیه السلام)
آنچه مسلم است این است که امام باقر( علیه السلام) با طرح مرموز ومخفیانه هشام بن عبدالملک ، مسموم شد وبه شهادت رسید، ولی عامل وچگونگی آن ب
ه روشنی مشخص نیست .
بعضی می نویسند: ابراهیم بن ولید بن یزید بن عبدالملک ( پسر برادر زاده هشام) آن حضرت را مسموم
کرد  
وبعضی می نویسند : زید بن حسن به دستورهشام ، زهر را به زین اسب مالید واسب را به حضور امام باقر( علیه السلام) آورد، واصرار کرد که آن حضرت برآن سوار گردد ، آن حضرت ناگزیر بر آن سوار شد وآن زهر دربدن او اثر کرد ، به گونه ای که رانهایش متورم شد وسه روز به سختی در بستر بیماری افتاد وسرانجام به شهادت رسید .


اعدام شلمغانی در سال 322 قمری

اعدام

در ایام غیبت صغری، به خاطر عدم دسترسی مستقیم شیعیان با امامشان حضرت حجه بن الحسن العسکری(ع)، عده ای از منحرفان و کژاندیشان در صدد انحراف مردم ساده و کم بنیه برآمده و با ترفندهای گوناگون از احساسات آنان بهره هایی یافته و به فتنه گری پرداختند.

افرادی چون ابومحمد شریعی، محمد بن نصیر نمیری، احمد بن هلال کرخی، محمد بن علی بلالی و محمد بن علی شلمغانی، از آنانی بودند که با ادعاهای واهی و دروغین و غلو کردن درباره امامان معصوم (ع) و نسبت دادن مقام الوهیت به آنان و ایجاد تردید و شبهه در میان شیعیان، آسیب های فراوانی به پیروان مکتب اهل بیت (ع) وارد ساختند.

ابوجعفر محمد بن علی شلمغانی، معروف به "ابن أبی عزاقر"، معروفترین آنان بود. وی از اهالی "شلمغان"، واقع در ناحیه "واسط" در بخش جنوبی عراق بود و یکی از نویسندگان و علمای مذهب شیعه در ایام غیبت صغری به شمار می آمد و به خاطر نزدیکی به ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی، نایب سوم امام زمان (ع) و معرفی شلمغانی توسط وی در میان طایفه "بنی بسطام"، مقام والایی یافته بود و کتاب های متعددی، مانند: البرهان و التوحید، البدا و المشیه، نظم القرآن، الامامه، التسلیم، الأنوار، المعارف، الایضاح، المباهله، التکلیف، ماهیه العصمه و غیرها به رشته تحریر درآورد و روایات فراوانی درباره امامان معصوم (ع) و احکام فقهی شیعه نقل کرد. ولی به تدریج در کمند خودخواهی، غرور و نخوت گرفتار آمد و پیروی شیطان رجیم را پیشه خود کرد و آرا و عقاید باطل را در نوشته ها و گفته های خود وارد ساخت و پیروان و مریدان خویش را به انحراف و کژاندیشی سوق داد.

وی به خاطر مقبول و مشروع جلوه دادن افکار شیطانی خویش، هر چیزی را بیان می کرد، به حسین بن روح نوبختی نسبت می داد و از قول وی منتشر می نمود و بدین جهت، اهالی بسطام و سایر پیروانش از او می پذیرفتند و جزءِ عقاید دینی خویش می پنداشتند.

شلمغانی را به همراه ابراهیم بن ابی عون به دار آویزان و دست و پای آن دو را قطع کرده و به سزای کردارشان رسانیدند و سپس جنازه آنان را سوزانیده و خاکسترشان را در رود دجله ریختند

شلمغانی، به دروغ، ادعای نیابت امام زمان (ع) نمود و می گفت، که روح خدا در جسم او حلول کرد و خود را "روح القدس" می نامید و برای پیروانش کتابی بنام "الحاسه السادسه" [حس ششم] تألیف کرد و در آن به برداشته شدن شریعت و مباح بودن لواط تصریح نمود.

هم چنین مدعی الوهیت شد و می گفت، که مردگان را زنده می کند و قائل به تناسخ ارواح و حلول آن ها شد.

شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی، به عنوان نایب منصوص و منصوب امام زمان(ع)، در برابر انحرافات و کفرگویی های این مرتد مردم فریب، احساس مسئولیت سنگینی می نمود و بدین جهت در مقابل وی، عکس العمل نشان داد و پندارهای وی را باطل اعلام کرد و چون نتیجه ای از این نگرفت، کلاً وی را طرد و شیعیان را از پیروی و نزدیکی وی بر حذر داشت. تا این که توقیعی ازناحیه مقدسه بیرون آمد و با صراحت تمام، وی را مورد لعن و نفرین قرار داد. در این توقیع مقدس، امام زمان(ع) از شلمغانی، با این عبارت یاد کرد: المخذول الضال المضل، المعروف بالعزا قری لعنه الله …

از آن پس، حسین بن روح نوبختی به تمام بزرگان، مبلغان و دانشمندان شیعه اعلام کرد، که از شلمغانی برائت بجویند و وی را مورد لعن و نفرین قرار دهند.

راضی بالله [بیستمین خلیفه عباسی] که از ناخرسندی علما و فقهای شیعه و اهل سنت نسبت به افکار شرک آلود شلمغانی با خبر بود و از این جهت، تحت فشار آنان قرار داشت، دستور دستگیری و اعدام وی را صادر کرد.

سرانجام، شلمغانی را به همراه ابراهیم بن ابی عون به دار آویزان و دست و پای آن دو را قطع کرده و به سزای کردارشان رسانیدند و سپس جنازه آنان را سوزانیده و خاکسترشان را در رود دجله ریختند.

شیخ طوسی(ره) این واقعه را در روز 29 ذی قعده سال 322 قمری ذکر کرد ولی برخی از مورخان، آن را در اول ذی قعده و برخی دیگر در دوم ذی قعده سال 322 قمری بیان نموده اند.

مدعیان مهدویت ؛ شلمغانی

متصدیان فارسی وان و مهدویت

ابوجعفر محمدبن علی شلمغانی معروف به  العزاقری ، از کسانی است که با حسین بن روح نایب سوم امام مهدی (عج) به مخالفت برخاست و به تأسیس مذهب جدیدی پرداخت. وی از قریه شلمغان از قراء واسط بود و نیز او را الغزاقر 1 و پیروانش را به همین مناسبت عزاقریه می‌خوانده‌اند. شلمغانی یکی از کاتبان بغداد و از مؤلفان شیعه بود. پیش از مخالفت با حسین بن روح، نزد شیعیان مقام بزرگی داشت و نوشته‌هایش مورد استفاده آنان قرار می‌گرفت. زمانی که حسین بن روح پنهان زیستی را آغاز کرد، شلمغانی را به نیابت خویش برگماشت و توقیعات حضرت مهدی (عج) توسط حسین بن روح به دست وی می‌رسید. مردم نیز در رفع حوایج و حل مشکلات خویش به او مراجعه می‌کردند.

ادامه مطلب ...