انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

SMS به مناسبت میلاد حضرت علی‌اکبر (ع)


۱۱ شعبان میلاد یوسف حسین، حضرت علی اکبر، و روز جوان بر جوانان مبارک.

.........................

فرزانه حق، مهر جهان، بحر ولایت

آمد به جهان آیت حق، کان کرامت

آفاق معطر شده از عارض ماهش

مولود حسین آمده، اکبر، مهِ عصمت

.........................

میلاد حضرت علی اکبر و روز جوان مبارک.

.........................

ای سرو بوستان ایستادگی! ای زیباترین گل باغ حسین! ای جوان رعنا و رشید حسین! ای علی را یادگار! ای علی اکبر! ســـلام و درود بی پایان بر صورت و سیرت پیامبر گونه ات.

.........................

خورشید دل‌آرای حسین، ثانی احمد

باشد علی‌اکبر، گل فرخنده سرمد

هم‌نام علی باشد و بر فاطمه دلبر

این مظهر حق باشد و گل بانگ محمد

.........................

در گلستان ولا لاله و نسرینی تو

شبه پیغمبر و ریحانه یاسینی تو

ولادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک باد.

.........................

از آغوش لیلا سر زد سپیده

از بیت ثار الله سحر دمیده

فرزند على ، على آفریده ...

میلادش مبارک

.........................

این سرو قد باغ جنان است، مهِ افلاک

این جان حسین است و نبی، لؤلو لولاک

این دلبر زهرا بود و زاده لیلاست

دارد ز محمد نسب و منطق و ادراک

........................

هنوز می آید نوای کربلایی ات از عمق میدان، ای آفتاب غروب کرده در ظهر عاشورا! هنوز می آید غریو فریادت از بلندای آسمان، فریادی که دژخیمان کوفی را به مبارزه می خواست و نهیبش، رشته جانشان را از هم می گسیخت ... میلاد مبارک

.........................

ای خدا جلوه و نبی مرآت

مرتضی خصلت وحسین صفات

انبیاء درجلال تو شد محو

اولیاء برجمال تو همه مات

جان اهل صلات قربانت

اشهد ان قد اقمت صلات

.........................

11 شعبان سالروز تولد شبیه ترین انسان ها از لحاظ صورت و سیرت به پیامبـر خیر و برکت محمد مصطفی (ص) است، میلاد سرو بوستان ایستادگی، زیباترین گل باغ حسین (ع) جوان رعنا و رشید حسین (ع) یادگار علی (ع) گلستانی از زیباترین گل های فداکاری! مبارک

.........................

عاشقان را دلبری هست بی‌مثال

جمله‌اند شیدای آن حسن و کمال

عالمی دلخواه وصلش، کیست او

این بود آل محمد اکبر نیکو خصال

.........................

 

الگوى شجاعت و ادب،اکبر

در دانه فاطمى نسب،اکبر

فرزند یقین ز نسل ایمان بود

پرورده دامن کریمان بود

آن یوسف حسن،ماه کنعانى‏

در خلق و خصال،احمد ثانى

آن شاهد بزم، سرو قامت بود

دریا دل و کوه استقامت بود

آن دم که لباس رزم مى‏پوشید

از کوثر عشق، جرعه مى‏نوشید

از فرط عطش فتاده بود از تاب

‏ گردید ز دست جد خود سیراب

در راه خدا ذبیح دین گردید

بر حلقه عاشقان نگین گردید

داغش کمر حسین را بشکست

با خون سرش حناى خونین

بست دیباچه داستان حق، اکبر

قربانى آستان حق، اکبر

.........................

سالروز ولادت با سعادت

فرخ لقای نگارخانه عاشورا

حضرت علی اکبر ـ علیه السلام ـ خجسته باد

.........................

ماهی که همه ماه‌رخان در بر آن ماه

گردیده خجل زان همه زیبایی دلخواه

این سرو دل‌آرا ، ز کدامین چمن استی؟

این اکبر لیلاست بدین حشمت و این جاه

.........................

قد دلجویش به شاخه شمشاد می‏ماند؛ سایه‏گستر و پربار.

جام چشم‏هایش چون شط شراب است، زلال و درخشنده‏تر از آفتاب.

کمال ابروانش به رعد شباهت دارد؛ به ستیغ کوه.

طره مشکین گیسوانش، شاخه طوبی را به یاد می‏آورد؛ سبک و رها چون موج.

حُسن یوسف در مقابل توفان زیبایی‏اش، پیراهن درید و شاهدان عالم قرب، از شکوه وجودش، پای در گل ماندند و خوبرویان دل بُرده از جهان، انگشت حیرت خویش را به بهای ترنج بریدند.

اما این زیبایی صورت، حجابی است تا آن سر غیبیه، مکتون بماند و این ظاهر خَلقی، آن باطن خُلقی را پرده‏داری می‏کند.

.........................

صدف را دیده‏اید که با همه زیبایی و شگفتی‏اش، محزون مروارید است؟

تا صدف را نگشایید، کجا می‏توانید به آن گوهر پنهانی وجود دست یابید؟!

این کوثرنشان حیدری‏نسب، در جمال لم یزلی‏اش، آیینه‏داری پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را می‏کند، اما تو در تعلق و تعیین این جلوه و جذبه ظاهری نمان.

پشت این آیینه هزار جلوه، وجود صیقل یافته‏ای است که بیش از همه، بر حقیقت پنهان محمدیه نزدیک است.

.........................

بی‏جهت علی اکبر را پیامبر دوباره آل اللّه‏ ننامیده‏اند؛ تو بهانه این نسبت را در ظهور عینی او جست‏وجو می‏کنی، اما دلیل، در حضور غیبی اوست.

چاره‏ای نیست! تو نیز برای یافتن آن نور پشت دریاها، باید در وجود حضرتش غرق شوی!

.........................

آفاق منور شده از طلعت ماهی

ماهی که اصیل است و برازنده شاهی

این زاده لیلاست، بود مظهر توحید

ثانیِّ محمد بود این نور الهی

.........................

ز فرزند امیرالمؤمنین و زادهْ زهرا

شبیه روی بیغمبر ، علی اکبر آورده

به شام یازده ْشعبان عیان شد آن مه تابان

خرد گفتا حسین از ماه گردون بهتر آورده

برای شاهدین فرزند ، بر آل علی دلبند

برادر از برای عابدین و اصغر آورده

نبی‏روی و نبی‏موی و نبی‏خلق و نبی‏خوی

ز بهر شاهدین و اهل‏بیتش یاور آورده

قدش طوبی ، رخش زیبا ، دو جشم نرگسش شهلا

تو گوئی بهر یاری حسین ، بیغمبر آورده

بنازم چشم لیلی را که از سرچشمهْ عفت

برای دوستان آب حیات از کوثر آورده

.........................

جمال حضرت جانان،  بود نامش علی‌اکبر

عزیز خالق سبحان بود، آن وارث حیدر

که هست ثانی احمد، جز علی‌اکبر، گل لیلا؟

بحق این مظهر ایمان بود، بر عالمی سرور

.........................

گل لیلا به جمالت صلوات

به جبین و خط و خالت صلوات

یا علی اکبر خوش آمدی

.........................

زاده لیلا بُوَد ثانی ختم الانبیاء

مهر عالم‌تاب باشد، چون علی و مرتضی

او اصالت داشت از بابش حسین بن علی

خواند نامش را علی‌اکبر، شهید کربلا

.........................

میلاد آفتاب

زمان در تب و تاب است. زمین در انتظار هدیه‌ای آسمانی است. ملکوتیان در تدارک شور و شعف و شادمانی هستند. لحظاتی پر از احساس و شادی رقم می‌خورد و اندک‌اندک لحظه موعود فرا می‌رسد. یازدهم شعبان سال 33 هجری قمری[1] از راه می‌آید. خانه امام حسین(ع) غرق نور و شادی می‌شود و لبخند مهر و شوق بر لبان لیلا نقش می‌بندد؛ چرا که فرزندی زیبا شبیه پیامبر خانه آنها را روشن ساخته است.

وقت نام‌گذاری این کودک آسمانی است. آن‌قدر علاقه پدر به مولای متقیان علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) زیاد است که می‌گوید: «اگر صد فرزند هم می‌داشتم، دلم می‌خواست همه را علی بنامم.» [2] تو فرزند بزرگ این خانواده پر نوری ، و تو را پدر «علیاکبر» می‌نامد.

نیایَش از بهترین انسان‌هاست. نسبش از ابراهیم خلیل الله است تا به رسول خاتم؛ همه از پاکان و صالحان. از خاندان وحی و مهبط ملائک است. مادرش نیز لیلا، از قبیله ثقیف[3] از خانواده‌ای نجیب و شریف است.

روزی مردی نصرانی وارد مسجد النبی شد. مسلمانان به او گفتند بیرون برو که تو مردی نصرانی هستی، ولی او گفت: دیشب در عالم خواب پیامبر اعظم(ص) را دیدم و به دست ایشان مسلمان شدم. اکنون آمده‌ام اسلام خود را بر یکی از نزدیکان پیامبر عرضه دارم و بیعت خود را تجدید کنم. مردم او را به امام حسین(ع) راهنمایی کردند. وقتی خدمت امام رسید، خود را به پای ایشان اندخت تا قدم‌های مبارکش را ببوسد. سپس جلسه‌ای در محضر امام حسین(ع) تشکیل شد و آن مرد خواب خود را برای ایشان بازگفت. آن‌گاه حضرت، فرزند خود علیاکبر را که نقابی بر صورت مبارک داشت، فراخواند و سپس نقاب را از روی فرزند برداشت. وقتی چشم آن مرد به جمال علیاکبر افتاد، بی‌هوش گردید. امام حسین(ع) دستور داد آب به صورتش پاشیدند تا به هوش آمد. آن‌گاه امام رو به او کرد و فرمود: آیا پسرم علیاکبر شبیه به جدم رسول الله است؟ آن مرد گفت: آری، به خدا قسم شبیه به پیامبر است. سپس امام حسین(ع) به او فرمود: اگر تو نیز فرزندی مانند فرزند من داشته باشی و خاری به بدن او اصابت کند و خراشی بردارد، چه می‌کنی؟ آن مرد گفت: ‌ای آقا و مولایم! فوراً می‌میرم. در این زمان امام حسین(ع) فرمود: به تو خبر می‌دهم که این فرزندم را می‌بینم که در برابر چشمم، با شمشیرها قطعه قطعه می‌شود و پاره پاره می‌گردد. [4]

در میانه راه وقتی امام بر روی اسب به خوابی کوتاه فرو رفت و برخاست، فرمود: «انّا لله و انّا الیه راجعون و الحمدلله رب العالمین».

علی اکبر پرسید: «جان من به فدایتان پدرجان! چرا استرجاع فرمودید و چرا خدای را سپاس گفتید؟»

امام نگاهش را به نگاه علیاکبر دوخت و فرمود: «لحظه‌ای خواب مرا در ربود و سواری را دیدم که پیام مرگمان را با خود داشت. می‌گفت این قوم روانند و مرگ نیز در پی ایشان. دریافتیم که جانمان بشارت رحیل می‌دهد».

علیاکبر مژگان سیاهش را فروافکند. با نگاه به دست‌های پدر بوسه زد و گفت: «پدرجان! خدا هماره نگاهبانتان باد! مگر نه ما برحقیم؟!»

پدر فرمود: «چرا پسرم! قسم به آنکه جانمان در ید قدرت اوست و بازگشتمان به سوی او، ما حقیقت محضیم».

پسر عرضه داشت: «پس چه باک از مرگ، پدر جان».

از این کلام با صلابت پسر، لبخندی شیرین بر لب‌های پدر نشست. نه؛ تمام صورت پدر خندید، حتی چشم‌هایش و فرمود: «خداوند برترین پاداش پدر به فرزند را به تو عنایت کند‌ای روشنای چشم من!»[5]

پدرت می‌فرمود: «تجلی وجود جدم را آن‌قدر در تو ـ‌ای پسرم ـ آشکارا می‌بینم که هرگاه دلم برای او تنگ می‌شود، به تو می‌نگرم. [6]حال که از پدر اذن می‌خواهی تا به میدان بروی، لحظه‌ای درنگ نمی‌کنم و اذن میدان به تو می‌دهم. اکنون که رضای خداوند در نبرد ما و کشته شدن ماست، نمی‌خواهم بیندیشم که چه‌قدر به تو دلبسته‌ام».[7]

عازم میدان بودی و می‌خواستی وداع کنی. اهل بیت از خیمه‌ها بیرون آمدند و گرد تو جمع شدند. چه‌طور می‌توانستند با تو وداع کند. در حالی که پیامبر را در خاطر‌ه‌ها زنده می‌کردی. راضی نمی‌شدند تا تو به میدان بروی. چاره این وداع به دست حسین(ع) بود، آن‌گاه که فرمود: «علی‌را رها کنید. به درستی که او، غرق در خدا و کشته راه خداست». [8]

از اسب به زمین افتادی و پدرت را صدا زدی و حسین با شتاب خود را به بالین تو رساند. آن‌گاه که پیکرت را قطعه قطعه و غرق در خون دید، بی‌اختیار بر زمین نشست و صورت بر صورت تو نهاد و به طور غیر منتظره و با صدای بلند گریه نمود و تا مدتی چهره بر چهره‌ات گذاشته بود.[9]

چهر عالمتاب بنهادش به چهرشد

جهان تار از قران ماه و مهر

سرنهادش بر سر زانوی ناز

گفت کای بالیده سرو سرفراز

این بیابان جای خواب ناز نیست

کایمن از صیاد تیرانداز نیست

تو سفر کردی و آسودی ز غم

من در این وادی گرفتار الم[10]

در زیارت‌نامه‌ات می‌خوانیم: «سلام بر تو‌ای صدیق و شهید بزرگوار و سید پیشتاز که با سعادت زیستی و با شهادت درگذشتی و از دست رفتی و از دنیا جز عمل صالح بهره‌ای نگرفتی و در زندگی جز به سودای پر سود آخرت نپرداختی»، [11] و چگونه این‌چنین نباشد آن جوانی که شبیه‌ترین مردم به پیامبر و تربیت‌یافته دو سید جوانان اهل بهشت است.

و عصاره خلقت، حضرت ولی عصر(عج) نیز این‌گونه زائر توست: «سلام بر تو‌ای علیاکبر، اول فدایی از بهترین نسل ابراهیم خلیل. [12] شهادت می‌دهم که تو از هر کس اولی به خدا و رسولش هستی، و خداوند ما را به زیارت تو و رفاقت جد و پدر و عمو و برادر و مادر مظلومه‌ات، موفق بدارد. من از دشمنان و کشندگان تو بیزارم و از خداوند می‌خواهم با تو در نعیم ابدی بوده و همیشه از دشمنانت دور باشم. سلام و رحمت خدا بر تو باد». [13]

نکته

آیینه رسول خاتم

طیبه محمدی

نوزاد را در آغوش گرفت. پارچه سفید را از صورتش کنار زد و پیشانی روشنش را بوسید. به چشم‌های سیاه و کوچکی که بی‌هدف همه جا را نگاه می‌کرد، ‌خیره شد. دست‌های سفید و مشت شده نوزاد را در دستش گرفت. این نگاه‌ها، این چهره، این چشم‌ها، ‌این لب و دهان کوچک، برایش آشنا بود. اصلاً زینب با آنها بزرگ شده بود. نوزاد را در آغوش فشرد. چه‌قدر او را دوست می‌داشت. گویا آمده بود تا تمام خاطرات کودکی‌اش را برایش زنده کند. دلش برای آن روزها می‌تپید. لحظه‌هایی که با برادر از خانه تا مسجد می‌دویدند ‌و بعد جدشان او را از زمین بلند می‌کرد، می‌بوسیدش و روی شانه‌هایش می‌گذاشت. این نوزد آینه بود، آینه‌ای برای آن روزها. بوییدش، دست‌هایش را بوسید، نوزاد خندید. دست‌ها و پاهایش را تکان داد، و بعد گریه کرد. گرسنه‌اش بود. او را در آغوشش فشرد و بعد به مادر سپرد. در دلش گفت: آمنه شده‌ای لیلا، برایم آینه آورده‌ای که در آن جدم را ببینم و روزهای خوش زندگی‌ام زنده شود. و بعد زمزمه کرد: السلام علیک یا رسول الله. کودک در آغوش مادر آرام بود و شیر می‌خورد.

[1]. نک: ابراهیم بابایی آملی، جوانان بنی‌هاشم، قم، مؤسسه فرهنگی انتشارات طوبای محبت، زمستان 1383، چ 1، ص 16.

[2]. بحارالانوار، ج 44، ص 212.

[3]. حاج شیخ عباس قمی، منتهی الامال، قم، ‌انتشارات هجرت، چ 15، ج 1، ص 568.

[4]. جوانان بنی‌هاشم؛ به نقل از: شفاء الصدور، ج 2، ص 350.

[5]. نک: سید مهدی شجاعی ، پدر، عشق و پسر، تهران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانا ن، 1384، چ 10، ص 32.

[6]. همان، ص 569.

[7]. سید بن طاووس در کتاب اللهوف علی قتلی الطفوف می‌گوید: وقتی علی اکبر به سوی پدر آمد و اجازه جنگ خواست، امام حسین(ع) بدون درنگ اذنش داد.

[8]. جوانان بنی‌هاشم، ص 51.

[9]. منتهی‌الآمال، ج 1، ص571.

[10]. همان.

[11]. منتهی الآمال، ج 1، ص 572.

[12]. بحارالانوار ، ج 98، ص 269(زیارت ناحیه مقدسه).

[13]. همان.

ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

حضرت علی اکبر(ع) فرزند بزرگ امام حسین (ع) در مدینه متولد شد. مادر بزرگوار ایشان لیلا دختر ابى مره می باشد. وی زمانى چند در خانه امام حسین علیه السلام به سر برد و روزگارى در زیر سایه حسین (ع) بزیست. لیلا براى امام حسین (ع) پسرى آورد، رشید، دلیر، زیبا، شبیه ترین کس به رسول خدا صلى الله علیه و آله رویش روى رسول ، خویش خوی رسول ، گفت و گویش گفت و گوى رسول خدا صلى الله علیه و آله؛ هر کسى که آرزوى دیدار رسول خدا را داشت بر چهره پسر لیلا مى نگریست تا آنجا که پدر بزرگوارش می فرماید �هرگاه مشتاق دیدار پیامبر مى شدیم به چهره او مى نگریستیم�؛ به همین جهت روز عاشورا وقتى اذن میدان طلبید و عازم جبهه پیکار شد،امام حسین(ع) چهره به آسمان گرفت و گفت:�اللهم اشهد على هؤلاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا و کنا اذا اشتقنا الى رؤیة نبیک نظرنا الیه...�

حضرت علی اکبر در کربلا حدود 25 سال داشت.برخی راویان سن ایشان را 18 سال و 20 سال هم گفته اند. او اولین شهید عاشورا از بنى هاشم بود. شجاعت و دلاورى حضرت على اکبر (ع) و رزم آورى و بصیرت دینى و سیاسى او، در سفر کربلا بویژه در روز عاشورا تجلى کرد. سخنان و فداکاریهایش دلیل آن است. وقتى امام حسین (ع) از منزلگاه �قصر بنى مقاتل� گذشت، روى اسب چشمان او را خوابى ربود و پس از بیدارى�انا لله و انا الیه راجعون� گفت و سه بار این جمله و حمد الهى را تکرار کرد. حضرت على اکبر (ع) وقتى سبب این حمد و استرجاع را پرسید، حضرت فرمود: در خواب دیدم سوارى مى‏گوید این کاروان به سوى مرگ مى‏رود. پرسید:مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود:چرا. پس گفت:�فاننا اذن لا نبالى ان نموت محقین�پس باکى از مرگ در راه حق نداریم

روز عاشورا نیز پس از شهادت یاران امام، اولین کسى که اجازه میدان طلبید تا جان را فداى دین کند او بود. اگر چه به میدان رفتن او بر اهل بیت و بر امام بسیار سخت بود، ولى از ایثار و روحیه جانبازى او جز این انتظار نبود. وقتى به میدان مى‏رفت،امام حسین(ع) در سخنانى سوزناک به آستان الهى، آن قوم ناجوانمرد را که دعوت کردند ولى تیغ به رویشان کشیدند، نفرین کرد. على اکبر چندین بار به میدان رفت و رزمهاى شجاعانه‏اى با انبوه سپاه دشمن نمود
پیکار سخت، او را تشنه‏ تر ساخت؛ به خیمه آمد. بى آنکه آبى بتواند بنوشد، با همان تشنگى و جراحت دوباره به میدان رفت و جنگید تا به شهادت رسید. قاتل او مرة بن منقذ عبدى بود.پیکر حضرت على اکبر (ع) با شمشیرهاى دشمن قطعه قطعه شد.وقتى امام بر بالین او رسید که جان باخته بود. امام حسین (ع) صورت بر چهره خونین حضرت على اکبر (ع) نهاد و دشمن را باز هم نفرین کرد

�قتل الله قوما قتلوک...�و تکرار مى‏کرد که:�على الدنیا بعدک العفا�.و جوانان هاشمى را طلبید تا پیکر او را به خیمه گاه حمل کنند. حضرت على اکبر ، نزدیکترین شهیدى است که با امام حسین�ع�دفن شده است.مدفن او پایین پاى ابا عبد الله الحسین�ع� قرار دارد و به این خاطر ضریح امام،شش گوشه دارد

میلاد حضرت علی اکبر مبارک

عرض ارادت و توسل به ساحت حضرت علی اکبر
 
فرازی از سلام امام زمان (عج) به حضرت علی اکبر(ع) :
 
" سلام بر تو ای نخستین کشته از فرزندان بهترین سلاله
 
از نوادگان ابراهیم خلیل !
 
درود خدا بر تو و بر پدرت باد ! ... خداوند ما را از ملاقات کنندگان
 
و همنشینان تو و همنشینان جدّ و پدر و عمو و برادر و مادر
 
مظلومه ات قرار دهد ! " علامه مجلس ، بحار الانوار ، ج۱۰۱ ،ص ۲۶۹
 
 
 میلاد سرور جوانان اهل بهشت ، حضرت علی اکبر(ع) مبارک باد