مردی صبح زود از خواب بیدار شدتا نمازش را در خانه خدا(مسجد)بخواند
لباس پوشید راهی خانه خدا شد در راه مسجد مرد زمین خورد ولباس هایش کثیف شد.
او بلند شد خودش را پاک کرد وبه خانه برگشت
مرد لباس هایش را عوض کرد ودوباره راهی خانه خدا شد.
درراه مسجد ودر همان نقطه مجددا زمین خورد!
اودوباره بلند شدخودش را پاک کردوبه خانه برگشت
یک بار دیگر لباس هایش را عوض کرد وراهی خانه خدا شد
در راه مسجدبا مردی که چراغ دردست داشت برخورد کرد ونامش را پرسید
مرد پاسخ داد:
من
دیدم شما درراه مسجد دوباربه زمین افتادید از این رو چراغ آوردم تا بتوانم
راهتان را روشن کنم. مرد اول از او به طور فراوان تشکرمی کند وهردو راهشان
رابه طرف مسجد ادامه می دهند.
همین که به مسجد رسیدند مرد اول از مرد چراغ به دست درخواست کرد تا به مسجد وارد شود
وبا اونماز بخواند.
مرد دوم از رفتن به مسجد خودداری میکندمرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کندومجددا همان جواب را می شنود.
مرد اول سوال می کند چرا او نمی خواهد وارد مسجد شودونماز بخواند مرد دوم پاسخ داد:
(من شیطان هستم)
مرد ابتدا با شنیدن این جواب جا خورد شیطان در ادامه توضیح می دهد:
من شما را در راه مسجد دیدم واین من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم وقتی شمابه خانه رفتید
خودتان را تمیز کردید وبه راهمان به مسجد برگشتیم،خدا همه گناهان شما را بخشید.
من برای بار دوم باعث زمین خوردن شماشدم وحتی آن شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد
بلکه بیشتر ازپیش به راه مسجد برگشتید.به خاطر آن،خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید.
من ترسیدم اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردنتان شوم خداوند گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید بنابر این من سالم رسیدن شمارابه
خانه خدا مطمئن ساختم.
حضرت زینب کبرى علیها
السلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرى قمرى در شهر
مدینه منوّره متولّد گردیده و جهان را به قدوم خویش مزین فرمودند.
نام مبارک آن بزرگوار زینب، و کنیه گرامیشان ام الحسن و ام کلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقة الصغرى، عصمة الصغرى، ولیة اللّه العظمى، ناموس الکبرى، شریکة الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، کامله و ... پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشواى شیعیان حضرت امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیهماالسّلام، و مادر گرامى آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها می باشد.
در آن زمان که صدیقه کبری (علیها السلام) به این گوهر دریای عصمت و طهارت باردار بود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مدینه حضور نداشتند و به سفری رهسپار بودند. هنگامی که وجود مقدس زینب کبری (سلام الله علیها) متولد گشت، صدیقه طاهره (علیها السلام) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود که چون پدرم در سفر است و در مدینه حضور ندارد، شما این دختر را نام بگذارید. آن حضرت فرمود: من بر پدر شما سبقت نمی گیرم، صبر نما که به این زودی رسول خدا باز خواهد گشت و هر نامی که صلاح داند بر این کودک می نهد.
هنگامی که سه روز گذشت، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مراجعت نمود و و همانگونه که رسم و سیره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بود، نخست، به منزل حضرت زهرا (علیها سلام ) وارد گشتند.
امام علی (علیه السلام) خدمت آن حضرت عرض کرد: یا رسول الله! خداوند متعال دختری به دخترت عطا فرموده است، نامش را معین فرمایید. فرمود: اگر چه فرزندان فاطمه اولاد من می باشند، لکن امر ایشان با پروردگار عالم است و من منتظر وحی میباشم. در این حال جبرییل نازل شد عرض کرد: یا رسول الله! حق تو را سلام می رساند و می فرماید: نام این مولود را " زینب " بگذار، چرا که این را در لوح محفوظ نوشته ایم.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) قنداقه آن مولود گرامی را طلبید و به سینه چسبانید، ببوسید و نامش را زینب نهاد و فرمود: به حاضرین و غایبین امت، وصیت می نمایم که حرمت این دختر را پاس بدارند. همانا که او به خدیجه کبری (علیها سلام) شبیه است.
هوش و ذکاوت:
صاحب کتاب اساور من ذهب درباره حافظه و ذکاوت آن بانوى بزرگوار چنین می نویسد:
در اهمیت هوش و ذکاوت آن بانوى بزرگوار همین بس که خطبه طولانى و بلندى را که حضرت صدیقه کبرى فاطمه زهرا صلوات اللّه و سلامه علیها در دفاع از حق امیرالمؤمنین علیهالسّلام و غصب فدک در حضور اصحاب پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ایراد فرمودند، حضرت زینب علیها السلام روایت فرموده است.
و ابن عباس با آن جلالت قدر و علو مرتبه در حدیث و علم، از آن حضرت روایت نموده و از آن حضرت به عقیله تعبیر می کند. چنانچه ابوالفرج اصفهانى در مقاتل می نویسد: ابن عباس خطبه حضرت فاطمه سلام اللّه علیها را از حضرت زینب سلام اللّه علیها روایت کرده و می گوید: حدثتنى عقیلتنا زینب بنت على علیهالسّلام..�
دقت کنیم که حضرت زینب علیها السلام با اینکه دخترى خردسال (یعنى هفت ساله و یا کمتر) بود، این خطبه عجیب و غرّاء که محتوى معارف اسلامى و فسلفه احکام و مطالب زیادى است را با یک مرتبه شنیدن حفظ کرده، و خود یکى از راویان این خطبه بلیغه و غراء می باشد.
فصاحت و بلاغت:
کلمات و فرمایشات گهربار آن حضرت در خطبه هایى که از آن حضرت روایت شده، خود قوی ترین دلیل بر کمال فصاحت و بلاغت آن بانوى بزرگوار می باشد. همان بانویى که امام سجاد علیهالسّلام در حق ایشان فرمودند: �اَنْتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَیرَ مُفَهَّمَة� یعنى:
�اى عمّه! شما الحمد للّه بانوى دانشمندى هستید که تعلیم ندیده، و بانوى فهمیده اى هستى که بشرى تو را تفهیم ننموده است�.
در اینجا مرورى کوتاه به قسمتى از خطبه آن حضرت در مجلس یزید که یکى از بزرگترین حرکتهاى آن حضرت، در واقعه کربلا بود که دستگاه حکومت بنى امیه را به شدّت لرزاند می کنیم:
�به خدا قسم اى یزید، هر چه کردى بازگشت آن به سوى خودت خواهد بود، چرا که تو جز پوست خود نشکافتى و جز گوشت خود ندریدى.
اى یزید! در آن روزى که خداوند بدنهاى پاک شهیدانمان را حاضر می کند تا حقوق خود را از ستمگر بستاند، تو بر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم وارد خواهى شد، امّا می دانى در چه حالى؟ در حالیکه خون عزیزان او را ریخته و حرمت ذرّیه او را از بین برده اى. آرى اى یزید! از این پیروزى ظاهرى که به دست آورده اى، غرق شادى مشو، و آن عزیزان را که در کربلا به خاک و خون کشیده اى، مغلوب و مرده مپندار. که خداوند می فرماید: (کسانى را که در راه خدا شهید شده اند مرده مپندارید. بلکه آنان زنده اند و در نزد خداى خود روزى می خورند). آل عمران: 169
و اى یزید! براى تو همین بس که حاکم در آن روز خداوند، و دشمن تو پیامبر خدا، و یاور و پشتیبان اهل بیت جبرئیل باشد. و به زودى کسى که این مقام را براى تو زینت داده و تو را بر گردن مسلمین سوار کرده است (یعنى معاویه)، خواهد دانست که چه جانشین بدى براى خود تعیین کرده و در روز جزا درخواهید یافت که بدترین مکان از آنِ کیست؟ و بدبختى و ضعف و زبونى شامل چه افرادى خواهد شد.
حضرت زینب (س) بزرگ بانوی جهان اسلام، بیدادگر و ادامه دهنده حادثه عاشورا و دارنده دانشهای دو جهان و به گفته امام سجاد (ع): " دانای بدون آموزگار و فهمیده بدون فهماننده " بود. الگوی راستین وی، بانوی دو جهان, حضرت فاطمه (س) مادر وی بوده است. زینب (س) در دامان پرمهر و معنویت فاطمه (س) از سرچشمه معارف اسلامی و قرآنی سیراب گشت. رسالت راستین زینب هنگامی آغاز گردید که پس از به شهادت رسیدن امام حسین (ع) و هفتاد و دو تن از یارانش با ایراد سخنان آتشین به بیدارگری مردم کوفه و ستیز با ستمکاران و یزیدیان پرداخت.
پس از واقعه خونبار کربلا نقش ایشان روند تازه تری یافت. آن حضرت در این دوران ضمن حضور در کاروان اسرای کربلا در برابر حکام جور قرار گرفتند و به افشاگری ظلم و ستم وارد بر آل طه از سوی خاندان امیه پرداختند. آن حضرت در این دوران سخت با حضور در کاخ برخی حکمرانان جور زمان مانند یزید و ابن زیاد، با تاکید برحقانیت طریق آل محمد بر سخنان و تبلیغات مسموم خاندان امیه درباره بنی هاشم خط بطلان کشیدند.
صدیقه توانا، عقلیه دودمان وحی، تربیت شده خاندان نبوت، حضرت زینب کبری(س) است. همو که در بزرگواری و کرامتش بسیار سخن ها گفته و نوشته اند.
او نمودار
حق و جهاد در راه خدا و نگهدارنده ایمان و عقیده، قهرمان دلیری و
شجاعت، جلوه فصاحت و بلاغت، شعله ستیزه جوی باطل و آتش افشان حق در
برابر نیروهای ستمگر و کوبنده دژخیمان زورگو است.
زینب(س) تجسم زهد، ورع، علم، عفاف و شهامت و عقیله طاهره، متعلق به
اخلاق الهی است.
این بزرگوار
(س) راه
مقاومت در برابر باطل را به امت نشان داد و فداکاری در راه خدا و چشم
پوشی از همه چیز را در راه برافراشتن پرچم حق به همه یاد داد.
ایثار، فداکاری، وزانت عقل، صبر و بردباری، علم وسیع و دانش وافر، سخنان سنجیده و منطقی او در فرصت های حساس توأم با آن مظلومیت و ستم های جانکاهی که به او وارد آمده است، از او چهره یک شخصیت بی نظیر، رزم آور شجاع، جهادگر بی باک و سخنور توانا را در قلوب و اذهان ترسیم نموده است که تا چرخ زمان حرکت دارد، تا نسل ها در روی زمین حیات دارند و تا زمین دور خورشید می گردد این چراغ فروزان، نورافکن جهانیان و نسل های آینده خواهد بود.
کرامات
به غیر از انوار مقدسه چهارده معصوم علیهمالسّلام، در میان خاندان رسالت و اهل بیت گرامى پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، افرادى هستند که در نزد خداوند متعال داراى رتبه و منزلت رفیع و والایى می باشند و توسل به ایشان، موجب گشایش مشکلات و معضلات امور دیگران است. مانند حضرت اباالفضل علیه السلام که حتى در موارد زیادى مسیحیان به آن حضرت متوسل شده و به برکت توسل به آن حضرت مشکلاتشان حل گردیده و به حوائج و خواسته هاى خویش نائل گردیده اند.
حضرت زینب سلام اللّه علیها نیز بانویى بزرگوار از این دودمان پاک است که توسل به آن حضرت براى حل مشکلات بزرگ بسیار تجربه شده است و کرامات بسیارى از آن بانوى گرامى نقل شده است.
به عنوان مثال شبلنجى یکى از علماى اهل تسنّن در نورالابصار مىنویسد:
�شیخ عبدالرحمن اجهورى مقرى در کتابش مشارق الانوار می گوید: در سال هزار و صد و هفتاد دجار مشکلى بسیار سختى شدم و به روضه (قبر مطهر و نوراین) حضرت زینب علیها السلام متوسل شدم و قصیده اى در مدح آن حضرت سرودم که مطلع آن چنین بود:
آلِ طاها لَکُمْ عَلَینَا الْوِلاءُ لا سِواکُمْ بِما لَکُمْ آلآء
و خدا به برکت آن بانوى گرامى مشکل مرا حل کرد.
وفات آن حضرت:
حضرت زینب سلام ا... علیها، شیرزن دشت کربلا سرانجام پس از عمری دفاع از طریق حقه ولایت و امامت در 15 رجب سال 63 هجرى قمرى در ضمن سفرى که به همراه همسر گرامیشان عبداللّه بن جعفر به شام رفته بودند، وفات نموده و بدن مطهر آن بانوى بزرگوار در همانجا دفن گردید.
مزار ملکوتى آن حضرت (دمشق/سوریه)، اینک زیارتگاه عاشقان و ارادتمندان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام مى باشد.
یا علی سرود لب زهراست آب رو آتیش تب زهراست قنوت نماز شب زهراست، نماز شب زهراست وقتی که نبی به معراج می ره می بینه هر جا علی تصویره با خدا شور علی می گیره، شور علی می گیره فاطمیِ آب و گلش از ابتدا هر کی دلش با علیه همه میرن به زیر دین مشگل گشای عالمین تا علیه ذکر لب فرشته ها ترانه ی ارض و سما یا علیه علی علی علی علی حیدر حیدر(2) ***** همیشه مرهم درده حیدر صاحب سر بند زرده حیدر مرد میدون نبرده حیدر، یا حیدر یا حیدر وقتی که شمشیر می گیره دستش ملائک دوباره می شن مستش خدا می نازه به ناز شستش، یا حیدر یا حیدر حیدر می باره از چشاش ابوتراب سر تا به پاش اقتداره شاه سریر لافتی برای حضرت خدا افتخاره جدّ امام غائبه اون آقائیکه صاحب ذوالفقاره علی علی علی علی حیدر حیدر(2) ***** کعبه ی مکه و مناست حیدر اولین امام هُداست حیدر خدائیش لهجه ی خداست حیدر، لهجه ی خداست حیدر یا علی سرود لبامونه جواب آمین دعامونه مرتضی همیشه آقامونه، همیشه آقامونه برای جبریل استاده همسر زهراست داماد پیغمبره نظیرش پیدا نمی شه تو میدون جنگ همیشه شیر نره وقتی که شمشیر می زنه ذکر لب فرشته ها یا حیدره علی علی علی علی حیدر حیدر(2) ***** |
دیگه غصه ای نداره دلی که مست علیه به خدا درهای بسته کلیدش دست علیه تو بگو یا علی وقتی گره می افته به کارت به خودش قسم خدا هم می گه جانم علی یارت چشام خاک زیر پاته ، مست ایوونِ طلاته (2) اون کیه مهربون و مه جبینه اون کیه که مرد مردای زمینه کیه که بفهمونه به اهل عالم که فقط حیدر امیرالمؤمنینه حیدر علی علی مولا(2) ***** دل دیوونه و مستم فقط از شما می خونه آرزوی حرم تو نذا بر دلم بمونه من که عمریه آقا جون توی دام تو اسیرم نذار تو حسرت عشق نجف شما بمیرم اسمت تکه توی دنیا، و ا... یه دونه ای مولا(2) ای تموم هستی و دار و ندارم دوست دارم فقط شما باشی نگارم دوست دارم که وقت جون دادنم آقا سرمو به روی زانوات بذارم حیدر علی علی مولا (2) ***** |
تاج سعادت بر سر شیعه، اومده دنیا رهبر شیعه2 ساقی پیمونه ی ناب اومد برای عکس خدا قاب اومد پدر حضرت ارباب اومد علی علی علی حیدر حیدر(3) ***** چراغ شیعه عالم فروزه، خصم علی تو آتیش می سوزه2 خدا ز خصم علی بیزاره هر که عبد حیدر کراره حضرت زهرا هواشو داره علی علی علی حیدر حیدر(3) ***** از علی دشمن واهمه داره، آخه حسابش با ذوالفقاره2 شیر خدا علی پهلوونه ذوالفقارش رو تا می چرخونه هزار تا سر وسط میدونه علی علی علی حیدر حیدر(3) ***** بعد خودش این ولیّ مذهب، ارث صداشو میده به زینب2 شمیم هر نفسش از یاسه خاک زیر قدماش الماسه شاگرد جنگ آورش عباسه علی علی علی حیدر حیدر(3) ***** |
کعبه امشب با علی است مکه پر از یا علی است بـر لـب ختــم رســل ذکر«یا مولا علی» است امشب از ختم رسـل دل مـیبری کعبه تا سحـر در ذکر «حیدرحیدر»ی کعبه ای ساقی کوثر خوشآمدی حیدر ***** کعبـه از سـر تا قـدم محو دیدار علی است ذات ربالعـــالمیـن میهماندار علی است امشب ای بیت الـولا بیت الوَلـی گشتی تــا سحـر پروانـه ی روی علــی گشتـی ای ساقی کوثر خوشآمدی حیدر ***** شبنشینی خداست بــا امیرالمؤمنین نغمـه ی عــالم شــده یــا امیرالمؤمنین حاجیــان بیتالحـرم شـد محترم امشب گشته مهمان در حرم صاحب حرم امشب ای ساقی کوثر خوشآمدی حیدر ***** مرحبــا بنـت اســد شیــرداور زادهای روی دستت حیدر است یـا پیمبـر زادهای نفـس احمــد عــروه الوثقای دین است فــاتح خیبــر امیرالمــؤمنین اســت ای ساقی کوثر خوشآمدی حیدر ***** روی دوش این پسر جای دست داور است جای پای ایـن پسر شانـه ی پیغمبــر است یا علی از لعل لب گوهرفشان مولا بر سر دست نبی قرآن بخوان مولا ای ساقی کوثر خوشآمدی حیدر ***** یا محمّد این پسر شیرحق شمشیر توست در رخش آیات نور بـر لبش تکبیـر توست یـا محمّـد یـا محمّد حیـدرت آمـد فاتح «احزاب» و «بدر» و «خیبر»ت آمد ای ساقی کوثر خوشآمدی حیدر ***** ای کـرامت قطـرهای از یـم احسان تو جان ختـم المرسلین جان ما قربان تو ای خدا را در حرم صاحب حرم امشب عیدی مـا را عطـا کـن از کـرم امشب ای ساقی کوثر خوشآمدی حیدر ***** |
ای حرم ا... چه زیبا شدی زادگـه حضـرت مولا شدی مثل گل یاس ز هم واشدی بگـو بگـو بگـو بگـو با علی خوشآمدی خوشآمدی یاعلی ***** ای ز خـدا بـاد سـلامت، حرم عرش زند بوسه به بامت، حرم آمــده میــلادِ امــامت، حرم بوسه بزن بـه پـای مـولا علی خوشآمدی خوشآمدی یاعلی ***** جلـوه ی ا... صمد را ببین هوی هو ا... احد را ببین فاطمه ی بنت اسد را ببین کـرده ز روی او تجــلاّ علـی خوشآمدی خوشآمدی یاعلی ***** ای دو جهان خاک کف پای تو چشـم حـرم بـر قد و بالای تو تـا نگـرد بـــر رخ زیبــای تو کعبـه شـده چشـم تماشـا علی خوش آمدی خوش آمدی یا علی ***** تو شیر و شمشیر خدایی علی دست جهانگیـر خــدایی علی تمـــام تکبیــر خــدایی علی غیب ز رخســار تـو پیدا علی خوش آمدی خوش آمدی یا علی ***** زمزم و مروه و صفا کیست؟ تو مکه و مشعر و منا کیست؟ تو تلبیه و ذکر و دعا کیست؟ تو تمـام حـج مـا تویــی یا علی خوش آمدی خوش آمدی یا علی ***** مکمّـل دیـن محمّـد تــویی تمـام آییــن محمّــد تــویی به سینه، تسکین محمّد تویی یـافت دلـش از تـو تسـلاّ علی خوش آمدی خوش آمدی یا علی ***** دل همه دم، دم از علی میزند لـوح و قلـم دم از علی میزند رکن و حرم دم از علی میزند سیْـر کنـد روح الامیـن تا علی خوش آمدی خوش آمدی یا علی ***** به هر زمین بـه هر زمان دم به دم در این جهان و آن جهان دم به دم نــام تــوأم ورد زبــان دم بـه دم دم نزنــم از کســی الا علـی خوش آمدی خوش آمدی یا علی ***** |
امشب ملک به دست بشر بوسه می زند خورشید بر جبین قمر بوسه می زند وجه اللّهی به وجه پسر بوسه می زند کلک قضا به لوح قدر بوسه می زند ز آن بوسه سرنوشت خوشی را رقم زنند ایجاد را غریق بحار کرم کنند ***** آنانکه کسب طاعت حق، روز و شب کنند از حق، امید دیدن ماه رجب کنند ماهی که نامش را ماه عصب 9 کنند از درگه خدا همه چیزی طلب کنند برخی سفر به مکه و ما روضه الحسین وز روضه الحسین سفر سوی کاظمین ***** ماه رجب که ماه دعا ماه شادی است ماه خدا و ماه علی ماه هادی است در امتداد رحمت ماه جمادی است ماه جواد و جلوه ی جود جوادی است پر شد جهان ز باده ی ناب غدیر خم از نور آفتاب نهم در شب دهم ***** امشب امیر قافله ی جود می رسد عبّاد را تجلّی معبود می رسد از آن وجود، رحمت ممدود می رسد وز هر چه آفریده خدا سود 9 می رسد بر ذات حشر 9 حجت حق مظهر است او یک چشمه ی جدا شده از کوثر است او ***** این جلوه ی محمد و محمود و احمد است آیینه ی جمال خداوند سرمد است بر انبیا ز علم و فضیلت سر آمد است ابن علی و باب علی خود محمد است اسلام ناب زنده از این نازدانه است گفتا رضا به عالم هستی یگانه است ***** تا دیده بر جمال پدر باز می کند از بوسه های گرم پدر ناز می کند بس جلوه ها در آینه ی راز می کند در مهد ناز با سخن اعجاز می کند یعنی که درد خسته دلی چاره می کند کار مسیح در دل گهواره می کند ***** باغ امامت از نظرش آب می خورد ز این چشمه، آب، مهر جهانتاب می خورد نامش به لوح عرش 9 خدا قاب می خورد گهواره اش به دست رضا تاب می خورد گهواره اش تکان دهد آن روح ممکنات لالایی اش بخواند و اسرار کائنات ***** آنانکه ره به سیر الی ا... یافتند نور هدایت از رخ این ماه یافتند کروبیان از او به خدا راه یافتند قدوسیان قداست دلخواه یافتند ذکر جواد روح کمال ملائک است حرز جواد قوّت بال ملائک است ***** این گل گلاب معجزه ی آدمیّت است وز ختم لانبیا سند خاتمیّت است آئینه ی مشاهده ی معنویّت است زنجیره ی مبارکه ی مهدوّیت است رسوا نموده دولت آل امیّه را در هم شکسته قائله ی واقفیّه را ***** گل، برگی از بهار جواد الائمه است اسلام وامدار جواد الائمه است هر روز، روزگار جواد الائمه است جود مدام کار جواد الائمه است در کودکی به خلقت هستی نظر دهد از راز باز و ماهی و دریا خبر دهد ***** ای آنکه با تمام وجودی گره گشا در روزگار غیب و شهودی گره کشا هستی جواد و از ره جودی گره گشا روزی که کس نبود تو بودی گره گشا بشکسته دل به راه تو بنشسته ام جواد بگشا گره ز کار فرو بسته ام جواد ***** جبریل هر نفس که زند از تو دم زند رضوان به نکحت تو به رضوان قدم زند بر لوح دل قلم به ثنایت قلم زند در هر قلم ثنای ولایت رقم زند بر عرش حق نوشته که یا من هو الجواد خوانند هر فرشته که یا من هو الجواد ***** در روزگار، غیر تو ذی شوکتی نبود بعد از رضا برای خدا حجتی نبود روشنتر از تو آینه ی عصمتی نبود مافوق دست قدرت تو قدرتی نبود عباسیان که سر به عداوت گذاشتند یک لحظه چشم دیدن جاهت نداشتند ***** تو ذره را چو مهر دل آرا شکافتی هم قلب خاک و هم دل خارا شکافتی موسی شدی و سینه ی دریا شکافتی گر سی هزار مسأله یکجا شکافتی اینها تمام، از عظمتهایت آیتی است یعنی که از کتاب وجودت حکایتی است ***** ای آنکه ذات پاک تو بر ماسِوی سر است این موهبت تو را چو امامان دیگر است در آستین جود تو دریای گوهر است در آستان قدر 9 تو یک آسمان در است بر هر دری ستاده حکیمی عصا به دست محکم گرفته دامن مهر تو را به دست ***** در احترام، قبله ی بیت المقدّسی در اقتدار دائر چرخ مقرنسی در عهد پر شکوه تو این دیده شد بسی چون می گرفت وام به هرجا کس از کسی بهر ادای دین چنین وعده می نهاد وقتی رسم به محضر ابن الرضا جواد ***** شاعر: سید رضا مؤید |
هر که سر خدمت نگار ندارد هر چه که هم باشد اعتبار ندارد بحث سر دیدن کریمی یار است ور نه گدا بودن افتخار ندارد وقت کرم دست تو به دست گدا خورد بهتر از این لطف روزگار ندارد شانه بزن بیشتر به زلف کمندت این دل ما ترس تار و مار ندارد صبح قیامت اگر تو دلبر مایی هیچ کسی با بهشت کار ندارد تا که خدا هست شاه و گدا هست شاه اگر یار ماست روزی ما هست ***** لطف تو باشد اگر حساب کدام است مهر تو باشد اگر عذاب کدام است علت خلقت تویی در عشق وگر نه جبر کدام است و انتخاب کدام است چله ای باید گرفت تا که بفهمیم سرکه کدام است یا شراب کدام است این پدر پیر تو چگونه بخوابد پهلوی گهواره ی تو خواب کدام است روی تو و روی او چگونه بفهمیم در وسط این دو آفتاب کدام است هیچ کسی مثل تو وجود ندارد مثل تو و سفره ی تو جود ندارد ***** باز بینداز سمت ما نظرت را نوکر دربار کن غلام درت را جای تو عرش است و خاک قابل تو نیست این طرفی کرده ای چرا گذرت را بعد چهل سال گریه کردن و هجران اینهمه خوشحال کرده ای پدرت را بعد چهل سال عاقبت شده وقتش تا بگذارد به روی سینه سرت را وای اگر وا شود ز چهره نقابت پر کنی از کشته کشته دور و برت را شهر پر است از حسود حرز بینداز یا که عوض کن مسیر رهگذرت را در همه مولودهای قوم پیمبر هیچ کسی از تو نیست با برکت تر ***** لطف تو را از ازل زیاد نوشتند آینه ات را خدا نژاد نوشتند خاک سر راه تو بهانه ی خلق است خاک مرا از همین بلاد نوشتند ایل و تبار مرا مرید نوشتند ایل و تبار تو را مراد نوشتند هر چه خدا جود داشت یکدفه رو کرد نام تو را اینچنین جواد نوشتند روزی این سرزمین همیشه خدایی است کشور ما کشور امام رضایی است ***** هفت زمین در خور کبوتر تو نیست غیر بلندای عرش بستر تو نیست وقت نماز شبت تجلی ا... کسی جز تو در برابر تو نیست خواست پدر بوسه اش برای تو باشد خوب شد اینکه کسی برادر تو نیست گر چه علی اکبر امام رضایی زخم ولی بر ضریح پیکر تو نیست این شب جمعه بده جواب همه را آب مگر مهریه ی مادر تو نیست از چه علی اصغر از فرات ننوشید از چه از آن مایه ی حیات ننوشید ***** شاعر: علی اکبر لطیفیان |
ای که هنگام کرم مظهر الطاف خدایی باب حاجات و یم جود جواد بن الرضایی غیر تو کس گره از کار خلایق نگشاید که تو از عقده گشایان جهان عقده گشایی ز چه کس جود بخواهم؟ تو کریمی تو جوادی به کجا درد بیارم؟ تو طبیبی تو دوایی ز که حاجت طلبم غیر تو ای باب حوائج به که امید ببندم تو امید دل مایی تو که همچون پدر خویش کریمی و رئوفی شود آیا که دم مرگ به بالین من آیی؟ ای همه آینه ی آیه ی تطهیر، خدا را چه شود گر دل آلوده ی ما را بربایی؟ آمدم دست توسل به حریمت بگشایم چه دعایی به حضور تو بخوانم؟ تو دعایی نیست امکان گذشتن ز گذرگاه صراطم تو مگر اینکه گذرنامه ام امضا بنمایی تو مگر از من افتاده ز پا دست بگیری تو مگر زنگ ز آئینه ی قلبم بزدایی ما همانا ز تو دوریم و تو نزدیک تر از جان عجبا در دل مایی و ندانیم کجایی بس که دنبال گدا دست عطای تو دراز است مشتبه گشته به قومی که تو محتاج گدایی تو که بر چشم همه پای نهی در دم مردن خود در آن حجره ی در بسته دم مرگ چرایی؟ اشک بر غربت و مظلومی تو از چه نریزم؟ که غریب استی و فرزند غریب الغربایی گر ببرند ز هم روز و شب اعضای تو «میثم» بِه که یک لحظه فتد بین تو و یار ، جدایی |
و قد علمتم موضعى من رسول الله (ص) بالقرابة القریبة و المنزلة الخصیصة،و ضعنى فى حجره و انا ولید،یضمنى الى صدره و یکنفنى فى فراشه...
(نهج البلاغهـخطبه قاصعه)
ابوطالب پدر على علیه السلام در میان قریش بسیار بزرگ و محترم بود،او در تربیت فرزندان خود دقت وافى نموده و آنها را با تقوى و با فضیلت بار میآورد و از کودکى فنون سوارى و کشتى و تیر اندازى را برسم عرب بآنها تعلیم میداد.
چون پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در کودکى از داشتن پدر محروم شده بود لذا آنجناب تحت کفالت جد خود عبدالمطلب قرار گرفته بود و پس از فوت عبدالمطلب فرزندش ابوطالب برادر زاده خود را در دامن پر عطوفت خود بزرگ نمود.
فاطمه بنت اسد مادر على علیه السلام و زوجه ابوطالب نیز براى نبى اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مانند مادرى مهربان دلسوزى کامل داشت بطوریکه در هنگام فوت فاطمه رسول اکرم صلى الله علیه و آله نیز مانند على علیه السلام بسیار متأثر و متألم بود و شخصا بر جنازه او نماز گزارد و پیراهن خود را بر وى پوشانید.
چون نبى گرامى در خانه عموى خود ابوطالب بزرگ شد بپاس احترام و بمنظور تشکر و قدردانى از فداکاریهاى عموى خود در صدد بود که بنحوى ازانحاء و بنا بوظیفه حقشناسى کمک و مساعدتى بعموى مهربان خود نموده باشد.
اتفاقا در آنموقع که على علیه السلام وارد ششمین سال زندگانى خود شده بود قحطى عظیمى در مکه پدیدار شد و چون ابوطالب مرد عیالمند بوده و اداره هزینه یک خانواده پر جمعیت در سال قحطى خالى از اشکال نبود لذا پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم على علیه السلام را که دوران رضاع و کودکى را گذرانیده و در سن شش سالگى بود جهت تکفل معاش از پدرش ابوطالب گرفته و بدین بهانه او را تحت تربیت و قیمومت خود قرار داد و بهمان ترتیب که پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم در پناه عم خود ابوطالب و زوجه وى فاطمه زندگى میکرد پیغمبر و زوجهاش خدیجه نیز براى على علیه السلام بمنزله پدر و مادر مهربانى بودند.
ابن صباغ در فصول المهمه و مرحوم مجلسى در بحار الانوار مىنویسند که سالى در مکه قحطى شد و رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بعم خود عباس بن عبد المطلب که توانگر و مالدار بود فرمود که برادرت ابوطالب عیالمند است و پریشانحال و قوم و خویش براى کمک و مساعدت از همه سزاوارتر است بیا بنزد او برویم و بارى از دوش او برداریم و هر یک از ما یکى از پسران او را براى تأمین معاشش بخانه خود ببریم و امور زندگى را بر ابوطالب سهل و آسان گردانیم،عباس گفت بلى بخدا این فضل کریم وصله رحم است پس ابوطالب را ملاقات کردند و او را از تصمیم خود آگاه ساختند ابوطالب گفت طالب و عقیل را (در روایت دیگر گفت عقیل را) براى من بگذارید و هر چه میخواهید بکنید،عباس جعفر را برد و حمزه طالب را و نبى اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز على علیه السلام را بهمراه خود برد. (1)
نکتهاى که تذکر آن در اینجا لازم است اینست که على علیه السلام در میان اولاد ابوطالب با سایرین قابل قیاس نبوده است هنگامیکه پیغمبر صلى الله علیه و آله على علیه السلام را از نزد پدرش بخانه خود برد علاوه بر عنوان قرابت و موضوعتکفل،یک جاذبه قوى و شدیدى بین آندو برقرار بود که گوئى ذرهاى بود بخورشید پیوست و یا قطرهاى بود که در دریا محو گردید و باین حسن انتخابى که رسول گرامى بعمل آورده بود میل وافر و کمال اشتیاق را داشت زیرا.
على را قدر پیغمبر شناسد
بلى قدر گهر زرگر شناسد
البته مربى و معلمى مانند پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم که آیه علمه شدید القوى (2) در شأن او نازل شده و خود در مکتب ربوبى (چنانکه فرماید ادبنى ربى فاحسن تأدیبى) تأدیب و تربیت شده است شاگرد و متعلمى هم چون على لازم دارد.
على علیه السلام از کودکى سر گرم عواطف محمدى بوده و یک الفت و علاقه بى نظیرى به پیغمبر داشت که رشته محکم آن بهیچوجه قابل گسیختن نبود.
على علیه السلام سایه صفت دنبال پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم میرفت و تحت تربیت و تأدیب مستقیم آنحضرت قرار میگرفت و در تمام شئون پیرو عقاید و عادات او بود بطوریکه در اندک مدتى تمام حرکات و سکنات و اخلاق و عادات او را فرا گرفت.
دوره زندگانى آدمى بچند مرحله تقسیم میشود و انسان در هر مرحله باقتضاى سن خود اعمالى را انجام میدهد،دوران طفولیت با اشتغال باعمال و حرکات خاصى ملازمه دارد ولى على علیه السلام بر خلاف عموم اطفال هرگز دنبال بازیهاى کودکانه نرفته و از چنین اعمالى احتراز میجست بلکه از همان کودکى در فکر عظمت بود و رفتار و کردارش از ابتداى طفولیت نمایشگر یک تکامل معنوى و نمونه یک عظمت خدائى بود.
على علیه السلام تا سن هشت سالگى تحت کفالت پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم بود و آنگاه به منزل پدرش مراجعت نمود ولى این بازگشت او را از مصاحبت پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم مانع نشده و بلکه یک صورت تشریفاتى ظاهرى داشت و اکثر اوقات على علیه السلام در خدمت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلمسپرى میشد آنحضرت نیز مهربانیها و محبتهاى ابوطالب را که در زوایاى قلبش انباشته بود در دل على منعکس میساخت و فضائل اخلاقى و ملکات نفسانى خود را سرمشق تربیت او قرار میداد و بدین ترتیب دوران کودکى و ایام طفولیت على علیه السلام تا سن ده سالگى (بعثت پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم) در پناه و حمایت آنحضرت برگزار گردید و همین تعلیم و تربیت مقدماتى موجب شد که على علیه السلام پیش از همه دعوت پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم را پذیرفت و تا پایان عمر آماده جانبازى و فداکارى در راه حق و حقیقت گردید.
پىنوشتها:
(1) فصول المهمه ص 15ـبحار الانوار جلد 35 ص .118
(2) سوره نجم آیه .5
بنا بوشته مورخین ولادت على علیه السلام در روز جمعه 13 رجب در سال سىام عام الفیل (1) بطرز عجیب و بیسابقهاى در درون کعبه یعنى خانه خدا بوقوع پیوست،محقق دانشمند حجة الاسلام نیر گوید:
اى آنکه حریم کعبه کاشانه تست
بطحا صدف گوهر یکدانه تست
گر مولد تو بکعبه آمد چه عجب
اى نجل خلیل خانه خود خانه تست
پدر آنحضرت ابو طالب فرزند عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود بنا بر این على علیه السلام از هر دو طرف هاشمى نسب است (2)
اما ولادت این کودک مانند ولادت سایر کودکان بسادگى و بطور عادى نبود بلکه با تحولات عجیب و معنوى توأم بوده است مادر این طفل خدا پرست بوده و با دین حنیف ابراهیم زندگى میکرد و پیوسته بدرگاه خدا مناجات کرده و تقاضا مینمود که وضع این حمل را بر او آسان گرداند زیرا تا باین کودک حامل بود خود را مستغرق در نور الهى میدید و گوئى از ملکوت اعلى بوى الهام شده بود که این طفل با سایر موالید فرق بسیار دارد.
شیخ صدوق و فتال نیشابورى از یزید بن قعنب روایت کردهاند که گفت من با عباس بن عبد المطلب و گروهى از عبد العزى در کنار خانه خدا نشسته بودیم که فاطمه بنت اسد مادر امیر المؤمنین در حالیکه نه ماه باو آبستن بود و درد مخاض داشت آمد و گفت خدایا من بتو و بدانچه از رسولان و کتابها از جانب تو آمدهاند ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق میکنم و اوست که این بیت عتیق را بنا نهاده است بحق آنکه این خانه را ساخته و بحق مولودى که در شکم من است ولادت او را بر من آسان گردان ، یزید بن قعنب گوید ما بچشم خوددیدیم که خانه کعبه از پشت(مستجار) شکافت و فاطمه بدرون خانه رفت و از چشم ما پنهان گردید و دیوار بهم بر آمد چون خواستیم قفل درب خانه را باز کنیم گشوده نشد لذا دانستیم که این کار از امر خداى عز و جل است و فاطمه پس از چهار روز بیرون آمد و در حالیکه امیر المؤمنین علیه السلام را در روى دست داشت گفت من بر همه زنهاى گذشته برترى دارم زیرا آسیه خدا را به پنهانى پرستید در آنجا که پرستش خدا جز از روى ناچارى خوب نبود و مریم دختر عمران نخل خشک را بدست خود جنبانید تا از خرماى تازه چید و خورد(و هنگامیکه در بیت المقدس او را درد مخاض گرفت ندا رسید که از اینجا بیرون شو اینجا عبادتگاه است و زایشگاه نیست) و من داخل خانه خدا شدم و از میوههاى بهشتى و بار و برگ آنها خوردم و چون خواستم بیرون آیم هاتفى ندا کرد اى فاطمه نام او را على بگذار که او على است و خداوند على الاعلى فرماید من نام او را از نام خود گرفتم و بادب خود تأدیبش کردم و او را بغامض علم خود آگاه گردانیدم و اوست که بتها را از خانه من میشکند و اوست که در بام خانهام اذان گوید و مرا تقدیس و تمجید نماید خوشا بر کسیکه او را دوست دارد و فرمانش برد و واى بر کسى که او را دشمن دارد و نافرمانیش کند. (3)
و چنین افتخار منحصر بفردى که براى على علیه السلام در اثر ولادت در اندرون کعبه حاصل شده است بر احدى از عموم افراد بشر چه در گذشته و چه در آینده بدست نیامده است و این سخن حقیقتى است که اهل سنت نیز بدان اقرار و اعتراف دارند چنانکه ابن صباغ مالکى در فصول المهمه گوید:
و لم یولد فى البیت الحرام قبله احد سواه و هى فضیلة خصه الله تعالى بها اجلالا له و اعلاء لمرتبته و اظهارا لتکرمته. (4)
یعنى پیش از آنحضرت احدى در خانه کعبه ولادت نیافت مگر خود او واین فضیلتى است که خداى تعالى به على علیه السلام اختصاص داده تا مردم مرتبه بلند او را بشناسند و از او تجلیل و تکریم نمایند.
در جلد نهم بحار در مورد وجه تسمیه آنحضرت بعلى چنین نوشته شده است که چون ابوطالب طفل را از مادرش گرفت بسینه خود چسباند و دست فاطمه را گرفته و بسوى ابطح آمد و به پیشگاه خداوند تعالى چنین مناجات نمود.
یا رب هذا الغسق الدجى
و القمر المبتلج المضىء
بین لنا من حکمک المقضى
ماذا ترى فى اسم ذا الصبى (5)
هاتفى ندا کرد:
خصصتما بالولد الزکى
و الطاهر المنتجب الرضى
فاسمه من شامخ على
على اشتق من العلى (6)
علماى بزرگ اهل سنت نیز در کتب خود بهمین مطلب اشاره کردهاند و محمد بن یوسف گنجى شافعى با تغییر چند لفظ و کلمه در کفایة الطالب چنین مینویسد که در پاسخ تقاضاى ابوطالب ندائى برخاست و این دو بیت را گفت.
یا اهل بیت المصطفى النبى
خصصتم بالولد الزکى
ان اسمه من شامخ العلى
على اشتق من العلى (7)
و در بعضى روایات آمده است که فاطمه بنت اسد پس از وضع حمل(پیش از اینکه بوسیله نداى غیبى نام او على گذاشته شود) نام کودک را حیدر نهاد و هنگامیکه او را قنداق کرده بدست شوهر خود میداد گفت خذه فانه حیدرة و بهمین جهت آنحضرت در غزوه خیبر بمرحب پهلوان معروف یهود فرمود:
انا الذى سمتنى امى حیدرة
ضرغام اجام و لیث قسورة (8)
و چون نام آنحضرت على گذاشته شد نام حیدر جزو سایر القاب بر او اطلاق گردید و از القاب مشهورش حیدر و اسد الله و مرتضى و امیر المؤمنین و اخو رسول الله بوده و کنیه آنجناب ابو الحسن و ابوتراب است.
همچنین خدا پرستى و اسلام آوردن فاطمه و ابوطالب نیز از روایات گذشته معلوم میشود که آنها در جاهلیت موحد بوده و براى تعیین نام فرزند خود بدرگاه خدا استغاثه نمودهاند،فاطمه بنت اسد براى رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بمنزله مادر بوده و از اولین گروهى است که به آنحضرت ایمان آورد و بمدینه مهاجرت نمود و هنگام وفاتش نبى اکرم صلى الله علیه و آله و سلم پیراهن خود را براى کفن او اختصاص داد و بجنازهاش نماز خواند و خود در قبر او قرار گرفت تا وى از فشار قبر آسوده گردد و او را تلقین فرمود و دعا نمود. (9)
و ابوطالب هم موحد بوده و پس از بعثت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بدو ایمان آورده و چون شیخ و رئیس قریش بود لذا ایمان خود را مصلحة مخفى مینمود،در امالى صدوق است مردى بابن عباس گفت اى عمو زاده رسولخدا مرا آگاه گردان که آیا ابوطالب مسلمان بود؟گفت چگونه مسلمان نبود در حالیکه میگفت:
و قد علموا ان ابننا لا مکذب
لدینا و لا یعبأ بقول الا باطل
یعنى مشرکین مکه دانستند که فرزند ما(محمد صلى الله علیه و آله و سلم) نزد ما مورد تکذیب نیست و بسخنان بیهوده اعتناء نمیکند مثل ابوطالب مثل اصحاب کهف است که ایمان خود را در دل مخفى نگهمیداشتند و ظاهرا مشرک بودند و خداوند دو ثواب بآنها داد،حضرت صادق علیه السلام هم فرمود مثلابوطالب مثل اصحاب کهف است که در دل ایمان داشتند و ظاهرا مشرک بودند و خداوند دو پاداش (یکى براى ایمان و یکى براى تقیه) بآنها داد. (10)
اشعار زیادى از ابوطالب در مدح پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله مانده است که اسلام وى از مضمون آنها کاملا روشن و هویداست چنانکه به آنحضرت خطاب نموده و گوید:
و دعوتنى و علمت انک ناصحى
و لقد صدقت و کنت قبل امینا
و ذکرت دینا لا محالة انه
من خیر ادیان البریة دینا (11)
بحضرت صادق عرض کردند که(اهل سنت) گمان کنند که ابوطالب کافر بوده است فرمود دروغ گویند چگونه کافر بود در حالیکه میگفت:
ألم تعلموا انا وجدنا محمدا
نبیا کموسى خط فى اول الکتب (12)
شیخ سلیمان بلخى صاحب کتاب ینابیع المودة درباره ابوطالب گوید:
و حامى النبى و معینه و محبه اشد حبا و کفیله و مربیه و المقر بنبوته و المعترف برسالته و المنشد فى مناقبه ابیاتا کثیرة و شیخ قریش ابوطالب. (13)
یعنى ابوطالب که رئیس و بزرگ قریش بود حامى و کمک پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم بود و او را بسیار دوست داشت و کفیل معیشت و مربى آنحضرت بود و بنبوتش اقرار و برسالتش اعتراف داشت و در مناقب او اشعار زیادى سروده است.(درباره اثبات ایمان ابوطالب مطالب زیادى در کتب دینىنوشته شده و کتابهاى مستقلى نیز مانند کتاب ابوطالب مؤمن قریش برشته تألیف در آمده است) .
بارى ولادت على علیه السلام در اندرون کعبه مفاخر بنى هاشم را جلوه تازهاى بخشید و شعراى عرب و عجم در اینمورد اشعار زیادى سرودهاند که در خاتمه این فصل بچند بیت از سید حمیرى ذیلا اشاره میگردد.
ولدته فى حرم الاله امه
و البیت حیث فنائه و المسجد
بیضاء طاهرة الثیاب کریمة
طابت و طاب ولیدها و المولد
فى لیلة غابت نحوس نجومها
و بدت مع القمر المنیر الاسعد
ما لف فى خرق القوابل مثله
الا ابن امنة النبى محمد (14)
مادرش او را در حرم خدا زائید در حالیکه بیت و مسجد الحرام آستانه او بود.
آن مادر نورانى که لباسهاى پاکیزه ببر داشت و خود پاکیزه بود و مولود او و محل ولادت نیز پاکیزه بود.
در شبى که ستارههاى منحوسش ناپیدا بوده و سعیدترین ستاره بهمراه ماه پدید آمده بود .
قابلههاى(دنیا) هیچ مولودى را مانند او لباس نپوشایندهاند(یعنى هرگز مولودى مانند او بدنیا نیامده) بجز پسر آمنه محمد پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم.
پىنوشتها:
(1) حبشىهاى فیل سوار که باصحاب فیل سوار که باصحاب فیل مشهورند تحت فرماندهى ابرهه براى ویران کردن کعبه بمکه آمده بودند که خداوند همه آنها را هلاک نمود و خود ابرهه نیز آخرین نفر بود که بهلاکت رسید چنانکه در قرآن کریم فرماید: (ألم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل؟) اعراب حجاز آن سال را مبارک شمرده و نامش را عام الفیل گذاشتند و ولادت نبى اکرم نیز در همانسال بوده است تا 71 سال پس از آنواقعه یعنى تا سال 18 هجرى عام الفیل مبدأ تاریخ مسلمین بود ولى در سال مزبور که ششمین سال خلافت عمر بود برهنمائى حضرت امیر از عام الفیل صرفنظر و سال هجرت نبوى مبدأ تاریخ مسلمانان قرار گرفت.
(2) ابوطالب پیش از ولادت على علیه السلام داراى سه پسر دیگر هم بود که به ترتیب عبارتند از طالب،عقیل،جعفر.
(3) امالى صدوق مجلس 27 حدیث 9ـروضة الواعظین جلد 1 ص 76ـبحار الانوار جلد 35 ص 8ـکشف الغمه ص .19
(4) فصول المهمه ص .14
(5) اى پروردگار صاحب شب تاریک و ماه نور دهنده از حکم مقضى خود براى ما آشکار کن که اسم این کودک را چه بگذاریم.
(6) شما دو نفر (ابوطالب و فاطمه) اختصاص یافتید بفرزند پاکیزه و برگزیده و پسندیده پس نام او على است و على از نام خداوند على الاعلى مشتق شده است.
(7) ینابیع المودة باب 56 ص 255ـکفایة الطالب ص .406
(8) من آنکسم که مادرم نام مرا حیدر نهاد،شیر بیشهام چنان شیرى که زورمند و پنجه افکن باشد.
(9) اعلام الورىـاصول کافى جلد 2 ابواب تاریخـامالى صدوق مجلس 51 حدیث .14
(10) امالى صدوق مجلس 89 حدیث 12 و 13ـروضة الواعظین جلد 1 ص 139
(11) بحار الانوار جلد 35 ص 124ـمرا(بدین خود) دعوت کردى و من دانستم که یقینا تو خیر خواه منى و تو از این پیش راستگو و امین بودى و دینى را بمردم عرضه داشتى که آن بهترین ادیان است.
(12) اصول کافى جلد 2 باب ابواب التاریخـآیا ندانستید که ما محمد(ص) را مانند موسى به پیغمبرى یافتیم که در کتابهاى گذشته نامش نوشته شده است.
(13) ینابیع المودة باب 52 ص .152
(14) روضة الواعظین جلد 1 ص .81