در مجلس مظلومیّت مردِ غریب
بنگر که دلم میان غمخانه گم است
این ناله ز ماتمِ امامِ هادی ست
معصوم دوازدهم امامِ دهم است
عروج مظلومانه دهمین مشعل شعله ور آسمان هدایت، امام علی النقی علیه السلام تسلیت باد.
ای آن که هستی از تو درس عشق آموخت خورشید مهرت چلچراغ عشق افروخت
با آن همـه قـدر و جــلال و رادمردی افسوس با زهر ستم جان و دلت سوخت
ای مسیحای سامرا هادی
آفتاب مسیر ما هادی
نیست جز دامن کرامت تو
پرده خانه خدا هادی
سلام بر مردی که چراغ فروزان هدایت بود و یاور و راهنمای همیشه امت؛
کتاب دانایی و پارسایی و زهد را به هم درآمیخته بود و از مدینه تا سامرا، نور و روشنایی ریخته بود.
امام نقی آن شه ملک جود که بُد عالم علم غیب و شهود
دلش منبع فیض پروردگار جلال و کمال از رخش آشکار
ز پاکی، نقى بود آن نور پاک درخشان و هادی، مه تابناک
امام علی النقی علیه السلام :
کسى که به تو امید بسته است ناامیدش مگردان، وگرنه مورد غضب خداوند قرار خواهى گرفت .
(بحارالا نوار: 75/ 173)
بالاتری ز مدح و ثنا أیها النقی ابن الرضای دوم ما أیها النقی
دارم "ولی" شناسی خود را ز نور تو مولای من ولیِ خدا أیها النقی
تو رهبر دین، شهـریـار مُلـک دینی
تو هــادی راه تمـــام مــۆمنینی
افلاک همه غلام "هادی" هستند در چرخش بر" امام هادی" هستند
دردنده ترین وحوش این دنیا هم چون بره و میش رام "هادی" هستند
امام علی النقی علیه السلام :
علم و دانش بهترین یادبود براى انتقال به دیگران است،
ادب زیباترین نیکى ها است،
و فکر و اندیشه آئینه صاف و تزیین کننده اعمال و برنامه ها است .
(مستدرک الوسائل: 11/ 184)
یادت چـراغ خلـوت اندیشه ماست مهرت همیشه در رگ و در ریشـه ماست
ای هـادی گمگشتگــان راه توحیـد خـدمت به راه مکتب تو پیشه ماست
شهادت غریبانه هادی امت تسلیت باد.
مولا همه جا به نامتان می نازم به عطر خوش کلامتان می نازم
یا "حضرت هادی الائمه" حتی بر نوکری غلامتان می نازم
امام علی النقی علیه السلام:
تواضع و فروتنى آن است که با مردم چنان کنى که دوست دارى با تو آن کنند.
(محجّة البیضاء: 5/225)
***
ما را غلام حضرت هادی نوشته اند
دیوانگان غیر ارادی نوشته اند
***
اى عاشر الائمه على النقى که هست چشم امید خلق به مهر و وفاى تو
تا مدفن شریف تو شد سرّ من رأى جان بخش و غم زداى شد از صفاى تو
از نور تو آفتاب امداد گرفت
از راه تو دین طریق ارشاد گرفت
شیعه ره و رسم عاشقی هایش را
از جامعه کبیره ات یاد گرفت
امام علی النقی علیه السلام :
شخص حریص، هیچگاه آسایش نخواهد داشت .
(نزهة النّاظر و تنبیه الخاطر: 141)
چون دل میان زلف کسی ساده گم شدم
شکر خدا اسیر امام دهم شدم
در نبرد بین امام هادى علیهالسّلام و خلفایى که در زمان ایشان بودند، آن کس که ظاهراً و باطناً پیروز شد، حضرت هادى علیهالسّلام بود؛ این باید در همه بیانات و اظهارات ما مورد نظر باشد.
در زمان امامت آن بزرگوار، شش خلیفه، یکى پس از دیگرى، آمدند و به درَک واصل شدند. آخرین نفر آنها، «معتز» بود - همانطور که امام پیشبینی فرمودند - که حضرت را شهید کرد و خودش هم به فاصله کوتاهى مُرد. این خلفا غالباً با ذلت مُردند؛ یکى به دست پسرش کشته شد، دیگرى به دست برادرزادهاش و به همین ترتیب بنىعباس تار و مار شدند؛ به عکسِ شیعه. شیعه در دوران حضرت هادى و حضرت عسگرى علیهماالسّلام و در آن شدت عمل حکام، روز به روز وسعت پیدا کرد و قوىتر شد.
یک روزِ مجاهدت این بزرگوارها - ائمه علیهمالسّلام - به قدر سالها اثر مىگذاشت؛ یک روز از زندگى مبارک اینها مثل جماعتى که سالها کار کنند، در جامعه اثر مىگذاشت. این بزرگواران دین را همینطور حفظ کردند، والّا دینى که در رأسش متوکل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمایش اشخاصى باشند مثل یحیىبناکثم که با آن که عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه یکِ علنى بودند، اصلاً نباید بماند؛ باید همان روزها به کل کلکِ آن کنده مىشد؛ تمام مىشد.
ادامه مطلب ...
مقام امامت، بعد از امام جواد علیه السلام به پسرشان ابوالحسن، امام على بن محمّد علیه السلام رسید؛ زیرا همه خصلتهاى امامت در او جمع بود و وجودش سرشار از فضایل و مناقب بود و هیچ کس جز او نبود که مقام پدرش به او ارث برسد، به علاوه پدرش امام جواد علیه السلام با تصریح و با اشاره، امامت و جانشینى آن حضرت را بعد از خودش بیان فرمود.
مادر گرامى آن حضرت، "سمانه مغربیه" نام داشت که از زنان فاضله عصر خود بود و بسیار روزه مستحبى مىگرفت.
امام هادى علیه السلام در وصف مادر گرامى خویش فرمودند: "مادرم آشنا به حق من و از اهل بهشت است . شیطان به او نزدیک نمىشود و آزار ستمگران به او نمىرسد و خداوند حافظ او است.
ادامه مطلب ...
ساغر زده ام ز جام باقر
ادامه مطلب ...
اول، علم و دانش: در کشف الغمة از حافظ عبد العزیز بن اخضر جنابذى در کتابش موسوم به معالم العترة الطاهرة از حکم بن عتیبه نقل شده است که در مورد آیه ان فى ذلک لایات للمتوسمین (1) گفت: «به خدا سوگند محمد بن على در ردیف همین هوشمندان است» .در صفحات بعد سخن ابو زرعه را نقل خواهیم کرد که گفته است: به جان خودم ابو جعفر از بزرگترین دانشمندان است.
ابو نعیم در حلیة الاولیاء نوشته است: مردى از ابن عمر درباره مسئلهاى پرسش کرد.ابن عمر نتوانست او را پاسخ گوید.پس به سوى امام باقر (ع) اشاره کرد و به پرسش کننده گفت : نزد این کودک برو و این مسئله را از او بپرس و جواب او را هم به من بازگوى.آن مرد به سوى امام باقر (ع) رفت و مشکل خود را مطرح کرد.امام نیز پاسخ او را گفت.مرد به نزد ابن عمر بازگشت و وى را از جواب امام باقر (ع) آگاه کرد.آنگاه ابن عمر گفت: اینان اهل بیتى هستند که از همه علوم آگاهى دارند.
در حلیة الاولیاء آمده است: محمد بن احمد بن حسین از محمد بن عثمان بن ابى شیبه، از ابراهیم بن محمد بن ابى میمون، از ابو مالک جهنى، از عبد الله بن عطاء، نقل کرده است که گفت: من هیچ یک از دانشمندان را ندیدم که نسبت به دانشمندى دیگر کم دانشتر باشند مگر نسبت به ابو جعفر.من حکم را مىدیدم که در نزد او چون شاگردى مىکرد.
شیخ مفید در کتاب ارشاد مىنویسد: شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از محمد بن قاسم شیبانى، از عبد الرحمن بن صالح ازدى، از ابو مالک جهنى، از عبد الله بن عطاء مکى، روایت کرده است که گفت: هرگز دانشمندى را ندیدم که نسبت به دانشمندى دیگر آگاهیهایش کمتر باشد مگر نسبت به ابو جعفر محمد بن على بن حسین.من حکم بن عتیبة را با آن آوازهاى که در میان پیروانش داشت مىدیدم که در مقابل آن حضرت چونان طفلى مىنمود که در برابر آموزگارش قرار گرفته است.
ادامه مطلب ...