امروز که سر بر حرمت می آیم
انگار تمام عشق کامل شده است
ای ضامن آهو ! به غریبی سوگند
دل کندن از این ضریح مشکل شده است
هر چند حال و روز زمین و زمان بد است
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
آنجا برای عشق شروعی مجدد است
من کیستم گدای تو یا ثامن الحجج
شرمنده عطای تو یا ثامن الحجج
بالله نمی روم بر بیگانگان به عجز
تا هستم آشنای تو یا ثامن الحجج
نقاره ها ز اوج مناره وزیده اند
بنویسید به روی قبرو به روی کفنم
عاقلا دیوونه امام رضا منم منم
مام آیینه تمام زیباییهاست جلوههای جمال و جلال ربوبی در سیمای امام
درخششی تام و تمام یافته است. امام نمونه انسان کامل در مسیر صعودی و پرواز
شکوهمند به سوی نیکیها و خوبیهاست. آنچه در روایات از صفات و القاب
گوناگون برای امام بیان شده، هر یک ظهوری از جلوههای نورانی امامت است که
ابعادی از سیمای معنوی و ملکوتیاش را فرا راه حق جویان و عارفان قرار
میدهد. بر این اساس به بخشی از صفات هشتمین امام معصوم(ع) میپردازیم و
پرتوی از انوار رضویه را که در نامهای آن بزرگوار تجلی یافته استبه نظاره
مینشینیم.
شیخ صدوق در کتاب عیون اخبارالرضا مینویسد: امام هشتم(ع)
را با القاب زیر یاد میکردند: 1. رضا 2. صادق3. صابر 4. فاضل 5. قرةاعین
المؤمنین «نور چشم مؤمنان»6. غیظ الملحدین «مایه خشم منکران خدا». (1) و
در بعضی از روایات به آن حضرت «عالم آل محمد(ص)» لقب داده شده است.
بر ید باد صبا خاطری پریشان داشت
مگر حدیثی از آن زلف عنبر افشان داشت
نسیم زلف نگار از نسیم باد بهار
فتوح روح روان و لطافت جان داشت
صبا ز سلسله گیسوی مسلسل یار
هزار سلسله بر دست و پای مستان داشت
بیادم از نفس خرم صبا آمد
گلی که لعل لبی همچو غنچه خندان داشت
هزار نکته باریکتر زمو اینجاست
به صد کرشمه زاسرار حسن جانان داشت
صبا دمید خورآسا زمشرق ایران
مگر که ذرهای از تربتخراسان داشت
مقام قدس خلیل و منای عشق ذبیح
که نقد جان بکف از بهر دوست قربان داشت
مطاف عالم امکان زملک تا ملکوت
که از ملوک و ملک پاسبان و دربان داشت
به مروة صفه ایوان او صفا بخشد
حطیم و زمزم از او آبرو و عنوان داشت
به قاف قبه او پر نمیزند عنقا
بر آستانه او سر همای گردون داشت
قصور خلد ز مقصوره تو یافت کمال
زخدمت در آن روضه رتبه رضوان داشت
تویی رضا که قضا و قدر سرتسلیم
بزیر حکم تو ای پادشاه شاهان داشت
به «مفتقر» بنگر کز عزیز مصر کرم
به این بضاعت مزجاة چشم احسان داشت (1)
ادب اخلاق، یکی از عناصر مهم شخصیت انسان است، و کاشف کیفیت
ذات، و درون اوست. امام رضا علیهالسلام به اخلاق عالی و ممتاز، آراسته
بودند، و بدین سبب دوستی عام و خاص را، به خود جلب کردند، همچنین انسانیت
آن حضرت، یگانه و بیمانند بود، و در حقیقت تجلی روح نبوت، و مصداق رسالتی
بود که خود آن حضرت، یکی از نگهبانان و امانتداران و وارثان اسرار آن به
شمار میرفت. از ابراهیم بن عباس صولی (1) نقل شده، که گفته است:
من ابوالحسن الرضا علیه السلام را هرگز ندیدم در سخن گفتن، با کسی درشتی کنند.
من ابوالحسن الرضا علیه السلام را هرگز ندیدم سخن کسی را پیش از فراغ از آن، قطع کند