نماز مسجد مقدس جمکران
امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ خطاب به حسن بن مثله فرمودند:
به مردم بگو تا به این مکان رغبت نمایند و آن را عزیز دارند و در آن
چهار رکعت نماز بخوانند دو رکعت به نیت نماز تحیت مسجد است که در هر رکعت
یک بار سوره حمد و هفت بار سورهی اخلاص خوانده میشود و ذکر رکوع و سجود
را نیز هفت بار تکرار کند.[1]
و دو رکعت دیگر را به نیت نماز امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف
ـ بخوانند به این ترتیب که چون سورهی حمد را شروع به خواندن نمایند و به
«ایاک نعبد و ایاک نستعین» برسند آن را صد بار تکرار کنند و بعد از آن بقیه
سوره حمد را بخوانند، سپس سورهی اخلاص را فقط یک بار بخوانند و آنگاه ذکر
رکوع و سجود را هفت بار تکرار نمایند، رکعت دوم را نیز به همین طریق
بخوانند؛ چون نماز را تمام کنند یک بار تهلیل (لا اله الا الله) بگویند و
سپس تسبیحات حضرت فاطمهی زهرا ـ سلام الله علیها ـ را گفته سر به سجده
گذارند و صد بار صلوات بر پیامبر و آل پیامبر بفرستند.
جناب حسن بن مثله ـ رحمه الله ـ میگوید: سپس امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ فرمودند:
فَمَن صَلاّها فَکأنَّما صلّی فی البیت العتیق.[2]
هر کس این نماز را بخواند مانند آن است که در کعبه نماز خوانده است.
آداب مسجد جمکران
چون مسجد مقدس جمکران از ویژگی زیارت حضرت بقیه الله الأعظم ـ ارواحنا
فداه ـ هم برخوردار است سزاوار است زائرین محترم، آداب زیارت را مراعات
کنند که به چند نکته از آنان اشاره میشود:
1. زائر از بهترین و پاکیزهترین لباسها استفاده نمایند.
2. زبانش به ذکر تکبیر و تحمید و تسبیح و تهلیل و صلوات مشغول باشد.
3. هنگام داخل شدن در حرم و زیارتگاهها سعی نماید در تحصیل رقّت قلب و
خضوع و شکستگی و تصوّر جلالت قدر و معرفت به این که امام ـ عجل الله تعالی
فرجه الشریف ـ ما را میبیند و کلام ما را میشنود و سلام ما را جواب
میدهد.
شایسته است در موقع اذن طلبیدن تدبّر در محبّت و لطفی که امام ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ به شیعیان زائر خود دارند، کنند.
و همچنین تأمّل کند در خرابیهای حال خود و عمل خویش که چه خلافهایی
مرتکب شده و عهد و پیمان و دستورات نورانی آن بزرگوار را نادیده گرفته است و
به یاد اذیّتهایی که به ایشان و خاصّان و دوستان ایشان انجام داده است.
به راستی که اگر کسی تأمّل کند، قدمها از رفتن باز میایستد و قلبها هراسان و چشمها گریان میشود و این تمام آداب است.
4. داخل شدن به حرم ائمهی اطهار ـ علیهم السّلام ـ و مساجد بر انسان
جنب و زن در ایام عادت حرام است و همچنین در وارد شدن به این مکانهای مقدس
مستحب است انسان با وضو باشد.
5. باید دعا و زیارتی که از طرف اهلبیت ـ علیهم السّلام ـ به ما
رسیده، خوانده شود و از زیارتی که بعضی بیخبران عوام آنها را با بعضی از
زیارات مأثوره و معتبره مخلوط کردهاند و نادانان را به آن مشغول کردهاند
دوری کند.
شیخ کلینی روایت کرده از عبدالرحیم قصیر که گفت:
بر امام صادق ـ علیه السّلام ـ وارد شدم و گفتم:
فدایت شوم از پیش خود دعایی اختراع کردم!
آن حضرت فرمودند:
واگذار مرا از اختراع خود، هرگاه تو را حاجتی روی دهد پناه ببر به حضرت
رسول ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و دو رکعت نماز کن و هدیه کن آن را
به سوی آن حضرت.
6. همهی اعمال اعمّ از زیارت و نماز و دعا، چه در این مکان مقدس و چه
در زیارتهای دیگر ائمهی اطهار ـ علیهم السّلام ـ را میتوان به نیابت از
حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ انجام داد.
7. کلام لغو و بیهوده در موقع انجام اعمال عبادی در این مکان مقدس (مسجد جمکران) مذموم است و مانع رزق و باعث قساوت قلب میشود.
8. زائران عزیز نباید وسیلهی مزاحمت دیگر زوّار را فراهم آورند و
همچنین خدّام با زائران با کمال ادب برخورد نمایند تا زائران در کمال آزادی
و اطمینان قلب که لازمهی هر عمل عبادی است از آن مکان شریف توشه گیرند.
زنانی که با لباسهای مستهجن و آرایش کرده و با وقاحت و گفتارهای بلند
به نحوی که مانع استفادههای معنوی زوّار و باعث حواس پرتی عبادت کنندگان و
گریه کنندگان میشود از هر گروهی که هستند سدّ سبیل الله میشوند و راه
خدا را میبندند که این گونه زیارت از عبادت نیست.
حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ طیّ فرمایشی گهربار خطاب به اهل عراق میفرمایند:
خدا لعنت کند کسی را که غیرت ندارد.[3]
چگونگی نوشتن عریضه برای امام عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ
از جمله کرامتهای آشکار امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ
،حاصل شدن مقاصد و حوائج با فرستادن عریضهی استغاثه به حضرتش میباشد.
این امر با دیدگان مشاهده گردیده و با وجدان تجربه شده است و چگونگی آن به
این صورت است که متن زیر را همراه با حاجت خود مینویسید؟
بسم الله الرحمن الرحیم، کَتَبْتُ یا مَولایَ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکَ
مُسْتَغیثاً، وَ شَکَوْتُ ما نَزَلَ بی مُسْتَجیراً بِاللهِ عَزَّ وَ
جَلَّ، ثُمَّ بِکَ مِنْ اَمْرٍ قَدْ دَهَمَنی، وَ أَشْغَلَ قَلْبی، وُ
أَطالَ فِکْری، وَ سَلَبَنی بَعْضَ لُبّی، وَ غَیَّرَ خَطیرَ نِعْمَهِ الهِ
عِنْدی، أَسْلَمَنی عِنْدَ تَخَیُّلِ وُرُدِهِ الْخَلیلُ، وَ تَبِرَّأَ
مِنّی عِنْدَ تَرائی إقبالِهِ إِلَیَّ الْحَمیمُ، وَ عَجَزَتْ عَنْ
دِفاعِهِ حیلَتی، وَ خانَنی فی تَحَمُّلِهِ صَبْری وَ قُوَّتی.
فَلَجَأْتُ فیهِ إِلَیْکَ، وَ تَوَکَّلْتُ فِی المَسْألَهِ لِلّهِ
جَلَّ ثَناؤُهُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْکَ فی دِفاعِهِ عَنّی، عِلْماً
بِمَکانِکَ مِنَ اللهِ رَبِّ العالَمینَ، وَلِیِّ التَّدْبیرِ وَ مالِکِ
الاُمَورِ، وَاثِقاً بِکَ فِی المُسارَعَهِ فِی الشَّفاعَهِ إِلَیْهِ جَلَّ
ثَناؤُهُ فی أَمْری، مُتَیَقِّناً لِإجابَتِهِ تَبارَکَ وَ تعالی
إِیَّاکَ بِإِعطائی سُؤْ لی.
وَ أَنْتَ یا مَولایَ جَدیرٌ بِتَحْقیقِ ظَنّی، وَ تَصْدیقِ أَمَلی
فیکَ، فی أَمْرٍ کَذا و کَذا به جای این کذا و کذا حاجت خود را بنویس، فیما
لا طاقَهَ لی بَحَمْلِهِ، ولا صَبْرَ لی عَلَیْهِ وَ إِنْ کُنْتُ
مُسْتَحِقّاً لَهُ وَلِأَضْعافِهِ بِقَبیحِ أَفعالی، وَ تفْریطی فِی
الواجِباتِ الَّتی لِلّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَأَغِثْنی یا مَولایَ صَلَواتُ
اللهِ عَلَیْکَ عِنْدَ الکهْفِ، وَ قَدِّمِ المَسْأَلَهَ لِلّهِ عَزَّ وَ
جَلَّ فی أَمْری، قَبْلَ حُلُولِ التَّلَفِ، وَ شَماتَهِ الْأَعداءِ،
فَبِکَ بُسِطَتِ النِّعْمَهُ عَلَیَّ.
وَ اسأَلِ اللهَ جَلَّ جَلالُهُ لی نَصْراً عَزیزاً، وَ فَتْحَاً
قَریباً، فیهِ بُلُوغُ الْآمالِ، وَ خَیْرُ الْمَبادی، وَ خواتیمُ
الأَعْمالِ، وَ الْأَمْنُ مِنَ المَخاوِفِ کُلِّها فی کُلِّ حالٍ، إِنَّهُ
جَلَّ ثَناؤُهُ لِما یَشاءُ فَعّالٌ، وَ هُوَ حَسْبی وَ نِعْمَ الوَکیلُ
فِی المَبْدَءِ وَ الْمَآلِ.
عریضه را میتوان در ضریح یکی از ائمهی معصومین ـ علیهم السّلام ـ
انداخت که به محضر امام عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ برسد و ایشان
حاجت را برآورده کند.
یا از خاک مطهری، گل خالص تهیه کرده و عریضه را در میان آن قرار داده و
در نهر یا چشمهی آب یا چاه عمیقی بیندازید و قبل از انداختن بر بالای نهر
یا چشمه رفته و یکی از نائبان حضرت بقیه الله ـ عجل الله تعالی فرجه
الشریف ـ عثمان بن سَعد عَمْری، محمد بن عثمان، حسین بن روح، علی بن محمد
سمری ـ قدس سره الشریف ـ را مورد خطاب قرار داده و بگویید:
یا فُلانَ بْنَ فُلانٍ سَلامٌ عَلَیْکَ، أَشْهَدُ أَنَّ وَفاتَکَ فی
سَبیلِ اللهِ، وَ أَنّکَ حَیٌّ عِنْدَ الهِ مَرزُقٌ، وَ قَدْ خاطَبْتُکَ فی
حَیاتِکَ الَّتی لَکَ عِنْدَ اللهِ جَلَّ وَ عَزَّ، وَ هذِهِ رُقْعَتی وَ
حاجَتی إلی مَولانا صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ، فَسَلِّمها إِلَیْهِ،
فَأَنْتَ الثِّقَهُش الْأَمینُ.
سپس عریضه را در نهر یا چاه یا چشمه بیاندازید، که انشاء الله تعالی حاجت او برآورده شود.[4]
مرحوم علامه مجلسی فرموده است: هنگام انداختن عریضه چنین خیال نمایید که نامه را به نایب خاص تسلیم میکنید.[5]
یک عـــمر در پــــــی تـــو سفـــر کـــردم با آتش فـــــــراغ تو ســـــــــــر کــــردم. روزم به انتــــــظار تو شب گــــــــــردید شب را به شوق وصل، سحـر کـــــردم. با کیمیــای عشــق تــــو ایــن دل را ارزنده تــــــــر ز گــــوهــــر و زر کـــردم . جز مـهر رویت، ای گــــــل زهـــرایـــــی از دل، هر آن چه جز تــوبه در کـــردم.
اثبات وجود حضرت حجت(ع)
مرحوم آیت
الله سید ابوالحسن اصفهانی(ره) از آیات و مراجعی بود که بی واسطه به فیض ملاقات
حضرت مهدی، صاحب الزمان ارواحنا له الفداه مشرف شده بود. یکی از آن موارد، قضیه
شگرفی است که مرحوم شیخ محمد شریف رازی در جلد اول کتاب گنجینه دانشمندان نقل کرده
است.
او می نویسد:
علامه حاج سید محمد حسن میرجهانی طباطبایی، صاحب تألیفات مفید که از خواص اصحاب
ایشان بودند حکایت کرده اند که:
« یکی از علمای زیدیه به نام سید بحرالعلوم یمنی وجود حضرت ولی عصر علیه السلام را
انکار می کرد و با علما و مراجع شیعه آن روز مکاتبه کرده و برای اثبات وجود و حیات
آن حضرت برهان می خواست و آقایان از کتب اخبار و تواریخ عامه و خاصه اقامه دلیل می
کردند؛ ولی وی قانع نمی شد و می گفت: من هم این کتب را دیده ام.
تا اینکه
برای مرحوم آیت الله اصفهانی نامه نوشت و جواب قاطعی خواست. سید در جواب مرقوم
فرمود: جواب شما را باید مشافهتاً بدهم، شما طی سفری به نجف مشرف شوید.
آن سید یمنی با فرزندش سید ابراهیم و چند تن از مریدان خاصش، به نجف اشرف مشرف و
همه علما از جمله مرحوم آیت الله اصفهانی از وی دیدن کردند. سید یمنی عرض کردند من
روی دعوت شما، به این مسافرت آمدم، جوابی که وعده فرمودید بدهید. ایشان فرمودند:
شب بعد به منزل من بیایید.
شب بعد به
منزل آسید ابوالحسن آمدند و پس از صرف شام و رفتن اکثر میهمانها و گذشتن نیمی از
شب، نوکر خود، مشهدی حسین چراغدار را طلبیده و فرمودند: به سید یمنی و فرزندش
بگویید بیایند و ما تا درب منزل رفتیم به ما فرمودند: شما نیایید و خود به اتفاق
سید و فرزندش رفتند و ما ندانستیم کجا رفتند.
تا روز بعد که سید ابراهیم یمنی، فرزند بحرالعلوم مزبور را ملاقات کردم و از جریان
شب پرسیدم. گفت: الحمدلله (بحمدالله) ما مستبصر و اثنی عشری شدیم.
گفتم:
چطور؟ گفت: برای اینکه آقای اصفهانی حضرت ولی عصر امام زمان علیه السلام را به
پدرم نشان داد. تفصیل آن را پرسیدم.
گفت: ما از منزل که بیرون آمدیم نمی دانستیم به کجا می رویم؛ تا اینکه از
شهر خارج و وارد وادی السلام شده و در وسط وادی جایی بود که آن را مقام مهدی علیه
السلام می گفتند.
(مقام حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف- مسجد سهله)
چراغ را از مشهدی حسین گرفته و خود به اتفاق پدرم و من وارد آن محیط شدیم. پس آقای
اصفهانی خود از چاه آنجا، آب کشیده و وضو تجدید کرد و ما به عمل او می خندیدیم؛
آنگاه وارد مقام شد و چهار رکعت نماز خواند و کلماتی گفت؛ ناگاه دیدیم آن فضا روشن
گردید، پس پدرم را طلبید.
وقتی وارد آن مقام شد طولی نکشید که صدای گریه پدرم بلند شد و صیحه ای زد و بیهوش
شد؛ نزدیک رفتم دیدم آقای اصفهانی شانه های پدرم را مالش می دهد تا به هوش آمد و
وقتی از آنجا برگشتیم پدرم گفت: حضرت ولی عصر حجه بن الحسن العسکری علیه السلام
را مشافهتاً زیارت کردم. و با دیدنش مستبصر و شیعه اثنی عشری شدم. »
سید مزبور بعد از چند روز از نجف اشرف به یمن مراجعت نمود و چهار هزار نفر از
مریدان یمنی خود را، شیعه اثنی عشری نمود. »
حاج غلام
عباس حیدری دستجردی از علاقمندان حضرت ولی عصر ارواحنا فداه جریان تشرفش را
اینگونه نقل می کند:
« تابستان یکی از سالهای 47 یا 48 شمسی بود؛ به دهی که زادگاهم می باشد (دستجرد)
رفته بودم و پیوسته می خواستم که جمال امام زمان علیه السلام را زیارت کنم و برای
زیارت آقا، برنامه ای شامل دعا و نماز، اجرا نموده و در آن حال در عشقش گریه می
کردم.
شبی از شبها که کسالتی هم عارضم شده بود و بنا بود ساعت 12 شب طبق دستور پزشک دارو
بخورم، ساعت9/5 خوابیدم و نیّت کردم که ساعت 12 بیدار شوم و بیدار هم شدم. چراغ
فانوسی که فتیله اش را پایین کشیده بودم تا در موقع حاجت از آن استفاده شود، خاموش
بود.
به محض اینکه رفتم تا آن را روشن کرده و دوا را بخورم، دیدم سید جلیل القدر و با
وقاری که وجودش خانه را روشن کرد، وارد اطاق شدند.
به مجرد دیدن آن جمال دل آرا، مشغول فرستادن صلوات شدم، سید آمدند تا نزدیک من و
من بلندتر صلوات می فرستادم. قیافه آقا بنحوی نورانی بود که من طاقت مشاهده و
ایستادن روی پاهای خود را نداشتم. زبانم یارای تکلم نداشت؛ در این حال آقا رو به
من کرد و فرمود:
« هنوز اسیر نفست می باشی؟ »
من مانند کسی که برق او را گرفته باشد، مثل یخ افسرده شده، خجالت کشیدم. آقا رفت و
من مشغول گریه شدم. »
جناب علی
بن مهزیار(ره) فرمود:
« بیست بار با قصد این که شاید به خدمت حضرت صاحب الامر علیه السلام برسم، به حج
مشرف شدم؛ اما در هیچ کدام از سفرها موفق نشدم. تا آن که شبی در رختخواب خوابیده
بودم، ناگاه صدایی شنیدم که کسی می گفت: ای پسر مهزیار، امسال به حج برو که امام
خود را خواهی دید. شادان از خواب بیدار شدم و بقیه شب را به عبادت سپری کردم.
صبحگاهان، چند نفر رفیق راه پیدا کردم، و به اتفاق ایشان مهیای سفر شدم و پس از
چندی به قصد حج به راه افتادیم. در مسیر خود وارد کوفه شدیم. جستجوی زیادی برای
یافتن گمشده ام نمودم؛ اما خبری نشد؛ لذا با جمع دوستان به عزم انجام حج خارج شدیم
و خود را به مدینه رساندیم. چند روزی در مدینه بودیم.
(مرقد علی بن مهزیار در اهواز)
باز من از حال صاحب الزمان علیه السلام جویا شدم؛ ولی مانند گذشته، خبری نیافتم و چشمم به جمال آن بزرگوار منور نگردید. مغموم و محزون شدم و ترسیدم که آرزوی دیدار آن حضرت به دلم بماند. با همین حال به سوی مکه خارج شده و جستجوی بسیاری کردم؛ اما آن جا هم اثری به دست نیامد. حج و عمره ام را ظرف یک هفته انجام دادم و تمام اوقات در پی دیدن مولایم بودم.
روزی
متفکرانه در مسجد نشسته بودم. ناگاه در کعبه گشوده شد. مردی لاغر که با دو بُرد
(لباسی است) احرام بسته بود، خارج گردید و نشست. دل من با دیدن او آرام شد. به
نزدش رفتم. ایشان برای احترام من، برخاست.
مرتبه دیگر او را در طواف دیدم. گفت: اهل کجایی؟
گفتم: اهل عراق.
گفت: کدام عراق؟
گفتم: اهواز.
گفت: ابن خصیب را می شناسی؟ گفتم: آری.
گفت: خدا او را رحمت کند؛ چقدر شبهایش را به تهجد و عبادت می گذرانید و عطایش
زیاد و اشک چشم او فراوان بود. بعد گفت: ابن مهزیار را می شناسی؟ گفتم:
آری، ابن مهزیار منم.
(بقعه علی بن مهزیار)
گفت: حیاک الله بالسلام یا اباالحسن ( خدای تعالی تو را حفظ کند ). سپس با
من مصافحه و معانقه نمود و فرمود: یا اباالحسن، کجاست آن امانتی که میان تو و
حضرت ابومحمد ( امام حسن عسکری علیه السلام ) بود؟
گفتم: موجود است و دست به جیب خود برده، انگشتری که بر آن، دو نام مقدس محمد و علی
علیهما السلام نقش شده بود، بیرون آوردم. همین که آن را خواند، آن قدر گریه کرد که
لباس احرامش از اشک چشمش تر شد و گفت: خدا تو را رحمت کند یا ابا محمد؛ زیرا که
بهترین امت بودی. پروردگارت تو را به امامت شرف داده و تاج علم و معرفت بر سر
نهاده بود. ما هم به سوی تو خواهیم آمد.
بعد از آن به من گفت: چه می خواهی و در طلب چه کسی هستی، یا ابا الحسن؟
گفتم: امام محجوب از عالم را.
گفت: او محجوب از شما نیست؛ لکن اعمال بد شماست او را پوشانیده است. برخیز به
منزل خود برو و آماده باش. وقتی که ستاره جوزا غروب کرد و ستاره های آسمان درخشان
شد، آن جا من در انتظار تو، میان رکن و مقام ایستاده ام.
ابن مهزیار
می گوید: با این سخن روحم آرام شد و یقین کردم که خدای تعالی به من تفضل فرموده
است؛ لذا به منزل رفته و منتظر وعده ملاقات بودم، تا آن که وقت معین رسید. از منزل
خارج و بر حیوان خود سوار شدم؛ ناگاه متوجه شدم آن شخص مرا صدا می زند: یا ابا
الحسن بیا. به طرف او رفتم.
سلام کرد و گفت: ای برادر، روانه شو. و خودش به راه افتاد. در مسیر، گاهی بیابان
را طی می کرد و گاه از کوه بالا می رفت. بالاخره به کوه طائف رسیدیم. در آن جا
گفت: یا ابا الحسن، پیاده شو نماز شب بخوانیم.
پیاده شدیم و نماز شب و بعد هم نماز صبح را خواندیم.
باز گفت: روانه شو ای برادر، دوباره سوار شدیم و راههای پست و بلندی را طی
نمودیم، تا آن که به گردنه ای رسیدیم. از گردنه بالا رفتیم؛ در آن طرف، بیابانی
پهناور دیده می شد. چشم گشودم و خیمه ای از مو دیدم که غرق نور است و نور آن
تلألویی داشت.
آن مرد به
من گفت: نگاه کن. چه می بینی؟
گفتم: خیمه ای از مو که نورش تمام آسمان و صحرا را روشن کرده است.
گفت: منتهای تمام آرزوها در آن خیمه است. چشم تو روشن باد.
وقتی از گردنه خارج شدیم، گفت: پیاده شو که این جا هر چموشی رام می شود. از
مرکب پیاده شدیم.
گفت: مهار حیوان را رها کن. گفتم: آن را به چه کسی بسپارم؟
گفت: این جا حرمی است که داخل آن نمی شود، جز ولیّ خدا.
مهار حیوان را رها کردیم و روانه شدیم، تا نزدیک خیمه نورانی رسیدیم.
گفت: توقف کن، تا اجازه بگیرم. داخل شد و بعد از زمانی کوتاه بیرون آمد و
گفت: خوشا به حالت که به تو اجازه دادند.
وارد خیمه
شدم. دیدم ارباب عالم هستی، محبوب عالمیان، مولای عزیزم، حضرت بقیة الله الاعظم
امام زمان مهربانم روی نمدی نشسته اند. چرم سرخی بر روی نمد قرار داشت، و آن حضرت
بر بالشی از پوست تکیه کرده بودند. سلام کردم.
بهتر از سلام من، جواب دادند.
در آن جا چهره ای مشاهده کردم مثل ماه شب چهارده، پیشانی گشاده با ابروهای
باریک کشیده و به هم پیوسته. چشمهایش سیاه و گشاده، بینی کشیده، گونه های هموار و
برنیامده، در نهایت حسن و جمال. بر گونه راستش خالی بود مانند قطره ای مِشک که بر
صفحه ای از نقره افتاده باشد.
موی عنبر بوی سیاهی داشت، که تا نزدیک نرمه گوش آویخته و از پیشانی نورانی
اش نوری ساطع بود مانند ستاره درخشان، نه قدی بسیار بلند و نه کوتاه؛ اما کمی
متمایل به بلندی، داشت.
آن حضرت روحی الفداه را با نهایت سکینه و وقار و حیاء و حسن و جمال، زیارت کردم،
ایشان احوال یکایک شیعیان را از من پرسیدند. عرض کردم: آنها در دولت بنی عباس در
نهایت مشقت و ذلت و خواری زندگی می کنند.
فرمودند:
« ان شاء الله روزی خواهد آمد که شما مالک بنی عباس شوید و ایشان در دست شما
ذلیل گردند.
بعد فرمودند: پدرم از من عهد گرفته که جز، در جاهایی که مخفی تر و دورتر از
چشم مردم است، سکونت نکنم؛ به خاطر این که از اذیت و آزار گمراهان در امان باشم تا
زمانی که خدای تعالی اجازه ظهور بفرمایید.
و به من فرموده است:
فرزندم، خدا در شهرها و دسته های مختلف مخلوقاتش همیشه حجتی قرار داده است تا مردم
از او پیروی کنند و حجت بر خلق تمام شود. فرزندم، تو کسی هستی که خدای تعالی او را
برای اظهار حق و محو باطل و از بین بردن دشمنان دین و خاموش کردن چراغ گمراهان،
ذخیره و آماده کرده است. پس در مکانهای پنهان زمین، زندگی کن و از شهرهای ظالمین
فاصله بگیر و از این پنهان بودن وحشتی نداشته باش؛ زیرا که دلهای اهل طاعت، به طرف
تو مایل است، مثل مرغانی که به سوی آشیانه خود پرواز می کنند و این دسته کسانی
هستند که به ظاهر در دست مخالفان خوار و ذلیل اند؛ ولی در نزد خدای تعالی گرامی و
عزیز هستند.
اینان اهل قناعت و متمسک به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و تابع ایشان در
احکام دین و شریعت می باشند. با دشمنان طبق دلیل و مدرک بحث می کنند و حجتها و
خاصان درگاه خدایند؛ و در صبر و تحمل اذیت از مخالفان مذهب و ملت چنان هستند که
خدای تعالی، آنان را نمونه صبر و استقامت قرار داده است و همه این سختیها را به
جان و دل می پذیرند.
فرزندم، بر تمامی مصایب و مشکلات صبر کن؛ تا آن که خدای تعالی وسایل دولت تو را
مهیا کند و پرچمهای زرد و سفید را بین حطیم و زمزم بر سرت به اهتزار درآورد و فوج
فوج از اهل اخلاص و تقوی نزد حجرالاسود به سوی تو آیند و بیعت نمایند. ایشان کسانی
هستند که پاک طینتند و به همین جهت قلبهای مستعدی برای قبول دین دارند و برای رفع
فتنه های گمراهان بازوان قوی دارند.
آن زمان است که درختان ملت و دین بارور گردد و صبح حق درخشان شود. خداوند به
وسیله تو ظلم و طغیان را از روی زمین برمی اندازد و امن و امان را در سراسر جهان
ظاهر می نماید. احکام دین در جای خود پیاده می شوند و باران فتح و ظفر زمینهای ملت
را سبز و خرم می سازد.
بعد فرمودند: آنچه را در این مجلس دیدی باید پنهان کنی و به غیر اهل صدق و وفا
و امانت اظهار نداری. »
ابن مهزیار
می گوید: چند روزی در خدمت آن بزرگوار ماندم و مسائل و مشکلات خود را سؤال نمودم.
آنگاه مرخص شدم تا به سوی اهل و خانواده خود برگردم.
در وقت وداع، بیش از پنجاه هزار درهمی که با خود داشتم، به عنوان هدیه خدمت حضرت
تقدیم نموده و اصرار کردم که ایشان قبول نمایند.
مولای مهربان تبسم نموده و فرمودند: این مبلغ را که مربوط به ما است در مسیر
برگشت استفاده کن و به طرف اهل و عیال خود برگرد؛ چون راه دوری در پیش داری.
بعد هم آن حضرت برای من دعای بسیاری فرمودند. پس از آن خداحافظی کردم و به طرف شهر و دیار خود بازگشتم. »
|
ما محکوم به آن هستیم که برای حفظ وحدت از سوز دل سخن نگوییم.
ما محکوم به سکوت هستیم.
ما مجبوریم برا انسجام امت حقیقت را بپوشانیم اما در دلمان غوغایی است بس عظیم.
حقیقتی که هیچ کس از آن مطلع نیست جز محبان اهل بیت. آنها هم که خبر دارند بدلیل
تعصبات غلط خود و حفظ آبروی گذشتگان خود دم بر نمی آورند.
ما محبان اهل بیت، فاطمیه را عزا میگیریم و تنها با خود از خوان هشتم ها سخن میگوییم.
ما محبان اهل بیت، ایام فاطمیه را سیاه می پوشیم و بخاطر درد پهلوی بی بی فاطمه ی زهرا
(س) سینه میزنیم. به خاطر مظلومیت علی(ع) سینه میزنیم. بخاطر اینکه عاشق اهل بیت
هستیم سینه میزنیم.
اخیراً بعضی ها حرفهای تازه ای می زنند. میگویند:« فلان فرقه سیاه نمی پوشند، عزاداری
ندارند، سینه نمی زنند. اینها کارشان درست است. رنگ سیاه نحس است. حرام است...»
شبکه خبری الجزیره ، ایام عاشورا را نشان میدهد ومیگوید :« شیعه ها آداب و رسوم شان
غلط است. خودزنی میکنند.»
اما اینها نمی دانند فرق خودزنی با سینه زدن چیست. خبر ندارند برای اینکه لیاقت سینه زنی
در این ایام رو داشته باشی باید دلت عاشق باشه.
آنها که سیاه به تن میکنند و با پای برهنه بر روی زمین داغ قدم می گذارند و دستها را
عاشقانه به هوا میبرند و بر سینه ی خود میکوبند، درد را حس نمی کنند. حال خوش آنان را
کسی نمی تواند دریابد، مگر اینکه محب گردی.
چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت
باقی نمی توان گفت الا به غمگساران
داشتم میگفتم:
ما بچه شیعه ها از مظلومیت بی بی زهرا(س) نمی توانیم حرفی بزنیم. فقط سینه میزنیم. فقط
اشک می ریزیم و همچو خودبی بی که در بیت الحزن در فراق پدر می گریست، ما هم در
فراق مادر تمام عالم می گرییم و با قرمزی سینه و با اشک های صورتمان حدیث زیبای
پیامبر«فاطِمَةُ بضعة مِنی فَمَن آذاها فَقَد آذانی» را به گوش عالمیان می رسانیم. می خواهیم به
جهانیان بگوییم لحظه ای درنگ کنید ولحظه ای به این بیاندیشید که فاطمه (س) – دختر
پیامبر- چرا شهید شد و چگونه به شهادت رسید؟
می خواهیم به همه عالم بگوییم که اهل بیت پیامبر چقدر مظلوم بودند. می خواهیم بگوییم ما
اهل کوفه و مدینه و شام نیستیم که حرمت حدیث ثقلین را بشکنیم.
می خواهیم به همه عالم بگوییم تا یوسف زهرا (س) نیاید ، باز هم میگرییم و به سر و
صورت خود میزنیم.
آقا جان پس کی میایی تا حق مادرت- فاطمه (س)- را پس بگیری. کی می آیی تا باغ فدک را
آباد نمایی.
یا صاحب الزمان یک جهان در انتظار توست.آقا جان شیعه ها تا تو نیایی سر و سامانی
ندارند.
اگر همه حقیقت شهادت حضرت زهرا (س) را میدانستند، اسلام یکپارچه ی یکپارچه میشد.
یا صاحب الزمان باز آی که بی تو زندگی سخت است.
کاش فردا بیایی!
ما محکوم به آن هستیم که برای حفظ وحدت از سوز دل سخن نگوییم.
ما محکوم به سکوت هستیم.
ما مجبوریم برا انسجام امت حقیقت را بپوشانیم اما در دلمان غوغایی است بس عظیم.
حقیقتی که هیچ کس از آن مطلع نیست جز محبان اهل بیت. آنها هم که خبر دارند بدلیل
تعصبات غلط خود و حفظ آبروی گذشتگان خود دم بر نمی آورند.
ما محبان اهل بیت، فاطمیه را عزا میگیریم و تنها با خود از خوان هشتم ها سخن میگوییم.
ما محبان اهل بیت، ایام فاطمیه را سیاه می پوشیم و بخاطر درد پهلوی بی بی فاطمه ی زهرا
(س) سینه میزنیم. به خاطر مظلومیت علی(ع) سینه میزنیم. بخاطر اینکه عاشق اهل بیت
هستیم سینه میزنیم.
اخیراً بعضی ها حرفهای تازه ای می زنند. میگویند:« فلان فرقه سیاه نمی پوشند، عزاداری
ندارند، سینه نمی زنند. اینها کارشان درست است. رنگ سیاه نحس است. حرام است...»
شبکه خبری الجزیره ، ایام عاشورا را نشان میدهد ومیگوید :« شیعه ها آداب و رسوم شان
غلط است. خودزنی میکنند.»
اما اینها نمی دانند فرق خودزنی با سینه زدن چیست. خبر ندارند برای اینکه لیاقت سینه زنی
در این ایام رو داشته باشی باید دلت عاشق باشه.
آنها که سیاه به تن میکنند و با پای برهنه بر روی زمین داغ قدم می گذارند و دستها را
عاشقانه به هوا میبرند و بر سینه ی خود میکوبند، درد را حس نمی کنند. حال خوش آنان را
کسی نمی تواند دریابد، مگر اینکه محب گردی.
چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت
باقی نمی توان گفت الا به غمگساران
داشتم میگفتم:
ما بچه شیعه ها از مظلومیت بی بی زهرا(س) نمی توانیم حرفی بزنیم. فقط سینه میزنیم. فقط
اشک می ریزیم و همچو خودبی بی که در بیت الحزن در فراق پدر می گریست، ما هم در
فراق مادر تمام عالم می گرییم و با قرمزی سینه و با اشک های صورتمان حدیث زیبای
پیامبر«فاطِمَةُ بضعة مِنی فَمَن آذاها فَقَد آذانی» را به گوش عالمیان می رسانیم. می خواهیم به
جهانیان بگوییم لحظه ای درنگ کنید ولحظه ای به این بیاندیشید که فاطمه (س) – دختر
پیامبر- چرا شهید شد و چگونه به شهادت رسید؟
می خواهیم به همه عالم بگوییم که اهل بیت پیامبر چقدر مظلوم بودند. می خواهیم بگوییم ما
اهل کوفه و مدینه و شام نیستیم که حرمت حدیث ثقلین را بشکنیم.
می خواهیم به همه عالم بگوییم تا یوسف زهرا (س) نیاید ، باز هم میگرییم و به سر و
صورت خود میزنیم.
آقا جان پس کی میایی تا حق مادرت- فاطمه (س)- را پس بگیری. کی می آیی تا باغ فدک را
آباد نمایی.
یا صاحب الزمان یک جهان در انتظار توست.آقا جان شیعه ها تا تو نیایی سر و سامانی
ندارند.
اگر همه حقیقت شهادت حضرت زهرا (س) را میدانستند، اسلام یکپارچه ی یکپارچه میشد.
یا صاحب الزمان باز آی که بی تو زندگی سخت است.
کاش فردا بیایی!
ادامه نامه های امام زمان روحی وارواه العالمین لتراب مقدمه الفداه
وظیفه انسانها تا قیامت
ای مردم چرا دچار شک و تردید شده اید و در وادی حیرت و سرگردانی گیج می خورید؟
آیا نشنیده اید که خداوند می فرماید : (ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را اطاعت کنید و رسول و صاحبان امر را اطاعت نمایید)؟ آیا آنچه را که در اخبار و روایات درباره رویدادهایی که در زندگی پیشوایان شما ـ بر گذشتگان و آیندگانشان درود خدا بر آنان باد ـ بوده و رد آینده رخ نمی دهد ٬ نمی دانید؟ آیاندیده اید چگونه خدای تعالی از عصر حضرت آدم علیه السلام تا زمان حضرت عسکری علیه السلام ٬ سنگرها و پناهگاههایی برای شما قرار داد که به آنها پناهنده شوید و پرچمها و نشانه هایی که بدانها هدایت گردید ٬ بطوری که هر گاه پرچمی ناپدید شود ٬ پرچمی دیگر پدیدار می شود و هر گاه ستاره ای افول کند ٬ ستاره ای دیگر می درخشد؟
وقتی که خداوند امام حسن عسکری علیه السلام را از دنیا برد ٬ گمان کردید خداوند دینش را باطل کرد و سلسله پیوند خورده بین خود و مخلوقاتش را قطع ننمود٬ نه٬ چنین نبود و نخواهد بود تا روز قیامت فرا رسد و فرمان خدا آشکار گردد٬ در حالی که آنان را خوشایند نباشد.امام قبلی ــ حضرت عسکری علیه السلام ــ که در گذشت ٬ به سعادت زیست و بر روش پدران خود ــ که درود خدا بر آنان باد ــ ( قدم جای آنها گذاشت) و از دنیا رفت . وصیت و دانش او نزد ماست و جانشین و قائم مقام او از اوست و جز ستمگر گنهکار ٬ کسی با ما در این مسئله به مخالفت بر نمی خیزد ٬ و غیر از کافر کسی مدعی جانشینی او نسیت
بحار الانوار جلد ۵۳ صفحه ۱۷۹
خالق و خلایق
خداوند آفریدگان خود را بیهوده نیا فرید و سرگردان رها نکرد ٬بلکه آنان را به قدرت خویش خلق نمود و برایشان چشم و گوش و عقل دل آفرید ٬ آنگاه پیامبران را ــ که درود خدا بر آنان باد ــ به سوی آنها گسیل داشت که بشارت دهند و انذار کنند . آنان را به پیروی از دستور الهی فرمان دهند و از معصیت و نافرمانی بازشان دارند و به آنها آنچه را در باره آفریدگارشانو دینشان نمی دانند ٬ بفهمانند . بر آنها کتاب نازل کرد و ملائکه را بسویشان گسیل داشت و به خاطر فضیلت و دلائل روشن و براهین آشکار و نشانه های پیروز که به آنها داد٬ بین آنها و مردمی که بر آنها مبعوث شده اند ٬ تفاوت قرار داد
پس در میان آنان٬ یکی را خلیل خود گرفت و آتش را بر او سرد و سلامت نمود٬ و با دیگری تکلم فرمود و عصایش را اژدهایی بزرگ گردانید .یکی از آنان به اذن خداوند مردگان را زنده می کرد و کور مادر زاد و مبتلای به برص را شفا می بخشید و دیگری را زبان پرندگان آموخت و از هر چیز به او عطا فرمود
آنگاه محمد صلی الله علیه و آله را به عنوان رحمت برای جهانیان بر انگیخت و نعمتش را بر او تمام کرد و پیامبرانش را به او پایان بخشید و او را به سوی همه انسانها فرستاد٬و صداقت و راستی او را آشکار ساخت و نشانه های (صداقت) آن حضرت را روشن نمود و سپس او را راضی و سعادتمند به جوار رحمت خود برد٬ و بعد از او کار را به برادر و پسر عمو و وارث او علی بن ابیطالب علیه السلام واگذار کرد
بعد از او به جانشینی که از فرزندان اویند ٬ یکی بعد از دیگری سپرد ٬ تا دینش را توسط آنها زنده ساخت ٬ و نورش را با آنان تکمیل فرمود ٬ و بین آنها و دیگر برادران و پسر عموها و نزدیکانشان تفاوتی آشکار قائل شد ٬ تا بدان وسیله فرقی بین او و کسانی که بر آنان حجت اند ٬ شناخته شود ٬ و تفاوت رهبر و پیشوا از پیرو معلوم گردد٬ به این که؛ آنان از گناهان دورند و از عیبها و زشتیها پیراسته اند و از آلودگی پاکند و از اشتباه و خطا منزه و محفوظند و آنان را با نگهبانان گنجینه علم خویش و امانت دار حکمت خود و رازدار اسرار خویش قرار داد و با دلائل روشن تأیید و پشتیبانی نمود و اگر اینها نبودند ٬ آنان با دیگر افراد بشر مساوی بودند و هر کسی می توانست ادعا کند از سوی خداوند رسالتی دارد و در آن صورت حق از باطل و دانایی از نادانی ٬ شناخته نمی شد
بحار الانوار جلد ۵۳ صفحه ۱۹۴- ۱۹۵
به نام یکتای هیستی
سلام عزیز زهرا
چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی چه اشکها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن تبر بدوش بت شکن خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفت را در انتظار جمعه ام دوباره صبح ، ظهر ، نه غروب شد نیامدی!
حقیر از تمامی افرادی که مطالب این وبلاگ را دنبال مینمودند معذرت خواهی میکنم چونکه مدت زیادی را در شرایط مناسبی به سر نمی بردم و نتوانستم که این وبلاگ را با سخنان گهر بار و سراسر نور ( از حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف) به روز کنم .
داعیه داران دروغین
و باید بدانند که براستی حق با ما و نزد ماست ٬جز ما٬ کسی این سخن را بر زبان نراند مگر دروغگوی تهمت زننده . وغیر از ما احدی آنرا ادعا نکند مگر آنکه گمراه و گمراه کننده است . پس به هین جمله از ما اکتفا کنند و تفسیرش را نخواهند ٬ و به همین کنایه اکتفاکنند ٬و به دنبال تصریح آن نروند که به خواست خدا کنایه آنها را بس است.
بحار النوار جلد ۵۳ صفحه ۱۹۱
نگهداری حق
خداوند حق را بر اهلش نگه داشته وآن را در جایگاه خود ثابت قرار داده است ٬ و از اینکه امامت و پیشوایی را در دو برادر ٬ جز حسن و حسین ( علیه السلام) قرار دهد ؛خودداری نموده است٬و هر گاه که خداوند اجازه سخن گفتن به ما بدهد حق آشکار شده و باطل نابود و از شما دور می گردد٬ و من بخدا روی می آورم تا امور ما را کفایت نماید و با ما به نیکویی رفتار کند و سرپرستی فرماید٬ و او خوب وکیلی است ودرودنقش و اهمیت شروع هر کار با نام پروردگار تا آنجا است که رسول خدا(ص)
میفرماید: «قَالَ اللهُ تَبارَکَو تَعالی کُلُّأَمرٍذِی بَالٍلا
یُذکَرُبسم الله فیه فَهُوَ أبتَرُ؛ خداوند متعال میفرماید: هر کار مهمی
که در آن «بسم الله» ذکر نشود، بیفرجام است.»
سرآغاز هر نام، نام خداست
که بینام او نامه یکسر خطاست
پایداری
و بقای عمل، بسته به ارتباطی است که با خدا دارد؛ از اینرو خداوند بزرگ
در نخستین آیات قرآن بر پیامبر رحمت، دستور میدهد که تبلیغ اسلام را با
نام خدا شروع کند: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ.طبق همین اصل،تمام سورههای
قرآن با بسم الله آغاز میشود تا هدف اصلی که همان هدایت و سوق بشر به
سعادت است از آغاز تا انجام با پیروزی قرین باشد.اهمّیت شروع هر کاری با
اسم جلاله و آشنا نبودن بسیاری از مردم با این مسئله، باعث شد تا در این
مقاله مختصری از بیانات ائمه اطهار را به رشتة تحریر درآوریم. امید آنکه
رهگشای کارها و گرهگشای مشکلات زندگی باشد.
اوّل، بسم الله
در باب علت انتخاب «بسم الله الرحمن الرحیم» برای آغاز هر کار، میتوان به چند مورد اشاره کرد:
1.
الله، جامعترین نام:جمله «بِسْمِ اللهِ»، حاوی کلمة «الله» است که
جامعترین نامهای خدا میباشد؛ زیرا بررسی اسامی خدا در قرآن مجید و یا
سایر منابع اسلامی نشان میدهد که هر کدام از آنها یک بخش خاص از صفات خدا
را منعکس میسازد. تنها نامی که اشاره به تمام صفات و کمالات الهی میکند
یا به تعبیر دیگر، جامع صفات جلال و جمال است، همان «الله» است.
2.
رحمت عام و خاص خدا: مشهور در میان گروهی از مفسران، این است که صفت
«رحمان»، اشاره به رحمت عام خدا است که شامل دوست و دشمن، مؤمن و کافر و
نیکوکار و بدکار است؛ زیرا میدانیم «باران رحمت بیحسابش، همه را رسیده، و
خوان نعمت بیدریغش، همه جا کشیده.» همة بندگان از مواهب گوناگون حیات
بهرهمندند و روزی خویش را از سفرة گسترده نعمتهای بیپایانش برمیگیرند.
این، همان رحمت عام او است که پهنة هستی را در برگرفته و همگان در دریای آن
غوطهورند.«رحیم» اشاره به رحمت خاص پروردگار است که ویژة بندگان مطیع،
صالح و فرمانبردار است؛ زیرا آنها به حکم ایمان و عمل صالح، شایستگی این را
یافتهاند که از رحمت، بخشش و احسان خاصی بهرهمند شوند که آلودگان و
بدکاران از آن سهمی ندارند.
3.
تأثیر فکری و اخلاقی «بسم الله»: قرآن، یکتا کتاب توحید و برای تکامل فکری
بشر است. سورههای این هدیة الهی با جمله «بسمالله» آغاز میشود تا انسان
را متوجه سازد که همة تعالیم و دستورهای پروردگار، از مبدأ حق و از مظهر
رحمت است (جز سورة توبه که آیاتش نمایندة قهر با مردم لجوج و اعلام قطع
رابطة رحمت با آنها است). دستور گفتن این کلمه برای آن است که روی فکر و دل
را از غیر خدا برگرداند تا انسان، همة جهان و هر عملی را از نظر توحید
بنگرد و به سوی وحدت و ارتباط بگراید، و نامهای بتها و قدرتمندان را در
آغاز کارهای مهم، از خاطر بزداید تا از پراکندگی برهد و نگرانی به خود راه
ندهد.
اهمیت فوقالعاده آغاز با «بسم الله»
در
روایات اسلامی به قدری به این آیه از قرآن مجید اهمیت داده شده است که آن
را همردیف «اسم اعظم الهی» معرفی کردهاند. امام علی بن موسی الرضا(ع)
میفرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَقْرَبُ إِلَی اسْمِ
اللَّهِ الْأَعْظَمِ مِنْ نَاظِرِ الْعَیْنِ إِلَی بَیَاضِهَا؛ بسم الله
الرحمن الرحیم، به اسم اعظم خدا نزدیکتر از سیاهی چشم است،به سفیدی
آن.»آنچه از میان روایات امامان معصوم: دربارة اهمّیت «بسم الله الرحمن
الرحیم» به دست میآید عبارت است از: 1. امامان معصوم: هیچ کاری را بدون
گفتن این جمله آغاز نمیکردند.2. سفارش میکردند غذا را با این جمله آغاز و
اگر چند غذا تناول میکنید برای هر کدام جدگانه «بسم الله» بگویید و
چنانچه فراموش کردید، جملة «بِسمِ الله عَلی اَوَّلِهِ وَ آخِرِهِ» را بر
زبان جاری کنید. این مطلب، به اهمیت فوقالعاده شروع غذا با نام خداوند
اشاره میکند.3 بلند گفتن و آشکار کردن «بسم الله الرحمن الرحیم»، بسیار
سفارش شده است. امام صادق(ع) میفرماید: «حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ
عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ أَنَّهُ قَالَ التَّقِیَّةُ
دِینِی وَ دِینُ آبَائِی فِی کُلِّ شَیْ ءٍ إِلَّا فِی تَحْرِیمِ
الْمُسْکِرِ وَ خَلْعِ الْخُفَّیْنِ عِنْدَ الْوُضُوءِ وَ الْجَهْرِ
بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ؛ پدرم از پدرانش روایت کرده است
که علی بن ابیطالب فرمود: تقیه در هر چیز، دین من و دین پدران من است؛ جز
در تحریم مستکننده و در کندن کفش، [برای مسح] هنگام وضو و در بلند گفتن
بسم الله الرحمن الرحیم.»
آثار گفتن «بسم الله»
1.
در وضو: در تفسیر امام حسن عسکری(ع) در ثواب شروع وضو با بسمالله آمده
است: و اگرگفت بسم الله در آغاز وضویش، باعث پاکشدن همة اعضا از گناهان
میشود.»
2. تعلیم
به کودکان:پیامبر خدا(ص) فرمود:هر گاه معلّم به کودک بگوید: بگو: «بسم
الله الرحمن الرحیم»، پس کودک بگوید:«بسم الله الرحمن الرحیم»، خداوند
برای این کودک و پدر و مادر او و این معلّم، برائت [از آتش] خواهد نوشت.»
3.
هنگام افطار: امام کاظم از پدرانش نقل میفرماید:همانا برای هر شخص
روزهدار، هنگام افطارش، دعای مستجابی است. پس هنگام لقمة نخست، بگو: «بسم
الله یا واسع المغفرة اغفرلی» و در روایت دیگر است (که بگو:) «بسم الله
الرحمن الرحیم یا واسع المغفرة اغفرلی.» پس کسی که هنگام افطارش، این کلمات
را بگوید، آمرزیده خواهد شد.»
4.
هنگام دعا:رسول خدا(ص) فرمود: «لَا یُرَدُّ دُعَاءٌ أَوَّلُهُ بِسْمِ
اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ دعای آغاز شده با بسم الله الرحمن الرحیم
رد نمیشود.»
5.
هنگام گرفتاری: امام صادق(ع) دربارة تأثیر «بسم الله» میفرماید: پس بگو:
«بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوّة الّا بالله العلیّ العظیم»، که
خداوند به سبب آن، هر نوع بلایی را که بخواهد از تو دفع میکند. پایداری و
بقای عمل،بسته به ارتباطی است که با خدا دارد؛ از اینرو خداوند بزرگ در
نخستین آیات قرآن بر پیامبر رحمت، دستور میدهد که تبلیغ اسلام را با نام
خدا شروع کند
6.
اثر «بسم الله» در دفع بلا: امام کاظم به مفضل بن عمر فرمود: «یَا
مُفَضَّلُ اِحْتَجِبْ مِنَ النَّاسِ کُلِّهِمْ بِبِسْمِ اللهِ الرَّحْمِنِ
الرَّحِیمِ وَ بِقُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ اِقْرَأَهَا عَنْ یَمیِنِکَ وَ
شِمَالِکَ وَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْکَ وَ مِنْ خَلْفِکَ وَ مِنْ تَحْتِکَ وَ
مِنْ فَوْقِکَ وَ إذَا دَخَلْتَ عَلَی سُلْطَانٍ جَائِرٍ حِینَ تَنْظُرُ
إِلَیْهِ فَاقْرَأَهَا ثَلاثَ مَرَّاتٍ وَاعْقِدْ بِیَدِکَ الْیُِسْرَی
ثُمَّ لاَ تُفَارِقْهَا حَتَّی تَخْرُجَ مِنّ عِنْدِهِ؛ ای مفضل! با «بِسمِ
اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمْ و با قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد»، خود را از تمام
مردم بپوشان. آن را سمت راست و چپ و مقابل و پشت سر و پایین و بالای خودت
بخوان و هر گاه بر حاکم ظالمی وارد شدی و نگاهت به او که افتاد، آن را سه
مرتبه بخوان و دست چپ خود را گره بزن، سپس آن را باز نکن تا از نزدش خارج
شوی.»
7. هنگام
خروج از منزل: امام باقر(ع) میفرماید: هر کس که از خانهاش خارج شود و
«بسم الله الرحمن الرحیم» بگوید، دو فرشته به او میگویند: هدایت شدی و هر
گاه بگوید: «لا حول و لا قوّة الّا بالله العلیّ العظیم»، به او میگویند:
نگاه داشته شدی و هرگاه بگوید: «توکّلت علی الله»، به او میگویند: کفایت
شدی. [در اینجا] شیطان میگوید: چه کار کنم با کسی که هدایت شده، نگاه
داشته شده و کفایت شده است. آنچه گذشت، خلاصهای از صدها روایت دربارة
فضیلت و آثار «بسم الله الرحمن الرحیم» بود؛ ولی متأسفانه، نوشتن این جمله
در ابتدای نوشتهها کمرنگ شده است و احترام بایسته و شایسته به این کلام
گزارده نمیشود؛ در حالیکه در میان هزاران حدیث از ائمة اطهار: یک نوشته
با کلمة بسمه تعالی و مشابه آن مشاهده نشده است.
سؤال اول: دلیل و آیه ای بر وجود امام زمان علیه السلام را بیان فرمایید.
پاسخ قرآن کریم:
1- در سوره قدر خداوند می فرماید: «تنزل الملائکه والروح فیها بإذن ربهم من
کل أمر ». تنزل فعل مضارع است و دلالت بر استمرار می نماید. یعنی در هر
سال، شب قدر ملائک و روح به زمین نزول می فرمایند. در دوران رسول الله صلی
الله علیه وآله به شخص پیامبر نازل می شدند. و در هر عصری باید کسی هم شأن
پیامبر باشد تا بر او نازل شوند. و الان تنها شخصی که هم شأن پیامبر صلی
الله علیه وآله است امام زمان علیه السلام است.
2- خداوند در قرآن درباره مزد و اجر رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله
می فرماید: «قل لا أسئلکم أجرا إلا الموده فی القربی ». به دلیل عقلی، دادن
اجر رسالت پیامبر در همه زمانها بر همه واجب است. پس چون مزد رسالت پیامبر
«موده فی القربی» است پس باید «فی القربی»رسول الله صلی الله علیه وآله در
هر عصری باشند تا مردم با مودت به ایشان اجر رسالت را بدهند. و «فی
القربی» الان امام زمان علیه السلام می باشند.
سؤال دوم: چگونه زنده ماندن امام زمان علیه السلام تاکنون امکان دارد؟
پاسخ قرآن کریم:
1- خداوند در مورد حضرت یونس علیه السلام می فرماید: «فلولا أنه کان من
المسبحین للبث فی بطنه الی یوم یبعثون ». اگر یونس از تسبیح کنندگان نبود
در شکم ماهی تا قیامت می ماند. وقتی خداوند می تواند یونس را تا قیامت در
شکم ماهی زنده نگه دارد، زنده نگهداشتن امام زمان علیه السلام نیز برای او
امری ممکن است.
2- اصحاب کهف سیصدونه سال در غار زنده ماندند «ولبثوا فی کهفهم ثلاث مأته سنین و أزدادوا تسعا ».
سؤال سوم: وظیفه ما در قبال امام زمان علیه السلام چیست؟
پاسخ قرآن کریم:
خداوند می فرماید: «قل لا أسئلکم أجرا إلا الموده فی القربی ». برای مزد
رسالت به «فی القربی» (که امام زمان علیه السلام است) مودت کنید. مودت نیاز
به معرفت دارد و مودت یعنی محبت همراه با اطاعت. پس الان در قبال امام
زمان علیه السلام باید هم معرفت کسب کرده و آن حضرت را بشناسیم و هم از آن
حضرت اطاعت کنیم.
سؤال چهارم: آیا امام زمان علیه السلام از ما خبر دارد؟
پاسخ قرآن کریم:
بله، به تمام اعمال شما نظارت داشته و اعمال شما را می بیند. خداوند می
فرماید: «و قل إعملوا فسیری الله أعمالکم و رسوله و المؤمنون و ستردون إلی
عالم الغیب و الشهاده فینبئکم بما کنتم تعملون ».
سؤال پنجم: چگونه می توان یار امام زمان شد؟
پاسخ قرآن کریم:
با تقوی، چون بهترین و بالاترین معیار که به انسان ارزش می دهد و انسان
لیاقت یاوری امام زمان علیه السلام را پیدا می کند تقواست:«إن أکرمکم
عندالله أتقیکم ». تقوا سبب بزرگی انسان شده و امکان می دهد که انسان تکیه
بر جای بزرگان زند.
سؤال ششم:چند نمونه از نیازهای یاران امام زمان علیه السلام را بیان کرده و چگونه باید کسب کرد؟
پاسخ قرآن کریم:
الف- دانش و بینش: یار امام زمان علیه السلام باید دانش و بینش الهی داشته
باشد تا در تصمیم گیریها و عمل دچار خطا نشود. حق را از باطل تشخیص دهد. و
این را با تقوی بدست خواهد آورد، زیرا با تقوا موانع فهم و درک و علم و
دانش را کنار زده و با دانش درونی و باطنی نگاه می کند. خداوند می
فرماید:«إتقوا الله و یعلمکم الله ».
ب) بصیرت و بینش: بصیرتی که با چشم باطن ببیند و با گوش باطن بشنود. با
ملائک الهی در ارتباط باشد. اهل حق و باطل را بشناسد تا دچار انحطاط فکری و
اخلاقی و روحی نشود. و این بصیرت نیز با تقوا بدست می آید. خداوند می
فرماید:«إن تتقوا الله یجعل لکم فرقانا ». فرقان یعنی نیرو و توانی که با
آن حق را از باطل جدا کنید. به برکت این تقوا انسان، شیطان شناس نیز می
شود. دشمن را هم می شناسد.
ج) بیداری: هوشیاری و بیداری؛ تا هروقت شیاطین برای گول زدن آمدند، بیدار
شود، دام ابلیس را بشناسد و از شیطان فرار کند. چون انسان خواب و چشم بسته
سریع در چاه می افتد. و این هم با تقوا ممکن است. «إن الذین التقوا إذا
مسهم طائف من الشیطان تذکروا فإذاهم مبصرون ».
سؤال هفتم: چگونه بعد از ظهور و در حکومت مهدوی برکات زیاد می شود، محصولات رونق می یابد، مشکلات مردم حل می شود و...؟
پاسخ قرآن کریم:
چون حکومت امام زمان علیه السلام حکومت تقوا است، آثار تقوی هم ظاهر می
شود. و من جمله آثار تقوا نزول برکات از آسمان و باز شدن درهای برکت از
زمین و آسمان است که حل مشکلات مردم و روزی فراوان نیز بدنبال آن است «ولو
أن أهل القری آمنوا و التقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض » «و من
یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب » «و من یتق الله یجعل له
من أمره یسرا ».
سؤال هشتم: ویژگیهای یاران امام زمان علیه السلام چیست؟
پاسخ قرآن کریم:
خداوند می فرماید: «إن الأرض یرثها عبادی الصالحون ». یعنی زمین را بندگان
صالح من به ارث می برند. پس وارثان زمین که امام زمان علیه السلام و یاران
ایشان هستند دو ویژگی دارند: 1-عبادالله اند 2- صالحین اند. حال به
ویژگیهای بندگان صالح خدا اشاره می کنیم:
1- متواضع اند: «عباد الرحمن الذین یمشون علی الأرض هونا »
2- دارای بینش صحیح هستند، زیرا غرور در قلب و عقل آنان نفوذ نکرده است
3- اهل پرورش جاهلان جامعه اند، «وإذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما »
4- اهل طاعت و سجده و قیامند، «و الذین یبیتون ربهم سجدا و قیاما »
5- خود را آلوده به گناه که منجر به ورود به جهنم می شود نمی کنند، «والذین یقولون ربنا أصرف عنا عذاب جهنم »
6- اهل اعتدالند، «إذا أنفقوا لم تسرفوا و لم یقتروا »
7- موحدند و غیر خدا را نمی خوانند، «لا یدعون مع الله الها آخر »
8- به جان انسانها احترام می گذارند، «ولایقتلون النفس التی حرم الله إلا بالحق »
9- پاکدامنند، «ولایزنون »
10- دنبال پاکسازی روان خویش اند، «و من تاب و عمل صالحا »
11- جبران کننده عقب ماندگیها و پرکننده خلأ ها هستند، «إلا من تاب و آمن و عمل صالحا »
12- حتی مرتکب مقدمات گناه هم نمی شوند و در مجالس گناه هم شرکت نمی کنند، «و إذا مروا باللغو مروا کراما »
13- کلامشان صحیح است، «و الذین لا یشهدون الزو »
14- اهل لغو نیستند، « و إذا مروا باللغو مروا کراما »
15- پرورش دهنده نسل سالم و مفیدند، «هب لنا من أزواجنا و ذریاتنا قره أعین »
16- امام دیگرانند، «و جعلنا للمتقین إماما »
17- به گزین اند. کلام را گوش می دهند و از بهترین آن پیروی می نمایند، «فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه »
18- ایمان دارند، «قل یا عباد الذین آمنوا إتقوا ربکم »
19- بنده خدای متعال هستند و امور خود را واگذار به خدای متعال می نمایند،
بنده شهرت و پول و زر و زور و دنیا نیستند، «ثم یقول للناس کونوا عبادا لی
من دون الله »
20- شیطان را به زانو در آورده اند، «ولأغوینهم أجمعین إلا عبادک منهم المخلصین »
21- ویژگیهای صالحین را دارند یعنی صددرصد اعمالشان صالح است، «والذین آمنوا و عملوا الصالحات لندخلنهم فی الصالحین »
22- امر ازدواج برای جوانان را تسهیل می کنند، «و أنکحوا الأیامی منکم و الصالحین من عبادکم و إمائکم »
23- در کار خیر از همدیگر سبقت می گیرند، «و یسارعون فی الخیرات و أولئک من الصالحین »
سؤال نهم: ازدواج در حکومت مهدوی چگونه است؟
پاسخ قرآن کریم:
همانگونه که بیان شد، امام زمان علیه السلام و یارانش دو ویژگی دارند:
1-عباد خدا هستند 2- صالحین هستند «إن الأرض یرثها عبادی الصالحون ». یک
نمونه از ازدواج صالحین را خداوند در قرآن ذکر می کند که ازدواج دختر شعیب
با حضرت موسی است، «قال إنی أرید أن أنکحک أحدی إبنتی ها تین » (اول شعیب
موسی را شناخت، سپس درخواست ازدواج را داد). از این آیه می توان فهمید که:
1- تا داماد را نشناختید اجازه خواستگاری ندهید. اول شناخت بعد اقدام
2- ویژگیهای داماد در آیه دو چیز ذکر شده است: 1- قوی 2- امین. این دو مهم است
3- اگر پیشنهاد از طرف خانواده دختر باشد اشکال ندارد
4- بعضی خانواده ها چند دختر دارند، اگر برای دختر دوم یا سوم خواستگاری آمد و دختر اولی ازدواج نکرده بود مانع نشوید
5- قبل از ازدواج، دختر و پسر همدیگر را ببینند
6- مهریه باید چند ویژگی داشته باشد. الف) سودآوری اقتصادی داشته باشد. لذا
حضرت شعیب علیه السلام هشت سال چوپانی را مطرح نمود ب) مهریه معنوی باشد.
حضرت شعیب فرمودند هشت حج ج) مهریه را کم مطرح کنند، تا داماد زیاد کند.
این در زیاد شدن محبت بین دختر و پسر مؤثر است د) مهریه نقد به عروس داده
شود
7- پدر دختر سختگیری نکند
8- خانواده ها به هم اعتماد داشته باشند
سؤال دهم: ویژگیهای امام زمان علیه السلام در قرآن چیست؟
پاسخ قرآن کریم:
1- معصوم است، «إنما یریدالله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا»
2- اولی الامر است، «أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم»
3- اطاعت از او، راه خداست، «قل ما أسئلکم علیه من أجر إلا من شاء أن یتخذ
الی ربه سبیلا» « قل ما أسئلکم أجرا إلا الموده فی القربی». از جمع دو آیه
معلوم می شود «سبیل رب» همان « موده فی القربی» است.
سؤال یازدهم: الگوهایی را معرفی نمائید.
پاسخ قرآن کریم:
تمام انبیاء عبادالصالحین اند
ولادت
ولادت
حضرت مهدی صاحب الزمان ( ع ) در شب جمعه ، نیمه شعبان سال 255یا 256
هجری بوده است . پس از اینکه دو قرن و اندی از هجرت پیامبر ( ص ) گذشت ، و
امامت به امام دهم حضرت هادی ( ع ) و امام یازدهم حضرت عسکری ( ع ) رسید ،
کم کم در بین فرمانروایان و دستگاه حکومت جبار ، نگرانی هایی پدید آمد .
علت آن اخبار و احادیثی بود که در آنها نقل شده بود : از امام حسن عسکری ( ع
) فرزندی تولد خواهد یافت که تخت و کاخ جباران و ستمگران را واژگون خواهد
کرد و عدل و داد را جانشین ظلم و ستم ستمگران خواهد نمود . در احادیثی که
بخصوص از پیغمبر ( ص ) رسیده بود ، این مطلب زیاد گفته شده و به گوش
زمامداران رسیده بود . در این زمان یعنی هنگام تولد حضرت مهدی ( ع ) ،
معتصم عباسی ، هشتمین خلیفه عباسی ، که حکومتش از سال 218هجری آغاز شد ،
سامرا ، شهر نوساخته را مرکز حکومت عباسی قرار داد . این اندیشه - که ظهور
مصلحی پایه های حکومت ستمکاران را متزلزل می نماید و باید از تولد نوزادان
جلوگیری کرد ، و حتی مادران بیگناه را کشت ، و یا قابله هایی را پنهانی به
خانه ها فرستاد تا از زنان باردار خبر دهند - در تاریخ نظایری دارد . در
زمان حضرت ابراهیم ( ع ) نمرود چنین کرد . در زمان حضرت موسی ( ع ) فرعون
نیز به همین روش عمل نمود . ولی خدا نخواست . همواره ستمگران می خواهند
مشعل حق را خاموش کنند ، غافل از آنکه ، خداوند نور خود را تمام و کامل می
کند ، اگر چه کافران و ستمگران نخواهند . در مورد نوزاد مبارک قدم حضرت
امام حسن عسکری ( ع ) نیز داستان تاریخ به گونه ای شگفت انگیز و معجزه آسا
تکرار شد . امام دهم بیست سال - در شهر سامرا - تحت نظر و مراقبت بود ، و
سپس امام یازدهم ( ع ) نیز در آنجا زیر نظر و نگهبانی حکومت به سر می برد .
" به هنگامی که ولادت ، این اختر تابناک ، حضرت مهدی ( ع ) ، نزدیک گشت ، و
خطر او در نظر جباران قوت گرفت ، در صدد بر آمدند تا از پدید آمدن این
نوزاد جلوگیری کنند ، و اگر پدید آمد و بدین جهان پای نهاد ، او را از
میان بردارند . بدین علت بود که چگونگی احوال مهدی ، دوران حمل و سپس تولد
او ، همه و همه ، از مردم نهان داشته می شد ، جز چند تن معدود از نزدیکان ،
یا شاگردان و اصحاب خاص امام حسن عسکری ( ع ) کسی او را نمی دید . آنان
نیز مهدی را گاه بگاه می دیدند ، نه همیشه و به صورت عادی " .
شیعیان خاص ، مهدی ( ع ) را مشاهده کردند
در
مدت 5 یا 4 سال آغاز عمر حضرت مهدی که پدر بزرگوارش حیات داشت ، شیعیان
خاص به حضور حضرت مهدی ( ع ) می رسیدند . از جمله چهل تن به محضر امام
یازدهم رسیدند و از امام خواستند تا حجت و امام بعد از خود را به آنها
بنمایاند تا او را بشناسند ، و امام چنان کرد . آنان پسری را دیدند که
بیرون آمد ، همچون پاره ماه ، شبیه به پدر خویش . امام عسکری فرمود : " پس
از من ، این پسر امام شماست ، و خلیفه من است در میان شما ، امر او را
اطاعت کنید ، از گرد رهبری او پراکنده نگردید ، که هلاک می شوید و دینتان
تباه می گردد . این را هم بدانید که شما او را پس از امروز نخواهید دید ،
تا اینکه زمانی دراز بگذرد . بنابراین از نایب او ، عثمان بن سعید ، اطاعت
کنید " . و بدین گونه ، امام یازدهم ، ضمن تصریح به واقع شدن غیبت کبری ،
امام مهدی را به جماعت شیعیان معرفی فرمود ، و استمرار سلسله ولایت را
اعلام داشت . یکی از متفکران و فیلسوفان قرن سوم هجری که به حضور امام
رسیده است ، ابو سهل نوبختی می باشد . باری ، حضرت مهدی ( ع ) پنهان می
زیست تا پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسکری در روز هشتم ماه ربیع الاول سال
260هجری دیده از جهان فرو بست . در این روز بنا به سنت اسلامی ، می بایست
حضرت مهدی بر پیکر مقدس پدر بزرگوار خود نماز گزارد ، تا خلفای ستمگر
عباسی جریان امامت را نتوانند تمام شده اعلام کنند ، و یا بد خواهان آن را
از مسیر اصلی منحرف کنند ، و وراثت معنوی و رسالت اسلامی و ولایت دینی را
به دست دیگران سپارند . بدین سان ، مردم دیدند کودکی همچون خورشید تابان با
شکوه هر چه تمامتر از سرای امام بیرون آمد ، و جعفر کذاب عموی خود را که
آماده نماز گزاردن بر پیکر امام بود به کناری زد ، و بر بدن مطهر پدر نماز
گزارد .
ضرورت غیبت آخرین امام
بیرون
آمدن حضرت مهدی ( ع ) و نماز گزاران آن حضرت همه جا منتشر شد . کارگزاران و
ماموران معتمد عباسی به خانه امام حسن عسکری (ع ) هجوم بردند، اما هر چه
بیشتر جستند کمتر یافتند ، و در چنین شرایطی بود که برای بقای حجت حق
تعالی ، امر غیبت امام دوازدهم پیش آمد و جز این راهی برای حفظ جان آن "
خلیفه خدا در زمین " نبود ، زیرا ظاهر بودن حجت حق و حضورش در بین مردم
همان بود و قتلش همان . پس مشیت و حکمت الهی بر این تعلق گرفت که حضرتش را
از نظرها پنهان نگهدارد ، تا دست دشمنان از وی کوتاه گردد ، و واسطه
فیوضات ربانی ، بر اهل زمین سالم ماند . بدین صورت حجت خدا ، هر چند آشکار
نیست ، اما انوار هدایتش از پس پرده غیبت راهنمای موالیان و دوستانش می
باشد . ضمنا این کیفر کردار امت اسلامی است که نه تنها از مسیر ولایت و
اطاعت امیر المؤمنین علی ( ع ) و فرزندان معصومش روی بر تافت ، بلکه به
آزار و قتل آنان نیز اقدام کرد ، و لزوم نهان زیستی آخرین امام را برای حفظ
جانش سبب شد . در این باب سخن بسیار است و مجال تنگ ، اما برای اینکه
خوانندگان به اهمیت وجود امام غایب در جهان بینی تشیع پی برند ، به نقل قول
پروفسور هانری کربن - مستشرق فرانسوی - در ملاقاتی که با علامه
طباطبائی داشته ، می پردازیم : " به عقیده من مذهب تشیع تنها مذهبی است که
رابطه هدایت الهیه را میان خدا و خلق ، برای همیشه ، نگهداشته و بطور
استمرار و پیوستگی ولایت را زنده و پابر جا می دارد ... تنها مذهب تشیع
است که نبوت را با حضرت محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - ختم شده می
داند ، ولی ولایت را که همان رابطه هدایت و تکمیل می باشد ، بعد از آن حضرت
و برای همیشه زنده می داند . رابطه ای که از اتصال عالم انسانی به عالم
الوهی کشف نماید ، بواسطه دعوتهای دینی قبل از موسی و دعوت دینی موسی و
عیسی و محمد - صلوات الله علیهم - و بعد از حضرت محمد ، بواسطه ولایت
جانشینان وی ( به عقیده شیعه ) زنده بوده و هست و خواهد بود ، او
حقیقتی است زنده که هرگز نظر علمی نمی تواند او را از خرافات شمرده از لیست
حقایق حذف نماید ... آری تنها مذهب تشیع است که به زندگی این حقیقت ، لباس
دوام و استمرار پوشانیده و معتقد است که این حقیقت میان عالم انسانی و
الوهی ، برای همیشه ، باقی و پا برجاست " یعنی با اعتقاد به امام حی غایب
.
صورت و سیرت مهدی ( ع )
چهره
و شمایل حضرت مهدی ( ع ) را راویان حدیث شیعی و سنی چنین نوشته اند : "
چهره اش گندمگون ، ابروانی هلالی و کشیده ، چشمانش سیاه و درشت و جذاب ،
شانه اش پهن ، دندانهایش براق و گشاد ، بینی اش کشیده و زیبا، پیشانی اش
بلند و تابنده . استخوان بندی اش استوار و صخره سان ، دستان و انگشتهایش
درشت . گونه هایش کم گوشت و اندکی متمایل به زردی - که از بیداری شب عارض
شده - بر گونه راستش خالی مشکین . عضلاتش پیچیده و محکم ، موی سرش بر لاله
گوش ریخته ، اندامش متناسب و زیبا ، هیاتش خوش منظر و رباینده ، رخساره اش
در هاله ای از شرم بزرگوارانه و شکوهمند غرق . قیافه اش از حشمت و شکوه
رهبری سرشار . نگاهش دگرگون کننده ، خروشش دریاسان ، و فریادش همه گیر " .
حضرت مهدی صاحب علم و حکمت بسیار است و دارنده ذخایر پیامبران است . وی
نهمین امام است از نسل امام حسین ( ع ) اکنون از نظرها غایب است . ولی مطلق
و خاتم اولیاء و وصی اوصیاء و قائد جهانی و انقلابی اکبر است . چون ظاهر
شود ، به کعبه تکیه کند ، و پرچم پیامبر ( ص ) را در دست گیرد و دین خدا را
زنده و احکام خدا را در سراسر گیتی جاری کند . و جهان را پر از عدل و داد و
مهربانی کند . حضرت مهدی ( ع ) در برابر خداوند و جلال خداوند فروتن است .
خدا و عظمت خدا در وجود او متجلی است و همه هستی او را فراگرفته است .
مهدی ( ع ) عادل است و خجسته و پاکیزه . ذره ای از حق را فرو نگذارد .
خداوند دین اسلام را به دست او عزیز گرداند . در حکومت او ، به
احدی ناراحتی نرسد مگر آنجا که حد خدایی جاری گردد . مهدی ( ع ) حق هر
حقداری را بگیرد و به او بدهد . حتی اگر حق کسی زیر دندان دیگری باشد ،
از زیر دندان انسان بسیار متجاوز و غاصب بیرون کشد و به صاحب حق باز گرداند
. به هنگام حکومت مهدی ( ع ) حکومت جباران و مستکبران ، و نفوذ سیاسی
منافقان و خائنان ، نابود گردد . شهر مکه - قبله مسلمین - مرکز حکومت
انقلابی مهدی شود . نخستین افراد قیام او ، در آن شهر گرد آیند و در آنجا
به او بپیوندند ... برخی به او بگروند ، با دیگران جنگ کند ، و هیچ صاحب
قدرتی و صاحب مرامی ، باقی نماند و دیگر هیچ سیاستی و حکومتی ، جز حکومت
حقه و سیاست عادله قرآنی ، در جهان جریان نیابد . آری ، چون مهدی ( ع )
قیام کند زمینی نماند ، مگر آنکه در آنجا گلبانگ محمدی : اشهد ان لا اله
الا الله ، و اشهد ان محمدا رسول الله ، بلند گردد . در زمان حکومت مهدی ( ع
) به همه مردم ، حکمت و علم بیاموزند ، تا آنجا که زنان در خانه ها با
کتاب خدا و سنت پیامبر ( ص ) قضاوت کنند . در آن روزگار ، قدرت عقلی توده
ها تمرکز یابد . مهدی ( ع ) با تایید الهی ، خردهای مردمان را به کمال
رساند و فرزانگی در همگان پدید آورد ... . مهدی ( ع ) فریاد رسی است که
خداوند او را بفرستد تا به فریاد مردم عالم برسد . در روزگار او همگان به
رفاه و آسایش و وفور نعمتی بیمانند دست یابند . حتی چهارپایان فراوان
گردند و با دیگر جانوران ، خوش و آسوده باشند . زمین گیاهان بسیار رویاند
آب نهرها فراوان شود ، گنجها و دفینه های زمین و دیگر معادن استخراج گردد .
در زمان مهدی ( ع ) آتش فتنه ها و آشوبها بیفسرد ، رسم ستم و شبیخون و
غارتگری برافتد و جنگها از میان برود . در جهان جای ویرانی نماند ، مگر
آنکه مهدی ( ع ) آنجا را آباد سازد . در قضاوتها و احکام مهدی ( ع ) و در
حکومت وی ، سر سوزنی ظلم و بیداد بر کسی نرود و رنجی بر دلی ننشیند .
مهدی ، عدالت را ، همچنان که سرما و گرما وارد خانه ها شود ، وارد خانه
های مردمان کند و دادگری او همه جا را بگیرد .
شمشیر حضرت مهدی ( ع )
شمشیر
مهدی ، سیف الله و سیف الله المنتقم است . شمشیری است خدائی ، شمشیری است
انتقام گیرنده از ستمگران و مستکبران . شمشیر مهدی شمشیر انتقام از همه
جانیان در طول تاریخ است . درندگان متمدن آدمکش را می کشد ، اما بر سر
ضعیفان و مستضعفان رحمت می بارد و آنها را می نوازد . روزگار موعظه و نصیحت
در زمان او دیگر نیست . پیامبران و امامان و اولیاء حق آمدند و آنچه لازمه
پند دادن بود بجای آوردند . بسیاری از مردم نشنیدند و راه باطل خود را
رفتند و حتی اولیاء حق را زهر خوراندند و کشتند . اما در زمان حضرت مهدی
باید از آنها انتقام گرفته شود . مهدی ( ع ) آن قدر از ستمگران را بکشد که
بعضی گویند : این مرد از آل محمد ( ص ) نیست . اما او از آل محمد ( ص ) است
یعنی از آل حق ، آل عدالت ، آل عصمت و آل انسانیت است . از روایات شگفت
انگیزی که در مورد حضرت مهدی ( ع ) آمده است ، خبری است که از حضرت امام
محمد باقر ( ع ) نقل شده و مربوط است به 1290سال قبل . در این روایت حضرت
باقر ( ع ) می گویند : " مهدی ، بر مرکبهای پر صدایی ، که آتش و نور در
آنها تعبیه شده است ، سوار می شود و به آسمانها ، همه آسمانها سفر می کند "
. و نیز در روایت امام محمد باقر ( ع ) گفته شده است که بیشتر آسمانها ،
آباد و محل سکونت است . البته این آسمان شناسی اسلامی ، که از مکتب ائمه
طاهرین ( ع ) استفاده می شود ، ربطی به آسمان شناسی یونانی و هیئت
بطلمیوسی ندارد ... و هر چه در آسمان شناسی یونانی ، محدود بودن فلک ها و
آسمانها و ستارگان مطرح است ، در آسمان شناسی اسلامی ، سخن از وسعت و ابعاد
بزرگ است و ستارگان بیشمار و قمرها و منظومه های فراوان . و گفتن چنین
مطالبی از طرف پیامبر اکرم ( ص ) و امام باقر ( ع ) جز از راه ارتباط با
عالم غیب و علم خدائی امکان نداشته است .
غیبت کوتاه مدت یا غیبت صغری
مدت
غیبت صغری بیش از هفتاد سال بطول نینجامید ( از سال 260ه. تا سال 329ه. )
که در این مدت نایبان خاص ، به محضر حضرت مهدی ( ع ) می رسیدند ، و پاسخ
نامه ها سؤوالات را به مردم می رساندند . نایبان خاص که افتخار رسیدن به
محضر امام ( ع ) را داشته اند ، چهار تن می باشند که به " نواب خاص " یا "
نایبان ویژه " معروفند . 1 - نخستین نایب خاص مهدی ( ع ) عثمان بن سعید
اسدی است . که ظاهرا بعد از سال 260هجری وفات کرد ، و در بغداد به خاک
سپرده شد . عثمان بن سعید از یاران و شاگردان مورد اعتماد امام دهم و امام
یازدهم بود و خود در زیر سایه امامت پرورش یافته بود . 2 - محمد بن عثمان :
دومین سفیر و نایب امام ( ع ) محمد بن عثمان بن سعید فرزند عثمان بن سعید
است که در سال 305هجری وفات کرد و در بغداد بخاک سپرده شد . نیابت و سفارت
محمد بن سعید نزدیک چهل سال بطول انجامید . 3 - حسین بن روح نوبختی : سومین
سفیر ، حسین بن روح نوبختی بود که در سال 326 هجری فوت کرد . 4 - علی بن
محمد سمری : چهارمین سفیر و نایب امام حجه بن الحسن ( ع ) است که در سال
329هجری قمری در گذشت و در بغداد دفن شد . مدفن وی نزدیک آرامگاه عالم و
محدث بزرگ ثقه الاسلام محمد بن یعقوب کلینی است . همین بزرگان و عالمان و
روحانیون برجسته و پرهیزگار و زاهد و آگاه در دوره غیبت صغری واسطه ارتباط
مردم با امام غایب و حل مشکلات آنها بوسیله حضرت مهدی ( ع ) بودند .
غیبت دراز مدت یا غیبت کبری و نیابت عامه
این
دوره بعد از زمان غیبت صغری آغاز شد ، و تاکنون ادامه دارد .این مدت دوران
امتحان و سنجش ایمان و عمل مردم است . در زمان نیابت عامه ، امام ( ع )
ضابطه و قاعده ای به دست داده است تا در هر عصر ، فرد شاخصی که آن ضابطه و
قاعده ، در همه ابعاد بر او صدق کند ، نایب عام امام ( ع ) باشد و به
نیابت از سوی امام ، ولی جامعه باشد در امر دین و دنیا . بنابراین ، در
هیچ دوره ای پیوند امام ( ع ) با مردم گسیخته نشده و نبوده است . اکنون نیز
، که دوران نیابت عامه است ، عالم بزرگی که دارای همه شرایط فقیه و
دانای دین بوده است و نیز شرایط رهبری را دارد ، در راس جامعه قرار می گیرد
و مردم به او مراجعه می کنند و او صاحب " ولایت شرعیه " است به نیابت از
حضرت مهدی ( ع ) . بنابراین ، اگر نایب امام ( ع ) در این دوره ، حکومتی را
درست و صالح نداند آن حکومت طاغوتی است ، زیرا رابطه ای با خدا و دین خدا و
امامت و نظارت شرعی اسلامی ندارد . بنابر راهنمایی امام زمان ( عجل الله
فرجه ) برای حفظ انتقال موجودیت تشیع و دین خدا ، باید همیشه عالم و
فقیهی در راس جامعه شیعه قرار گیرد که شایسته و اهل باشد ، و چون کسی - با
اعلمیت و اولویت - در راس جامعه دینی و اسلامی قرار گرفت باید مجتهدان و
علمای دیگر مقام او را پاس دارند ، و برای نگهداری وحدت اسلامی و تمرکز
قدرت دینی او را کمک رسانند ، تا قدرتهای فاسد نتوانند آن را متلاشی و
متزلزل کنند . گر چه دوری ما از پناهگاه مظلومان و محرومان و مشتاقان -
حضرت مهدی ( ع ) - بسیار درد آور است ، ولی بهر حال - در این دوره آزمایش -
اعتقاد ما اینست که حضرت مهدی ( ع ) به قدرت خدا و حفظ او ، زنده است و
نهان از مردم جهان زندگی می کند ، روزی که " اقتضای تام " حاصل شود ، ظاهر
خواهد شد ، و ضمن انقلابی پر شور و حرکتی خونین و پردامنه ، بشریت مظلوم
را از چنگ ظالمان نجات خواهد داد ، و رسم توحید و آیین اسلامی را عزت
دوباره خواهد بخشید .
اعتقاد به مهدویت در دوره های گذشته
اعتقاد
به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجی در دینهای دیگر مانند : یهودی ،
زردشتی ، مسیحی و مدعیان نبوت عموما ، و دین مقدس اسلام ، خصوصا ، به عنوان
یک اصل مسلم مورد قبول همه بوده است .
اعتقاد به حضرت مهدی ( ع ) منحصر به شیعه نیست
عقیده
به ظهور حضرت مهدی ( ع ) فقط مربوطبه شیعیان و عالم تشیع نیست ، بلکه
بسیاری از مذاهب اهل سنت ( مالکی ، حنفی ، شافعی و حنبلی و ... ) به این
اصل اعتقاد دارند و دانشمندان آنها ، این موضوع را در کتابهای فراوان خود
آورده اند و احادیث پیغمبر ( ص ) را درباره مهدی ( ع ) از حدیثهای متواتر و
صحیح می دانند .
قرآن و حضرت مهدی ( ع )
در
قرآن کریم درباره حضرت مهدی و ظهور منجی در آخر الزمان و حکومت صالحان و
پیروزی نیکان بر ستمگران آیاتی آمده است از جمله : " ما در زبور داوود ، پس
از ذکر ( = تورات ) نوشته ایم که سرانجام ، زمین را بندگان شایسته ما
میراث برند و صاحب شوند " . حضرت امام محمد باقر ( ع ) درباره " بندگان
شایسته " فرموده است : منظور اصحاب حضرت مهدی در آخر الزمان هستند . و نیز :
" ما می خواهیم تا به مستضعفان زمین نیکی کنیم ، یعنی : آنان را پیشوایان
سازیم و میراث بران زمین " . بسم الله الرحمن الرحیم . انا انزلناه فی لیله
القدر ... ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم . تو شب قدر را چگونه شبی می
دانی ؟ شب قدر از هزار ماه بهتر است . در آن شب ، فرشتگان و روح ( جبرئیل )
به اذن خدا ، همه فرمانها و سرنوشتها را فرود می آورند . آن شب ، تا سپیده
دمان ، همه سلام است و سلامت . چنانکه از آیه های " سوره قدر "
بروشنی فهمیده می شود ، در هر سال شبی هست که از هزار ماه به ارزش و فضیلت
برتر است . آنچه از احادیثی که در تفسیر این سوره ، و تفسیر آیات آغاز
سوره دخان فهمیده می شود ، این است که فرشتگان ، در شب قدر ، مقدرات یکساله
را به نزد " ولی مطلق زمان " می آورند و به او تسلیم می دارند . در روزگار
پیامبر اکرم ( ص ) محل فرشتگان در شب قدر ، آستان مصطفی ( ع ) بوده است .
هنگامی که در شناخت قرآنی ، به این نتیجه می رسیم که " شب قدر " در هر سال
هست ، باید توجه کنیم پس " صاحب شب قدر " نیز باید همیشه وجود داشته باشد و
گرنه فرشتگان بر چه کسی فرود آیند ؟ پس چنانکه " قرآن کریم " تا قیامت هست
و " حجت " است ، صاحب شب قدر هست و همو " حجت " است . " حجت " خدا در این
زمان جز حضرت ولی عصر ( ع ) کسی نیست . چندانکه حضرت رضا علیه السلام می
فرماید : " امام ، امانتدار خداست در زمین ، و حجت خداست در میان مردمان ، و
خلیفه خداست در آبادیها و سرزمینها ... " . فیلسوف معروف و متکلم بزرگ و
ریاضی دان مشهور اسلامی ، خواجه نصیرالدین طوسی می گوید : " در نزد
خردمندان روشن است که لطف الهی منحصر است در تعیین امام ( ع ) و وجود امام
به خودی خود لطف است از سوی خداوند ، و تصرف او در امور لطفی است دیگر . و
غیبت او ، مربوطبه خود ماست . "
طول عمر امام زمان ( ع )
درازی عمر
امام ( ع ) با در نظر گرفتن عمرهای درازی که قرآن بدانها گواهی می دهد ، و
در کتابهای تاریخی نیز افراد معمر ( دارای عمر دراز ) زیاد بوده اند ، و
در گذشته و حال نیز چنین کسانی بوده و هستند ، عمر زیاد حضرت مهدی ( ع )
به هیچ دلیلی محال نیست ، بلکه از نظر عقلی و دید وسیع علمی و امکان واقع
شدن بهیچ صورت بعید نیست . از اینها گذشته اگر از نظر قدرت الهی ، بدان نظر
کنیم ، امری ناممکن نیست . در برابر قدرت خدا - که بر هر چیز تواناست -
عمرهایی مانند عمر حضرت نوح ( ع ) و عمر بیشتر از آن حضرت و یا کمتر از آن
کاملا امکان دارد. برای خدای قدیر و حکیم ، کوچک و بزرگ ، کم و بسیار ،
همه و همه مساوی است . بنابراین حکمت کامل و بالغ او ، تا هر موقع اقتضا
کند بنده خود را در نهایت سلامت زنده نگاه می دارد . پس طبق حکمت الهی ،
امام دوازدهم ، مهدی موعود ( ع ) باید از انظار غایب باشد و سالها زنده
بماند و راز دار جهان و واسطه فیض برای جهانیان باشد تا هر وقت خدا اراده
کند ظاهر گردد ، و عالم را پس از آنکه از ظلم و جور پر شده ، از قسط و عدل
پر کند .