انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

فضیلت شب نیمه شعبان

امام زمان عج

نیمه شعبان در اذهان شیعیان و محبّان اهل‌بیت علیهم‏السّلام، به عنوان روز میلاد نجات بخش موعود معنا و مفهوم مى‏یابد. روز میلاد بزرگ مردى که انسانیت، ظهور او را به انتظار نشسته و عدالت براى پاى‏بوس قدمش لحظه‏شمارى مى‏کند.

نیمه شعبان اگر چه شرافتش را وامدار مولود خجسته‏اى است که در این روز زمین را با قدوم خویش متبرّک ساخته است، اما همه عظمت آن در این خلاصه نشده و در تقویم عبادى اهل ایمان نیز از جایگاه و مرتبه والایى برخوردار است.

در روایاتى که از طریق شیعه و اهل تسنّن نقل شده فضیلت‌هاى بسیارى براى عبادت و راز و نیاز در شب و روز خجسته نیمه شعبان بر شمرده شده است و این خود تمثیل زیبایى است از این موضوع که براى رسیدن به صبح وصال موعود باید شب وصل با خدا را پشت سر گذاشت، و تا زمانى که منتظر، عمر خویش را در طریق کسب صلاح طى نکند نمى‏تواند شاهد ظهور مصلح موعود باشد.

با توجه به اهمیّت فراوانى که روایات به شب نیمه شعبان داده شده و حتّى آن را هم پایه شب قدر شمرده‏اند، در این مجال برخى از روایت‌هایى را که در بیان مقام و منزلت این شب روحانى وارد شده‏اند مورد بررسى قرار مى‏دهیم. باشد تا خداوند ما را به عظمت این شب مقدس واقف گرداند و توفیق بهره‏بردارى از برکات آن را عطا فرماید:

از پیامبر اکرم صلّى ‏الله‏ علیه ‏و آله در این زمینه روایت‌هاى بسیارى نقل شده که یکى از آنها به این شرح است:

شب نیمه شعبان در خواب بودم که جبرییل به بالین من آمد و گفت: اى محمد! چگونه در این شب خوابیده‏اى؟ پرسیدم: اى جبرییل! مگر امشب چه شبى است؟ گفت: شب نیمه شعبان است. برخیز اى محمّد! پس مرا از جایم بلند کرد و به سوى بقیع برد، در آن حال گفت: سرت را بلند کن! امشب درهاى آسمان گشوده مى‏شوند، درهاى رحمت باز مى‏گردند و همه درهاى خوشنودى، آمرزش، بخشش، بازگشت، روزى، نیکى و بخشایش نیز گشوده مى‏شوند. خداوند در این شب به تعداد موها و پشم‌هاى چهارپایان (بندگانش را از آتش جهنم) آزاد مى‏کند. امشب خداوند زمان‌هاى مرگ را ثبت و روزی‌هاى یک سال را تقسیم مى‏کند و همه آنچه را که در طول سال واقع مى‏شود نازل مى‏سازد. اى محمد! هر کس امشب را با منزّه داشتن خداوند (تسبیح)، ذکر یگانگى او (تهلیل)، یاد بزرگى او (تکبیر)، راز و نیاز با او (دعا)، نماز، خواندن قرآن، نمازهاى مستحب (تطوع) و آمرزش خواهى (استغفار) صبح کند، بهشت جایگاه و منزل او خواهد بود و خداوند همه آنچه را که پیش از این انجام داده و یا بعد از این انجام مى‏دهد، خواهد بخشید... .(1)

یکى از همسران پیامبر اکرم صلّى ‏الله ‏علیه ‏و آله حالات ایشان را در شب نیمه شعبان چنین بیان مى‏کند:

در یکى از شب‌ها ناگهان متوجه شدم که پیامبر خدا بستر خود را ترک کرده است، به جستجوى ایشان پرداختم، امّا به ناگاه دیدم که حضرتش مانند جامه‏اى که بر زمین افتاده باشد به سجده رفته و چنین راز و نیاز مى‏کند:

«أصبحت إلیک فقیرا خائفا مستجیرا فلا تبدّل اسمى و لا تغیِّر جسمى و لا تجهد بلائى و اغفرلى»؛

به سوى تو آمدم در حالى که تهیدست، ترسان و پناه جویم، پس نام برمگردان، جسم مرا تغییر مده، گرفتاریم را افزون مساز و از من در گذر.

آنگاه سر خود را بلند کرد و بار دیگر به سجده رفت و در آن حال شنیدم که مى‏فرمود:

«سجد لک سوادى و خیالى و امن بک فؤادى هذه یداى بما جنیت على نفسى یا عظیم ترجى لکلّ عظیم إغفرلى ذنبى العظیم فإنّه لایغفر العظیم إلّا العظیم»؛ سراپاى وجودم براى تو سجده کرده و قلبم به تو ایمان آورده است؛ این دو دست من با همه جنایتى که بر خود روا داشته‏ام، پس از بزرگى که براى هر کار بزرگى امیدها به سوى تو است؛ از گناهان بزرگ من درگذر، چرا که از گناهان بزرگ در نمى‏گذرد مگر پروردگار بزرگ.

بعد از اداى این کلمات سر خود را بلند کرده و براى سومین بار به سجده رفت و این جملات را بر زبان جارى ساخت:

«أعوذ برضاک من سخطک و أعوذ بمعافاتک من عقوبتک و أعوذ بک منک أنت کما اثنیت على نفسک و فوق ما یقول القائلون»؛ از خشم تو به خشنودیت پناه مى‏برم، از کیفر تو به بخشش تو پناهنده مى‏شود و از تو به سوى خودت پناه مى‏جویم، تو همان گونه‏اى که خود توصیف کرده‏اى و بالاتر از آنى که گویندگان مى‏گویند.

لحظاتى دیگر سر از سجده برداشت و دوباره به سجده رفت و در حالى که مى‏فرمود:

الّلهمّ إنّى أعوذ بنور وجهک الذى أشرقت له السموات و الأرض و قشّعت به الظلمات و صلح به أمر الأوّلین و الآخرین أن یحلّ علىّ غضبک أو ینزّل علىّ سخطک أعوذ بک من زوال نعمتک و فجاة نقمتک و تحویل عافیتک و جمیع سخطک، لک العتبى فى استطعت و لاحول و لاقوة إلّا بک»؛ خدایا به نور وجه تو که آسمان‌ها و زمین از آن روشن شده، تاریکی‌ها با آن از بین رفته و کار پیشینیان و آیندگان با آن اصلاح شده است پناه مى‏برم، از این که به خشم تو گرفتار شوم و یا دشمنى تو بر من نازل شود. پناه مى‏برم به تو از زوال نعمتت، نزول ناگهانى عذابت، دگرگونى سلامتى‏ات و همه آنچه که خشم تو را در پى دارد. خشنودى نسبت به آنچه من در توان دارم از آن توست و هیچ حرکت و نیروى نیست مگر به سبب تو.

چون این حال را از پیامبر دیدم او را رها کردم و شتابان به طرف خانه حرکت کرد. نفس‏نفس زنان به خانه رسیدم. وقتى پیامبر به خانه برگشتند و حال مرا دیدند گفتند: چه شده است که این چنین به نفس‏نفس افتاده‏اى؟

گفتم: اى رسول خدا من به دنبال شما آمده بودم، پس فرمود:

آیا مى‏دانى امشب چه شبى است؟! امشب شب نیمه سعبان است. در این شب اعمال ثبت مى‏گردند، روزی‌ها قسمت مى‏شوند، زمان‌هاى مرگ نوشته مى‏شوند و خدواند تعالى همه را مى‏بخشد مگر آنکه به خدا شرک ورزیده یا به قمار نشسته است. یا قطع رحم کرده یا بر خوردن شراب مداومت ورزیده یا بر انجام گناه اصرار ورزیده است... .(2)

پرسشى که با مطالعه روایت‌هاى بالا به ذهن خطور مى‏کند این است که چرا با این که در بسیارى از روایات تصریح شده که تعیین زمان مرگ مردمان و تقسیم روزى آنها در شب قدر و در ماه مبارک رمضان صورت مى‏گیرد، در دو روایت یاد شده شب نیمه شعبان به عنوان زمان تقدیر امور مزبور ذکر شده است؟

مرحوم سیّد بن طاووس (م 664 ق.) در پاسخ پرسش یاد شده مى‏گوید:

شاید مراد روایات مزبور این باشد که تعیین زمان مرگ و تقسیم‏روزى به صورتى که احتمال محو و اثبات آن وجود دارد، در شب نیمه شعبان صورت مى‏گیرد، اما تعیین حتمى زمان مرگ و یا تقسیم حتمى روزی‌ها در شب قدر انجام مى‏شود. و شاید مراد آنها این باشد که در شب نیمه شعبان امور مزبور در لوح محفوظ تعیین و تقسیم مى‏شوند، ولى تعیین و تقسیم آنها در میان بندگان در شب قدر واقع مى‏شود. این احتمال هم وجود دارد که تعیین و تقسیم امور یاد شده در شب قدر و شب نیمه شعبان صورت گیرد، به این معنا که در شب نیمه شعبان وعده به تعیین و تقسیم امور مزبور در شب قدر داده مى‏شود. به عبارت دیگر امورى که در شب قدر تعیین و تقسیم مى‏گردند، در شب نیمه شعبان به آنها وعده داده مى‏شود. همچنان که اگر پادشاهى در شب نیمه شعبان به شخصى وعده دهد که در شب قدر مالى را به او مى‏بخشد، در مورد هر دو شب این تعبیر صحیح خواهد بود که بگوییم مال در آن شب از آن حضرت چنین بخشیده شده است.(3)

کمیل بن زیاد از یاران امام على علیه‏السّلام چنین روایت مى‏کند که:

در مسجد بصره در نزد مولایم امیرالمؤمنین نشسته بودم و گروهى از یاران آن حضرت نیز حضور داشتند، در این میان یکى از ایشان پرسید: معناى این سخن خداوند که: «فیها یفرق کل أمر حکیم»(4) ؛ در آن شب هر امرى با حکمت معین و ممتاز مى‏گردد، چیست؟ حضرت فرمودند:

«قسم به کسى که جان على در دست اوست همه امور نیک و بدى که بر بندگان جارى مى‏شود، از شب نیمه شعبان تا پایان سال، در این شب تقسیم مى‏شود. هیچ بنده‏اى نیست که این شب را احیاء دارد و در آن دعاى خصر بخواند، مگر آن که دعاى او اجابت شود.» پس از آن که امام از ما جدا شد، شبانه به منزلش رفتم. امام پرسید: چه شده است اى کمیل؟ گفتم اى امیرمؤمنان آمده‏ام تا دعاى خصر را به من بیاموزى، فرمود:

بنشین اى کمیل! هنگامى که این دعا را حفظ کردى خدا را در هر شب جمعه، یا در هر ماه یک شب، یا یک بار در سال یا حداقل یک بار در طول عمرت، با آن بخوان، که خدا تو را یارى و کفایت مى‏کند و تو را روزى مى‏دهد، و از آمرزش او برخوردار مى‏شوى، اى کمیل! به خاطر زمان طولانى که تو با ما همراه بوده‏اى بر ما لازم است که درخواست تو را به بهترین شکل پاسخ دهیم، آنگاه دعا را چنین انشاء فرمود... (5)

شایان ذکر است که این دعا همان دعایى است که امروزه آن را با نام «دعاى کمیل» مى‏شناسیم.

امیرمؤمنان على علیه‏السّلام، در روایتى دیگر در فضیلت شب نیمه شعبان چنین مى‏گوید:

در شگفتم از کسى که چهار شب از سال را به بیهودگى بگذراند: شب عید فطر، شب عید قربان، شب نیمه شعبان و اولین شب از ماه رجب... .(6)

از امام صادق علیه‏السّلام روایت شده که پدر بزرگوارشان در پاسخ کسى که از فضیلت شب نیمه شعبان از ایشان پرسیده بود فرمودند:

این شب برترین شب‌ها بعد از شب قدر است، خداوند در این شب فضلش را بر بندگان جارى مى‏سازد و از منّت خویش گناهان آنان را مى‏بخشد، پس تلاش کنید که در این شب به خدا نزدیک شوید. همانا این شب، شبى است که خداوند به وجود خود سوگند یاد کرده که در آن درخواست کننده‏اى را، مادام که درخواست گناه نداشته باشد، از درگاه خود نراند. این شب، شبى است که خداوند آن را براى ما خاندان قرار داده است، همچنان که شب قدر را براى پیامبر ما قرار داده است. پس بر دعا و ثناى بر خداوند تعالى بکوشید، که هر کس در این شب صد مرتبه خداوند را تسبیح گوید، صد مرتبه حمدش را بر زبان جارى سازد، صد مرتبه زبان به تکبیرش گشاید و صد مرتبه ذکر یگانگى (لا اله الا اللّه) او را به زبان آورد، خداوند از سر فضل و احسانى که بر بندگانش دارد، همه گناهانى را که او انجام داده بیامرزد و درخواست‌هاى دنیوى و اخروى او را برآورده سازد، چه درخواست‌هایى که بر خداوند اظهار کرده و چه درخواست‌هایى که اظهار نکرده و خداوند با علم خود بر آنها واقف است... .(7)

آنچه ذکر شد بخشى از روایات فراوانى است که در فضیلت شب و روز نیمه شعبان وارد شده‏اند( 8) ، امّا باید دانست شرافت این شب خجسته، علاوه بر همه آنچه که بیان شد، به اعتبار مولود مبارکى است که در این شب قدم به عرصه خاک نهاده است. وجود مقدسى که سالها پیش از تولدش مژده میلاد او به مسلمانان داده شده بود و شاید همه عظمت این شب و تکریم و بزرگداشتى که در کلمات معصومان علیهم‏السّلام از آن شده است به خاطر وجود همین مولود مبارک باشد. چنانکه بزرگانى چون سیّد بن طاووس به این موضوع اشاره کرده و بر همگان لازم دانسته‏اند که در این شب خداى خویش را به سبب منّت بزرگى که با میلاد امام عصر علیه‏السّلام بر آنها نهاده سپاس گویند و تا آنجا که توان دارند شکر این نعمت الهى را به جاى آورند.(9)

در یکى از دعاهایى که در شب نیمه شعبان وارد شده است چنین میخوانیم:

اللّهم بحقّ لیلتنا هذه و مولودها و حجّتک و موعودها الّتى قرنتَ إلى فضلها فضلاً فتمّت کلمتک صدقا و عدلاً لامبدلّ لکلماتک... (10) ؛ بار خدایا تو را مى‏خوانیم به حق این شب و مولود آن، و به حق حجّتت و موعود این شب، که فضیلتى دیگر بر فضیلت آن افزودى و سخن تو از روى راستى و عدالت به حدّ کمال رسیده و هیچ کس را یاراى تبدیل و تغییر سخنان تو نیست.

مطابق روایت‌هاى بسیارى که شیعه و اهل تسنن آنها را نقل کرده‏اند میلاد خجسته امام عصر علیه‏السّلام، در شب نیمه شعبان سال 255 ق. واقع شده و باعث مزید فضیلت این شب مبارک گشته است.(11)

امیدواریم که خداوند به برکت مولود با عظمت شب نیمه شعبان به همه ما توفیق درک فضیلت‏هاى این شب خجسته را عطا فرماید و همه ما را از زمره یاوران و خدمتگزاران مولود این شب قرار دهد.

پى‏نوشت‌ها:

1 . ابن طاووس، على بن موسى، أقبال الأعمال، ص 212/ المجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج98، ص413.

2 . ابن طاووس، على بن موسى، همان، صص217-216.

3 . همان، ص214.

4 . سوره دخان (44) آیه 4. لازم به توضیح است که غالب مفسران آیه یاد شده را ناظر به شب قدر دانسته‏اند. ر.ک: الطباطبایى، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج18، ص130.

5 . ابن طاووس، على بن موسى، همان، ص220.

6 . المجلسى، محمدباقر، همان، ج94 ص87، ح12.

7 . ابن طاووس، على بن موسى، همان، ص209/ المجلسى، محمد باقر، همان، ج94، ص85، ح5؛ الصدوق، محمد بن على بن الحسین، همان ج2، ص424، ح1.

8 .براى مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: ابن طاووس، على بن موسى، همان، صص237-207؛ المجلسى، محمد باقر، همان.

9 . ابن طاووس، على بن موسى، همان، ص218.

10.همان، ص219.

11.ر.ک: الکلینى، محمد بن یعقوب، الکافى، ج1، ص514/ الصدوق، محمد بن على بن الحسین، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص432/ شبراوى، عبدالله بن محمد، الأتّحاف بحبّ الأشراف، ص179/ ابن صبّاغ المالکى، نورالدین على بن محمد، الفصول المهمّة فى معرفة الأئمّة، ص310.

منبع:

مجله موعود، شماره 47 

ویژه جشن میلاد امام زمان علیه السلام

نیمه شعبان

1) برخیز که منجی جهان می آید          آن حجت حق، امید جان می آید

    شد دامن نرگس از گلستان حسن       گلریز، که صاحب الزّمان  می آید

 2) وقتی تو بیایی، چشمانم به پیشواز تو خواهند آمد، و مهربانی را در نگاهت جست و جو خواهم کرد.

وقتی تو بیایی، داستان کهنه و خاک گرفته ی زندگی من زنده خواهد شد و قلبم در پناه دستان تو آرام خواهد گرفت.

 

 

 

مهدی جان! با آمدنت کابوس تیره من نورانی خواهد شد، و زمین دیگر سرد و خاموش نخواهد بود، دیگر کسی غمی نخواهد داشت. آنگاه، آسمان را خواهم شکافت، تا اوج خواهم شتافت و به اوج خواهم رفت، به اوج خورشید که پُر از گرما و نور است که تو مهربانترینی ای منجی عالم!

 

3) مولای عزیزم! ای پدر مهربانم!

بی تو خورشید در افق های غم فرو می رود،بی تو یاس ها شکفتن نمی دانند،بی تو تابوت آرزوها بر شانه ی  لحظه ها سنگینی می کند. بی تو خستگان قدومت می میرند. بی تو گلهای نرگس عطر پریشانی و زمزمه زندانی می دهند.

حال اگر تو بیایی...

از طلوع تا غروب، از شفق تا فلق، دسته دسته آیه های نور خواهند بود. شکوفه و گل و سرور خواهند بود. اگر تو بیایی! تمام واژه ها صبور خواهند بود، نرگس های دشت می رویند، اشک غم بر چهره ماتم می میرد و رنگ شادی می گیرد. اینک سرود شادمانی بخوانید که مولا می آید، آقا می آید، آقا       می آید،

اَلّهُمَّ عَجِّل لِوَلیکَ الفَرَج

4)امشب حدیث عشق خود را فاش می گویم، تا آسمان پولک نشان، چشمک زنان، بر قدسیان بارانی از عطر شقایق ها بریزد. امشب نیمه شعبان، یک تکه از انوار یزدان، یک گوشه از عرش الهی، فرش زمین را پر از نور خدا کرد. از شادیش خندید شبنم، یاس سپید ما زهراسلام الله علیها  این بار از گل نرگس، گل پاکی، گل سرشار از عطر حقیقت، هدیه ای می خواست. نوید شادمانی، بانگ آزادی، خروش عدل، گلبانگ رهایی را طلب می کرد. گل نرگس پذیرا شد  چشم عالم پر از عشق و تمنا شد. بلورین یادگار فاطمه سلام الله علیها  از دامن نرگس، جهانی را گلستان کرد:

بگو با آن که می گوید به یک گل کی بهار آید            گل نرگس، جهانی را گلستان می کند امشب

 5)   دل سراپرده محبت اوست           دیده   آئینه   دار   طلعت     اوست

      بی وجودش مباد گوشه دل         زان که این گوشه جای خلوت اوست

     بوسه باران کنم قدومش را           زان که چشمم به راه مقدم  اوست

 6) آنک ای مسیح موعود خستگان، ای آنکه گفته اند وقتی می آیی، دستی بر مغزها می کشی، مغزهای خشکیده و تاریک، نورانی می شود. دستی بر چشمها می گذاری، از بینایی و بصیرت پر می شود. دستی بر گوشها می کشی، تا شایسته شنیدن سروش الهی و سخن حق شود و دستی بر دلها می کشی تا از بصیرت و عشق الهی مالامال از نور گردد.

 

7) خوشا آن روزگار وصل، خوشا آن لحظه ی موعود، خوشا آن قامت رعنای ایمان، ترجمان وحی، کنار کعبه، خانه ی توحید، بیت ربّ، خوشا هنگام گردش گرد کعبه، همگام تو بودن، به گردت گشتن و با کعبه بودن، و دیدن پرچم پیروز مهدی (عج) را، تک سوار دشت پاکی را، حقیقت را مجسّم در کنار کعبه با بانگ خدا دیدن، خوشا از او شنیدن، چشیدن قطره قطره از زبان او...

 8) مهدی جان! ای پدر مهربانم!

هزار سپیدار در بوستان قلبمان تو را صدا می زنند، و هزار پرنده در آسمان اشتیاق، به کاشانه تو کوچ می کنند. لحظه ای به تبار تو چشم می دوزم: از آدم تا خاتم، چشم به راه تو بوده اند. از اولین امام تا یازدهمین رهبر، به ظهور تو نوید داده اند. رسالت ناتمام انبیا در انتظار توست تا آنها را به اتمام رسانی.

ای یوسف زمان!

بر چکاد البرز، نام تو رقم خورد و بر پیشانی خورشید نشان تو. ای از تبار پاکی، ای خورشید بی غروب، همخوانی انبیا در سرودی متوقف شد:

آینده در انتظار توست، ای مظهر غیب                            جهان در انتظار توست ای مظهر غیب

9) گوهر ما دیر زمانی است که خود منتظر است، در زندان غیبت دیر زمانی است گرفتار شده است. گوهری که در روز خورشید شرمنده اوست و مهتاب در شب، خجل از چهره اوست. این گوهر ما یوسف ثانی است که گرفتار شده است، سلطان زمین و آسمان است که گرفتار شده است. این گوهر ما عصاره پیغامبران است، گنج پنهان خدا روی زمین است، ای خدا نهان نما این گوهر ما، مهدی فاطمه سلام ا... علیها را. ای خدا می دانم رمز گرفتاری او گناه من

و ماست. چه کنم! رمز گرفتاری یارم گشتم. ای خدا! برسان مهدی فاطمه سلام ا... علیها را.

 10) ای مصلح جهانیان، ای جامع همه ی خوبی ها، مهدی جان! ای که ذوالفقار علی در دست داری و عصمت و دعای زهرای مرضیه سلام ا... علیها را، و صبر و بردباری امام حسن علیه السلام ، وشجاعت امام حسین علیه السلام ، و غیرت حضرت عباس علیه السلام ، و عبادت امام سجاد علیه السلام ، و علم امام باقر علیه السلام و صدق امام صادق علیه السلام ، و فرونشانی خشم امام کاظم علیه السلام ، و رضایت امام رضا علیه السلام ، و بخشش و جود علیه السلام امام جواد علیه السلام ، و هدایت و راهنمایی امام هادی علیه السلام ،  و هیبت و شکوه امام عسگری علیه السلام را به همراه داری. 

ای تکواژ دیار عشق! آنچه همه ی خوبان دارند تو تنها داری، بیا و خوبی ها را آکنده ساز و غم هجران را به پایان رسان.

 

11) سلام و درود بر تو ای منتظر به انتظار نشسته. از غربتت چه بگویم، چگونه بگویم که بی معرفتی خودم سبب غریبی توست. از انتظارت چگونه بنالم وقتی که تو در اصلاح من هستی، اما با این همه شرمساری باز می خوانمت، چرا که محبوب دیگری سراغ ندارم. تو همان پدر دلسوز و مهربانی، ما را دریاب! ای آقا و سرور ما، بدان اگرچه گاه از تو غافل می شوم، گرچه تو را گاه فراموش می کنم و گرچه با گناهانم قلب تو را به درد می آورم، به خودت، به کلام شیرینت و به چهره ی دلربایت که تو را دوست می داریم.

12) ای خورشید پنهان رخ بنمای و ای صبح صادق، از آفاق وجود، دمیدن آغاز کن، تلألو ستارگان، شعشعه ای از روی توست، انوار تابناکت را بر عرصه جهانیان بتابان. ای بهار روزگاران، ای دلدار، دل ما خراب است و دیده بی تاب، دور دار از ما خرابی و بی تابی را. ای طبیب، آینه دل به زنگار آلوده شد. کیمیایی کن! که علاج تویی. ای نوید امن و امان و ای آرامش جان، ای طلیعه شکوه و جلالت، ای اسوه ی سادات، ای قصر بلند آفرینش، ای منزلگه انس، ای باران، ببار که باران رحمت تو سوسن و خس نمی شناسد. ای پیک بهروزی، شام مرده ی ما را نسیمی، دل آزرده ی ما را نسیمی.

13) یا صاحب الزّمان

در خزان زندگی مقدم سبز تو را لاله افشان، نقل پاشان کرده ایم. ای مسافر، ای غریب، ای آفتاب، کوچه های شام غیبت، غارهای فصل حیرت گشته اند، جان خفته در ورای قرن ها صد مُهر غفلت خورده است، دست های خالی نسل فراق، پشت درها همچنان وامانده است. دستبند بندگی بر دست هاست، مرگ تدریجی به ما افتاده است. آنک ای آموزگار صبر و عشق، در پگاه روزی از این روزها، پرده را یک سو بزن، روح ها افسرده است، آرمان ها مرده است!

تک سوار دشت بیداری بیا                                              آفتاب صبح پیروزی بیا

14) امام زمان (عج) به ماه کاملی می ماند که زیبایی و روشنایی شبهای مهتابی از اوست. نور درخشانی است که در سرتاسر عالم پراکنده و پرتوافکن است. او چراغ هدایت است برای گمراهان و ناامیدان.

مهدی فاطمه (س) آب گوارایی است که تشنگان وادی دین و دیانت را سیراب می سازد. و ره جویان راه توحید و هدایت را به مقصد و منظور می رساند. نجات بخش انسان ها از مهلکه های نابود کننده است.

دوستی همدم و مهربان است، پدری دلسوز و دوستدار، برادری همراه و همتاست، پناه بی پناهان است. 

نشانه‌های ظهور قائم:

1- هر گاه دیدی حق بمیرد و طرفدارانش نابود شوند.
2- هر گاه دیدی که قرآن فرسوده شده و درست معنی نمی‌شود.
3- هر گاه دیدی دین هم‌چون ظرف توخالی و بی‌محتوا شده است.
4- هر گاه دیدی نوجوانان پسر همان کنند که زنان کنند.
5- هر گاه دیدی که شراب را آشکارا می‌آشامند و برای نوشیدن آن کنار هم می‌نشینند و از خداوند متعال نمی‌ترسند.
6- هر گاه دیدی اهل قرآن و دوستان آن‌ها خوارند.
7- هر گاه دیدی انسان به زبان می‌گوید و عمل نمی‌کند.
8- هر گاه دیدی که مؤمن، خوار و ذلیل شمرده شود.
9- هر گاه دیدی که بدعت و زنا آشکار شود.
10- هر گاه دیدی مردم به شهادت ناحق اعتماد کنند.
11- هر گاه دیدی راه نیک بسته و راه بد باز است.
12- هر گاه دیدی جرأت بر گناه آشکار شود و دیگر کسی برای انجام آن منتظر تاریکی شب نگردد.
13- هر گاه دیدی که والیان در قضاوت رشوه بگیرند.
14- هر گاه دیدی سوگندهای دروغ به خدا بسیار گردد.
15- هر گاه دیدی که ستم و تجاوز شایع شده است.
16- هر گاه دیدی که نمازخوان برای خودنمایی نماز می‌خواند.
17- هر گاه دیدی که انسان ثروت زیادی جمع کرده ولی از آغاز آن تا آخر زکاتش را نداده است.
18- هر گاه دیدی خرابی بیشتر از آبادی است.
19- هر گاه دیدی که دل‌های مردم سخت و دیدگانشان خشک و یاد خدا برایشان گران است.
20- هر گاه دیدی که خونریزی آسان گردد.
21- هر گاه دیدی که حج و جهاد برای خدا نیست.
22- هر گاه دیدی مسجدها طلاکاری شود.
23- هر گاه دیدی که حدود الهی تعطیل شود و طبق هوی.
24- هر گاه دیدی قدرتمندان غذای عمومی مردم را احتکار کنند.
25- هر گاه دیدی شراب‌خوار مست، پیش نماز مردم شود.
26- هر گاه دیدی که برای اذان و نماز مزد می‌گیرند.
27- هر گاه دیدی که سال به سال بدعت و بدی‌ها بیشتر شود.
28- هر گاه دیدی که طالب حلال، مذمّت و سرزنش می‌شود و طالب حرام ستایش و احترام می‌گردد.

منبع: کتاب حضرت مهدی (عج) فروغ تابان ولایت

پیامک میلاد امام زمان(ع)

www.Funpatugh.com

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره

و المستشهدین بین یدیه . . .

.

.

.

ای منتظران گنج نهان می آید / آرامش جان عاشقان می آید

بر بام سحر طلایه داران ظهور / گفتند که صاحب الزمان می آید . . .

میلاد آقا امام زمان بر همگان مبارک

.

.

.

سِرّی که فقط خدا از آن آگاه است / مهدی گل بی خزان آل الله است

ای منتظران حضرتش برخیزید / پیغام دوباره سحر در راه است . . .

.

.

.

قائم آل نور، یا مهدی / عطر سبز حضور، یا مهدی

تا همیشه صبور می مانیم / در هوای ظهور، یا مهدی

اینک که شده ولادتت ای جانا / جلوه نور به دنیا بنما یا مهدی

.

.

.

غیر از تو مرا دلبر و دلدار نباشد / دل نیست هر آندل که ترا یار نباشد

شادم که غم هجر توگردیده نصیبم / بهتر ز غم هجر تو غمخوار نباشد . . .

ولادت امام مهدی(عج) بر شما مبارک

.

.

.

بود محرابم ابروی تو ای دوست / نمازم جانب کوی تو ای دوست

اگر حبل المتین فرموده قرآن / نباشد غیر گیسوی تو ای دوست . . .

.

.

.

در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی / من ظهور لحظه ها را می شمارم تا بیایی

خاک لایق نیست تا به رویش پا گذاری / در مسیرت جان فشانم گل بکارم تا بیایی . . .

.

.

.

خواهی که در پناه کرامات سرمدی / ایمن شوی زفتنه و ایمن زهر بدی

لبریز کن زعطر گلِ نور سینه را / با ذکر سبز یک صلوات محمدی . . .

تعجیل در فرج آقا صلوات

.

.

.

آهوی رمیده ای که بر می گردی / پیغام سپیده ای که برمی گردی

گفتیم شبی سیاه از غم داریم / انگار شنیده ای که بر می گردی . . .

.

.

.

میلاد نور بر شما مبارک

خدایا ، درک دوران سبز ظهور دولت عشق را نصیب ما بگردان

آمین . . .

.

.

.

تفعل زدم نیمه ی شب به قرآن / کتابی که از وحی شیرازه دارد

برای دلم آیه ی صبر آمد / ولی نازنین ،صبر ، اندازه دارد . . .

(اللهم عجل لولیک الفرج)

.

.

.

این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم

سالها منتظر سیصد و اندی مردانیم آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم

اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید به گمانم که بنا نیست یارش باشیم . . .

.

.

.

دوست دارم که یک شب جمعه/ صبح گردد به رسم خوش عهدی

ناگهان بشنوم زسمت حجاز/ نغمه ی دلخوش انا المهدی

.

.

.

بی خبر از همه عالم زتو خواهم خبری یا فرج الله

دلخوشم گر زتو آید خبر مختصری یا فرج الله

.

.

.

روزی در برگه تقویم خواهند نگاشت

تعطیل رسمی – روز ظهور حضرت ولی‌عصر«ع»

ولادت امام مهدی(عج) بر شما مبارک

.

.

.

ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد / بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد

سوگند به هر چهارده آیه نور / سوگند به زخم های سرشار غرور

آخر شب سرد ما سحر می گردد / مهدی به میان شیعه برمی گردد

میلاد امام زمان (علیه السلام)

سیمای امام در قرآن

به کوشش: امین عظیمی

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیئًا وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ؛ خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده­اند وعده می­دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان­گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پا برجا و ریشه­دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل می­کند؛ آن­چنان­که تنها مرا می­پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت. و کسانی که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقانند». [نور: 55]

پیام­ها:

1. اسلام، دین آینده جهان است. آینده تاریخ، به سود مؤمنان و شکست سلطه کافران است. « وَعَدَ اللَّهُ ... لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ»

2. پیروزی نهایی اهل حقّ، یک سنت الهی است. « کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ».

3. هدف از پیروزی و حکومت اهل ایمان، استقرار دین الهی در زمین و رسیدن به توحید و امنیت کامل است. «لََیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ... لََیُبَدِّلَنَّهُم... لا یُشْرِکُونَ».[149]

«وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ؛ در «زبور» بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: «بندگان شایسته­ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد!». [انبیا: 105]

پیام­ها:

1. سنت الهی آن است که بندگان صالح، حاکم و وارث جهان باشند. «کَتَبنا».

2. پیشگویی­های قرآن قطعی است. «لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ»...

3. قرآن، از آینده تاریخ خبر می­دهد. «یرثُها»...

4. آینده از آن صالحان است. « یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ»

5. وراثت زمین و حکومت بر جهان دو شرط دارد: بندگی خداوند و انجام دادن اعمال صالح. « عِبَادِی الصَّالِحُونَ»[150] که هر دو در امام زمان به طور کامل وجود دارد.

«وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ؛ ما می­خواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم!». [قصص:5]

پیام­ها:

1. حکومت جهانی مستضعفین و حمایت از مظلومان تاریخ، اراده و خواست الهی است. «نُریدُ»

2. امامت، همچون بعثت، نعمت ویژه­ای است که خداوند بر مردم منت می­نهد. در مورد بعثت پیامبر می­فرماید: «لَقَد مَنَّ اللهُ عَلی المُِؤمنینَ إذ بَعَثَ فیهم رَسُولا» در اینجا می­فرماید: «نَمُنَّ ... نَجعَلَهُم أَئِمَّه».[151]

زلال وحی

به کوشش: رقیه ندیری

«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ؛ او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند؛ هرچند مشرکان خوش نداشته باشند». [توبه: 33]

امام صادق(ع) درباره آیه می­فرماید: به خدا قسم تأویل آن هنوز نیامده و نمی­آید تا زمانی که قائم خروج کند. پس هیچ کس کافر به خدای بزرگ و کافر به امام نمی­ماند؛ مگر این­که خروج او را دوست ندارند (و «قائم» نیز با آنها درگیر و زمین را از لوث وجود آنها پاک می­گرداند، به گونه­ای که اگر کافر یا مشرکی در شکم سنگی مخفی شود، آن سنگ می­گوید ای مؤمن! در شکم من کافری هست؛ مرا بشکن و او را به قتل برسان.

[محمد امینی گلستانی، سیمای جهان در عصر امام زمان، ج1، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ اول، 1385، ص 560].

« إِذَا تُتْلَى عَلَیهِ آیاتُنَا قَالَ أَسَاطِیرُ الأوَّلِینَ؛ چون آیات ما بر او خوانده شود، گوید: [اینها] افسانه­های پیشینیان است». [مطففین:13]

امام صادق (ع) در تفسیر آیه فرمود: قائم تکذیب می­شود؛ زمانی که به او گفته می­شود: ما تو را نمی‌شناسیم و تو از اولاد فاطمه نیستی؛ چنانکه به محمد(ص) گفتند.

[همان، ص 560]

« وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ؛ و قطعاً شما را به چیزی از [قبیل] ترس و گرسنگی و کاهشی در اموال و جان­ها و محصولات می­آزماییم و مژده ده شکیبا یاران» [بقره: 155]

ابوبصیر گوید: امام صادق(ع) فرمود: قبل از ظهور قائم، سالی خواهد آمد که مردم در آن سال دچار قحطی شده و از نگرانی مردن به شدت بیمناک خواهند شد. محمدبن مسلم نیز می­گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که گفت: خداوند مؤمنین را با ترس و وحشت از پادشاهان بنی فلان در آخر سلطنت آنان و گرسنگی بر اثر گرانی قیمت­ها می­آزماید و (کاستی در اموال) یعنی کساد داد وستد و کمبود بهره و سود. و (کاستی جان­ها) یعنی مرگم فراگیر و (و کاستی فراورده­ها) یعنی سود و بهره اندک محصولات به کمی غله و زراعت و برکات میوه­ها (و صابران را مژده بده) یعنی در این سختی­ها صبرکنندگان را به تعجیل خروج حضرت قائم بشارت ده.

[سیدجواد رضوی، سیمای حضرت مهدی(عج) در قرآن، انتشارات موعود اسلام، چاپ اول، پاییز 1382، صص 35ـ 37.]

«....وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِکِینَ کَآفَّةً کَمَا یقَاتِلُونَکُمْ کَآفَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ؛ ... و همگی با مشرکان بجنگید، چنان‌که آنان همگی با شما می­جنگند و بدانید که خدا با پرهیزکاران است». [توبه: 36]

علامه مجلسی در بحار از تفسیر عیاشی از زراره نقل نموده: از امام صادق(ع) نسبت به این آیه سؤال شد امام فرمود: معنای این آیه این است که با مشرکان بجنگید چنان­که آنها با شما می­جنگند و همه آن­ها را بکشید تا این­که مشرکی روی زمین نماند و تنها دین خدا حاکم باشد». سپس فرمود: هنوز تأویل این آیه ظاهر نشده است و چون قائم ما حضرت مهدی قیام نماید، کسانی که او را درک می­کنند تأویل آیه را خواهند دید و در آن زمان دین محمد(ص) عالم را احاطه خواهد نمود و مشرکی روی زمین نخواهد بود.[152]

یک جرعه آفتاب

امام صادق(ع): «أما لَو اَدرَکتُ ذلِکَ لاَستَبقَیتُ نَفسِی لِصاحِبِ هَذَا الاَمرِ؛ اگر من او را درک نمایم البته خودم را برای صاحب این امر نگه می­دارم»! [153]

حضرت علی(ع):

«اَوسَعُکُم کَهفاً وَ أَکثَرُکُم عِلماً وَ أَوصَلُکُم رَحماً. أللّهُمَّ فَاجعَل بَیعَهُ خُرُوجاً مِنَ الغُمَّهِ وَاجمَع بِهِ شَملُ الاُمَّه؛ او بزرگ­ترین پناهگاه برای پناهندگان است و دارای بیشترین علم شماست و بالاترین صله­ رحم را داراست. خدایا بیعت او را سبب بیرون آمدن امت از غم­ها قرار ده و با وجود او پراکندگی امت را گردآور». [154]

امام محمدباقر(ع):

«مِنََ الَمَحْتُومِ الَّذِی حَتَمُه اللهُ قِیامُ قائِمِنا، فَمَن شَکَ فِیهِ فِیما أَقُولُ لَقَی اللهَ وَ هُوَ بِهِ کافِرٌ؛ از حتمیاتی که خداوند وقوع آن را استوار نموده قیام قائم ماست پس هر کس در آنچه که درباره او می­گوییم شک کند خداوند را در حالی ملاقات می­کند که به او کافر شده است». [155]

امام رضا(ع):

«بِأَبی وَ أُمِّی سُمِّی جَدِّی وَ شَبِیهِی وَ شَبِیهِ مُوسَی بنِ عِمرانَ عَلَیهِ جُیوب‌ النور تَتَوَقَدَ بِشِعاعِ ضِیاءِ القُدسِ؛ پدر و مادرم فدای همنام جدم، شبیه من و موسی بن عمران باد. بر اوست لباس­های نور که با شعاع نور قدسی روشن می­گردد». [156]

امام حسین(ع):

«صاحِبُ هَذَا الاَمر ألطِّرِید الشَّرِیدُ المَوتُور؛ صاحب این امر، فراری، رانده شده و اوست که قصاص از قاتل کشته خود نگرفته است». [157]

حضرت صاحب­الزمان (عج):

«إِنَّهُ لَم یَکُن أَحَدٌ مِن آبائِی اِلّا وَقَعَ فِی عُنُقِهِ بَیعَةٌ لِطاغِیَهَ زمانِهِ وَ اِنِّی أَخرُجُ حِینَ اَخرَجَ وَ لابَیعَهَ لِاَحَدٍ مِنَ الطَّواغِیتِ فِی عُنُقِی؛ احدی از پدرانم نبود مگر اینکه بیعتی در گردن او از طاغوت­های زمانش بود؛ ولی من هنگامی که خروج کنم، بیعتی برای احدی از طاغوتیان بر ذمه­ من نخواهد بود». [158]

به کوشش: امین عظیمی

1. امام صادق(ع) فرمود: آن نوجوان (امام زمان) به ناچار غیبتی دارد... و او همان کسی است که مردم در ولادت او شک می­کنند . برخی می­گویند در رحم مادرش است و برخی می­گویند پدرش مرد و جانشینی از خود ندارد و برخی می­گویند او دو سال پیش از وفات پدرش به دنیا آمده است. زراره می­گوید: عرض کردم: اگر من آن زمان را درک کردم چه امر می­کنید؟ فرمود: خدا را با این دعا بخوان: «اللّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفسَکَ فإنَّکَ إن لَم تُُعَرِّفنِی نَفسَکَ لم اعرفکَ اللّهُمَّّ عَرِّفنِی نَبیِّکَ فَإنَّکَ إن لم تُُعَرِّفْنِی نَبیکَ لم اعرفهُ قطٌ اللهُمَّ عَرَّفنِی حُجَّتکَ فإنَّکَ إن لَم تُُعَرِّفْنی حُجَّتکَ ضَللتُ عَن دِینِی».[159]

2. از امام کاظم(ع) در اوصاف امام زمان(عج) نقل شده که فرمودند: ولادتش بر مردم مخفی خواهد بود و با نام صدا کردن آن حضرت بر ایشان جایز نیست تا زمانی که ظهور کند و زمین را از عدل و داد پر کند، آن‌گونه که از ظلم و جور پر شده است.[160]

3. یونس بن عبدالرحمن گوید: به محضر امام موسی بن جعفر(ع) رسیدم و عرض کردم: ای پسر رسول خدا(ص) آیا شما قائم به حق هستی. فرمود: من قائم به حق هستم و لکن قائمی که زمان را از دشمنان خدا پاک می­سازد و آن را از عدل پر می­کند آن‌گونه که از ظلم پر شده است، پنجمین فرد از نوادگان من است... خدا هر سختی را برای او آسان می­کند و گنج­های زمین را بر وی می­گشاید و هر دوری را برای او نزدیک می­کند و هر جبار ستمگر را به دستش از بین می­برد و هر شیطان متمرد را به دستش هلاک می­سازد.[161]

اشاره

نسب خورشید

رقیه ندیری

در ارشاد شیخ مفید آمده است که: ولادت امام زمان(عج) در شب نیمه شعبان سال 255 هجری قمری بوده است. پدر بزرگوارش امام حسن عسکری(ع) و مادرش، ملیکه دختر پادشاه روم است که او را در برخی روزها سوسن و در بعضی ایام، ریحانه می­گفتند. صیقل و نرجس نیز از نام­های او بوده و نسبتش به شمعون بن صفا وصی حضرت عیسی می­رسد. این مولود، هم­نام و هم­کنیه رسول خداست و القابی مثل بقیة­الله، بعر معطله، بلدالامین، برهان­الله، بقیة­الانبیا، محجه­الله، خاتم­الاوصیاء، صاحب­الغیبه و غایة­الطالبین دارد. طبرسی نوری در نجم الثاقب، 183 نام و لقب برای او می­شمارد و علت نام­گذاری هر یک را بیان می­کند.

حضرت مهدی(عج) از نظر خلقت، دقیقاً شبیه پیامبر بزرگ اسلام است و خصوصیات فردی او را می­توان چنین برشمرد: موعود ادیان آسمانی است؛ زمین را از عدل پر می­کند؛ در میان مردم با استفاده از علم امامت خود قضاوت می­نماید؛ علم را به کمال می­رساند؛ هیچ کس پس از او در زمین پادشاهی و زمام­داری نمی­کند؛ چرا که دولت او به قیامت ختم می­شود؛ دجال لعین را به قتل می­رساند؛ برای سپاهیانش در زمین دو رود از آب و شیر جاری می­شود و آنها با خود آب و آذوقه حمل نمی­کنند؛ زمین، گنج­هایش را برای او آشکار می‌کند؛ در زمان او عقل­های مردم کامل می­شود و از سرعت حرکت افلاک و اجرام آسمانی کاسته می­شود.

آن حضرت را غایب نامیده­اند؛ چون ظاهر نیست و غیبت به معنای حاضر نبودن، تهمتی نارواست؛ به دیگر سخن، معنای غیبت او نامرئی­بودن او نیست و نباید چنین پنداشته شود که حضرت در تمام مدت غیبت تا وقت ظهور، یک وجود نامرئی است و دیده نمی­شود؛ بلکه با استناد به روایات رسیده، امام در میان کوچه و بازار در رفت­و آمد است و در مجالس مؤمنان شرکت می­کند؛ ولی شناخته نمی­شود. نه اینکه به طور کامل از میان مردم خارج شده و از جامعه بریده است.

"

درباره زمینه ظهور که در چه شرایطی واقع خواهد شد سخن فراوان است و ما تنها به سه مورد اشاره می­کنیم:

1. این امر به خواست خداوند بستگی دارد.

2. هرگاه با گذشت زمان، استعداد و روحیات و اخلاقیات جوامع به گونه­ای ترقی یافت که شایستگی­ قبول و لیاقت پذیرش حضرت را داشته باشند، این امر اتفاق می­افتد.

3. تا زمانی­که روی زمین را فساد و ظلم فرا نگیرد و جوامع بشری در انحطاط فکری و در باتلاق شهوات فرو نرود هنوز زمینه ظهور فراهم نشده است و باید در انتظار چنین زمانی نشست.

گروهی بر روی نظریه سوم پافشاری می­کنند؛ اما اگر بنا باشد ظهور حضرت مهدی بسته به رهاساختن مردم و افراد بی­قید و بند باشد باید از امربه­معروف و نهی ­ازمنکر ـ که از ضروریات دین است ـ چشم پوشید و آیات و روایات بی‌شمار آن را از صفحات قرآن کریم و کتب معتبر مذهبی حذف کرد.

پس برای زمینه­سازی ظهور تنها راه منحصر آن نیست که این گروه تشخیص داده­اند و منظور از «یَمْلَأ الأرْضَ قِسْطاً وَ عَ‍دْلاً کَما مُلِئَتْ ظَلْماً وَ جُوراً» روند طبیعی جوامع بشری است.

منابع

1. طبرسی، النجم­الثاقب، چاپ دهم، انتشارات مسجد مقدس جمکران.

2. محمد امینی گلستانی، سیمای جهان در عصر امام زمان(عج)، انتشارات مسجد مقدس جمکران، ج 1.

گفتار مجری

خودیاوری­های اجتماعی

منتظران راستین، وظیفه دارند مراقب حال یکدیگر باشند و افزون بر اصلاح خویش، دراصلاح دیگران نیز بکوشند؛ زیرا برنامه عظیم و سنگینی که انتظارش را می­کشند، یک برنامه فردی نیست؛ بلکه کاملاً اجتماعی است. برنامه­ای است که تمام عناصر انقلاب باید در آن شرکت جویند و کوشش­ها و تلاش‌ها باید هماهنگ شود و عمق و وسعت این هماهنگی، باید به عظمت همان برنامه انقلاب جهانی باشد که انتظار آن را دارند.[162]

ابعاد مختلف انتظار

انتظار، به معنی قانع نشدن به وضع موجود است. «انتظار داریم» یعنی هر چه خیر و عمل خوب انجام دادیم و به وجود آمد، کم و غیرکافی است. منتظریم تا ظرفیت نیکی عالم پر شود. یک بعد دیگر انتظار، دل‌گرمی مؤمنین به آینده است. انتظار مؤمن یعنی اینکه تفکر الهی، این اندیشه روشن که وحی به مردم عرضه کرده است، یک روز سراسر زندگی بشر را فرا خواهد گرفت. یک بعد دیگر انتظار، امیدبخشی و حفظ جامعه از گرایش به یأس و پوچ­گرایی است. [163]

مهدویت در شعر شاعران

مسئله مهدویت از صدر اسلام، امری رایج و مورد توجه بوده؛ به گونه­ای که در هر دوره­ای، منتظر ظهور مهدی موعود بوده­اند. شاعران نیز در اشعار خود به آن اشاره می‌کردند؛ برای مثال، کُمیت، شاعر مبارز و نستوه شیعی، متوفای 126 هـ . ق در محضر امام باقر(ع) شعری درباره امام موعود قرائت کرد و از زمان قیام آن حضرت پرسید یا اسماعیل حمیری متوفای 173 هـ .ق پس از تشرف به خدمت امام صادق(ع) و هدایت یافتن به دست آن حضرت، قصیده­ای طولانی سرود که از میان آن می‌توان به ابیات زیر اشاره کرد.

وأشهِدُ رَبّی أَنَّ قَولَکَ حجهٌ

عَلَی الخَلقِ طُرّ اً مِن مُطیعِ و مُذنبٍ

بِأَنَّ وَلِی الاَمرِ وَ القائِمِ الَّذِی

تَطلَعَ نفسی نَحوَهُ بِتَطرُّبٍ

همچنین دعبل خُزاعی، شاعر توانای قرن سوم هجری قصیده­ای را درباره امام زمان(عج) نزد امام رضا(ع) قرائت کرده است و امام رضا(ع) درباره این قصیده فرمودهاند: «این اشعار را روح­القدس بر زبان تو جاری ساخت».

چراغ راه

" قانع شدن به وضع موجود و تلاش فزاینده و مستمر در انجام اعمال نیک و خیر، یک بعد از انتظار است.

" هر جا که خدا هست، امام زمان نیز حاضر است. آیت­الله حسن­زاده آملی]

" اگر مهدی موعود را از این جهت دوست می­داریم که بیاید و جهانمان را آباد نماید و نعمت­هایمان را فزونی بخشد، ما دوستدار آبادانی و نعمتیم، نه دوستدار ولایت و امامت! اگر به او عشق می‌ورزیم از آن جهت که در پرتو ظهورش علم و حکمت و پیشرفت­های معنوی را به راحتی دریابیم، ما راحت­طلبیم نه مهدی­طلب!

"

امام زمان(عج) در میان ما حاضر است و در میان ما زندگی می­کند. او ما را می­بیند؛ ولی ما از دیدنش محرومیم. این ماییم که قلب و روحمان از بار گناهان پوشیده شده و قادر نیستیم وجود مبارکش را درک کنیم.

"

یاران او نیز که در رکابش سر و جان می­بازند، ویژگی­های خود او را دارند؛ مهربان بر مؤمنان، سخت­گیر بر کافران و منافقان، عدالت­گستر، ساده­زیست، پرتلاش، جوان­دل، زاهدان شب و شیران روز و آهنین اراده و قوی دل هستند.

"

آرمان قیام و انقلاب مهدی(عج)، یک فلسفه بزرگ اجتماعی اسلامی است . این آرمان بزرگ، گذشته از این که الهام­بخش ایده و راه­گشای به سوی آینده است، آیینه بسیار مناسبی است برای شناخت آرمان­های اسلامی.

" ظهور مهدی موعود، تحقق­بخش وعده­ای است که خداوند متعال از قدیم­ترین زمان­ها در کتب آسمانی به صالحان و متقیان داده است که زمین از آنِ آنان است و پایان، تنها به متقیان تعلق دارد. [شهید مطهری]

زلال قلم/نوزاد نرجس

رقیه ندیری

از همان «بسم­ الله الرحمن الرحیم، انّا انزلناهُ فی لیلة القدر»، صدایش با صدایم همراه شد که دنیایی بود و نبود از دنیا، نبود و بود. حیرت به جانم چنگ انداخت. آری، باید بگویم که از قدرت الهی شگفت‌زده شده بودم؛ یعنی از همان ابتدای شب که دعوت شده بودم برای صرف افطار و شنیده بودم از ولادت فرزندی در نیمه­های شب و پرسیده بودم نام مادرش را و گفته بود نرجس.

حوادث آن شب، خواب و خیال بود و نبود. طول شب را چند بار برخاسته بودم تا به آن وعده بزرگ برسم؛ ولی بانوی خانه، نرجس، ملیکه سال­های پیش و سوسن روزهای خاص، آرام پلک بر هم نهاده بود و انگار نه انگار.

باز هم شک و تردید گریبانم را گرفته بود که بانو برخاست و قامت نافله بست و بعد هم آن درد با شکوه او را فرا گرفت و سپس «بسم­ الله­ الرحمن الرحیم، انّا انزلناهُ فی لیلة القدر» و آن صدای لاهوتی نوزاد که از بطن نرجس می­آمد؛ شب قدری این چنین سرشار ندیده بودم. بانو دستم را به شدت می‌فشرد و به خود می­پیچید و من هنوز منتظر بودم. پلک نمی­توانستم بزنم. سخن نمی­شد بگویم. فقط چشم دوخته بودم به نرجس، که ناگهان با پرده­ای از نور از من جدایش کردند.

هراسان دویدم و بهتم را به اتاق دیگر رساندم و شنیدم که: «بازگرد، نرجس همان‌جاست که ناپدید شد». و نرجس بود. با نوزادی که سر بر سجده داشت و بر بازوی راستش حق آمده و باطل رفته بود. گواهی می­داد به یگانگی خدا و پیامبری جدش و امامت پدرانش. از زمین برداشتمش؛ او را که در خواب و خیال نبود؛ او را که در اعجاز پیچیده بودندش؛ او را که پدرش برای دیدن می­خواست و او با اجازه پدرش سخن گفت: «وَ نُرِیدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ استُضعِفُوا فِی الأَرضَ وَ نَجعَلَهُم أَئِمَّهً وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثینَ».

صدای پای مهربان تو

رزیتا نعمتی

به دنیا که آمدی، فرشتگان با کوله­باری از تغزّل، به پای­بوسی تو آمدند تا صهبای عشق را از نام تو بنوشند. اکنون نمی­دانم تولد دوباه تو را در کدامین خطّ سرخ افق نظاره خواهیم کرد.

ای چراغ فاتح شب­های زمین! همین نیمه شعبان، حلول تو را چشم­انتظاریم که این روزها، دقیقه‌هایمان گوش به زنگ صدای پای مهربان توست یا اباصالح!

نسیم زنده صبح

ای نسیم زنده صبح! در قفس جدایی از تو، تنها یک بال با آسمانت فاصله داریم؛ بیا که آسمان روشن پروازهایمان، همچون فریادهای معطل­مانده در گلو، آماده دیدار توست. ای روشنای مشرق توحید! خجستگی میلادت را به لحظه میعادت پیوند بزن و چون بارقه شهاب، فضای دل‌تنگی ما را چراغان کن.

بیا و صحن سبز حضورت را مصلّای نماز صبح دیدارت کن.

ای صاحب دقیقه­های انتظار!

«مژده وصل تو کو؟ کز سر جان برخیزم

طایر قدسم و از هر دو جهان برخیزم

یارب از ابر هدایت برسان بارانی

پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم»[164]

"

کی می­رسی و می­دهی از خود نجاتم؟

تو پیغام سبزی از جانب بالایی که بشارتِ رسیدنت، تمام دردهای ناگفته را مرهم است. امروز که شوق میلاد تو با اشک فراقت درآمیخته است، شمع انگشتانمان را با دعای فرجت افروخته­ایم تا شیرینی وصال را در رؤیای دیدارت بچشیم. دفتر دلواپسی زمین، نقطه­ای را می­جوید تا بر سرِ خط، نام تو را بنویسد؛ نام تو را، یا اباصالح المهدی!

"

«کی می­رسی و می­دهی از خود نجاتم؟»[165]

بیا!

سکوت که می­کنم، گویی از افلاک، صدای تلاوت قرآن می­آید که به وعده رسیدنِ زمین به صالحین، بر سازِ بی­قراری و فراق تو چنگ می­زند. اینک در قله­های استجابت قنوتِ دست­هایمان، تعجیل حضورت را از آسمان می­طلبد و سهم خود را از وجود تو می­خواهد؛ باشد که در تقسیم شیرینی جان تو، دیدارت را روزی ما سازند. بیا ای آیینه راز. بیا و ساحل چشم امیدوارانت را به آبی دریای حضورت روشن کن!

کوتاه و گویا(1)

رقیه ندیری

سال هزار و سیصد و هشتاد و ... خورشیدی که هنوز پشت ابر است.

بر من سخت است که همه خلق را ببینم؛ اما از دیدار تو محروم باشم.

سلام بر تو ای پسر انوار درخشان!

تو گفتی جمعه موعود می­آیم! نمی­دانم

چرا مولا، چرا مولا، چرا مولا نمی­آیی؟

چرا ای صبح بی­پایان­ترین یلدا نمی­آیی؟

ـ بر هر چه بنگرم تو نمودار بوده­ای

ای نانموده رخ، تو چه بسیار بوده­ای

او منتظر ماست که ما برگردیم

ماییم که در غیبت کبرا ماندیم

ـ سرخ مایل به کبود، سنگین و گرفته، بی تو روزگار، عصر ناگزیر جمعه است.

ـ هیچ جزیره­ای خضرا نیست؛ وقتی خضر را به ناکجا آباد تبعید کرده­ایم.

ـ آن مرد می­آید، می­آید، می­آید؛ درست سر ساعتی که باید؟

ـ اگر قرار باشد همین فردا بیایی، اولین چیزهایی که گم می­شوند، دست و پای منند.

ـ باریک­تر از مو، برنده­تر از شمشیر، بهشت من! راهی که به تو برسد، ترس ندارد.

ـ «پروردگارا! حجت خویش را به من بشناسان که در غیر این صورت، گمراه خواهم شد».

کوتاه و گویا(2)

رزیتا نعمتی

ـ الهی، درک مولایمان مهدی را به پرنده قلوب ما الهام کن تا شایسته حضور او باشیم!

ـ این ماییم که غایبیم و او همواره حاضر و ناظر است.

ـ مبارک باد میلاد تو، ای معراج خاکیان و ای سراج افلاکیان؛ ای آینه ایمان، یا صاحب­الزمان!

ـ هنگامه میلاد تو، نوید­بخش طلیعه صبحی است که به مدد حضور تو، تیرگی را از جهان می­زداید.

ـ میلادت مبارک باد، ای سپیده پنهان که اهل زمین در آرزوی بوی بهشتی تو، هماره دعای فرج را زمزمه می­کنند!

ـ میلاد مهدی(عج) سفینه نجات و امید حیات، بر عاشقانش مبارک باد!

ـ امام حسین(ع) فرمودند: «اگر زمان او (مهدی(عج)) را درک کنم، در تمام عمرم به او خدمت خواهم کرد».[166]

ـ یا مهدی(عج)! ای نقطه شروع شفق، ای مجری حق! میلاد تو، قصیده بی­انتهایی است که تنها خدا بیت آخرش را می­داند؛ بیا و حُسن­ختام زمان باش!

ـ مهدی(عج)، شمشیری از شمشیرهای خداوند است که در عالی­ترین جایگاه سیادت و برترین منزلت قرب خداوندی است.

ـ میلاد حجت خدا، دوازدهمین ساغر الهی بر منتظران جمالش مبارک باد!

ـ میلاد ستاره سهیل آسمان امامت، تداعی­کننده شادی لحظه طلوع طلعت نورانی اوست.

ـ مهدی(عج)، بوستانی است از سرو رشید نرگس، از سلاله یاس فاطمه و از ریشه گل­های محمدی.

ـ خجسته باد بزم قدسیان در صبحی که آفتاب زمین و آسمان به زیر سقف خانه نرگس طلوع می­کند.

ـ شب میلاد تو، هنگامه گشودن پنجره­های امید است به روی بغضِ ستم­دیدگان بی­پناه تاریخ.

ـ میلاد مهدی(عج)، تصنیف سرخ ترانه­های انتظار، بر عموم مسلمین جهان مبارک باد!

ـ میلاد مهدی(عج)، مشعل هدایت و روشن­گری، مبیّن حقیقت، بر اهل طریقت مبارک باد!

ـ ای ماه فاطمه! به آن امید که از افق نور بازگشت تو را دریابم، همه شب ستاره می­شمارم تا صبح دیدارت فرا رسد.

شعر

حکیم نظامی گنجوی

به فریاد رس

ای مدنی برقع و مکی نقاب

سایه نشین چند بُوَد آفتاب؟

منتظران را به لب آمد نفس

ای ز تو فریاد، به فریاد رس

سوی عجم ران منشین در عرب

زد ره روز اینک شبدیز شب

مُلک برآرای و جهان تازه کن

هر دو ­جهان را پر از آوازه کن

سکه تو زن تا امرا کم زنند

خطبه تو خوان تا خطبا دم زنند

ما همه جسمیم بیا جان تو باش

ما همه دیویم سلیمان تو باش

شهنه تویی قافله تنها چراست؟

قلب، تو داری علم اینجا چراست؟

خلوتیِ پرده اسرار شو

ما همه خفتیم، تو بیدار شو

زآفت این خانه آفت­پذیر

دست برآور همه را دست­گیر

گر نظر از راه عنایت کنی

جمله مهمات کفایت کنی

از نفست بوی وفایی ببخش

ملک سلیمان به گدایی ببخش

سلام

رزیتا نعمتی

سلام کردم و به من تبسّمت جواب داد

فتاد سایه­ات سرم، دوباره آفتاب داد

به پای خاستم ز خود به زنگ یک سلام تو

دوباره ساعت دلم صدای انقلاب داد

سلام بر شکستن سر سکوت، پیش تو!

به رشته­های صحبتی که دل گرفت و تاب داد

پس از سلام خدمتت، دوباره زاده می­شوم

زِ هَر چه بوی مسجد و توسّل و گلاب داد

چهارسوی خانه­ام سلام می­فرستمت

سلام دادم و به من دعای مستجاب داد

غمم سؤال کردی و کویر را مَثَل زدم

شکوفه­های خنده­ات صدای پای آب داد

سؤال کردمت بگو کدام روی سکه­ای

فتاد سایه­ات سرم دوباره آفتاب داد

موعود

رقیه ندیری

طی می­کنند بی تو فراز و نشیب را

یا سال­های حادثه­خیز و عجیب را

مثل فرزدقندکه بر دوش می­کشید

تا انتهای لحظه بودن صلیب را

حالا کسی رسید، که بر چوبه­های دار

این بچه آهوان یتیم و غریب را...

اما غزل به نقطه موعود می­رسد

تو از ردیف قافیه­ها «نانجیب» را؛

خط می­زنی به نام خداوند مهربان

و جای آن شمیمِ به و عَطر سیب را...

برگرد!

سیدحبیب نظاری

دل­ ما و کویر تفته برگرد

خدا را ای بهار رفته برگرد

تمام جمعه­ها را صبر کردیم

اقلاً جمعه این هفته برگرد

هر چند سخت است

سیدحبیب نظاری

تمام عمر بی­لبخند سخت است

به لبخند خودت سوگند سخت است

برای دیدنت تا جمعه بعد

تحمل می­کنم؛ هرچند سخت است

«کی عید ما رسد»

زنده­یاد نجمه زارع

دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است

هر جمعه راه سمتِ تو انگار بسته است

کی عید می­رسد که تکانی دهم به خویش؟

هر گوشه از اتاق دلم تار بسته است

شب­ها به دور شمع کسی چرخ می­خورد

پروانه­ای که دل به دل یار بسته است

از تو همیشه حرف زدن کار مشکلی است

در می­زنیم و خانه گفتار بسته است

باید به دستِ شعر نمی­دادم عشق را

حتی زبانِ ساده اشعار بسته است

وقتی غروب جمعه رسد بی­تو آفتاب

انگار بر گلوی خودش دار بسته است

می­ترسم آخرش تو نیایی و پر کنند

در شعر شاعری، ز جهان بار بسته است

زیباترین

زنده­یاد قیصر امین­پور

ای مطلع شرق تغزل چشم‌هایت

خورشیدها سر می­زند از پشت پایت

ای عطر تو از آسمان، نیلوفری­تر

پیچیده در هرم نفس‌هایم هوایت

آیینه­ موسیقی چشم تو باران

پژواک رنگ و بوی گل، موج صدایت

با دست­هایت پل زدی ای نبض آبی

بر شانه­های من پلی تا بی­نهایت

پس دست کم بگذار تا روز مبادا

در چشم من باقی بماند جای پایت

آورده­اند که...

آقا را دیده­اید؟

به کوشش: رقیه ندیری

حضرت آیت­الله بهجت نقل می­کرد: شخصی می­گفت به همراه رفقا بودم که آقایی را از دور در کوچه دیدم. به دلم افتاد که حضرت امام عصر است. با خود گفتم: وقتی رسید در دل به او سلام می­کنم؛ اگر جوابم را داد، معلوم می­شود که خود حضرت است. هنگامی که از کنارش رد می­شدیم در دل به آن بزرگوار سلام کردم؛ تبسمی نمود و فرمود: علیکم­السلام. به همراهان خود گفتم: آقا را دیدید؟ گفتند: کدام آقا؟ معلوم شد که آنها نه آقا را دیده­اند و نه جواب سلام او را شنیده­اند.[167]

راز یک حدیث

شب جمعه که فرا می­رسید، بوی تربت اباعبدالله، علامه حلی را بی­تاب می­کرد و از حِلّه به کربلا می­کشاند. در یکی از این هفته­های متوالی که به زیارت می­رفت، شخصی با او همراه شد. در ضمن صحبت برای علامه حلی معلوم شد که این شخص مرد فاضلی است. از این نظر، مشکلاتی را که در علوم مختلف برایش پیش آمده بود از آن شخص پرسید و او به همه سؤالات پاسخ گفت؛ تا اینکه بحث به یک مسئله فقهی کشیده شد. آن شخص فتوایی داد که علامه منکر آن شد و گفت: دلیل و حدیثی بر طبق این فتوا نداریم. آن شخص گفت: شیخ طوسی در کتاب تهذیب در فلان صفحه وسطی، حدیثی را در این باره ذکر کرده است. علامه در حیرت شد که راستی این شخص کیست! از او پرسید: آیا در این زمان که غیبت کبری است می­توان حضرت صاحب­الامر را دید؟ در این هنگام عصا از دست علامه افتاد و آن شخص خم شد و عصا را از زمین برداشت و در دست علامه گذاشت و فرمود: چگونه صاحب­الزمان را نمی­توان دید و حال آنکه دست او در دست توست؟ علامه بی­اختیار خود را در مقابل پای آن حضرت انداخت و بی­هوش شد؛ وقتی به هوش آمد کسی را ندید. پس از بازگشت به حله، به کتاب تهذیب مراجعه کرد و حدیث را یافت و در حاشیه­اش نوشت: این حدیثی است که حضرت صاحب­الامر به آن خبر داد.[168]

وای برشما

وقتی امام حسن(ع) با معاویه صلح کرد، عده­ای حضرت را سرزنش کردند که چرا با شخصی مثل معاویه سازش کرده است. امام در پاسخ ایشان گفت: وای بر شما! نمی­دانید مقصود من چه بود. صلح با معاویه از آنچه آفتاب بر آن می­تابد و غروب می­کند برای شیعیانم بهتر است. پس از ارائه چند استدلال، چنین جواب داد: نمی­دانید که هر یک از ما ائمه، سازش با سلطان زمانش را به گردن می‌گیرد، جز قائم ما که عیسی روح­الله پشت سر او نماز می­گزارد و خداوند ولادت او را از مردم پوشیده می­دارد و از نظرها پنهان خواهد شد تا چون ظهور کند، بیعت هیچ کس بر گردنش نباشد؟ [169]

عطسه

نسیم، خادم امام حسن عسکری، می­گفت: یک شب بعد ولادت صاحب­الامر نزد وی رفتم و ناگهان عطسه­ام گرفت. امام فرمود: «یرحَمَکَ الله» من از حرف زدن آن نوزاد نازنین خشنود شدم. او ادامه داد: ای نسیم! درباره عطسه مژده­ای به تو بدهم! گفتم: بفرما. گفت: عطسه تا سه روز آدمی را از مرگ حفظ می­کند. [همان، ص759]

سلمان می­گوید: روزی نزد پیامبر رفتم. پیامبر رو به من کرد و فرمود: «ای سلمان! به درستی که خداوند برای هر پیامبری دوازده نقیب قرار داده است». گفتم: این نکته را با تحقیق در منابع اهل کتاب دانسته­ام. فرمود: آیا دوازده جانشین مرا می­شناسی؟ گفتم: خدا و رسول داناترند. سپس حضرت مبدأ خلقت خود و علی و فاطمه و حسن و حسین را ذکر کرد و از فضایل معرفت ایشان گفت، سؤال کردم آی می­شود به آنها ایمان داشت و نام و نسبتشان را ندانست؟ فرمود: نه. گفتم: چگونه می­توانم بشناسمشان؟

پیامبر خدا جواب داد: «تا حسین را می­شناسی، پس از او علی‌بن حسین، بعد محمد بن علی، جعفربن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی­الرضا، محمدبن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و آخرینِ آنها فرزند حسن(ع)، مهدی ناطق و قائم به حق خداوند خواهد بود.[170]

گمشده

فاطمه بختیاری

آفتاب از میان پنجره­های حجره به داخل می­تابید. ستون­های نور که ذرات غبار در آن می­رقصیدند، گلیم­های کف اتاق را روشن کرده بودند. صداهای گنگی از حیاط کاروان­سرا به گوش می­رسید. گاهی شیهه اسبی و خرخر شتری شنیده می­شد. مرد چشم باز کرد؛ باز هم خواب بغداد را دیده بود. به خانه حسین بن روح رفته بود و با او حرف زده بود و امانتی مردم را به او داده بود. خمیازه­ای کشید و از جایش بلند شد. باد خنکی صورت عرق­کرده­اش را نوازش کرد. کوزه آب را برداشت و بدن آنکه آب را در پیاله بریزد، از دهانه تنگ کوزه، آب را سر کشید. به وسایل گوشه اتاق که روی هم تلنبار شده بودند نگاه کرد؛ باز هوس کرد شمش­ها را بشمارد. از وقتی آنها را به او سپرده بودند، چند بار شمرده بود. وسایل را کنار زد. خورجین را برداشت. از کیسه خورجین چند متر پارچه بیرون آورد. در طول راه نگران بود. از ترس راهزنان و دزدان، شمش­ها را در بین طاقه­های پارچه پنهان کرده بود. کیسه چرمی را دید. درِ آن را باز کرد. برق طلایی شمش­ها در چشم­هایش نشست. کیسه چرمی دیگری بیرون آورد. بند کیسه را باز کرد. شمش­های نقره را روی زمین ریخت. آنها را شمرد. درست بودند؛ درست به همان تعداد که به او سپرده بودند. وقتی می­خواست به این سفر بیاید مردم شهر از او خواستند تا آنها را به دست نایب امام برساند.

باز هم شمش­های طلا را شمرد. باورش نمی­شد؛ یکی از شمش­ها کم بود. باز هم شمرد، حالش بد شد. انگار به یک­باره تمام گرمای بیابان­ها را در تنش ریختند. چشم‌هایش تار شدند. با دستپاچگی، وسایل را کنار زد. تمام طاقه­های پارچه را باز کرد. ولی شمش را پیدا نکرد.

با خودش گفت: شاید وقتی بار شترها را پایین می­گذاشتند افتاده باشد!

با عجله به حیاط آمد. همسفرانش در حیاط کاروان­سرا سرگرم کارهایشان بودند. یکی نعل اسبش را عوض می­کرد. یکی پالان را از روی الاغ برمی­داشت تا زبان­بسته استراحت کند. از کنار چند مرد که جلو در حجره جمع شده بودند گذشت. یکی از مردها گفت: بفرمایید!

با سر از او تشکر کرد. به حیاط خاکی نگاه کرد. با سر گیوه­هایش خاک را کنار زد. چند بار جایی را که بار شترها را زمین گذاشته بودند گشت. یادش آمد شمش­ها بزرگ­تر از آن است که زیر خاک و غبار کف حیاط پنهان شوند. از دست خودش عصبانی شد ولی بی­اختیار پاهایش هنوز خاک­ها را زیر و رو می­کرد. دستی به شانه­اش نشست. برگشت یکی از نگهبانان کاروان بود. اتفاقی افتاده است؟

دهان باز کرد تا حرفی بزند اما پشیمان شد. نباید می­گذاشت کسی از گم شدن شمش­ها چیزی بفهمد وگرنه دیگر کسی به او اعتماد نمی­کرد.

نگهبان، منتظر جواب سؤالش بود. مرد نمی­دانست به نگهبان چه بگوید. از در کاروان­سرا صدای شیهه اسب­ها و زنگ شترها بلند شد. کاروانی آمد. نگهبان دستش را سایه­بان چشم­هایش کرد و به سواری که روی اسب بود خیره شد. طرف او دوید. مرد به یاد شمش طلا افتاد. در طول راه هرجایی که ایستاده بودند آنها را شمرده بود. ولی نمی­دانست کجا یکی از آنها را گم کرده است. سر و صدای کاروان تازه­وارد، او را به یاد اسب انداخت. کیسه­ای بر پشت اسب داشت. شاید آنجا گذاشته باشد.

با این فکر خوش‌حال شد و با عجله به سمت اسطبل رفت. اسب­ها و شترها سرشان در آخور بود و علف­های خشک را می­خوردند. اسبش را دید. پوست قهوه­ای اسب در نور آفتاب که از دریچه­های سقف می­تابید روشن­تر شده بود. زین گوشه­ای افتاده بود و کیسه­ای به آن بسته شده بود. کیسه را برداشت و یک بار آن را پشت و رو کرد، چند تکه طناب پنبه­ای یک دستمال و پیاله مسی روی علف‌های کف اسطبل افتادند. صدای پا شنید. پسر بچه­ای با یک بغل علف جلو آمد. اسب­ها شیهه آرامی کشیدند. پسر به وسایلی که روی زمین افتاده بود نگاه کرد. علف­ها را در آخوری ریخت. پیاله مسی را از کنار پای اسب برداشت و دستمال را توی آن گذاشت. طناب­ها را در کیسه ریخت و همه را کنار زین اسب گذاشت. مرد در فکر بود. نمی­دانست کجا را باید بگردد. به دیوار آخور تکیه داد. آرزو کرد: کاش آنها را از مردم نگرفته بودم! کاش می­توانستم همه جاهایی را که استراحت کرده­ام برگردم و شمش را پیدا کنم!

می­دانست تمام اینها محال است. باید کاری بکند.

تا چند ساعت دیگر کاروان به سمت بغداد حرکت می­کرد. باید تاوان بدهم. از فکرش خوش‌حال شد. راه درست را پیدا کرده بود. می­توانست تاوان شمش گمشده را بدهد. شمش طلایی بخرد و در کیسه بگذارد. زین را برداشت از پسر پرسید: در شهر زرگر هست؟

پسر نشانی بازار را داد. مرد سکه­ای به او داد. بر اسب نشست شلاق را آرام به پشت اسب زد و به سمت شهر راه افتاد.

از دروازه بغداد گذشتند. مناره­های بلند و گنبد کاشی­کاری مسجد جامع شهر از در پیدا بود. برج و باروی دارالحکومه زیر نور آفتاب می­درخشید. کاروان­های بسیاری در خیابان­های شهر در رفت و آمد بودند. از کنار بازار گذشتند مثل همیشه شلوغ بود.

مرد از کاروان جدا شد. باید به خانه حسین بن روح می­رفت. در این سفر تمام فکر و خیالش امانتی مردم بود که باید تحویل می­داد. کوچه را پشت سر گذاشت. هر چه‌قدر به خانه حسین نزدیک می­شد، خانه­ها کوچک­تر و ساده­تر می­شدند. از کنار خرابه­ای گذشت بچه­ها روی تلی از خاک بازی می‌کردند.

به کوچه­ای رسید که چند در چوبی ساده دو طرف آن بود.

از اسب پایین آمد. کلون در را زد. صدای حلقه آهنی بر در چوبی بلند شد.

کتابستان

1. فرهنگ سخنان امام زمان(عج)، مؤلف: محمد دشتی به همراه جمعی از محققین قم، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین، 1384؛ همان­گونه که از نام کتاب مشخص است این مجموعه سخنان امام زمان را در موقعیت­های مختلف و به صورت موضوعی در اختیار خوانندگان می‌گذارد. همچنین می­توان برخی از دعاهایی که از طرف حضرت تأیید شده و دعاهای سفارش شده از طرف آن حضرت را در این کتاب یافت. ترجیحاً باید گفت همه روایات، فرمایش‌های حضرت مهدی نیست؛ ولی از ویژگی­های بارز آن، فهرست موضوعی، ثبت سلسله روایت، جمع‌آوری اسناد و مدارک روایت و فهرست موضوعی منابع تحقیق است.

2. وظایف شیعیان در زمان غیبت امام زمان، نوشته سیدرضی سیدنژاد که انتشارات تهذیب آن را در بهار 1385 منتشر کرده است. همان­گونه که از نام کتاب پیداست، نویسنده کوشیده است تا مخاطب را با چیستی و چگونگی انتظار آشنا کند.

3. امام مهدی از ولادت تا ظهور، آیت­الله سیدمحمدکاظم قزوینی، ترجمه و تحقیق علی کرمی و سیدمحمد حسینی، دفتر نشر الهادی، چاپ چهارم، زمستان 1381. این کتاب در 24 بخش، با ریزموضوعات مربوط به هر بخش تدوین شده و نویسنده سعی کرده از زاویه­های مختلف به بحث مهدویت بپردازد. برای مثال، حضرت مهدی در قرآن یا در فرهنگ­های روایی و حدیثی، طرح برخی از شبهات و پاسخ به آنها ، مدعیان مهدویت، اشاره به ظهور و چگونگی آن و جهان پس از ظهور و رجعت.

4. کتاب­نامه حضرت مهدی، این کتاب را توسط علی­اکبر مهدی­پور در دو جلد تألیف کرده است. وی در این اثر ماندگار، به معرفی بیش از 2066 عنوان کتاب مستقل به زبان­های مختلف که در عقیده مهدویت نوشته شده پرداخته است. چاپ اول آن به سال 1375 در قم و توسط مؤسسه چاپ الهادی به بازار علم و دانش عرضه شد.

5. در جستجوی قائم، مؤلف این اثر، سیدمجید پورطباطبایی است. وی در این مجموعه به معرفی 1850 عنوان کتاب پرداخته، است. در این کتاب، آنچه به طور مستقیم و غیرمستقیم به موضوع مهدویت پرداخته ذکر شده است و گاهی نیز عنوان برخی کتب تکرار شده است. لکن می­توان گفت 410 کتابی که مستقیماً در مهدویت نگاشته شده، در آن به چشم می­خورد.

6. مهدی منتظَر را بشناسید؛ این کتاب، را مهدی فقیه­ایمانی نگاشته است و در آن، 389 کتاب معرفی شده است. چاپ نخست این اثر در سال 1384 توسط انتشارات مسجدالهادی شهر اصفهان به چاپ رسیده است.

7. الامام المهدی عند اهل السنه؛ این کتاب را نیز مهدی ایمانی در دو جلد تألیف کرده است و در آن به معرفی کتاب­هایی پرداخته که توسط بزرگان اهل سنت درباره امام مهدی به نگارش درآمده است. چاپ دوم این کتاب، به سال 1402 هـ .ق به وسیله دارالتعارف المطبوعات شهر بیروت منتشر شده است.

8. پرتویی از سیمای مهدویت در قرآن و حدیث؛ نوشته خیرالله مردانی، انتشارات راه قرآن، چاپ اول، 1385؛ مباحث این کتاب بیشتر در محور دفاع از امام زمان است و نقدی تحقیقی بر افکار دشمنان آن حضرت است. به‌ویژه سعی شده از دیدگاه قرآن و روایات و راویان مورد قبول عامه و خاصه، وارد بحث و بررسی قضیه مهدویت شود. مطالب این کتاب در 24 فصل مورد بررسی قرار گرفته است.

پی نوشت:

[149] . تفسیر نور، ج8، صص205 و 204.

[150] .همان، ج7، ص505.

[151] . همان، ج9، ص18.

[152] .[همان، ص 113].

[153]. بحارالانوار، ج52، و باب 25، صص243، ح116.

[154]. همان، باب 2، ح14، ج 51، ص115.

[155]. همان، باب 5، ص139، ح13.

[156]. همان، باب 8، ص152، ح2.

[157]. همان، باب 3، ص133،‌ ح 6.

[158] همان، ج52، باب 20، ص92، ح7.

[159] . الکافی ، ج1، ص342.

[160] . وسائل­الشیعه، ج16، ص 241.

[161] . مستدرک­الوسائل، ج12، ص282.

[162]. سیدرضی سیدنژاد، وظایف شیعیان در زمان غیبت امام زمان، انتشارات تهذیب، چاپ بهار، 1385، ص86.

[163]. همان، ص101.

[164] . حافظ.

[165] . مصرع شعری از احد چگینی.

[166] . فرهنگ جامع سخنان امام حسین، ترجمه: علی مؤیدی، ص733، ح 659.

[167]. عبدالکریم پاک­نیا، امام زمان، سرچشمه نشاط جهان، انتشارات فرهنگ اهل بیت، چ 1، 1385، ص79، به نقل از: در محضر آیت­الله بهجت، ص187].

[168]. همان، ص129.

[169]. ترجمه جلد سیزده بحارالانوار، (مهدی موعود)، ترجمه علی دوانی، ص355.

[170]. حسین طبرسی نوری، نجم‌الثاقب، تحقیق و ویرایش، صادق برزگر بفرویی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ دوم، ص346.