بدیهى است رهبرى و هدایت هر انقلابى پس از پیروزى به مراتب مشکلتر از دوره هاى پیش از پیروزى زیرا تا زمان حصول پیروزى انگیزههاى فراوانى براى وحدت کلمه به منظور استیلا یافتن بر دشمن مشترک وجود دارد. حتى افراد و گروههایى یافت مىشوند که به رغم عدم خلوص کافى، براى دستیابى به اهداف خاص خود، ضمن قلمداد دادن خود به همراهى و همفکرى با مردم، در مبارزه شرکت مىکنند و معارضه آشکارى با رهبرى مبارزه و انقلاب ندارند، اما پس از پیروزى انقلاب، به دلیل سهم خواهى که از خصلتهاى افراد و گروههاى ناخالص است نغمه هاى جدایى آنها ساز مىشود و این روند در برخى موارد به شکلگیرى توطئه هاى گوناگون علیه انقلاب و رهبرى آن منجر مىگردد.
چنین واقعیتى را در انقلاب اسلامى ایران نیز شاهد بودیم که نمونه هاى بارز آن توطئه ها و کارشکنیهاى منافقین، ملىگراها و دیگر گروههاى وابسته به شرق و غرب بود. از سوى دیگر قدرتهاى استعمارى نیز به ستیز با انقلاب پرداختند و با تحمیل جنگ ناخواسته، محاصره اقتصادى تبلیغات مسموم و اعمال فشارهاى سیاسى به دشمنى با انقلاب و مردم مسلمان ایران پرداختند اما رهبریهاى خردمندانه و هوشیارانه امام خمینى (س) و مقاومت بى نظیر مردم تمام نقشه هاى شیطانى مستکبران عالم علیه انقلاب را نقش بر آب ساخت.
رحلت جانگداز امام خمینى (س) این توهم پوچ را در دشمنان قسم خورده انقلاب به وجود آورد که انقلاب اسلامى از مسیر خود منحرف مىشود و توده ها به بى تفاوتى کشیده خواهند شد، اما از آنجا که انقلاب اسلامى ایران، ریشه در اعماق قلوب مردم داشت، هیچ گاه تصور خام مخالفان اسلام و انقلاب و مردم، مصداق نیافت و مجلس خبرگان، یک روز پس از ارتحال امام، با انتخاب یکى از فرزندان رشید اسلام و شاگرد خلف و شایسته امام خمینى - حضرت آیت الله خامنه اى - بر تداوم راه رهبر راحل، مهر تایید زد و امروز همه جهان بر این نکته اعتراف دارند که پایانى براى انقلاب اسلامى متصور نیست و ایران اسلامى به عنوان تنها ملجا و مامن محرومان و پشتیبان مستضعفان شناخته شده است.
امروز هر ایرانى مسلمان و آزاده بر خود مىبالد که کشورش در شمار مستقل ترین و آزادترین ممالک دنیاست و رهبرش راهى را مىپیماید که بنیانگذار فقید جمهورى اسلامى ایران، از نخستین روزهاى قیام به پیروان راستین و وفادارش نشان داده است.
در تاریخ 28 اردیبهشتسال 1368 تیم پزشکى حضرت امام از اولین علائم خونریزى در دستگاه گوارش معظم له اطلاع یافت و بلافاصله معاینات و بررسیهاى لازم صورت گرفت انجام معاینات، دو زخم در معده حضرت امام را مشخص مىنمود که یکى سطحى و دیگر نسبتا عمیق بود. با مشاهده زخمها مشاوره با پزشکان متخصص بیماریهاى گوارشى صورت گرفت.
مشخصات ظاهرى زخمها حکایت مشکوکى از احتمال وجود بیمارى بدخیم مىکرد. مطالعات پرتونگارى و عکسبردارى از معده امام نشان دهنده ضایعاتى نگران کننده بود. بزرگترین زخم چهار تا پنجسانتىمتر و حاشیه آن نامنظم و کاملا برجسته و متورم بود و در معده آثار خونریزى و خون تازه وجود داشت. این مشاهدات توسط اندوسکوپى و مشاهده داخل معده توسط دستگاه صورت گرفته بود که شرح آن توسط پزشکان تیم مراقبت از امام، آقایان دکتر عارفى و دکتر فاضل داده شده است.
روز یکشنبه 31 اردیبهشت ماه آزمایشات تکمیلى انجام شده و وضعیت قلبى و عمومى حضرت امام مورد بررسى دقیق واقع شد، چرا که تصمیمگیرى در مورد انتخاب درمانى جراحى در شخصى با سن امام و با وضعیت قلبى و عمومى ایشان تصمیمگیرى بسیار دقیق و حساسى بود. در چنین شرایطى با محاسبه بسیار دقیق وضعیتبیمارى و خطرات ناشى از عدم انجام عمل جراحى در مقایسه با انجام آن، انتخاب نهایى صورت گرفت.
مشکلى که از نظر جسمانى براى حضرت امام پیش آمده بود از دو جنبه جان معظم له را تهدید مىکرد. یکى ایجاد خونریزى وسیع و کشنده و غیرقابل کنترل و دیگرى احتمال ایجاد سوراخ در جدار معده و ورود محتویات معده به داخل حفر شکم در آن صورت یا به سرعت مرگ مستولى مىشد و یا باید تن به انجام عمل جراحى در شرایطى بسیار نامناسب داد که احتمال خطرش بسیار بیشتر از زمانى بود که جراحى با آمادگى کامل قلب و وضعیت عمومى بدن صورت مىگیرد.
شرح حالى که حضرت امام از وضعیت جسمانى و دستگاه گوارش ارائه مىفرمودند حاکى از افزایش میزان خونریزى در دستگاه گوارش بود و روز به روز بر میزان آن افزوده مىشد.
از طرفى مطالعات اندوسکوپى با دستگاه اندوسکوپ وسعت و عمق قابل توجه زخمها را نشان مىداد و بخصوص در مورد یکى از زخمها حاکى از نازک شدن خطرناک جدار معده بود.
بنابراین قضاوت پزشکان متفقا در پیشگیرى از دو عارضه بسیار خطرناک و کشنده که امکان وقوع آن در آیندهاى نزدیک حتمى مىنمود برانجام عمل جراحى قرار گرفت. بنابراین این تصمیم گیرى با فرزند امام حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج احمد آقا در میان گذاشته شد و ایشان نیز مساله را با مسئولان مملکتى در میان گذاشت. جوانب کار براى مسئولان کاملا توضیح داده شد و پس از موافقت موضوع با حضرت امام مطرح شد. امام پس از حصور اطلاع از تصمیم پزشکان با خونسردى فرمود: "هر طور صلاح است همان طور عمل کنید. "
مقدمات عمل جراحى براى روز دوم خرداد آماده شد و امام به بیمارستان منتقل گشت. زمانى که امام، جماران را به سوى بیمارستان ترک مىکرد در سر پایینى کوچه جلو بیتبه اطرافیان فرمود: "من از این سرازیرى که پایین مىروم دیگر بالا نمىآیم"
و بنا به گفته اطرافیان حالتى حاکى از آرامش و ثبات در برخورد با مساله مرگ در موقع گفتن این جمله کاملا حس مىشد.
بررسىهاى قلب، وضع امام را، حتى بهتر از آنچه تصور مىشد نشان داده بود و با تزریق یکى دو واحد خون، کم خونى ناشى از خونریزیهاى مکرر نیز اصلاح شد. بنا به گفته دکتر فاضل جراح امام، معظم له نماز شبشان را خواند که از تلویزیون نیز بخشى از آن پخش شد.
امام پس از اداى نماز صبح جهت جراحى آماده شد. یکى دو لوله نازک براى رساندن مایعات و نشان دادن فشار داخلى وریدهاى مرکزى در رگها قرار گرفت و در ساعت 45/7 دقیقه امام توسط یک برانکارد به اتاق عمل منتقل گشت. بنا به گفته دکتر فاضل در اتاق عمل، تیم جراحى مرکب از دکتر فاضل، دو جراح، یک تکنسین، پرستار اتاق عمل، دو نفر متخصص بیهوشى، یک تکنسین بیهوشى و دو متخصص قلب آماده انجام عمل شدند. بیهوشى که یکى از حساسترین مراحل انجام عمل بود با موفقیت انجام شد و ساعت 30/8 دقیقه انجام جراحى آغاز گشت و جریان عمل توسط تلویزیون مدار بستهاى در معرض مشاهده اشخاصى که در بیرون اتاق عمل حضور داشتند قرار گرفت. جراحى کمتر از دو ساعت طول کشید و در ساعت 20/10 دقیقه به پایان رسید.
طبق اظهارات دکتر فاضل، وقتى شکم امام باز شد مشاهده گشت که قسمت میانى معده دچار ضایعه است. بزرگترین زخمى که قبلا ذکر شد در خم بزرگ معده وجود داشت و جدار معده را به نحو خطرناکى نازک نموده بود. ضایعهاى کوچک با قطرى حدود شش میلیمتر در قسمت چپ کبد به صورت یک دانه مشاهده مىشد و غدد لنفاوى کمى بزرگ بود که مشابه آن در افراد عادى نیز دیده مىشود و اندازه طحال طبیعى بود.
قسمتى از معده که مبتلا بود، برداشته شد و قسمتهاى باقیمانده به هم متصل گشت و از غدد لنفاوى و کبد نیز نمونه بردارى شد و در طول عمل مشکل خاصى پیش نیامد. سپس امام به بخش آى. سى. یو منتقل شد، بخشى که از نظر مراقبتهاى ویژه داراى امکانات کامل جهت کنترل خطرات احتمالى است. لوله داخل ناى یا تراشه حضرت امام براى 24 ساعت آینده باقى ماند تا وضع تنفسى حضرت امام کاملا مطمئن شود.
در فاصله کوتاهى پس از عمل، جلسه اى با حضور مسئولین کشور تشکیل شد و با مشورت دو تا سه نفر از تیم پزشکى، نحوه اطلاع دادن مساله به مردم مشخص شد. نکته اى که در این موضوع مورد توجه قرار گرفت جلوگیرى از ایجاد نگرانى زیاد بود و همان روز ساعت دو بعدازظهر متنى از اخبار رادیو براى مردم خوانده شد مبنى بر اینکه حضرت امام به علت خونریزى گوارشى و براى کنترل آن، مورد عمل جراحى موفقى قرار گرفته اند و حال ایشان رضایتبخش است.
علىرغم لحن اطلاعیه که حاکى از موفقیت آمیز بودن جراحى امام بود ملت عاشق و دلباخته امام ناگهان براى اولین بار از کسالت جدید امام مطلع و این موجب بروز نگرانى شد. ولى در طى روزهاى بعد که رسانه هاى گروهى و سیماى جمهورى اسلامى ایران از بهبود حال امام گزارش مىدادند دلهاى نگران مردم با ناباورى مىرفت که دلهره و اضطراب را از خود بیرون کند. که. . . ساعت 30/8 بعدازظهر روز شنبه سیزده خرداد اولین خبر نگران کننده از اخبار شبکه سراسرى پخش شد:
این اطلاعیه امشب از سوى دفتر حضرت امام به این شرح انتشار یافت:
بسمه تعالى
به اطلاع ملت شریف و عزیز ایران مىرسانیم امروز در ساعت سه بعدازظهر در سیر درمان حضرت امام مدظله العالى مشکلى پیش آمد. پزشکان با همه کوشش خستگى ناپذیر خود براى درمان حضرت امام به مراقبت و درمانهاى لازم سرگرمند و از همه ملت خداجوى درخواست می کنیم دعاهاى خالصانه خود را ادامه دهند. امید و انتظار مىرود که ادعیه شما مردم مورد اجابت حضرت حق قرار گیرد.
دفتر امام خمینى
متعاقب پخش این اطلاعیه از اخبار شبکه سراسرى، هزاران دلباخته امام به سوى جماران شتافتند تا از حال امام خویش با خبر شوند. مردم با ناله و اشک راه جماران را در پیش گرفته بودند تا بیقرارى و اضطراب خویش را تسکین دهند. در میان آنان صدها تن از جانبازان انقلاب به چشم مىخورند. خانواده هاى شهدا، زنان، مردان، پیر و جوان خیابانى را که به جماران منتهى مىشد پر کرده بودند و اندوهبار حال امام خود را جویا مىشدند، ولى هیچکس پاسخى نمىداد. رفت و آمدهاى پر جنب و جوشى به بیت حضرت امام صورت مىگرفت و چشمهاى راهیان بیت، بیشتر اوقات گریان بود. نزدیکهاى صبح خبرهاى رسیده غم انگیز و غم انگیزتر مىشد. تا اینکه در اخبار ساعت هفت بامداد روز چهارده خرداد. . . و اما بشنوید از روزهاى پس از عمل جراحى از داخل بیمارستان.
در اطلاعیه روز دوم خرداد چیزى از تشخیص بیمارى امام گفته نشد چرا که در حقیقت از اسرار مملکتى به شمار مىرفت و گذشته از آن حال حضرت امام در آن موقع خوب و رضایتبخش بود و بنابراین ظاهر امر حاکى از موفقیت عمل جراحى حضرت امام بود و بر طبق مفاد آن مساله منتفى شده بود.
در واقع در چند روز اول هم اوضاع به خوبى پیش مىرفت. امام پس از عمل به راحتى به هوش آمد، منتها به دلیل وجود لوله تراشه در داخل ناى قادر به صحبت کردن نبود و به دستورات پزشکان مبنى بر باز و بسته نمودن چشم و حرکات دستها و پاها پاسخ مثبت مىداد. ساعت شش بعدازظهر همان روز یعنى در دوم خرداد ناگهان اختلالى در منحنى نوار قلب حضرت امام پیدا شد که نگران کننده بود و حدود یک ساعت و نیم به طول انجامید که با درمانهاى لازم مرتفع شد و پس از آن در همان روز مصاحبه اى توسط پزشکان حضرت امام صورت گرفت و اطلاعاتى در اختیار مردم قرار گرفت.
فرداى آن روز حال امام بهتر بود و چند تن از مسئولین مملکتى و حجت الاسلام والمسلمین حاج احمد آقا خدمت امام رسید. همان روز لوله داخل تراشه حضرت امام برداشته شد و امام قادر به صحبت کردن شد. ضمنا قرار شد وضعیت امام از طریق اطلاعیه اى به اطلاع مردم برسد.
در روز پنجشنبه چهارم خرداد وضع کلیوى امام مختصر اشکالى پیدا کرد که پیش بینى آن مىشد که تدابیر لازم اندیشیده شد. در این شرایط به گفته اطرافیان و پزشکان، معظم له حاضران را دلدارى مىدادند.
روز سوم پس از عمل، از نظر بروز مشکلات عفونى و پیدا شدن اشکال تنفسى و تب از روزهاى دیگر اهمیت بیشترى داشت; و در بخشهاى جراحى پس از انجام عمل در روز سوم بیشتر از روزهاى دیگر احتمال وقوع عوارض وجود دارد. روز جمعه پنجم خرداد ماه یعنى روز سوم پس از عمل عده اى از اعضاى خانواده امام و آقاى هاشمى رفسنجانى نیز به حضور ایشان رسیده بودند.
تا ظهر اتفاقى که نگران کننده باشد نیفتاد و امام با آقاى هاشمى صحبت کرد و وقتى آقاى هاشمى اجازه خواست که سلامتى حضرت امام را از طریق خطبه هاى نماز جمعه به اطلاع مردم رساند، امام اجازه داد و مطالبى فرمود که توسط آقاى هاشمى به اطلاع مردم رسید و طى آن امام عزیز به مردم سلام رسانید و از کسانى که ابراز احساسات نموده بودند، تشکر کرد. ولى در ساعت دوازده و پنج دقیقه همان روز امام ناراحتى تنفسى پیدا کرد و در نوار قلبى تغییراتى پیدا شد که بنا به اظهارات پزشکان بیش از دو سال طول کشید ومختصرى هم تب ایجاد شد که با تدابیر لازم درمانى و خروج لوله هاى تزریقات از رگها مرتفع شد.
روز شنبه به خوبى و بدون وجود واقعه نگران کنندهاى سپرى شد و فقط به دلیل وجود علائم خونریزى در دستگاه ادرارى، بررسى داخل مثانه با دستگاه و بدون بیهوشى عمومى و صرفا با بى حسى موضعى انجام شد و نکته مهمى مشاهده نشد. بعلاوه یک عکسبردارى هم با استفاده از ماده حاجب از معده صورت گرفت که نشان دهنده جوش خوردن بخیه هاى عمل بود و شب همان روز تصاویرى از حضرت امام از طریق سیماى جمهورى اسلامى ایران ملت پخش شد که همه مشاهده نمودند، سپس لوله معده خارج شد و رژیم مایعات شروع شد. فرداى آن روز به جز مختصرى کاهش فشار خون، مشکل دیگرى پیش نیامد و امام نماز را با وضو خواند و شب مختصرى هم غذا میل کرد روز دوشنبه هشتم خرداد وضع تنفسى و ریوى امام دچار مشکل شدو ظاهرا مقدارى مایع در داخل ریه ها جمع شده بود که مىتوانست ناشى از سه عارضه باشد: یکى اینکه ریه ها دچار عفونت شده باشند، دیگر اینکه وضع قلبى و نارسایى قلب موجب تجمع مایع در ریه شده باشد و سوم اینکه بیمارى اصلى که معده را گرفتار کرده است ریه ها را هم مورد تهاجم قرار داده باشد. مشکل ریوى کماکان ادامه داشت و اختلالات کلیوى نیز به درمان پاسخ نمىداد.
روز چهاشنبه جلسه مشاورهاى با تعداد زیادى از پزشکان متخصص سراسر کشور تشکیل شد و وضع بیمارى امام از جنبه هاى مختلف مورد بررسى قرار گرفت.
در کنار مشکلات متعددى که وجود داشت، تغییرات نگران کننده فرمول شمارش خون حاکى از پیشرفت بیمارى اصلى امام بود که لزوم انجام سریع شیمى درمانى را مطرح مىساخت، ولى مساله اى که تیم پزشکان در این مورد با آن روبرو شد این بود که معمولا اگر شیمى درمانى پس از عمل جراحى لزوم داشته باشد آن را دو تا سه هفته پس از جراحى به تعویق مىاندازند تا آثار سؤ ناشى از شیمى درمانى مشکلى را در وضع عمومى بدن ایجاد نکند، ولى آزمایشات خون حضرت امام در هر لحظه مبین مشکلات بیشترى بود و ناچار پزشکان، شیمى درمانى را شروع کردند و این در حالى بود که وضعیت عمومى بدن از نظر وضع ریوى و کلیوى در شرایط چندان مطلوبى به سر نمىبرد. روز شنبه سیزدهم خرداد دفع ادرارى به کلى مختل شده بود و کلیه ها که وظیفه دفع ادرار را به عهده دارند به درمانها جواب نمىدادند و این موضوع باعث تشدید مساله ریوى نیز مىگشت و ریه ها نیز پر از مایعى بود که خروج آن با درمانهاى انجام شده امکانپذیر نبود.
ساعت یازده صبح همان روز، نوار قلب تغییراتى را نشان داد و فشار خون کم کم کاهش یافت، در بیمارستان پزشکان، حاج احمد آقا، بعضى از مسئولان مملکتى و نوه امام نزد معظم له بودند و بنا به اظهارات نوه حضرت امام ایشان شاید بیش از 100 بار شهادتین گفته بود. امام نماز ظهر و عصر را خواند و حدود ساعت سه بعدازظهر یک ایست قلبى پیش آمد که با ماساژ قلبى و تنفس مصنوعى دوباره قلب به کار افتاد و دستگاهى جهت کمک به ایجاد ضربان قلب در جلوى سینه امام کار گذاشته شد. این وضعیت تا ساعت 30/8 دقیقه بعدازظهر ادامه داشت که وضع نگران کننده از طریق اخبار شبکه سراسرى سیماى جمهورى اسلامى به اطلاع مردم رسید و موج عاشقان امام به سوى جماران روان گشت. وضعیت عمومى حضرت امام اصلا خوب نبود ولى بعدازظهر گویى مجددا کمى به هوش آمده بود. کهولت سن، بیمارى صعب العلاج و وضع نامناسب قلبى دست به دست هم داده بودند تا ملتى را داغدار کنند. کارى از دست پزشکان بر نمىآمد. علىرغم تلاش همه جانبه و درمانهاى متعدد و مختلف، کارى از پیش نمىرفت. انبوه جمعیت هر لحظه در جماران بیشتر و بیشتر مىگشت، اشکها از نگرانى جارى بود و دستها به سوى آسمان بلند. چشم حاج احمد آقا مانند چشم میلیونها انسان دیگر، چشم میلیونها فرزند دیگر امام، اشک آلود بود. دستان امام لرزش داشت و در لحظات آخر با صدایى لرزان فرموده بود: "من مىدانم زنده نمىمانم، اگر مرا براى خودم نگهداشته اید به حال خودم بگذارید و اگر براى مردم است هر کارى مىخواهید بکنید. "
در سراسر ایران دستها به دعا برداشته شد، حتى در خارج از مرزها عاشقان امام
ضجهکنان بقاى امام را از یگانه استدعا مىکردند، ولى در
ساعت 20/10 دقیقه بعدازظهر روز شنبه سیزدهم خرداد ماه سال 1368،
دعاى امام بر دعاى میلیونها انسان غلبه یافت و قلب ملت از کار ایستاد.
انالله و انا الیه راجعون
این نوشتار مهمترین سرفصلهاى مبارزات امام خمینى - قدس سره - و قیام اسلامى حاصل از آن را تا مقطع ارتحال امام در بردارد.
تا سال 1963 نام آیت الله روح الله خمینى به عنوان یک مخالف برجسته رژیم شاه بر سر زبانها افتاده بود. جلسات درس ایشان در قم، انبوه دانشجویان را که مجذوب انتقادهایش از رژیم شاه مى شدند، جلب مى کرد. در مارس 1963 (اسفند 1342) فیضیه قم در سالگرد شهادت (امام) جعفر صادق (ع) ، امام ششم مورد حمله نیروهاى ساواک و چتربازان قرار گرفت و عده اى از دانشجویان کشته و آیتالله خمینى توقیف شد. وى پس از یک بازداشت کوتاه آزاد شد و به انتقاد از کنترل امریکا بر ایران ادامه داد.
امام بار دیگر در سالگرد شهادت امام حسین (ع) بازداشت شد. وقتى این خبر به مردمى که در خیابانها براى امام حسین (ع) عزادارى مى کردند، رسید، تظاهراتى براى آزادى وى در تهران، اصفهان، مشهد، شیراز و کاشان برگزار شد.
نیروهاى امنیتى به 15هزار نفر شلیک کردند. امام خمینى تا ماه اوت زندانى شد. وى پس از آزادى به پیروانش گفت انتخابات اکتبر را تحریم کنند و دوباره توقیف شد.
70 - 1964: آیتالله خمینى در مه 1964 (خرداد1343) از زندان آزاد شد. در اکتبر، مجلس با تصویب لایحه اى به مشاوران نظامى آمریکایى مصونیت دیپلماتیک داد و راى به پذیرفتن یک وام 200 میلیون دلارى امریکا براى خرید تجهیزات نظامى داد. امام خمینى با صدور اعلامیه اى به این اقدامات مجلس حمله کرد و کمى بعد به ترکیه تبعید شد که در سال 1965 از آنجا به عراق رفت.
طى سیزده سال بعد، شهر مقدس نجف خانه وى بود و در آنجا خود را به عنوان یک شخصیت مذهبى برجسته تثبیت کرد. انتقادهاى او از رژیم پهلوى مخفیانه در ایران انتشار مىیافت و پیامهایش براى مسلمانان جهان در مراسم حج در مکه پخش مى شد.
انتقادهاى او از سیاستهاى دولت ایران، اساسى بود. اصلاحات ارضى فاجعه از آب در آمد، باغهاى میوه، مراتع، چراگاهها و کشاورزى مکانیزه را از قانون اصلاحات ارضى معاف کرده بودند و به مالکان بزرگ فرصت داده شده بود املاک خود را به طور غیرقانونى به اقوام خویش انتقاد دهند یا با تبدیل وضعیت آنها را در گروه زمینهاى معاف از تقسیم قرار دهند. فقط 9 درصد کشاورزان ایران صاحب زمین شدند، و دولتحتى به همین عده هم براى افزایش تولید کمک نکرد.
گندم و سایر مواد غذایى از خارج وارد مىشد، اما به کشاورز ایرانى کمک نمى شد. سیل مهاجرت روستاییان بیکار و بى زمین به نسبت 8 درصد در سال، در جستجوى کار به شهرها روان شد. استفاده از درآمدهاى نفت، ثروتى بىحساب به ثروتمندان داد و این در شرایطى بود که اکثریت عظیم مردم با فشار روزگار مىگذراندند و نارضایتیها افزایش یافت. در این حال، پس از شکست اعراب در جنگ سال 1967 از اسرائیل و آمریکا، آیت الله خمینى براى احتمال آغاز تلاش مشترک علیه اسرائیل با آیت الله باقر صدر به مشورت پرداخت.
77-1970: با افزایش شدید قیمت نفتشاه اعلام کرد که ایران به زودى یکى از پنج قدرت بزرگ جهان خواهد شد! او و واقعیت کمبود مواد غذایى، راه بندیهاى شدید و زیادى جمعیت در تهران را نادیده مىگرفت، جهان غرب دلارهاى نفتى شاه را به اسلحه تبدیل مى کرد، به طورى که ایران بیش از انگلیس، تانکهاى "چیفتن" انگلیسى داشت و امریکا هواپیماهاى جنگى خود را قبل از این که به خط تولید بیفتد یا کارساز بودن آنها تایید شود، به شاه مى فروخت. فروشندگان تسلیحات امریکا داراى موقعیت مهم در اقتصاد ایران بودند، سیمان و مصالح ساختمانى صرف ساختن پایگاههاى نظامى مى شد و براى ساختن خانه، مردم با کمبود مصالح روبرو بودند. نفت، بانکدارى و تسلیحات ایران به شدت تحت کنترل امریکا بود، تاجگذارى در سال 1971 (1350) و مراسم پر خرج براى خیالپردازیهاى شاه در زمینه اثبات این قضیه که تاریخ شاهنشاهى ایران به 2500 سال پیش برمى گردد، شکاف عظیم بین فقیر و غنى را در ایران علنى تر کرد. آیت الله خمینى از این اقدامات به شدت انتقاد مى کرد.
سرکوب هرگونه آزادى بیان، مطبوعات و حتى مخالفت بالقوه به تمرکز مخالفان در خارج از کشور منجر شد. توزیع پیامهاى آیت الله خمینى به شکل نوار کاست، این مخالفان را تشویق مى کرد. امام خمینى از علما در ایران خواست خفقان سیاسى و برباد دادن منابع ایران را محکوم کنند. شاه وقتى در 1977 براى دیدار با کارتر به واشنگتن رفتبا تظاهرات خصومت آمیز عظیمى مواجه شد. در ایران زنان دانشجو مجددا شروع به استفاده از حجاب کردند و یک مخالفت مذهبى شروع به خودنمایى کرد. در اکتبر 1977 (1356) ماموران ساواک (آقا) مصطفى پسر امام خمینى را به شهادت رساندند.
سال 1978: در ژانویه به تحریک شاه، مقاله اى در روزنامه اطلاعات انتشار یافت که در آن به شدت به آیت الله خمینى حمله شده بود.
روز بعد طلبه ها در قم یک اعتراض مسالمت آمیز ترتیب دادند و اقدام به تحصن کردند، ماموران امنیتى با خشونت واکنش نشان دادند و عده اى را شهید کردند. تظاهرات به سراسر کشور انتشار یافت. آیت الله خمینى از مردم خواستبراى سرنگونى شاهنشاهى به سود یک دولت اسلامى مبارزه کنند.
در هر یک از مراسم چهلم شهدا، عده بیشترى به وسیله ماموران امنیتى شهید مى شدند. مردم در تظاهرات خود در مقابل سربازان مسلح خواستار بازگشت آیت الله خمینى شدند.
سپتامبر: شاه به این امید که نداشتن یک پایگاه موجب نابودى قدرت رهبرى امام خمینى خواهد شد از عراق خواست آیت الله را اخراج کند. آیت الله خمینى گفت آماده است به کشورى برود که تحت نفوذ شاه نباشد، اما هیچ دولتى پیشنهاد پذیرفتن و تضمین ادامه فعالیت وى را نداد.
اکتبر: امام خمینى وارد "نوفل لوشاتو" در نزدیکى پاریس شد.
سپتامبر: در پایان ماه رمضان یک تظاهرات اعتراض آمیز عظیم منجر به اعلام حکومت نظامى در ایران شد. صبح روز بعد وقتى مردم بى خبر از اعلام حکومت نظامى در میدان ژاله اجتماع کردند، نیروهاى امنیتى به روى آنها شلیک کردند و هزاران نفر را کشتند. یک ملت وحشتزده علیه شاه قیام کرد و اعتصابها، بازارها، مدارس، دانشگاه ها، ادارات، کارخانه ها و حوزه هاى نفت را به تعطیل کشاند و اقوام و دوستان ثروتمند شاه، طى سه ماه با 5/1 میلیارد دلار به غرب گریختند.
آیت الله خمینى از پاریس پیامهاى خود را براى پخش به ایران مى فرستاد.
10و11 دسامبر (9و10 محرم) : تقریبا چهار میلیون نفر به خیابانها آمدند و خواستار تشکیل یک دولت اسلامى تحت رهبرى امام خمینى شدند. هزاران نفر از تظاهر کنندگان غیر مسلح کشته شدند. بازداشتشدگان شکنجه مىشدند، و مجروحان را در تختهاى بیمارستانها قتل عام مى کردند. فشار تحمل ناپذیر و بى پایان افکار عمومى، امریکا را وادار کرد تا شاه را تشویق به انتخاب یک نخست وزیر (شاپور بختیار) براى خنثى کردن نفوذ امام خمینى کند.
16 ژانویه 1979: شاه از ایران فرار کرد و به مصر رفت و یک دولتبى قدرت و مردمى بپاخاسته را در خیابانها رها کرد.
اول فوریه: امام خمینى با استقبالى بى سابقه به ایران آمد. امام دستور داد دولت موقت اسلامى تشکیل شود. پس از این که صدها نفر از اعضاى نیروى هوایى از امام حمایت کردند، یک پادگان نظامى تهران ناگهان مورد هجوم گارد شاهنشاهى قرار گرفت. انبوه مردم بى سلاح به تقاضاى کمک نیروى هوایى پاسخ دادند و گاردیها را مجبور به بازگشتبه سربازخانههایشان کردند. با پذیرفتن رهبرى امام خمینى از طرف بیشتر نیروهاى امنیتى، کلیه پاسگاههاى پلیس، زندانها، پایگاههاى ارتش و ادارات دولتى به تصرف انقلابیان در آمد.
11 فوریه: سرانجام رژیم شاه سقوط کرد.
16 فوریه: چهار نفر از محافظان شاه سابق تیرباران شدند.
اول مارس: امام خمینى تشکیل دولت اسلامى را اعلام کرد.
اول آوریل: هویدا نخست وزیر شاه اعدام شد.
5 ژوئیه: صنایع بزرگ خصوصى ملى شد.
9 ژوئیه: امام به استثناى جنایتکاران و شکنجه گران، دیگران را عفو کرد.
23 اکتبر: شاه سابق در یک بیمارستان نیویورک بسترى شد.
4 نوامبر: دانشجویان ایرانى در نیویورک علیه حضور شاه مخلوع در امریکا تظاهرات کردند.
سفارت آمریکا در تهران، معروف به "لانه جاسوسى" به وسیله دانشجویان پیرو خط امام تصرف شد. آنها 52 امریکایى را مدت 444 روز در مقابل تحویل شاه و برگرداندن داراییهاى دزدیده شده ایران، گروگان نگه داشتند.
6 نوامبر: بازرگان از نخست وزیرى استعفا داد.
23 نوامبر: وزارت خارجه و اقتصاد، کلیه بدهیهاى خارجى ایران را "کان لم یکن" اعلم کرد.
4 دسامبر: به دنبال رفراندم، قانون اساسى تصویب شد.
15 دسامبر: شاه سابق پس از این که نتوانست به مکزیک برود، از امریکا عازم تبعید در پاناما شد.
4 ژانویه 1980: "کورت والدهایم" دبیرکل سازمان ملل به دنبال عدم موافقت با تقاضایش براى ملاقات با گروگانهاى امریکایى، ماموریتش را در ایران ناتمام گذاشت.
17 فوریه: دبیرکل سازمان ملل تشکیل کمیسیونى براى بررسى فعالیتهاى شاه سابق را تکمیل کرد.
10 مارس: یک سخنگوى خط امام گفت وقتى کمیسیون سازمان ملل نتایج بررسیهاى خود را انتشار داد و نشان داد که طرفدار ایران و درستکار است مى تواند به ایران برگردد و با گروگانها ملاقات کند.
مارس، مه: اولین انتخابات مجلس.
23 مارس: شاه سابق درست 24 ساعت قبل از این که قرار بود، ایران استرداد او را تقاضا کند، از پاناما به قاهره رفت.
9 آوریل: روابط دیپلماتیک امریکا با ایران قطع شد.
25 آوریل: حمله کوماندویى امریکا براى نجات گروگانها در یک طوفان شن کستخورد. امام خمینى گفت این ماموریت اقدامى احمقانه بود.
30 آوریل: مردان مسلح عرب، بیست ایرانى را در سفارت ایران در لندن گروگان گرفتند.
5 مه: نیروهاى امنیتى انگلیس به سفارت ایران در لندن حمله کردند و چهار نفر از پنج مرد مسلح را کشتند.
11 مه: گور رضاخان پدر شاه سابق در نزدیکى تهران ویران شد.
27 ژوئیه: شاه سابق در قاهره مرد.
11 اوت: محمد على رجایى نخست وزیر شد.
22 سپتامبر: عراق على رغم تعهد اعلام شده اش به منشور سازمان ملل و برخلاف عبارت اول ماده 33 منشور فوق که به حل مسالمت آمیز اختلافات بین دولتها اشاره کرده است، به ایران حمله کرد.
24 سپتامبر: عراق به آبادان و خرمشهر حمله کرد و پالایشگاه نفت آبادان را به آتش کشید.
2 نوامبر: مجلس چهار شرط پیشنهادى امام را براى آزادى گروگانهاى امریکایى تصویب کرد.
2 ژانویه 1981: در آخرین روز ریاست جمهورى کارتر گروگانهاى امریکایى آزاد شدند.
10 ژوئن: امام خمینى بنى صدر را از فرماندهى کل قوا خلع ید کرد.
20 ژوئن: استیضاح بنى صدر آغاز شد.
21 ژوئن: بنى صدر از ریاست جمهورى عزل شد.
28 ژوئن: 72 مقام برجسته کشور در انفجار دفتر حزب جمهورى اسلامى در تهران شهید شدند.
24 ژوئیه: محمدعلى رجایى به ریاست جمهورى انتخاب شد.
29ژوئیه: بنى صدر به فرانسه فرار کرد.
30 اوت: انفجار بمب، محمدعلى رجایى و جواد باهنر نخست وزیر او را به شهادت رساند.
29 سپتامبر: چهار تن از فرماندهان نظامى ایران در سقوط هواپیما کشته شدند.
اکتبر: آیت الله على خامنه اى به ریاست جمهورى انتخاب شد و میرحسین موسوى را به نخست وزیرى منصوب کرد.
28 مارس 1982: ایران در شدیدترین نبردهاى جنگ به پیروزیهاى با ارزشى دستیافت.
24 مه: نیروهاى انقلابى وارد خرمشهر شدند. بیشتر قسمتهاى ایران که در مراحل اولیه جنگ به تصرف عراق در آمده بود، بازپس گرفته شد.
14 ژوئیه: امام خمینى در پیامى از مردم عراق خواست قیام کنند و صدام را سرنگون نمایند. نیروهاى ایران به عراق حمله کردند و تا حدود پانزده کیلومترى بصره پیش رفتند.
اول اکتبر: با شروع سومین سال جنگ، ایران حمله علیه عراق را آغاز مى کند.
2 اکتبر: در یک انفجار تروریستى در تهران 60 نفر کشته و 700 نفر مجروح شدند.
11 ژوئن: عملیاتى براى آزادى قسمتهاى دیگرى از خاک ایران آغاز و 50 هزار سرباز عراق به اسارت در آمدند
22 ژوئیه: حمله ایران نیروهاى عراق را از حاج عمران در کردستان بیرون کرد.
آوریل 1984: انتخابات مجلس دوم انجام شد. حجتالاسلام هاشمى رفسنجانى 5/1 میلیون راى آورد.
12 ژوئن: "پرز دکوئیار" دبیرکل سازمان ملل از عراق خواستحمله به مناطق مسکونى ایران را قطع کند.
18 مارس 1985: نیروهاى ایران در حمله اى در شمال بصره از خطوط نیروهاى عراقى گذشته و جاده بغداد را به خطر انداختند.
14 اوت: آیت الله على خامنه اى براى بار دوم به ریاست جمهورى انتخاب شد.
19 فوریه 1986: نیروهاى ایران در یک حمله یازده روزه شبه جزیره فاو را گرفتند. عراق در این حمله از گاز خردل استفاده کرد.
2 ژوئیه: ایران شهر مرزى مهران را پس گرفت.
4 نوامبر: رسوایى ایران گیت، معامله امریکا براى تبادل اسلحه در برابر آزادى گروگانه برملا شد.
18 ژانویه 1987: نیروهاى ایران به بصره رسیدند.
17 ژوئیه: سفارت فرانسه در تهران تعطیل شد.
20 ژوئیه: شوراى امنیتسازمان ملل با قطعنامه 598 خواهان آتش بس فورى شد اما ایران که خواهان معرف عراق به عنوان متجاوز بود، آن را نپذیرفت.
31 ژوئیه: بیش از 400 زایر که 275 نفرشان ایرانى بودند، در مراسم حجبه شهادت رسیدند.
29 سپتامبر: به دنبال رهگیرى هلیکوپترهاى امریکایى در تنگه هرمز و بازرسى کشتى ایران اجر; ایران کشتیهاى خود را در تنگه هرمز افزایش داد.
18 اکتبر: چهار ناوشکن امریکایى دو سکوى نفتى ساحلى ایران را با شلیک هزار گلوله به آتش کشیدند و خسارات سنگینى به آنها وارد کردند.
28 فوریه 1988: جنگ شهرها با شلیک 135 موشک به تهران تشدید شد.
17مارس: بمباران شیمیایى عراق بیش از پنج هزار نفر را در حلبچه کشت و متجاوز از هشت هزار نفر دیگر را به شدت مجروح کرد.
18آوریل: امریکا چند کشتى ایران را در خلیج فارس غرق کرد، هلیکوپترهاى توپدار امریکا در حمله عراق به فاو به کمک عراقیها رفتند.
2 ژوئن: هاشمى رفسنجانى رئیس مجلس، کفیل فرماندهى نیروهاى مسلح شد.
3 ژوئیه: ناو امریکایى به هواپیماى ایرباس مسافربرى ایران حمله کرد و 290 سرنشین آن را به شهادت رساند.
18 ژوئیه: ایران با بى میلى قطعنامه 598 را پذیرفت. امام خمینى گفتبراى او این تصمیم کشنده تر از سرکشیدن زهر است.
20 اوت: آتش بس در جبهه ها و مذاکره بین ایران و عراق شروع شد. موسوى نخست وزیر گفت درهاى ایران به روى بازرگانى و نفوذ غرب بسته خواهد ماند.
15 فوریه 1989: امام خمینى اعلام کرد "سلمان رشدى" به خاطر کفرگویى در کتاب " آیه هاى شیطانى" خود، باید کشته شود.
7 مارس: روابط دیپلماتیک انگلیس و ایران قطع شد.
19 مارس: رفسنجانى نامزد ریاست جمهورى شد.
24 آوریل: اعضاى کمیته اصلاح قانون اساسى انتخاب شدند.
23 مه: امام خمینى به علتخونریزى داخلى تحت عمل جراحى قرار گرفت.
3 ژوئن: امام خمینى درگذشت.
مسلم مدیا - چاپ لندن
گشت و گذارى در خمین، زادگاه رهبر آزادگان جهان |
|
90 سال به عقب باز مىگردیم، سلسله متزلزل پادشاهى قاجار توان اداره صحیح مملکت را ندارد، قدرت مرکزى تضعیف و به موازات آن قدرتهاى محلى سر برآوردهاند. در هر گوشه مملکتشاهزادهاى با به کار گرفتن خدم و حشم. بساطى به راه انداخته و یاغیان و اشرار از فرصت استفاده کرده، مردم را غارت مىکنند. بار مالیاتهاى فزاینده بر دوش مردم سنگینى مىکند. شلاقها تنها بر گرده محرومین و پابرهنگان فرود مىآید. قدرت حکومت مرکزى - حکومت ایالتها و ولایتها، خانهاى کوچک و بزرگ محلى و بالاخره طراران و دزدان و اشرار، بسان حلقهاى ملت را در محاصره گرفته و هر لحظه حلقه تنگتر مىشود. ملت گرسنه است، ملتبىدفاع است و مردم ستم دیدهاند. . . در چنین شرایطى، خمین کوچک در میان جلگهاى بزرگ نیز به کام آشوب فرو رفته است. کمر مردم از ستم خانها و شاهزادگان خمیده است "هر کس در خود قدرتى سراغ دارد از اعمال آن دریغ نمىکند و خلاصه همه درها به روى مردم بسته است. در این زمان در شهر کوچک خمین تنها یک در بر روى مردم باز است. تنها یکجا ملجا محرومان است و دلها فقط در یک خانه آرام مىگیرد و آنجا جایى جز بیت و منزل حاج آقا مصطفى خمینى نیست. خانهاى قلعه مانند که در پس دروازه محله سادات در شرق خمین واقع شده است، خانهاى نه چندان بزرگ که دو برج بلند در شمال و مشرق آن چشمها را به سوى خود مىخواند. برجهایى که بر فراز آن بارویى به ارتفاع تقریبى دو متر جهتسنگربندى ومذقلهایى (سوراخهاى مورب) براى تیراندازى تعبیه شده است. این برجها به واسطه ارتفاع بلندى که دارند بر شهر مشرف بوده و از آنجا هر گونه حرکتى کنترل مىگردد. رودخانهاى که از پشتبیت مىگذرد، جنوب قلعه را امنیتبخشیده است. شبها دروازه شرقى شهر بسته مىشود و نگهبانانى چند بر فراز باروى شهر تا صبح بیدارند. و به گاه اضطرار و وجود خطر تهاجم اشرار، بر تعداد نگهبانان اضافه مىشود و تا صبح فریاد "بیدار باش - بیدار باش" به گوش مىرسد. بیت مصطفوى از طریق کوچهاى پیچ در پیچ و باریک به بازار و مسجد جامع متصل مىگردد، کوچهاى که از ابتدا تا انتها در زیر دید و کنترل با روى برج قرار دارد. هجوم اشرار و دزدان غارتگر (که سر در آخور شاهزادگان و خانها داشتند) و صداى ناهنجار سم ستوران که با سرعتبه پیش مىتازند، هول و هراسى عظیم در دل مردم مىافکند و غبار مرگ بر جبینشان مىنشاند. در چنین مواقعى، خانهاى شهر اگر با دزدان همراهى نکنند، امیدى به خیرشان نیست و لذا هیچ مامن و پناهى جز بیت آقا مصطفى خمینى یافت نمىشود. آقا مصطفى، سیدى جلیل القدر و مجتهدى محبوب و عاملى که براى دفاع از محرومان سلاح بر دوش گرفته و براى حفظ حیثیت و آبرو و مال و جان مردم، جان در طبق اخلاص نهاده است و مردم، آنانى که به هیچ جا راهى ندارند و قدرت دفاع از خود و خانواده را در خود نمىبینند همه به منزل آقا مصطفى روى مىآورند، پس از ورود این بىپناهان و پا برهنگان درها بسته مىشود، مردان بر روى برجها رفته و در شتباروها سنگر گرفته و به سوى دشمن شلیک مىکنند. این روحیه سلحشورى و مبارزه و دفاع است که کارساز بوده و تهاجمات اشرار را با شکست مواجه مىکند. در این دوران و در این منزل است که کودکى چشم به جهان مىگشاید (تاریخ 20 جمادىالثانى 1320 هجرى قمرى) و از طرف پدر نام روحالله بر خود مىگیرد. هیچ کس از آینده خبر ندارد. مردم تنها اطراف خویش را مىبینند که جز سیاهى چیزى به چشم نمىآید. ظلم و ستم اشرار و خانها به اعلا درجه خود رسیده است، مصطفى چارهاى مىاندیشد، "شکایتخانها به حکومت منطقه بردن". لذا راه اراک را در پیش مىگیرد و با اسب بدان سو مىتازد، اما قبل از رسیدن به مقصد (در روز جمعه 12 ذیقعده 1320 قمرى) آماج تیرکین ظلمه قرار مىگیرد. و خون سرخش زینتبخش صحرا مىگردد. او در واقع انتقام حمایت از سیلى خوردگان را پس مىدهد، انتقام پناهدادن به محرومان و پا برهنگان، و در این زمان روحالله چهار ماه و بیست و دو روز بیشتر ندارد. مبارزه با اشرار ادامه مىیابد و روحالله (که اطرافیان او را آقا روح الله صدا مىزنند" در همان خانه بزرگ مىشود. با گذشت زمان با رنجها و محن مردم آشنا مىشود و در مىیابد که پدرش براى چه قربانى شد بنابراین در همان دوران صباوت همراه با برادر بزرگتر در مبارزه با اشرار شرکت مىجوید و از فراز با روى قلعه به سوى متجاوزین شلیک مىکند. و اما امروز از آن دو برج که منشا خیر براى اهالى خمین بود تنها یکى بیش نمانده است. صحن خانهاى که بنیانگذار جمهورى اسلامى در آن پا به عرصه وجود نهاد، خاموش و ساکت در زیر بارش باران و تابش آفتاب با دیوارهاى کهنه درد دل مىکند. این صحن کهن خاطراتى خوش و ناگوار در دل خود جاى داده است. حوض کوچک منزل نور خورشید را تکرار مىکند، درهاى چوبى و کوچک بیتبسته است. پلههاى برج با شیب بسیار تند پیچ و تاب خورده و به زحمتخود را به بارو مىرساند ولى در آنجا دیگر اثرى از مبارزان نمىیابد. آجرهاى کف حیاط هنوز ماندهاند ولى عبور از تاریخى یکصد ساله، از آنها رنگ و رویى باقى نگذارده است. امروز کف کوچه سفالتشده، خانههاى خشت و گلى اطراف به مرور جاى خود را به خانههایى نوساز با نمایى آجرى یا سنگى دادهاند. تنها زادگاه امام است که همچنان با خشت و گل خویش در این میان جلب توجه مىکند، و همه را به خود مىخواند، باروها ندا مىزنند: "خمینى، سازش ناپذیرى را در اینجا تجربه کرد، ظلم ستیزى را از پشت مذقلهاى ما آغاز کرد. محروم نوازى را در این خانه و از پدر به ارث برد. آغاز نقطه جهاد را در این مکان گذارد، نخستین آثار تلفیق دین و سیاست را در این منزل رویت کرد. " آرى این منزل اگر چه کمتر از 20 سال از امام میزبانى نکرد. لیکن خاطراتى بیش از قرنها در دل خود جاى داده است. |
متن زیر فرازهائى از زندگى حضرت امام خمینى - سلام الله علیه - است که پس از توضیحات معظم له، فرزند گرامى ایشان حضرت حجتالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینى نوشته و سپس حضرت امام آن را اصلاح نموده است:
بسمه تعالى
به حسب شناسنامه شماره 2744
تولد: 1279 شمسى در خمین
اما در واقع 20 جمادىالثانى 1320 هجرى قمرى مطابق اول مهر 1281
شمسى است. (18 جمادىالثانى 1320 مطابق 30 شهریور 1281 صحیح است)
نام خانوادگى: مصطفوى; پدر: آقا مصطفى; مادر: خانم هاجر (دختر مرحوم آقامیرزا احمد مجتهد خوانسارى الاصل و خمینى المسکن)
صدور در گلپایگان به وسیله صفرىنژاد رئیس اداره آمار ثبت گلپایگان در خمین در مکتبخانه مرحوم ملا ابوالقاسم تحصیل شروع و نزد مرحوم آقاشیخ جعفر و مرحوم میرزا محمود (افتخار العلماء) درسهاى ابتدایى سپس در خلال آن نزد مرحوم حاج میرزا محمد مهدى (دایى) مقدمات شروع و نزد مرحوم آقاى نجفى خمینى منطق شروع و نزد حضرتعالى (×) ظاهرا (سیوطى و شرح باب حادى عشر و) منطق و مسلما در مطول مقدارى. در ادراک که سنه 1339 قمرى براى تحصیل رفتم نزد مرحوم آقا شیخ محمد على بروجردى مطول و نزد مرحوم آقا شیخ محمد گلپایگانى منطق و نزد مرحوم آقا عباس اراکى شرح لمعه پس از هجرت به قم به دنبال هجرت مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالکریم - رحمة الله علیه - (ظاهرا هجرت ایشان رجب 1340 قمرى بود) هجرت آیتالله حائرى به قم رجب 1340 و نوروز 1300 شمسى است) تتمه مطول را نزد مرحوم ادیب تهرانى موسوم به آقا میرزا محمد على و سطوح را نزد مرحوم آقاى حاج سید محمد تقى خوانسارى مقدارى و بیشتر نزد مرحوم آقا میرزا سید على یثربى کاشانى تا آخر سطوح و با ایشان به درس خارج مرحوم آیتالله حائرى (حاج شیخ عبدالکریم) مىرفتیم و عمده تحصیلات خارج نزد ایشان بوده است. و فلسفه را مرحوم حاج سید ابوالحسن قزوینى و ریاضیات (هیئت، حساب) نزد ایشان و مرحوم آقامیرزا على اکبر یزدى. و عمده استفاده در علوم معنوى و عرفانى نزد مرحوم آقاى آقامیرزا محمد على شاهآبادى بوده است پس از فوت مرحوم آقاى حائرى با عدهاى از رفقا بحث داشتیم تا آنکه مر حوم آقاى بروجردى - رحمةالله - به قم آمدند براى ترویج ایشان به درس ایشان رفتم و استفاده هم نمودم و از مدتها قبل از آمدن آقاى بروجردى عمده اشتغال به تدریس معقول و عرفان و سطوح عالیه اصول و فقه بود پس از آمدن ایشان به تقاضاى آقایان; مثل مرحوم آقاى مطهرى به تدریس خارج فقه مشغول شدم و از علوم عقلیه بازماندم و این اشتغال در طول اقامت قم و مدت اقامت نجف مستدام بود و پس از انتقال به پاریس از همه محروم و به امور دیگر اشتغال داشتم که تاکنون ادامه دارد. نام عیال اینجانب خدیجه ثقفى معروف به قدس ایران، متولد 1292 شمسى، صبیه حضرت آقاى حاج میرزا محمد ثقفى طهرانى.
تاریخ ازدواج: 1308; فرزند اول: مصطفى، متولد: 1309 شمسى; 3 دختر در قید حیات با یک پسر، احمد متولد: 1324; دختران به ترتیب سن: صدیقه، فریده، فهیمه، سعیده و بعد از احمد، لطیفه; آخرین فرزند در حیات احمد.
پی نوشت:
× منظور آیت الله پسندیده
می
باشند.
در روز بیستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهریـور 1281
هجرى شمسى ( 21 سپتامپر 1902 میلادى) در شهرستان خمین از توابع استان
مرکزى ایران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از
سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله علیها, روح الـلـه
المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاکدان طبیعت نهاد .
او وارث سجایاى آباء و اجدادى بـود که نسل در نسل در کار هـدایـت مردم
وکسب مـعارف الهى کـوشیـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى مرحوم آیه
الـله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیه الـلـه العظمـى
میرزاى شیـرازى (رض), پـس از آنکه سالیانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و
معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل آمـده بـود بـه
ایـران بازگشت و در خمـیـن ملجاء مردم و هادى آنان در امـور دینـى
بـود. در حـالـیکه بیـش از 5 مـاه ولادت روح الـلـه نمى گذشت,
طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را که
در برابر زورگـوئـیهایشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود, با گلـوله پاسـخ
گفـتـنـد و در مـسیر خمـیـن به اراک وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان
شهیـد بـراى اجراى حکـم الهى قصاص به تهران (دار الحکـومه وقت)
رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید
بدیـن ترتبیب امام خـمیـنى از اوان کـودکى با رنج یـتـیـمى
آشـنا و با مفهوم
شهادت روبرو گردید. وى دوران کـودکـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر
مـومـنـه اش (بانـو هاجر) که خـود از خاندان علـم و تقـوا و از
نـوادگان مـرحـوم آیـه الـلـه خـوانسـارى ( صاحب زبـده التصانیف )
بوده است. همچنیـن نزد عمه مـکـرمه اش ( صاحبـه خانم ) که بانـویى شجاع
و حقجـو بـود سپرى کرد اما در سـن 15 سالگى از نعمت وجـود آن دو عزیز
نیز محـروم گـردید .
هجرت به قـم, تحصیل دروس تکمیلى وتدریس علوم اسلامى
اندکـى پـس از هجرت آیه الله العظمـى حاج شیخ عبد
الکریـم حایرى یزدى ـ رحـمه الله علیه ـ
( نـوروز 1300 هـجـرى شمسـى, مـطابق بـا رجب المـرجب
1340 هجـرى قمـرى ) امام خمینى نیز رهـسپار حـوزه علمیه قـم گردید و
به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتید حـوزه قـم
طـى کرد. که مـى تـوان از فرا گرفتـن تـتـمـه مباحث کـتاب مطـول ( در
علـم معانى و بیان ) نزد مرحوم آقا مـیـرزا محمـد علـى ادیب تهرانـى و
تکمیل دروس سطح نزد مرحـوم آیه الـله سید محمد تقـى خـوانسارى, و
بیشتر نزد مرحـوم آیه الـله سـیـد عـلى یثربى کاشانى و دروس فـقـه و
اصـول نزد زعیـم حـوزه قـم آیـه الـله العظمى حاج شیخ عبدالکریـم
حایرى یزدى ـ رضـوان الـلـه علیهـم نام برد .
پـس از رحلت آیه الله العظمـى حـایـرى یزدى تلاش امـام خمینـى به همراه
جمعى دیگر از مجتهدیـن حـوزه علمیه قـم به نـتیچـه رسـیـد و آیه الله
العظمـى(رض) به عنـوان زعـیـم حـوزه عـلمـیـه عازم قـــم گـردیـد. در
این زمان, امام خمینـى به عـنـوان یـکـى از مـدرسیـن و مجتهدیـن صـاحب
راءى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق شناخته مى شد . حضرت
امام طى سالهاى طولانى در حوزه علمیه قـم به تدریـس چندیـن دوره فقه,
اصـول, فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فیضیه, مسجـد اعظم, مسجـد
محمـدیه, مـدرسه حـاج ملاصـادق, مسجد سلماسى, و ... همت گماشت و در
حـوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجـد شیخ اعطـم انصــــارى (ره)
معارف اهل بـیت و فـقـه را در عالیترین سطـوح تدریـس نمود و در نجف
بـود که بـراى نخـستـیـن بار .مبانـى نظرى حکـومت اسلامـى را در سلسله
درسهاى ولایت فـقیه بازگـو نمود.
امـام خمینـى در سنگـر مبـارزه و قیــام
روحیه مبارزه و جهاد در راه خـدا ریـشـه در بینـش
اعـتـقـادى و تربـیت و محیط خانـوادگى و شرایط سـیـاسى و اجـتماعى طـول
دوران زندگى آن حضرت داشـتـه است. مـبارزات ایـشان از آغاز نـوجـوانـى
آغـاز و سـیـر تکاملى آن به مـوازات تکـامـل ابـعاد روحى و عـلمى
ایـشان از یکـسـو و اوضاع و احـوال سیاسـى و اجتماعى ایـران و جـوامع
اسـلامـى از سـوى دیگـر در اشکـال مخـتـلف ادامـه یـافـته است و در
ســـال 1340 و 41 ماجراى انجمـنهاى ایالـتى و ولایـتى فرصـتـى پـدیـد
آورد تا ایـشان در رهبـریت قـیام و روحـانیـت ایـفاى نقـش کنـد و
بـدیـن تـرتـیـب قـیـام سراسرى روحانیت و ملت ایـران در 15 خـرداد سال
1342 با دو ویـژگـى برجستـه یعنى رهـبرى واحد امام خمـیـنى و اسلامـى
بـودن انگـیـزه ها, و شعارها و هدفهـاى قیام, سرآغـازى شـد بر فـصـل
نـویـن مـبارزات مـلـت ایران که بـعد ها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان
شناخـتـه و معرفـى شـد امام خمـیـنـى خاطـره خـویـش از جنـگ بیـن
المـلل اول را در حالیکه نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنین یاد مـى کند :
مـن هـر دو جـنـگ بـیـن المللـى را یادم هست ... مـن کـوچـک بـودم لکـن
مـدرسـه مى رفـتـم و سربازهاى شـوروى را در هـمان مرکزى که ما
داشـتـیـم در خـمـیـن, مـن آنجا آنهـا را مى دیـدم و ما مـورد تاخت و
تاز واقع مى شـدیـم در جـنـگ بیـن المـلـل اول. حضـرت امام در جایى
دیگر با یاد آورى اسامى بـرخى از خوانیـن واشـرار سـتمگر که در پناه
حکـومت مـرکـزى بـه غـارت اموال و نوامیـس مردم مى پرداختند مى فـرماید
: مـن از بچگى در جـنـگ بـودم ... ما مـورد زلقـى هـا بـودیـم, مـورد
هـجـوم رجـبعلـیـهـا بــودیـم و خـودمان تفنگ داشتیـم و مـن در عیـن
حالى که تـقـریـبا شـایـد اوایـل بلوغم بود, بـچـه بودم, دور ایـن
سنگـرهایى که بـسـتـه بـود نـد در مـحل ما و اینها مى خـواسـتند هجـوم
کـنند و غـارت کـنند, آنجا مى رفـتـیــم سنگرها را سرکشـى مى کردیـم
کـودتاى رضا خان در سـوم اسفـند 1299 شمسـى که بنابر گـواهـى اسـناد و
مدارک تاریخـى و غـیر قابـل خـدشـه بـوسیله انگلیـسها حـمایت و
سازمانـدهـى شـده بـود هـر چـنـد کـه بـه سلطنت قاجاریه پایان بخشید و
تا حـدودى حکـومت مـلوک الطـوایـفـى خـوانیـن و اشـرار پـارکنـده را
محمـدود سـاخت اما درعـوض آنچـنـان دیکتاتـورى پدید آورد که در سایـه
آن هـزار فامـیـل بر سرنـوشـت مـلـت مظلـوم ایـران حاکـم شدند ودودمان
پهـلـوى به تنهایى عهـده دار نقـش
سابق خوانین و اشرار گردید .
در چنینـى شرایطـى روحانیت ایران که پـس از وقایع نهـضـت مشروطیت در
تنگناى هجـوم بى وقـفـه دولتهـاى وقت و عـمال انگلیسى از یکـسو و
دشمـنیهاى غرب باختگان روشنفـکر مـآب از سـوى دیگر قـرار داشت براى
دفاع از اسـلام و حـفـظ موجـودیت خـویـش بـه تکاپـو افـتاد. آیه الـلـه
العظمى حاج شیخ عـبدالـکریـم حایرى بـه دعـوت علماى وقت قـم از اراک به
ایـن شهـر هجرت کرد واندکـى پـس از آن امـام خـمیـنى که با بـهـره گیرى
از استعداد فـوق العاده خـویـش دروس مقـدماتى و سطـوح حـوزه علمیه را
در خـمیـن و ارا ک با سـرعـت طى کرده بود به قـم هجرت کـرد و عملا در
تـحکیـم موقعیت حـوزه نـو تاسیـس قـم مـشارکـتى فعال داشت.
زمان چندانـى نگذشت که آن حضرت در اعداد فضلاى برجـسته این حـوزه در
عرفـان و فلسفه و فقه و اصـول شنـاخته شـد.
پـس از رحلت آیـه اللـه العظمى حایرى ( 10 بهمـن 1315 ه-ش ) حـوزه
علمیه قـم را خطر انحلال تهـدید مى کرد. عـلماى مـتـعهـد به چاره جویى
برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علمـیـه قـم را آیات عـظـام :
سید محمد حجت, سید صدر الدیـن صدر و سیـد محـمـد تقـى خـوانسارى -رضوان
الـلـه علیهـم ـ بر عهده گرفتند. در ایـن فاصله و بـخصـوص پـس از سقوط
رضاخان, شرایط براى تحقق مرجعیت عظمى فراهـم گردید. آیه الله العظمى
بروجردى شخصیت علمى برجسته اى بـود کـه مـى تـوانست جانشین مناسبـى
براى مـرحوم حایرى و حفـظ کیان حـوزه بـاشـد. ایـن پیشنهاد از سـوى
شاگردان آیـه الـلـه حایرى و از جمله امام خـمـیـنـى به سرعت تعقیب
شـد. شخص امام در دعـوت از آیـه الـلـه بـروجردى براى هجرت به قـم و
پذیرش مسئولیت خطـیر زعامت حـوزه مجدانه تلاش کرد.
امام خمینـى که با دقـت شـرایط سیاسـى جامعه و وضعـیـت حـوزه ها را زیر
نظر داشت و اطـلاعات خـویش را از طریق مطالـعه مـستمر کتب تاریخ معاصـر
و مجلات و روزنـامـه هاى وقـت و رفـت و آمـد بـه تهـران و درک محضر
بزرگانى همچون آیـه الـلـه مـدرس تکـمیل مى کرد دریافـته بـود که تـنها
نقـطـه امـیـد بـه رهـایـى و نجات از شـرایط ذلت بارى که پـس از شکست
مشروطیت و بخصـوص پـس از روى کار آوردن رضا خان پدید آمده است, بیدارى
حوزه هاى عـلمـیـه و پیش از آن تضـمیـن حیات حوزه ها و ارتبـاط معنـوى
مـردم بـا روحـانیت مـى بـاشـد.
امام خمینى در تعقیب هدفهاى ارزشمند خویش در سال 1328 طرح اصلاح اساس
ساختار حـوزه علمیه را با هـمـکارى آیـه الـلـه مـرتضـى حایـرى تهـیـه
کرد و بـه آیـه الـلـه بـروجردى ( ره) پـیشـنهاد داد. ایـن طرح از سوى
شاگردان امام و طلاب روشـن ضمیر حـوزه مـورد اسـتقبال و حمایت قرار
گرفت .
اما رژیـم در محاسباتـش اشـتـبـاه کرده بـود. لایحه انجـمـنـهاى ایالتى
و ولایتى کـه به مـوجـب آن شـرط مسـلمان بودن, سوگـند به قرآن کریـم و
مرد بـودن انـتخاب کـنـنـدگان و کاندیـداها تغییر مـى یافت در 16 مهـر
1341 ه - ش به تصـویب کـابـیـنـه امیـر اسـد الـلـه علـم رسیـد. آزادى
انتخابات زنان پـوششـى براى مخفى نگـه داشـتـن هـدفـهاى دیگر بـود.
حذف و تغییر دو شـرط نخـست دقـیـقا بـه منظور قانـونـى کـردن حضـور
عناصر بهایـى در مصـادر کـشـور انتخاب شـده بـود. چـنانکه قـبـلا نـیـز
اشاره شد پـشتـیـبـانى شـاه از رژیـم صهـیـونیـستـى در تـوسعه مناسبات
ایران و اسرائـیل شرط حمایـتهاى آمـریـکـا از شـاه بـود. نـفـوذ
پـیـروان مـسـلک استعـمـارى بهـائـیت در قـواى سه گانه ایران ایـن شرط
را تحقق مـى بخشید. امام خمـیـنـى به هـمراه عـلماى بزرگ قـم و تهـران
به محض انتشار خبر تصویب لایحه مـزبور پـس از تبادل نـظـر دسـت به
اعـتـراضات همه جانبه زدند .
نقـش حضرت امام در روشـن ساختـن اهداف واقعى رژیـم شـاه و گوشـزد کـردن
رسالت خطیر علما و حـوزه هاى علمـیـه در ایـن شـرایـط بـسیـار مـوثـر
وکارساز بـود. تلگرافـهـا و نامـه هـا سرگـشـاده اعـتـراض آمـیز علما
به شاه و اسـد الـلـه علـم مـوجى از حـمایـت را در اقـشار مخـتلف مردم
برانگیخت. لحـن تلگرافـهـاى امام خمـیـنـى به شاه و نخست وزیر تند و
هشـدار دهنده بود. در یکـى از ایـن تلگرافها آمده بـود :
اینجانب مجددا به شما نصیحت مى کنـم که بـه اطاعت خـداوند مـتعـال و
قانـون اساسـى گردن نهید واز عواقب وخـیـمـه تخلف از قـرآن و احـکام
علماى ملت و زعماى مسلمیـن و تخـلف از قانـون اساس بـترسید وعـمـدا و
بـدون مـوجب مـمـلکت را به خطـر نـیـنـدازید و الا علماى اسلام درباره
شمـا از اظهار عقیـده خـوددارى نخـواهنـد کـرد .
بدیـن ترتـیـب ماجراى انجـمنهاى ایـالـتى و ولایـتـى تجربـه اى پیروز و
گرانقدر براى ملت ایران بـویژه از آنجهـت بـود کـه طى آن ویـژگـیـهـاى
شخصیتـى را شناخـتـنـد که از هر جهـت براى رهـبـرى امت اسلام شایسته
بـود. باو جـود شکست شـاه در ماجـراى انجـمـنها, فـشـار آمریکـا بـراى
انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامـه یافت. شـاه در دیـماه 1341 هجـرى
شمسى اصـول ششگانه اصلاحات خویـش را بر شمرد و خـواستار رفـراندوم شد .
امام خمینى بار دیگـر مراجع و عـلمـاى قـم را بـه نـشـست و چاره جویى
دوباره فراخواند .
با پیشنهاد امام خمینى عـیـد باسـتانـى نـوروز سـال 1342 در اعـتراض به
اقدامات رژیم تحریـم شد. در اعلامـیه حضـرت امام از انـقـلاب سـفـیـد
شاه بـه انقـلاب سـیـاه تعـبـیـر و هـمـسـویـى شـاه بـا اهـداف آمریکا
و اسرائیل افـشا شده بود . از سـوى دیگـر, شـاه در مـورد آمادگى
جامـعـه ایـران بـراى انجام اصلاحات آمـریکا به مـقامات واشـنگـتـن
اطـمـیـنان داده بـود و نام اصـلاحات را انقـلاب سـفـیـد نهاده بـود.
مخالـفت عـلما براى وى بسیار گران
مىآمد .
امام خمـیـنى در اجـتماع مردم, بى پروا از شخـص شـاه به عنـوان عـامل
اصلـى جنایات و هـمـپـیـمان بـا اسـرائـیـل یاد مـى کـرد و مـردم را
بـه قـیام فرا مـى خـوانـد. او در سـخـنـرانى خـود در روز دوازده
فـروردیـن 1342 شدیـدا از سـکـوت عـلماى قـم و نجف و دیگر بلاد اسلامى
در مقابل جنایات تازه رژیـم انـتـقـاد کرد و فـرمـود : امـروز سکـوت
هـمـراهى بـا دستگـاه جبـار است حضـرت امـام روز بعد ( 13 فروردیـن 42
) اعلامـیـه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستى یعنى غارتگرى منـتـشر
ساخت .
راز تاءثیر شگـفت پـیـام امام و کـلام امـام در روان مخاطـبـیـنـش که
تا مرز جانـبازى پیـش مـى رفت را بایـد در هـمـیـن اصـالت انـدیشه,
صلابت راى و صـداقت بـى شـائبه اش بـا مـردم جستجـو کـرد .
سال 1342 با تحریـم مراسـم عـیـد نوروز آغـاز و با خـون مظـلـومیـن
فیضیه خـونرنگ شد. شـاه بر انجام اصـلاحات مـورد نظـر آمـریکـا اصـرار
مـى ورزیـد و امام خـمـیـنى بر آگاه کردن مردم و قـیـام آنـان در
بـرابـر دخـالتهاى آمـریکـا و خیـانـتهاى شاه پـافـشـارى داشـت. در
چهـارده فروردیـن 1342 آیـه الله العظمـى حکیـم از نجف طـى
تلگـرافـهـایى بـه علما و مراجع ایران خـواستار آن شد کـه همگـى به
طـور دسـتـه جمـعى به نجف هجرت کنند. این پیشنهاد براى حفـظ جان عـلما
و کیان حـوزه ها مطرح شده بود .
حضرت امام بـدون اعـتـنا بـه ایـن تهـدیـدها, پاسخ تلگـراف آیـه الـلـه
العـظـمى حکیـم را ارسال نمـوده و در آن تاکیـد کرده بـود کـه هـجـرت
دسـتـه جمـعى علما و خالـى کـردن حـوزه علمیه قـم به مصلحت نیست .
امام خمیـنـى در پیامـى( بـه تایخ 12 / 2 / 1342 ) بـمناسـبـت چهـلـم
فاجعـه فـیـضـیـه بـر همـراهـى عـلما و مـلت ایران در رویارویـى سـران
ممـالک اسلامـى و دول عربـى بـا اسـرائیل غاصب تـاکید ورزید وپیمانهاى
شـاه و اسـرائیل را محکـوم کرد .
قیام 15 خرداد
ماه محرم 1342 که مـصادف با خرداد بـود فـرا رسـید.
امام خمینى از ایـن فـرصت نهـایت اسـتفاده را در تحـریک مردم بـه قیام
عـلیـه رژیـم مستبد شاه بعمل آورد .
امام خمینى در عـصـر عاشـوراى سال 1383 هجرى قمـى( 13 خرداد 1342شمسى )
در مـدرسه فیضـیـه نطق تاریخـى خـویـش را که آغازى بر قیام 15 خرداد
بود ایراد کرد .
در همیـن سخنرانى بـود که امام خمـیـنى بـا صداى بلند خطاب به شاه
فرمـود : آقا مـن به شما نصیحت مـى کنـم, اى آقاى شـاه ! اى جنـاب شاه!
مـن به تو نیصحت مى کـنم دسـت بـردار از این کارها, آقا اغـفـال مى
کنند تو را. مـن مـیل ندارم کـه یـک روز اگر بـخـواهـند تـو بـروى, همه
شکر کـنند ... اگر دیکـته مى دهند دسـتت و مى گـویند بخـوان, در
اطـرافـش فکـر کـن .... نصـیحت مرا بـشـنـو ... ربط ما بـیـن شـاه و
اسرائیل چیست که سازمان امنیت مـى گـوید از اسرائـیـل حرف نزنـیـد ...
مگر شاه اسـرائـیلـى است ؟ شاه فـرمان خامـوش کـردن قـیـام را صادر
کـرد. نخست جمع زیادى از یاران امام خمینـى در شـامگاه 14 خرداد
دستگیـر و ساعت سه نیمه شب ( سحـرگاه پانزده خـرداد 42 ) صـدها کماندوى
اعـزامـى از مرکز, منزل حضرت امـام را محاصره کردند و ایشان را در
حالیکه مشغول نماز شب بـود دستگیـر و سـراسـیـمـه بـه تهـران بـرده و
در بازداشــتگاه باشگاه افـسـران زنـدانـى کـردنـد و غروب آنروز به
زندان قـصر مـنتقل نمـودنـد . صـبحگاه پـانـزده خـرداد خبـر دستگیرى
رهـبـر انقلاب بـه تهـران, مـشهـد, شیـراز ودیگـر شهرها رسیـد و
وضعیتـى مشـابه قـم پـدید آورد .
نزدیکترین ندیم همیشگى شاه, تیمـسار حسیـن فردوست در خاطراتش از
بکارگیرى تجربیات و همکارى زبـده ترین ماموریـن سـیاسى و امـنیـتى
آمریکا براى سرکـوب قـیام و هـمچنیـن از سراسـیمگـى شاه و دربـار
وامراى ارتـش وساواک در ایـن ساعـات پرده بـرداشـتـه و تـوضـیح داده
است که چگـونه شـاه و ژنـرالهـایـش دیـوانه وار فرمان سرکـوب صادر مى
کردند .
امام خمینـى, پـس از 19 روز حبـس در زنـدان قـصـر بـه زنـدانـى در
پـادگـان نظامـى عشـرت آبـاد منتقل شـد .
با دستگیرى رهبـر نهـضـت و کـشتار وحشیانه مـردم در روز 15 خـرداد 42,
قیام ظاهرا سرکوب شد. امـام خمـینى در حبـس از پاسخ گفتـن بـه سئوالات
بازجـویان, با شهـامت و اعلام ایـنکه هـیـئـت حاکمه در ایـران و قـوه
قضائیه آنرا غـیر قـانـونـى وفـاقـد صلاحـیت مـى داند, اجتـناب ورزیـد.
در شامگاه 18 فـروردیـن سال 1343 بـدون اطلاع قـبـلى, امام خمینى آزاد
و به قـم منتقل مـى شـود. بـه محض اطلاع مردم, شـادمـانى سراسر شهر را
فرا مـى گیرد وجشنهاى باشکـوهى در مـدرسه فـیـضـیـه و شهـر بـه مـدت
چـنـد روز بـر پا مـى شـود . اولیـن سالگـرد قـیام 15خـرداد در سال
1343 با صـدور بیانیه مـشتـرک امام خمـیـنـى و دیگر مراجع تقلید و
بیانیه هاى جداگانه حـوزه هاى علمـیه گرامـى داشـتـه شـد و به عنـوان
روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد.
امـام خمـینـى در هـمـیـن روز ( 4 آبـان 1343 ) بـیانـیـه اى انقلابـى
صادر کرد و درآن نـوشـت : دنـیا بـدانـد که هر گرفـتارى اى کـه ملـت
ایـران و مـلـل مسلمـیـن دارنـد از اجـانب اسـت, از آمـریکاست, ملـل
اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـریکـا خصـوصـا متنفــر است ...
آمـریکـاست که از اسـرائیل و هـواداران آن پشتیبـانـى مـى کنـد.
آمریکاست که به اسرائیل قـدرت مـى دهـد که اعراب مسلـم را آواره کند.
افشاگرى امام علیه تصـویب لایحه کاپیتـولاسیون, ایران را در آبان سـال
43 در آستـانه قیـامـى دوبـاره قرار داد .
سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره کماندوهاى مـسلح اعـزامى از تـهـران, مـنزل
امام خمـیـنى در قـم را محاصره کـردنـد. شگـفـت آنـکه وقـت باز داشت,
هـمـاننـد سال قـبـل مصادف با نیایـش شبـانه امام خمینـى بـود .حضرت
امام بازداشت و بـه هـمراه نیروهاى امـنـیـتى مـستقیما بـه فرودگاه
مهرآباد تهران اعـزام و بـا یک فـرونـد هـواپـیـماى نظامى کـه از قبل
آماده شـده بـود, تحت الحـفـظ مامـوریـن امـنیـتى و نظامى بـه آنکارا
پـرواز کـرد. عـصـر آنـروز سـاواک خـبـر تـبـعـیـد امـام را بـه اتهام
اقـدام علیه امنیت کشـور ! در روزنـامه ها مـنتـشـر سـاخت.
علیرغم فضاى خفقان موجى از اعتراضها بـه صـورت تـظـاهـرات در بـازار
تهران, تعطیلى طولانى مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامـه ها به
سازمانهاى بیـن المللـى و مـراجع تقلیـد جلـوه گـر شد.
اقامت امام در ترکیه یازده ماه به درازا کشید در این مدت رژیم شاه با
شدت عمل بـى سابقه اى بقایاى مقاومت را در ایران در هـم شکـست و در
غیاب امام خمینى به سرعت دست به اصلاحات آمریکا پـسند زد. اقـامت
اجبارىدر تـرکیـه فـرصتـى مغـتـنـم بـراى امـام بـود تا تـدویـن کتـاب
بزرگ تحـریـر الـوسیله را آغاز کند.
تبعیـد امـام خمینـى از تـرکیه به عراق
روز 13 مهرماه 1343 حضرت امام به هـمـراه فرزنـدشان آیه
الله حاج آقا مصطفـى از ترکیه به تبعیدگاه دوم, کشـور عراق اعزام شدند
. امام خمینى پس از ورود بـه بـغداد بـراى زیارت مرقـد ائـمه اطهار(ع)
به شهــرهــاى کاظمیـن, سامـرا و کـربلا شتـافت ویک هـفـته بعد بـه محل
اصلـى اقـامت خـود یعنـى نجف عزیمت کرد.
دوران اقامت طـولانـى و 13 ساله امام خمـینى در نجف در شرایطى آغاز شد
که هر چند در ظاهر فشارها و محدودیـتهاى مستقیـم در حـد ایـران و
تـرکیه وجـود نـداشت اما مخالفـتها و کارشکـنـیها و زخـم زبانهـا نـه
از جـبـهـه دشمـن رویارو بـلکه از ناحیه روحانى نمایان و دنیا خـواهان
مخفى شده در لباس دیـن آنچنان گـسترده و آزاردهنده بود که امام با
هـمـه صـبر و بـردبارى معروفـش بارها از سخـتى شرایط مبارزه در ایـن
سالها بـه تلخى تمام یاد کرده است. ولى هـیچـیـک از ایـن مصـائب و
دشـواریها نـتـوانـست او را از مـسیــرى که آگـاهانه انتخاب کرده بود
باز دارد .
امام خمینى سلسله درسهاى خارج فـقه خـویـش را با همه مخالفتها و
کارشکنیهاى عناصر مغرض در آبان 1344 در مسجد شیخ انصارى (ره) نجف آغاز
کرد که تا زمان هجـرت از عراق به پاریـس ادامه داشت . حوزه درسى ایشان
به عنـوان یکى از برجسته تریـن حوزه هاى درسى نجف از لحـاظ کیفیت و
کمیت شـاگـردان شنـاخته شـد .
امام خمینـى از بدو ورود بـه نجف بـا ارسال نامـه ها و پیکـهایى بـه
ایران, ارتباط خویـش را بـا مـبارزیـن حـفـظ نـموده و
آنان را در هـر منـاسبـتـى بـه پـایـدارى در پیگیـرى اهـداف قـیام 15
خـرداد فـرا مى خواند .
امام خمینى در تمام دوران پـس از تـبـعـید, علیرغـم دشواریهاى پدید
آمـده, هیچگاه دست از مبارزه نـکـشیـد, وبـا سخنـرانیها و پیامهـاى
خـویـش امیـد به پیـروزى را در دلها زنـده نگـاه مى داشت .
امام خمینى در گفتگـویى با نمانیده سازمان الفـتـح فـلسطیـن در 19 مهر
1347 دیـدگاههاى خویش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین
تشریح کرد و در همین مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشى از وجـوه شـرعى زکات
بـه مجـاهـدان فلسطینـى فتـوا داد .
اوایل سال 1348 اختلافات بـیـن رژیـم شاه و حزب بـعث عراق بـر سر مرز
آبـى دو کشـور شدت گرفت. رژیـم عراق جمع زیادى از ایـرانـیان مقیـم این
کشـور را در بـدتریـن شرایط اخراج کرد. حزب بـعث بـسـیار کوشید تا از
دشمـنى امام خمـیـنى با رژیـم ایـران در آن شرایط بـهـره گیرد .
چهار سال تـدریس, تلاش و روشنگرى امام خمـیـنـى تـوانسته بـود تا
حـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اینـک در سال 1348 علاوه بر
مبارزین بیـشمار داخل کشور مخاطبین زیادى در عراق, لبـنان و دیگر بـلاد
اسلامـى بـودنـد که نهـضت امام خمینى را الگـوى خویـش مى دانستند .
امـام خمینـى و استمـرار مبـارزه ( 1350 ـ 1356 )
نیمه دوم سال 1350 اختلافات رژیـم بعثـى عراق و شاه
بالا گـرفت و به اخراج و آواره شـدن بسیارى از ایرانیان مقیـم عراق
انجامید. امام خمینى طـى تلگرافى به رئیـس جمهور عراق شدیدا اقدامات
ایـن رژیـم را محکـوم نمود. حضرت امام در اعتراض به شرایط پیـش آمـده
تصمیـم به خـروج از عراق گـرفت اما حکـام بـغداد بـا آگـاهـى از
پیـامـدهـاى هجـرت امـام در آن شـرایط اجـازه خـروج ندادند سال 1354 در
سالگرد قیام 15 خـرداد, مـدرسه فیضیه قـم بار دیگر شاهـد قیام طلاب
انقلابـى بـود. فریادهاى درود بر خمینـى ومـرگ بر سلسله پهلـوى به مـدت
دو روز ادامه داشت پیـش از ایـن سازمانهـاى چـریکـى متلاشـى شـده
وشخصیتهاى مذهى و سیاسى مبارز گرفـتار زندانهاى رژیم بودند .
شاه در ادامه سیاستهاى مذهـب ستیز خود در اسفنـد 1354 وقیحـانه تاریخ
رسمـى کشـور را از مـبداء هجرت پیامـبـر اسلام بـه مبداء سلطنت شاهان
هخامنشى تغـییر داد. امام خمینى در واکنیشى سخت, فـتوا به حرمت استفاده
از تاریخ بـى پایـه شاهنشاهـى داد. تحریـم اسـتفـاده از ایـن مبداء
موهـوم تاریخى هـمانند تحریـم حزب رستاخیز از سـوى مردم ایران اسـتقبال
شـد و هر دو مـورد افـتـضاحـى براى رژیـم شاه شـده و رژیـم در سـال
1357 ناگزیـر از عقـب نشینـى و لغو تـاریخ شاهنشاهى شد .
اوجگیرى انقلاب اسلامى در سال 1356 و قیام مـردم
امام خمینـى که بـه دقت تحـولات جارى جهان و ایـران را
زیـر نظر داشت از فـرصت به دست آمـده نهـایت بـهـره بـردارى را کـرد.
او در مرداد 1356 طـى پیامى اعلام کرد : اکنون به واسطـه اوضاع داخلى و
خارجى و انعـکاس جنایات رژیـم در مجامع و مطـبـوعات خارجى فرصتى است که
باید مجامع علمى و فـرهـنگى و رجال وطـنـخـواه و دانشجویان خارج و داخل
و انجمـنهاى اسلامى در هر جایـى درنگ از آن استفاده کنند و بى پرده بپا
خیزند .
شهادت آیه الله حاج آقا مصطفى خمـینى در اول آبان 1356 و مراسم پر
شکـوهـى که در ایران برگزار شـد نقـطـه آغازى بـر خیزش دوباره حـوزه
هاى علمیه و قیام جامعه مذهـبى ایران بـود. امام خمـینى در همان زمان
به گـونه اى شگفت ایـن واقعه را از الطـاف خفـیـه الهى نامیده بـود.
رژیـم شاه با درج مقاله اى تـوهـیـن آمـیـز عـلیـه امام در روزنامه
اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض بـه ایـن مـقـاله, بـه قـیام 19 دى مـاه
قـم در سـال 56 منجـر شد کـه طى آن جمعى از طلاب انقلابـى به خـاک و
خـون کشیـده شـدند . شاه علیـرغم دست زدن به کشتارهاى جمعى نتـوانست
شعله هاى افروخته شده را خاموش کند .
او بسیج نطـامـى و جهاد مسلحـانه عمـومـى را بـعنــــوان تنها راه
باقـیمانـده در شرایط دست زدن آمریکا بـه کـودتاى نظامـى ارزیـابـى مى
کرد .
هجرت امام خمینى از عراق به پاریس
در دیدار وزراى خارجه ایران و عراق در
نـیـویـورک تصـمـیـم به اخراج امام خمینـى از عراق گرفته شـد. روز دوم
مـهـر 1357 مـنزل امـام در نجف بـوسیله قـواى بعثـى محاصره
گردیـدانعکاس ایـن خبـر با خشـم گستـرده مسلمانان در ایران, عراق و
دیگـر کشـورها مـواجه شـد .
روز 12 مهر ,امام خمینى نجف را به قصد مرز کـویت ترک گـفـت. دولت کویـت
با اشاره رژیـم ایـران از ورود امـام بـه ایـن کـشـور جلوگـیـرى کـرد.
قـبـلا صحـبـت از هجـرت امام بـه لبـنـان و یا سـوریه بـود امـا ایشان
پـس از مشـورت با فـرزنـدشان ( حجه الاسلام حاج سیـد احمـد خمینـى )
تصمیـم بـه هجـرت به پاریـس گرفت. در روز 14 مهـر ایشان وارد پاریس
شدند .
و دو روز بعد در منزل یکى از ایرانـیـان در نوفـل لـوشـاتــو ( حـومـه
پاریـس ) مستقـر شـدنـد. ماءمـوریـن کاخ الیزه نظر رئیـس جـمهـور
فـرانسه را مبنـى بـر اجتناب از هرگـونه فـعـالـیـت سـیاسـى بـه امام
ابلاغ کـردنـد. ایـشـان نیز در واکـنـشــى تنـد تصـریح کـرده بـود که
ایـنگونـه محدودیتها خلاف ادعاى دمکراسى است و اگر او ناگزیر شـود تا
از ایـن فرودگـاه بـه آن فـرودگـاه و از ایـن کـشـور بـه آن کـشـور
بـرود بـاز دست از هـدفهایـش نخـواهـد کشیـد .
امام خمـیـنى در دیـماه 57 شـوراى انقلاب را تکشیل داد. شاه نیز پـس از
تشکیل شـوراى سلطـنـت و اخـذ راى اعـتـماد بـراى کـابـینه بختیار در
روز 26 دیـماه از کشـور فـرار کـرد. خـبـر در شـهـر تهران و سپـس ایران
پیجید و مردم در خیابانها به جشـن و پایکـوبى پرداختند
بازگشت امام خمینى به ایران پس از 14 سال تبعیـد
اوایل بهمـن 57 خبر تصمیم امام در بازگشت بـه کـشور
منتشر شد. هر کس که مى شنید اشک شوق فرو مى ریخت. مردم 14 سال انتظار
کشیده بـودنـد. اما در عیـن حال مردم و دوستان امام نگـران جان ایشان
بـودند چرا که هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حکومت نظامى بر قرار
بود. اما امام خمینى تصمیـم خویـش را گرفته و طى پیامـهـایى به مردم
ایران گـفـته بـود مى خـواهد در ایـن روزها سرنـوشـت سـاز و خطیر در
کنار مردمـش باشد. دولت بخـتـیار با هماهنگى ژنرال هایزر فـرودگـاههاى
کشـور را به روى پـروازهـاى خـارجى بست.
دولت بختیار پـس از چنـد روز تـاب مقـاومـت نـیـاورد و ناگزیـر از
پذیرفتـن خـواست ملت شـد. سرانجام امام خمینـى بامداد 12 بهمـن 1357
پـس از 14 سال دورى از وطـن وارد کشـور شـد . استقبال بـى سـابـقـه
مـردم ایـران چنـان عـظـیـم و غـیـر قـابل انکـار بــود که خبرگزاریهاى
غربـى نیز ناگزیر از اعـتـراف شـده و مستـقـبـلیـن را 4 تا 6 میلیون
نفر برآورد کردند .
رحلت امام
خمینى
وصال یار, فراق یاران