در ابتدا لازم است به چند نکته اشاره کنیم:
1ـ مفهوم غایب بودن امام به این معنا نیست که وجود ناپیدا و رؤیایی
دارد! بلکه آن حضرت مانند سایر انسآنها از یک زندگی طبیعی، عینی و خارجی
برخوردار است، به طوری که آن حضرت در میان مردم و در دل جامعه رفت و آمد
دارد و گفتار مردم را میشنود و بر اجتماعات آنها وارد میشود و سلام میکند.
او مردم را میبیند، ولی این مردمند که نمیتوانند جمال مبارک آن حضرت را
ببینند. به عبارتی دیگر هر چند امام مهدی ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ
ظهور ندارند ولی حضور دارند. به یک معنا این مردمند که از امام خویش
غایبند.
چنانکه مولای متقیان امام علی (ع) در این باره میفرماید:
هنگامیکه امام غایب از نسل من، از دیدهها پنهان شود و مردم با غیبت
او از حدود شروع بیرون روند، و توده مردم خیال کنند که حجت خدا از بین
رفته و امامت باطل شده است! سوگند به خدای علی (ع) د رچنین روزی حجت خدا
در میان آنهاست، در کوچه و بازار آنها گام بر میدارد، و در خانههای آنها
وارد میشود، و در شرق و غرب جهان به سیاحت میپردازد و گفتار مردم را
میشنود، و بر اجتماعات آنها وارد میشود، و سلام میکند، او مردم را میبیند،
ولی مردم تا روز معین و وقت معین او را نمیبینند، تا جبرئیل میان آسمان و
زمین بانگ برآورده و ظهور را اعلام کند[1].
آیا میتوان سندی گویاتر از امیر المؤمنین (ع) پیدا کرد؟ ما با در دست
داشتن این گونه اسناد محکم که همه آن را قبول دارند میگوییم: امام (ع) در
میان مردم و با مردم است و بر امورات آنها نظارت دارد.
سرّى از اسرار الهى
غیبت امام زمان - عجل الله تعالی و فرجه شریف - از امورى است که عقل
بشر به تنهایى از کشف همه اسرار آن ناتوان است و پیوسته مورد سؤال قرار
گرفته و فکرها را مشغول نموده است، ولى باید توجّه داشت که بر اساس برخى
روایات علّت و فلسفه واقعى غیبت امام مهدى - علیه السلام -سرّى از اسرار
الهى است که حکمت آن بر بندگان پوشیده است و جز خدا و امامان معصوم- علیهم
السلام - کسى نسبت به آن اطلاع کافى و کامل ندارد و تنها بعد از ظهور آن
حضرت این مطلب روشن خواهد شد. لذا پیامبر اکرم- صلى الله علیه وآله - مى
فرماید: (یا جابر! انّ هذا لأمر من أمراللّه و سرّ من سرّ اللّه، مطوّى عن
عباده فایّاک و الشّک فى أمر اللّه فهو کفر)[
رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم):
«طوبى للصابرین فى غیبته، طوبى للمقیمین على محبته».
ینابیع المودة، ج 3، ص 101.
خوشا به حال صبر کنندگان در ایام غیبتش، خوشا به حال پایداران بر دوستى و محبتش.
امیرالمؤمنین (علیه السلام):
«انتظروا
الفرج ولاتیأسوا من روح الله، فان احب الاعمال الى الله عزوجل انتظار
الفرج ... والمنتظر للفرج کالمتشحط بدمه فى سبیل الله».
بحارالانوار، ج 52، ص 123.
انتظار
فرج بکشید و از رحمت خدا ناامید نگردید، زیرا محبوبترین اعمال نزد خداى
عزوجل، انتظار فرج است. و همانا منتظران فرج مانند شهیدانى هستند که در
راه خدا، در خون خود مى غلتند.
امام حسین (علیه السلام):
«... اما ان الصابر فى غیبته على الاذى والتکذیب، بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدى رسول الله صلى الله علیه و آله».
اعلام الورى، ص 384.
...
به تحقیق که صبرکنندگان در غیبتش بر اذیت ها و تکذیب ها، مانند مجاهدان با
شمشیر در سپاه پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)هستند.
امام زین العابدین (علیه السلام):
«من ثبت على ولایتنا فى غیبة قائمنا، اعطاه الله أجر الف شهید مثل شهداء بدر و احد».
کشف الغمه، ج 3، ص 312.
هر که در دوران غیبت قائم ما، بر ولایت ما ثابت قدم باشد، خداوند پاداش هزار شهید مانند شهداى بدر و احد را به او عطا مى فرماید.
امام صادق (علیه السلام):
«المنتظر للثانى عشر کالشاهر سیفه بین یدى رسول الله صلى الله علیه و آله یذب عنه».
غیبت نعمانى، ص 41.
کسى که منتظر امام دوازدهم است مانند کسى است که در کنار رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) و براى دفاع از آن حضرت شمشیر مى زند.
امام موسى کاظم (علیه السلام):
«طوبى
لشیعتنا المتمسکین بحبّنا فى غیبة قائمنا، الثابتین على موالاتنا والبراءة
من اعدائنا، اولئک منّا و نحن منهم، وقد رضوا بنا ائمة ورضینا بهم شیعة،
طوبى لهم ثم طوبى لهم، هم والله معنا فى درجتنا یوم القیامة».
الزام الناصب، ص 68.
خوشا
به حال شیعیان ما که در غیبت قائم ما بر محبت و ولایت ما و بیزارى از
دشمنان ما پایدار ماندند، آنها از ماو ما از آنهائیم. و همانا آنان امامت
ما را پذیرفتند، ما هم آنها را به عنوان شیعیان خود پذیرفتیم. خوشا به حال
آنها و باز هم خوشا به حال آنها، آنها به خدا قسم در درجه ما و در کنار ما
در روز قیامت اند.
امام رضا (علیه السلام):
«ما أحسن الصبر و انتظار الفرج»
منتخب الاثر، ص 496.
چه بهتر است صبر کردن و انتظار فرج کشیدن.
امام جواد (علیه السلام):
«افضل اعمال شیعتنا انتظار الفرج»
غیبت نعمانى، ص 180.
برترین اعمال شیعیانمان، انتظار فرج است.
امام هادى (علیه السلام):
«لولا
من یبقى بعد غیبة قائمکم من العلماء الداعین الیه، والدّالین علیه،
والذّابین عن دینه بحُجج الله، والمنقذین للضعفاء من عبادالله من شباک
ابلیس ومردته، لما بقى احد الا ارتد عن دین الله. ولکنهم یمسکون ازمة قلوب
ضعفاء الشیعة کما یمسک صاحب السفینة سکانها، اولئک هم الافضلون عندالله
عزوجل».
بحارالانوار، ج 51، ص 156.
اگر نه این بود که پس
از غیبت قائم آل محمد، برخى از علما وجود دارند که به سوى او دعوت مى کنند
و مردم را بهحضرتش سوق مى دهند و از دینش با استدلالهاى الهى حمایت مى
کنند و ضعیفان از بندگان خدا را از افتادن در دام ابلیس و یارانش، رهایى
مى بخشند، پس به تحقیق هیچ کس نمى ماند جز اینکه از دین خدا بر مى گشت.
ولى آن عالمان زمان قلوب ضعفاى شیعه را مى گیرند همانگونه که ناخداى کشتى،
سکّان و فرمان کشتى را مى گیرد و پس آنها نزد خداى عزوجل از همه برترند.