بسم رب المهدی
سلام این بار اومدم تا بدون هیچ مقدمه ای حرف دلمو بگم و برم
خوب تا الان چند بار به خودتون گفتید که چطور میتونید زمینه ی ظهور آقا رو مهیا کنید؟
بنده های مومن خدا!
اونایی که خودتونو بچه هیئتی و بچه مذهبی میدونید!
اونایی که نماز شبتون ترک نمیشه!
اونایی که ادعای ولایتی بودن رو دارید!
اونایی که عاشق این شعارید:ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند!
اونایی که تا نماز های یومیتون تموم میشه دعای فرجتون از قلم نمیفته!
منم یکی ازمثل شماها هستم....میخوام ببینم چه میکنیم؟چه کردیم که داریم میکشیم؟چه کردیم که شب وروز مون شده اشک و آه...نباید این میشد ولی شد..!
می خواین بگم چطور شده؟
خدا وکیلی...
کدوماتون؟
چند نفرتون؟
فرض و بر این گذاشتین،یه روز که ما خواب بودیم آقامون رفته مسافرت راه دور...(بعد ما هم که آرزو داشتیم یه روزی تو کربلا بودیم تا حسین (ع ) تشنه شهید نمیشد،یا تو کوفه بودیم که علی (ع) فرقش شکافته نمیشد، یا...) صبح که از خواب پا میشیم میبینیم تمام رسانه ها اعلام کردند که آقا رفته مسافرت و فرموده من بر نمیگردم تا امت من این،این،این و این رو رعایت کنند وانجام بدن...
خوب چند نفرمون شوک بهمون دست میده و دق میکنیم؟
چند نفرمون از سفر آقا ناراحتیم؟
چند نفرمون هول میکنیم و مریض میشیم؟
چند نفرمون اقدام به پیدا کردن مکان حضرت میکنیم؟
چند نفرمون معیارها و شرایط رو مو به مو انجام میدیم؟
و چند نفرمون دنبال این میگردیم که چرا آقامون رفته و نمیاد؟
مگه ما دوسش نداشتیم؟
مگه ما ادعا نمیکنیم که ما اهل کوفه نیستیم؟
مگه ما آرزو نداشتیم دوره 14 معصوم بودیم و از دین و امام مون دفاع میکردیم؟
یکی جواب بده...یعنی واقعا ما چه میکردیم...
حالا هم همینه...سفر آقا چقدر برامون مهمه؟چرا برنمیگرده؟یعنی خیلی بهش خوش گذشته؟یا الهی بمیرم...وقتی میبینه هیچ کس سوار بر مرکب عشق در ترمینال حضور قرار نداره ...اونم...
ای مولای من!آقاجان!فدای قلب شکستت! اگه قرار انسانهایی با علامت ونشانه ی منتظران واقعی در زمانی غیر از زمان ما برسند تو را به جان مادرت قسم مرگ ما را برسان تا ظهورت نزدیکتر و نزدیکتر گردد...
دل به داغ بی کسی دچار شد نیامدی
چشم ماه و آفتاب تار شد نیامدی
سنگ های سرزمین من در انتظار تو
زیر سم اسب ها غبار شد نیامدی
چون عصای موریانه خورده دستهای من
زیر بار درد تارومار شد نیامدی
ای بلند تر زکاش و دورتر زکاشکی
روزهای رفته بی شمار شد نیامدی
عمر انتظار ماحکایت ظهور تو
قصه بلند روزگار شد،نیامدی
تمام هـسـتی من خاک پایتان بانو / و جان عالم هـسـتی فدایتان بانو
کـویـر جسم زمین پر شکوفه میگردد / که مـیوزد نـفـس دلگـشـایـتان بانو
هـزار مرتبه گفـتم و باز میگویم /تـمـام هـستی من خاک پایتان بانو
میلاد نور مبارک
.
.
.
واژه ی زیبای “پرستار” یعنی:
پ: پیمان خون بستن برای مهر و ایثار
ر: رفتن به سوی خدمت خلق
س: سربلند و ساده زیست و سختکوش
ت: تکمیل کننده کار طبیبان
ا: الگوی او مظهر تقوا، زینب کبری(س)
ر: راضی و خوشنود از رحمت خدا.
روزپرستار مبارک
.
.
.
اگر زینب نمی آمد چه میشد / بهار کربلا کامل نمی شد
اگر بلبل هوای گل نمی کرد / گل از بی حرمتی پژمرده می شد
محبت در کجا ابراز می گشت / پرستاری پرستاری نمی شد
ولادت باسعادت الگوی پرستاران و روز پرستار مبارک
.
.
.
دست بهاری، بال سبـز پنجرهها را گـشـود/از راه می آیـد، بـبین بانوی گلهای کبود
بانوی من امشب برای لحظههایت، روزگار / شعری حماسی با ردیف بردباری میسرود
میلاد مظهر صبر و شکیبایی و تجسم عینی علم و عفاف مبارک
.
.
.
ولادت قهرمان فصاحت و بلاغت، و مظهر مهربانی و عطوفت
عقیله ی بنی هاشم زینب کبری سلام الله علیها مبارک باد. . .
.
.
.
کسی که وقت سحر سخت کوش و بیدار است / فرشته ایست که نام خوشش پرستار است
سلامتی وجودش بخواهم از یزدان / یقین که حافظ او، ذات پاک دادار است . . .
.
.
.
در جهان مهر حقیقت زینب(س) است
مشعل صبح هدایت زینب(س) است
.
.
شب میلاد دختر زهراست / هر کجا بنگری شعف برپاست
خانه مصطفی شده گلشن / دیده مرتضی شده روشن
مونس و یار مجتبی آمد / حامی شاه کربلا آمد
میلاد نور مبارک
.
.
.
پرستار، فرشته رحمت برای بیمار است . . .
(مقام معظم رهبری)
.
.
.
ای لباس سپید فرشتگان برتن / قلب بر کف به عشق بیماران
روز تو روز یاس سپید / روز عشق و ایثار، روز امید و نوید . . .
.
.
.
ای دل دریا، دل دریای تو/ عرش خدا منزل و مأوای تو . . .
میلاد حضرت زینب مبارک باد
.
.
.
ولادت با برکت تجسم عینی زهد و علم و عفاف و شهامت
بر رهروان راه زینب(س) مبارک باد
.
.
.
خداوند جام وجود تو را زینب، از عشق و صبر لب ریز کرده است
میلادت مبارک باد
.
.
.
در عبور بستر تاریخ، سیل انقلاب/ پشت کوه فتنه جا میماند اگر زینب نبود
تولد حضرت زینب مبارک باد
.
.
.
ولادت محبوبه المصطفی و نائبة الزهرا، حضرت زینب(س) بر ارادتمندان ایشان مبارک باد . . .
.
.
.
میلاد بزرگ بانوی دشت کربلا و نگهدارنده ایمان و عقیده و کوبنده
دژخیمان زورگوی بنیامیه، حضرت زینب(س) بر شیعیان مبارک باد . . .
.
.
.
تا ابد بزرگترین معماى تاریخ خواهد بود، این که تو باشى
و سلسله جبال نور، فقط، چهارده قله داشته باشد . . .
اس ام اس روز پرستار ، اس ام اس ملادت حضرت زینب ،
از آسمان پرسیدم پرستار کیست؟ گفت: وسیع تر از من است
از کوه پرسیدم پرستار کیست؟ گفت: مقاوم تر از من است
از آینه پرسیدم پرستار کیست؟ گفت: پاک تر از من است
از آب پرسیدم پرستار کیست؟ گفت: زلال تر از من است
از مادر پرسیدم پرستار کیست؟ گفت: مهربانتر از من است
از پیامبر پرسیدم پرستار کیست؟ گفت: از تمام یارانم به من نزدیک تراست
ازخودش پرسیدم پرستار کیست؟ گفت: خادم خدا
.
.
.
شب میلاد دختر زهراست/ هر کجا بنگری شعف برپاست
خانه مصطفی شده گلشن/ دیده مرتضی شده روشن
مونس و یار مجتبی آمد/ حامی شاه کربلا آمد
میلاد نور مبارک
.
.
.
نه تنها زینب از دین یاوری کرد / به همت کاروان را رهبری کرد
به دوران اسارت با یتیمان / نوازشها به مهر مادری کرد
میلاد الگوی پرستاران و روز پرستار، مبارک باد
.
.
.
پیامبر اکرم-ص:
کسی که یک شبانه روز از بیماری پرستاری کند،
خداوند او را با ابراهیم خلیل (ع) محشور خواهد کرد
و او همانند برق خیره کننده و درخشان از صراط عبور میکند . . .
.
.
.
درودهای خدا بر تو پرستار / که هستی ناجی و دلسوز بیمار
ادامه می دهی راه کسی را / که هست الگوی صبر و عشق و ایثار
ولادت حضرت زینب کبری و روز پرستار بر شما مبارکباد
.
.
.
هر حرکت انسانى یک پرستار براى بیمار، یک حسنه است،
و کمکى است به انسانى محتاج کمک، آن هم در شرایطى حساس.
پرستارى، در کنار طبابت و هموزن طبابت است . . .
.
.
.
پیامبر اکرم-ص:
کسی که برای برآوردن نیاز بیماری تلاش کند،
خواه نیاز او برآورده شود یا نه، همانند روزی که
از مادر متولد شده است از گناهان پاک می گردد . . .
خوش به حالت و روزت مبارک!
.
.
.
ز بیت مرتضی (ع) شاه ولایت اختری سر زد / که از نور رخش، ارض و سما را زیب و زیور زد
بود میلاد زینب (س) آنکه اندر روز میلادش / در آغوش حسینش خنده بر روی برادر زد
.
.
.
بلبل طبعم غزل خوان در ثنای زینب است
مرغ روحم پرزنان اندر هوای زینب است
.
.
.
میلاد زینب کبری(س) الگوی حیا و عفت و فداکاری مبارک باد.
.
.
.
این حرفه پرستارى، ترکیب عجیبى است:
از یک سو، ترکیبى است از رحمت و عطوفت و مهربانى و مراقبت،
و از سوى دیگر، دانش و معرفت و تجربه و مهارت. (مقام معظم رهبری)
.
.
.
هر حرکت انسانى یک پرستار براى بیمار،
یک حسنه است و کمکى است به انسانى محتاج کمک،
آن هم در شرایطى حساس. پرستارى،
در کنار طبابت و هموزن طبابت است. (مقام معظم رهبری)
زینب علیهاالسلام دختر على و زهرا علیهماالسلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره دیده به جهان گشود، در پنج سالگى مادر خود را از دست داد و ازهمان دوران طفولیت با مصیبت آشنا گردید. در دوران عمر با برکت خویش، مشکلات و رنجهاى زیادى را متحمل شد، از شهادت پدر و مادر گرفته تا شهادت برادران و فرزندان، و حوادث تلخى چون اسارت و... را تحمل کرد. این سختىها از او فردى صبور و بردبار ساخته بود. (1)
او را ام کلثوم کبرى، و صدیقه صغرى مىنامیدند. از القاب آن حضرت، محدثه، عالمه و فهیمه بود. او زنى عابده، زاهده، عارفه، خطیبه و عفیفه بود. نسب نبوى، تربیت علوى، و لطف خداوندى از او فردى با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طورى که او را «عقیله بنى هاشم» مىگفتند. با پسرعموى خود«عبدالله بن جعفر» ازدواج کرد و ثمره این ازدواج فرزندانى بود که دو تن از آنها (محمد و عون) در کربلا، در رکاب ابا عبدالله الحسین علیه السلام شربت شهادت نوشیدند. (2)
آن بانوى بزرگوار سرانجام در پانزدهم رجب سال 62 هجرت، با کوله بارى از اندوه و غم و محنت و رنج دار فانى را وداع گفت. در این مقاله برآنیم که گوشه هایى از مناقب و فضائل آن حضرت را بررسى و بیان نماییم.
و برترین علمها، علمى است که مستقیما از ذات الهى به شخصى افاضه شود، یعنى داراى علم «لدنى» باشد. خداوند متعال در مورد حضرت خضرعلیه السلام مىفرماید:« وعلمناه من لدنا علما.» (5) ؛«علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بودیم.»
زینب علیهاالسلام به شهادت امام سجاد علیه السلام داراى چنین علمى است، آن جا که به عمهاش خطاب کرد و فرمود:« انت عالمة غیر معلمة وفهمة غیر مفهمة (6)؛ تو بی آنکه آموزگاری داشته باشی؛ عالم و دانشمند هستی.»
او عبادتها و نماز شبهاى پدر و مادر را از نزدیک دیده بود. او در کربلا شاهد بود که برادرش امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به عباس فرمود:«ارجع الیهم واستمهلهم هذه المشیة الى غد لقد نصلى لربنا اللیلة وندعوه و نستغفره فهو یعلم انى احب الصلوة له وتلاوة کتابه وکثرة الدعاء والاستغفار (8) ؛ به سوى آنان باز گرد و این شب را تا فردا مهلت بگیر تا بتوانیم امشب را به نماز و دعا و استغفار در پیشگاه خدایمان مشغول شویم. خدا خود مىداند که من نماز، قرائت قرآن، زیاد دعا کردن و استغفار را دوست دارم .» در این جملات صحبت از اداى تکلیف نیست، بلکه سخن از عشق به عبادت و نماز است.
شب خیز که عاشقان به شب راز کنند | |
گرد در بام دوست پرواز کنند | |
هر جا که درى بود به شب در بندند | |
الا در دوست را که شب باز کنند |
حضرت زینب علیهاالسلام نیز ازعاشقان عبادت و شب زنده داران عاشق بود، و هیچ مصیبتى او را از عبادت باز نداشت. امام سجاد علیه السلام فرمود:«ان عمتى زینب کانت تؤدى صلواتها، من قیام الفرائض والنوافل عند مسیرنا من الکوفة الى الشام وفى بعض منازل کانت تصلى من جلوس لشدة الجوع والضعف (9)؛ عمهام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهاى واجب و مستحب را اقامه مىنمود و در بعضى منازل از شدت گرسنگى و ضعف، نشسته نماز می گزارد.»
امام حسین علیه السلام که خود معصوم و واسطه فیض الهى است هنگام وداع به خواهر عابدهاش مىفرماید:« یا اختاه لا تنسینى فى نافلة اللیل (10)؛ خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مکن!» این نشان از آن دارد که این خواهر، به قله رفیع بندگى و پرستش راه یافته و به حکمت و هدف آفرینش دست یازیده است.
زینب کبرى عفت خویش را حتى در سخت ترین شرایط به نمایش گذاشت. او در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت بر عفت خویش پاى مىفشرد. مورخین نوشتهاند: « وهى تستر وجهها بکفها، لان قناعها قد اخذ منها (12)؛ او صورت خود را با دستش مىپوشاند چون روسریش از او گرفته شده بود.»
شاعر عرب به همین قضیه اشاره کرده و مىگوید:
ورثت زینب من امها
کل الذى جرى علیها وصار
زادت ابنة على امها
تهدى من دارها الى شر دار
تستر بالیمنى وجهها فان
اعوزها الستر تمد الیسار
«زینب تمامى آن چه را بر مادر گذشت به ارث برد، منتهى دختر سهم اضافهاى برداشت که از خانهاش به بد ترین خانه حرکت کرد (به اسارت رفت).
صورت را[در اسارت] با دست راست مىپوشاند و اگر نیاز می شد،از دست چپ هم بهره مىبرد. »
و آن بانوى بزرگوار بود که براى پاسدارى از مرزهاى حیا و عفاف بر سر یزید فریاد مىآورد که « ا من العدل یا ابن الطلقاء تحذیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا؟ قد هتکت ستورهن و ابدیت وجوههن (13)؛ اى پسر آزاد شدههاى[جدمان پیامبراسلام] آیا این از عدالت است که زنان و کنیزکان خویش را پشت پرده نشانى، و دختران رسول خدا صلى الله علیه وآله را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانى؟ نقاب آنان را دریدى و صورتهاى آنان را آشکار ساختى.»
زینب علیهاالسلام که حضور هفت معصوم (15) را درک کرده، در تمامى ابعاد ولایت مدارى (معرفت امام، تسلیم بى چون و چرا بودن، معرفى و شناساندن ولایت، فداکارى در راه آن و) ... سر آمد است. او با چشمان خود مشاهده کرده بود که چگونه مادرش خود را سپر بلاى امام خویش قرار داد و خطاب به ولى خود گفت:« روحى لروحک الفداء ونفسى لنفسک الوقاء (16)؛[اى ابالحسن] روحم فداى روح تو و جانم سپر بلاى جان تو باد.» و سرانجام جان خویش را در راه حمایت از على علیه السلام فدا نمود و شهیده راه ولایت گردید. زینب علیهاالسلام به خوبى درس ولایت مدارى را از مادر فرا گرفت و آن را به زیبایى در کربلا به عرصه ظهور رساند.
از یک سو در جهت معرفى و شناساندن ولایت، از طریق نفى اتهامات و یادآورى حقوق فراموش شده اهل بیت تلاش کرد. از جمله در خطبه شهر کوفه فرمود:« وانى ترحضون قتل سلیل خاتم النبوة ومعدن الرسالة وسید شباب اهل الجنة (17)؛ لکه ننگ کشتن فرزند آخرین پیامبر و سرچشمه رسالت و آقاى جوانان بهشت را چگونه خواهید شست؟»
و همچنین در مجلس ابن زیاد (18)، شهر شام، و مجلس یزید، ولایت و امامت را به خوبى معرفى نمود.
از سوى دیگر سر تا پا تسلیم امامت بود؛ چه در دوران امام حسین علیه السلام و چه در دوران امام سجاد علیه السلام حتى در لحظهاى که خیمه گاه را آتش زدند، یعنى در آغاز امامت امام سجاد علیه السلام نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: اى یادگار گذشتگان ... خیمهها را آتش زدند ما چه کنیم؟ فرمود:«علیکن بالفرار؛ فرار کنید.» (19)
از این مهمتر در چند مورد، زینب علیهاالسلام از جان امام سجاد علیه السلام دفاع کرد و تا پاى جان از او حمایت نمود.
الف- در روز عاشورا؛ هنگامى که امام حسین علیه السلام براى اتمام حجت، درخواست یارى نمود، فرزند بیمارش امام زین العابدین علیه السلام روانه میدان شد. زینب با سرعت حرکت کرد تا او را از رفتن به میدان نبرد باز دارد، امام حسین علیه السلام به خواهرش فرمود: او را باز گردان، اگر او کشته شود نسل پیامبر در روى زمین قطع مىگردد. (20)
ب- بعد از عاشورا در لحظه هجوم دشمنان به خیمهها شمر تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را به شهادت برساند، ولى زینب علیهاالسلام فریاد زد: تا من زنده هستم نمىگذارم جان زین العابدین در خطر افتد. اگر مىخواهید او را بکشید، اول مرا بکشید، دشمن با دیدن این وضع، از قتل امام علیه السلام صرف نظر کرد. (21)
ج- زمانى که ابن زیاد فرمان قتل امام سجاد علیه السلام را صادر کرد، زینب علیهاالسلام آن حضرت را در آغوش کشید و با خشم فریاد زد: اى پسر زیاد! خون ریزى بس است. دست از کشتن خاندان ما بردار. و ادامه داد:« والله لا افارقه فان قتلته فاقتلنى معه؛ به خدا قسم هرگز او را رها نخواهم کرد؛ اگر مىخواهى او را بکشى مرا نیز با او بکش.»
ابن زیاد به زینب نگریست و گفت: شگفتا از این پیوند خویشاوندى، که دوست دارد من او را با على بن الحسین بکشم. او را واگذارید.
البته ابن زیاد کوچکتر از آن است که بفهمد این حمایت فقط به خاطر خویشاوندى نیست، بلکه به خاطر دفاع از ولایت و امامت است. اگر فقط مساله فامیلى و خویشاوندى بود، باید زینب علیهاالسلام جان فرزندان خویش را حفظ و آنها را به میدان جنگ اعزام نمىکرد.
آنکه قلبش از بلا سرشار بود | |
دخت زهرا زینب غمخوار بود | |
او ولایت را به دوشش مىکشید | |
چون امام عصر او بیمار بود | |
با طنین خطبههاى حیدرى | |
سخت او رسواگر کفار بود |
نه تنها زینب از دین یاورى کرد | |
به همت کاروان را رهبرى کرد | |
به دوران اسارت با یتیمان | |
نوازشها به مهر مادرى کرد |
او حتى تسلى بخش دل امام سجاد علیه السلام بود، آن جا که مىگفت:«لا یجزعنک ما ترى، فوالله ان ذلک لعهد من رسول الله الى جدک وابیک وعمک (22)؛ [اى پسر برادر!] آن چه مىبینى (شهادت پدر) تو را بى تاب نسازد. به خدا سوگند! این عهد رسول خدا با جد، پدر و عمویت است.»
خدا در مکتب صبر على پرداخت زینب را | |
براى کربلا با شیر زهرا ساخت زینب را | |
بسان لیلة القدرى که مخفى ماند قدر او | |
کسى غیر از حسین بن على نشناخت زینب را ... | |
سلام بر تو اى کسى که صبر شد حقیر تو | |
ندیده بعد فاطمه جهان زنى نظیر تو |
در مجلس ابن زیاد؛ آن گاه که آن ملعون با نیش زبانش نمک به زخم زینب مىپاشد و براى آزردن او مىگوید:«کیف رایت صنع الله باخیک واهل بیتک(24)؛ کار خدا را با برادر و خانوادهات چگونه یافتى؟» او در واقع با تعریض مىخواهد بگوید که دیدى خدا چه بلایى به سرتان آورد؟ زینب علیهاالسلام در پاسخ درنگ نمىکند، با آرامشى که از صبر و رضاى قلبى او حکایت داشت فرمود:« ما رایت الا جمیلا(25) جز زیبایى ندیدم.» ابن زیاد از پاسخ یک زن اسیر در شگفت مىماند، و ا ز این همه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبتها متعجب مىشود و قدرت محاجه را از دست مىدهد.
اى زینبى که محنت عالم کشیدهاى | |
غیر از بلا و درد به عالم چه دیدهاى؟ | |
یارب زنى و این همه استوارى و علو | |
چون زینب صبور مگر آفریدهاى؟ |
زینب مجلله دراین صفت نیز گوى سبقت را از دیگران ربوده است. او براى حفظ جان دیگران، خطر را به جان مىخرد و در تمام صحنهها، دیگران را بر خود مقدم مىدارد. او در ماجراى کربلا حتى از سهمیه آب خویش استفاده نمىکرد و آن را نیز به کودکان مىداد. در بین راه کوفه و شام، با این که خود گرسنه و تشنه بود، ایثار را به بند کشیده و آن را شرمنده ساخت. امام زین العابدین علیه السلام مىفرماید:«انها کانت تقسم ما یصیبها من الطعام على الاطفال لان القوم کانوا یدفعون لکل واحد منا رغیفاً من الخبز فى الیوم واللیلة (28)؛ عمهام زینب[در مدت اسارت]، غذایى را که به عنوان سهمیه و جیره مىدادند، بین بچهها تقسیم مىکرد، چون در هر شبانه روز به هر یک از ما یک قرص نان مىدادند.»
او سختىها و تازیانهها را به جان خود مىخرید و نمىگذاشت بر بازوى کودکان اصابت کند.
براى حفظ جان کودکانت در بر دشمن |
به پیش تازیانه بازوى خود را سپر کردم |
سّر شجاعت اولیاى الهى نیز در همین است. زینب که خود چنین دیدى دارد، و در خانواده شجاع تربیت شده است، از شجاعت حیدرى بهره مند است. او به« لبوة الهاشمیة (30)؛ شیر زن هاشمى» لقب گرفته است و چون مردان بر سر دشمن فریاد مىزند، توبیخشان مىکند، تحقیرشان مىکند، و از کسى هراسى به دل ندارد. او از برق شمشیر خون چکان آدمکشان واهمه ندارد، در آن روز فراموش نشدنى، در میان آن همه شمشیر و آن همه کشته فریاد مىزند که آیا در میان شما یک مسلمان نیست؟ در مجلس ابن زیاد، بدون توجه به قدرت ظاهرى او گوشهاى مىنشیند و با بى اعتنایى به سؤالات او تحقیرش مىکند، او را «فاسق» و«فاجر» معرفى مىکند و مىگوید:«الحمدلله الذى اکرمنا بنبیه محمد صلى الله علیه وآله وطهرنا من الرجس تطهیراً وانما یفتضح الفاسق ویکذب الفاجر وهو غیرنا (31)؛ سپاس خداى را که ما را با نبوت حضرت محمد صلى الله علیه وآله گرامى داشت، و از پلیدىها پاک نمود. همانا فقط فاسق رسوا مىشود، و بدکار دروغ مىگوید، و او غیر ما مىباشد.»
و همچنین در مقابل یزید و دهن کجىها و بد زبانىهاى او، شجاعت حیدرى را به نمایش گذارده، چنین مىگوید: «لئن جرت على الدواهى مخاطبتک انى لاستصغر قدرک واستعظم تقریعک واستکبر توبیخک (32)؛ اگر فشارهاى روزگار مرا به سخن گفتن با تو واداشته[بدان که] قدر و ارزش تو در نزد من ناچیز است، ولیکن سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ کردن تو را بزرگ مىدانم.»
صداى زنده على به صوت دلپذیر تو |
اسیر شام بودى و یزید شد اسیر تو |
زینب بدون آن که دوره دیده و یا تمرین خطابه کرده باشد و در حال تشنگى، گرسنگى، خستگى اسارت، و از نظر روانى داغ دار، آواره و تحقیر شده با کسانى سخن مىگوید که نه تنها با او هماهنگ نیستند بلکه حتى سنگ و خاکروبه بر سر او ریختهاند، با این حال صداى زینب بلند مىشود که:«اى مردم کوفه! اى نیرنگ بازان و بى وفایان . . .» سخنان زینب علیهاالسلام چنان بود که وجدان خفته مردم را بیدار کرد و صداى گریه از زن و مرد و پیر و جوان و خردسال بلند شد.
خزیم اسدى مىگوید: متوجه زینب شدم، به خدا سوگند زنى را که سر تا پا شرم و حیا باشد، سخنران تر از او ندیدم، گویى زینب از زبان على علیه السلام سخن مىگفت.
و همو مىگوید: پیر مردى را در کنار خود دیدم که بر اثر گریه محاسنش غرق اشک شده بود و مىگفت: پدر و مادرم فداى شما باد، پیرمردان شما بهترین پیرمردها، جوانان شما برترین جوانها و زنان شما نیکوترین زنان هستند. نسل شما بهترین نسلى است که نه خوار مىگردد و نه شکست مىپذیرد. (33)
2- همان، ج3، ص210.
3- همان، ج3، ص39.
4- بقره/31- 32.
5- کهف/65.
6- شیخ عباس قمى، منتهى الآمال،(تهران، علمیه اسلامیه، چاپ قدیم،1331 ه . ش) ج1، ص298.
7- ذاریات/56.
8- محمد بن جریرطبرى، تاریخ طبرى، ج6، ص238.
9- ریاحین الشریعه، ج3، ص62.
10- همان، ص 61- 62.
11- نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 466.
12- جزائرى، الخصائص الزینبیه، ص345.
13- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار،(بیروت، داراحیاء التراث العربى)، ج45، ص134.
14- نساء/59.
15- پیامبراکرم صلى الله علیه و آله، على علیه السلام، فاطمه علیهاالسلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام، امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام .
16- الکوکب الدرى، ج1، ص196.
17- بحارالانوار، ج45، صص110- 111.
18- همان، ج45، ص133.
19- همان، ج45، ص58، ومعالى السبطین، ج2، ص88 .
20- بحارالانوار، ج45، ص46.
21- همان، ج45، ص61 .
22- همان، ج45، ص179.
23- مثل بقره/155 و . . .
24- بحارالانوار، ج45، صص115- 116.
25- همان، ص116.
26- میزان الحکمة، ج1، ص4.
27- همان.
28- ریاحین الشریعة، ج3، ص62.
29- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 182.
30- زیارت نامه حضرت زینب علیهاالسلام .
31- بحارالانوار، ج45، صص154- 115.
32- همان، ص134.
33- همان، ج45، صص 108 و110 .
ادامه مطلب ...