انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

یا صاحب الزمان

سال‌هاست منتظریم تا که بازآیی
قائم! به اقامه‌ی نماز آیی

سال‌هاست که سینه‌ها شده لبریز
سرگشته و غمین و هجران از دردی

سال‌هاست دروغ گفتیم که ما منتظریم
امروز ولی منتظریم تا که برگردی

دیگر نه دل به دنیا، نه به فردی بستیم
ز امروز فقط دل به تو بستیم یامهدی(عج)

 

کاش از دلبر نشانی داشتیم / بر سر کویش مکانی داشتیم

از برای مهدی صاحب الزمان / کاش در دل جمکرانی داشتیم

تعجیل در فرج آقا صلوات

 

دانستنیهایی از امام زمان




اباصالح! بیا درمانده ام من!
علّامه مجلسی می‌فرماید:
مرد شریف و صالحی را می‌شناسم به نام امیراسحاق استرآبادی. او چهل بار با پای پیاده به حج مشرّف شده است و در میان مردم مشهور است که طیّ‌الارض دارد. او یک سال به اصفهان آمد؛ من حضوراً با او ملاقات کردم تا حقیقت موضوع را از او جویا شوم.
او گفت: یک سال با کاروانی به طرف مکّه به راه افتادم. حدود هفت یا نُه منزل بیشتر به مکه نمانده بود که برای انجام کاری تعلّل کرده، از قافله عقب افتادم. وقتی به خود آمدم، دیدم کاروان حرکت کرده و هیچ اثری از آن دیده نمی‌شد. راه را گم کردم؛ حیران و سرگردان وامانده بودم. از طرفی تشنگی آن چنان بر من غالب شد که از زندگی ناامید شده، آماده‌ی مرگ بودم.
[ ناگهان به یاد منجی بشریّت امام زمان (عج) افتادم و ] فریاد زدم: یا صالح! یا ابا صالح! راه را به من نشاه بده! خدا تو را رحمت کند!
در همین حال، از دور شبحی به نظرم رسید؛ به او خیره شدم و با کمال ناباوری دیدم که آن مسیر طولانی را در یک چشم به هم زدن، پیمود و در کنارم ایستاد. جوانی بود گندم‌گون و زیبا با لباسی پاکیزه که به نظر می‌آمد از اشراف باشد. بر شتری سوار بود و مشک آبی با خود داشت.
سلام کردم. او نیز پاسخ مرا به نیکی ادا نمود.
فرمود: تشنه‌ای؟
گفتم: آری، اگر امکان دارد کمی آب از آن مشک مرحمت بفرمایید!
او مشک آب را به من داد و من آب نوشیدم.
آن‌گاه فرمود: می‌خواهی به قافله برسی؟
گفتم: آری.
او نیز مرا بر ترک شتر خویش سوار نمود و به طرف مکّه به راه افتاد. من عادت داشتم که هر روز دعای « حرز یمانی » را قراعت کنم. مشغول قراعت دعا شدم. در حین دعا گاهی به طرف من برمی‌گشت و می‌فرمود: این طور بخوان!
چیزی نگذشت که به من فرمود: این‌جا را می‌شناسی؟
نگاه کردم، دیدم در حومه‌ی شهر مکّه هستم. گفتم: آری می‌شناسم.
فرمود: پس پیاده شو!
من پیاده شدم، برگشتم او را ببینم، ناگاه از نظرم ناپدید شد. متوجّه شدم که او قائم آل‌محمد (عج) است. از گذشته‌ی خود پشیمان شدم و از این که او را نشناختم و از او جدا شده بودم، بسیار متأسف و ناراحت بودم.
پس از هفت روز کاروان ما به مکّه رسید، وقتی مرا دیدند، تعجّب نمودند؛ زیرا یقین کرده بودند که من جان سالم به در نخواهم برد. به همین خاطر بین مردم مشهور شد که من طیّ‌الارض دارم.


منبع: کتاب داستان‌هایی از امام زمان (ع)

حضور جسمی امام زمان(عج) در اجتماعات

حضرت حجة ( عج ) قطعاً حضور جسمی دارند ولی چنان که قرآن کریم نسبت به پیامبر اکرم فرمودند: (و اذا قرأت القرآن و جعلنا بینک و بین الذین لایؤمنون بالآخره حجاباً مستوراً )" زمانی که قرآن قرأئت می نمایی ما در میان تو و کسانی که ایمان به آخرت ندارند پرده ای پوشیده و پنهانی قرار می دهیم ". {قرآن کریم،بنی اسرائیل ، آیه 45 .} . یعنی وجود مبارک رسول ( ص ) حضور داشتند ولی دیگران حضرت را نمی دیدند پس این اصل که کسی باشد ولی به امر حق از انظار پنهان باشد امری ممکن بوده و واقع نیز شده است و در صورت دیگر آن همان است که در روایات بیان شده است که حضرت حجة اروحناه فداه در ایام حج حاضر می شوند مردم ایشان را می بیند ولی نمی شناسند .{اصل روایت: وسائل الشیعه، ج13، ص272 .} پس به هر دو صورت حضرت حجة ( عج ) حضور جسمی دارند منتهی یک بار اصلاً دیده نمی شوند یکبار هم دیده می شوند ولی شناخته نمی شوند .
امام زمان(عج)   حضور امام مهدی

اوصاف امام عصر (ع)

     چقدر خوبه بجای ادعای دوستی ٬

                                                                  رسم دوستی را یاد بگیریم

برخی از اوصاف امام عصر (ع)

 در اینجا به ذکر پارهاى عناوین و صفات که در ضمن زیارتهاى مختلفه و ادعیه مربوط به حضرت مهدى (علیه السلام) مورد تصریح قرار گرفته است اشاره داریم، با این امید که دقّت و تأمّلى در آنها، ما را با شئونات مختلفه آن بزرگوار آشنا ساخته و مقاماتى را که غالباً از لسان معصومین(علیهم السلام) در ضمن این دعاها و زیارتها براى امام دوازدهم(علیه السلام)بر شمرده شده براىمان روشنتر سازد.

قابل ذکر اینکه تمام این عناوین و اوصاف بطور خاص در مورد حضرت مهدى(علیه السلام)وارد گردیده، اگرچه بسیارى از آنها در مورد سایر امامان بزرگوار اسلام(علیهم السلام)نیز مىتواند مصداق داشته باشد.

دیگر اینکه، آنچه ذکر مىشود نه به ادّعاى اسم یا لقب آن حضرت، بلکه به عنوان بهرهورى از تعابیر موجود در نصوص زیارت و دعاست، اعم از اینکه واژهاى مفرد یا جملهاى توصیفى باشد.

بقیّة اللّه: باقیمانده خدا در زمین.

خلیفة اللّه: جانشین خدا در میان خلایق.

وجه اللّه: مظهر جمال وجلال خدا، سمت و سوى الهى که اولیاى حق رو به او دارند.

باب اللّه: دروازه همه معارف الهى، درى که خدا جویان براى ورود به ساحت قدس الهى، قصدش مىکنند.

داعى اللّه: دعوت کننده الهى، فرا خواننده مردم به سوى خدا، منادى راستین هدایت الى اللّه.

سبیل اللّه: راه خدا، که هرکس سلوکش را جز در راستاى آن قرار دهد سر انجامى جز هلاکت نخواهد داشت.

ولى اللّه: سر سپرده به ولایت خدا و حامل ولایت الهى، دوست خدا.

حجة اللّه: حجّت خدا، برهان پروردگار، آن کس که براى هدایتِ در دنیا، و حسابِ در آخرت به او احتجاج مىکنند.

نور اللّه: نور خاموشى ناپذیر خدا، ظاهر کننده همه معارف و حقایق توحیدى، مایه هدایت رهجویان.

عین اللّه: دیده بیدار خدا در میان خلق، دیدبان هستى، چشم خدا در مراقبت کردار بندگان.

سلالة النّبوّة: فرزند نبوّت، باقیمانده نسل پیامبران.

خاتم الاوصیاء: پایان بخش سلسله امامت، آخرین جانشین پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم).

علم الهدى: پرچم هدایت، رایت همیشه افراشته در راه اللّه، نشان مسیر حقیقت.

سفینة النّجاة: کشتى نجات، وسیله رهایى از غرقاب ضلالت، سفینه رستگارى.

عین الحیوة: چشمه زندگى، منبع حیات حقیقى.

القائم المنتظر: قیام کننده مورد انتظار، انقلابى بىنظیرى که همه صالحان چشم انتظار قیام جهانى اویند.

العدل المشتهر: عدالت مشهور، تحقق بخش عدالت موعود.

السیف الشاهر: شمشیر کشیده حق، شمشیر از نیام بر آمده در اقامه عدل و داد.

القمر الزّاهر: ماه درخشان، ماهتاب دلفروز شبهاى سیاه فتنه و جور.

شمس الظلاّم: خورشید آسمان هستى ظلمت گرفتگان، مهر تابنده در ظلمات زمین.

ربیع الأنام: بهار مردمان، سر فصل شکوفایى انسان، فصل اعتدال خلایق.

نضرة الأیّام: طراوت روزگار، شادابى زمان، سرّ سرسبزى دوباره تاریخ.

الدین المأثور: تجسّم دین، تجسید آیین بر جاى مانده از آثار پیامبران، خودِ دین، کیان آیین، روح مذهب.

الکتاب المسطور: قرآن مجسّم، کتاب نوشته شده با قلم تکوین، معجزه پیامبر در هیئت بشرى.

صاحب الأمر: دارنده ولایت امر الهى، صاحب فرمان و اختیاردار شریعت.

صاحب الزمان: اختیار دارِ زمانه، فرمانده کل هستى به اذن حق.

مطهّر الأرض: تطهیر کننده زمین که مسجد خداست، از بین برنده پلیدى و ناپاکى از بسیط خاک.

ناشر العدل: برپا دارنده عدالت، بر افرازنده پرچم عدل و داد در سراسر گیتى.

مهدى الامم: هدایتگر همه امّتها، راه یافته راهنماى همه طوایف بشریت.

جامع الکَلِم: گردآورنده همه کلمهها بر اساس کلمه توحید، وحدت بخش همه صفها.

ناصر حق اللّه: یاریگر حقِ خدا، یاورِ حقیقت.

دلیل ارادة اللّه: راهنماى مردم به سوى مقاصد الهى، راه بلد و راهبر انسانها در راستاى اراده خداوند.

الثائر بأمر اللّه: قیام کننده به دستور الهى، بر انگیخته به فرمان پروردگار، شورنده بر غیر خدا به امر خدا.

محیى المؤمنین: احیاگر مؤمنان، حیاتبخش دلهاى اهل ایمان.

مبیر الکافرین: نابود کننده کافران، درهم شکننده کاخ کفر، هلاک کننده کفار.

معزّ المؤمنین: عزّت بخش مؤمنان، ارزش دهنده اهل ایمان.

مذلّ الکافرین: خوار کننده کافران، درهم شکننده جبروتِ کفر پیشگان.

منجى المستضعفین: نجات دهنده مستضعفان، رهایى بخش استضعاف کشیدگان.

سیف اللّه الّذى لاینبو: شمشیر قهر خدا که کندى نپذیرد.

میثاق اللّه الّذى أخذه: پیمان بندگى خدا که از بندگان گرفته شده.

مدار الدهر: مدار روزگار، محور گردونه وجود، مرکز پیدایش زمان.

ناموس العصر: نگهدارنده زمان، کیان هستى دوران.

کلمة اللّه التامه: کلمه تامّه خداوند، حجّت بالغه الهى.

تالى کتاب اللّه: تلاوت کننده کتاب خدا، قارى آیات کریمه قرآن.

وعداللّه الّذى ضمنه: وعده ضمانت شده خدا، پیمان تخلّف ناپذیر الهى.

رحمة اللّه الواسعة: رحمت بىپایان خدا، لطف و رحمت بىکرانه پروردگار رحمت گسترده حق.

حافظ اسرار رب العالمین: نگهبان اسرار پروردگار، حافظ رازهاى ربوبى.

معدن العلوم النبویّه: گنجینه دانشهاى پیامبرى ـ خزانه معارف نبوى.

نظام الدین: نظام بخش دین.

یعسوب المتقین: پیشواى متقین.

معزّ الاولیاء: عزت بخش یاران.

مذلّ الأعداء: خوار کننده دشمنان.

وارث الانبیاء: میراث بر پیامبران.

نور ابصار الورى: نور دیدگان خلایق.

الوتر الموتور: خونخواه شهیدان.

کاشف البلوى: بر طرف کننده بلاها.

المعد لقطع دابر الظلمه: مهیّا شده براى ریشه کن کردن ظالمان.

المنتظر لاقامة الأمت و العوج: مورد انتظار براى از بین بردن کژیها و نادرستىها.

المترجى لازالة الجور و العدوان: مورد آرزو براى بر طرف کردن ستم و تجاوز.

المدّخّر لتجدید الفرائض و السنن: ذخیره شده براى تجدید واجبات و سنن الهى.

المؤمّل لاِحیاء الکتاب وحدوده: مورد امید براى زنده ساختن دوباره قرآن و حدود آن.

جامع الکلمة على التقوى: گرد آورنده مردم بر اساس تقوى.

السبب المتصل بین الأرض و السماء: واسطه بین آسمان و زمین، کانال رحمت حق بر خلق.

صاحب یوم الفتح و ناشررایة الهدى: صاحب روز پیروزى و بر افرازنده پرچم هدایت.

مؤلف شمل الصلاح و الرضا: الفت دهنده دلها بر اساس رضایت و درستکارى.

الطالب بدم المقتول بکربلا: خونخواه شهید کربلا.

المنصور على من اعتدى علیه وافترى: یارى شده علیه دشمنان وافترا زنندگان.

المضطرّ الّذى یجاب اذا دعى: پریشان و درماندهاى که چون دعا کند دعایش مستجاب شود.

این جمعه هم گذشت.....

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت
دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت


مانند مرده ای متحرک شدم بیا
بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت

میخواستم که وقف تو باشم تمام عمر
دنیا خلاف آنچه که میخواستم گذشت

دنیا که هیچ جرعه آبی که خورده ام
از راه حلق تشنه من مثل سم گذشت


بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم
از خیر شعر گفتن ، حتی قلم گذشت


تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت


مولا شمار درد دلم بی نهایت است
تعداد درد من بخدا از رقم گذشت

****
حالا برای لحظه ای آرام میشوم
ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت