خدمتگزاری به نیازمندان
بیتردید یکی از مهمترین رازهای توفیق پیشوایان معصوم علیهم السلام در طول حیات و بعد از شهادت آن بزرگواران، جایگاه معنوی و شخصیت والایشان در قلوب انسانهای مشتاق فضائل و کمالات بوده است. از آنجا که حضرات معصومین علیهم السلام هرکدام در عصر خویش به عنوان اسوه کامل انسانیت و بارزترین نمونه کمالات و صفات انسانی بودهاند و عموم مردم فطرتا چنین صفاتی را دوست دارند; به این جهت، به امامان معصوم علیهم السلام به دیده محبت و عشق مینگریستهاند. حتی دشمنان آن بزرگواران با اعتراف به این حقیقت انکارناپذیر، بارها زبان به ستایش پیشوایان معصوم گشوده و مناقب و افتخارات آنان را به دیگران یادآور شدهاند.
در این مجموعه مقالات، مروری کوتاه بر جایگاه معنوی حضرت زینالعابدین علیه السلام در جامعه و برخی علل محبوبیت آن پیشوای راستین خلق در دلهای مشتاق، خواهیم داشتباشد که ما نیز با پرورش محبت روزافزون آن امام همام، دلهایمان را از زنگار جهل و خرافهها زدوده و در پرتو دوستی اهل بیت علیهم السلام گامهای سعادت آفرین به سوی کمال برداریم. ان شاء الله
قسمت دوم:
خدمتگزاری به نیازمندان
حضرت علی بن الحسین علیه السلام در عرصه خدمت به محرومان آنچنان درخشیده، که موجب اعجاب و شگفتی همگان گردید و آنان خواهی، نخواهی دوستدار حقیقی امام سجاد علیه السلام گردیدند.
زمانی که تاریکی شب همه جا گسترده میشد و چشمهای مردم به خواب میرفت، آن حضرت اموال موجود خود را از درهم و دینار جمع میکرد و نان و آذوقه را که فراهم کرده بود، برمیداشت و شبانه به منزل محرومان و بینوایان میشتافت. آن حضرت در حالی که صورت خود را پوشانده بود آذوقهها و هدایا را به دوش میکشید و در سطح گستردهای به بیچارگان مساعدت مینمود.
امام باقر علیه السلام فرمود: «کان علی ابن الحسین علیه السلام یحمل جراب الخبز علی ظهره باللیل فیتصدق; (1) پیشوای چهارم علیه السلام کیسههای نان را در شبهای تاریک به دوش میکشید و به فقرا و نیازمندان تصدق مینمود.» و بر این اندیشه پافشاری میکرد که: «ان صدقة السر تطفیء غضب الرب; (2) صدقه پنهانی، خشم خداوند را فرو مینشاند.»
محمد بن اسحاق میگوید: عدهای از نیازمندان مدینه عادت کرده بودند که در ساعات معینی از شب، مرد ناشناسی به کمک آنان بیاید و او را به عنوان صاحب انبان به همدیگر معرفی میکردند. و آنان تا روز شهادت امام زینالعابدین علیه السلام وی را نمیشناختند. (3)
امام باقر علیه السلام فرمود: پدرم حضرت علی بن الحسین علیه السلام دوبار برای خدا اموال خود را احسان نمود. (4)
امام سجاد علیه السلام همواره میفرمود: «سادة الناس فی الدنیا الاسخیاء و سادة الناس فی الاخرة الاتقیاء; (5) سرور و آقای مردم در دنیا سخاوتمندان و بخشندگان هستند و در جهان آخرت، پرهیزگاران سرآمد دیگران خواهند بود.»
عبدالکریم پاکنیا
1. بحارالانوار، ج 46، ص 88.
2. مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 153.
3. همان
4. همان، ص 154.
5. روضه الواعظین، ج 2، ص 385.
زیباترین شیوه معاشرت
بیتردید یکی از مهمترین رازهای توفیق پیشوایان معصوم علیهم السلام در طول حیات و بعد از شهادت آن بزرگواران، جایگاه معنوی و شخصیت والایشان در قلوب انسانهای مشتاق فضائل و کمالات بوده است. از آنجا که حضرات معصومین علیهم السلام هرکدام در عصر خویش به عنوان اسوه کامل انسانیت و بارزترین نمونه کمالات و صفات انسانی بودهاند و عموم مردم فطرتا چنین صفاتی را دوست دارند; به این جهت، به امامان معصوم علیهم السلام به دیده محبت و عشق مینگریستهاند. حتی دشمنان آن بزرگواران با اعتراف به این حقیقت انکارناپذیر، بارها زبان به ستایش پیشوایان معصوم گشوده و مناقب و افتخارات آنان را به دیگران یادآور شدهاند.
در این مجموعه مقالات، مروری کوتاه بر جایگاه معنوی حضرت زینالعابدین علیه السلام در جامعه و برخی علل محبوبیت آن پیشوای راستین خلق در دلهای مشتاق، خواهیم داشتباشد که ما نیز با پرورش محبت روزافزون آن امام همام، دلهایمان را از زنگار جهل و خرافهها زدوده و در پرتو دوستی اهل بیت علیهم السلام گامهای سعادت آفرین به سوی کمال برداریم. ان شأ الله
قسمت سوم:
زیباترین شیوه معاشرت
در اینجا به برخی از رفتارهای پسندیده امام سجاد علیه السلام که در جذب قلوب و صید دلهای مردم تاثیر فراوان داشته است، اشاره میکنیم:
1. زمخشری نقل کرده است: هنگامی که یزید بن معاویه عامل جنایتکار خود مسرف بن عقبه را به مدینه فرستاد و لشکر وی به قتل و غارت اهل مدینه پرداختند. حضرت زینالعابدین علیه السلام چهارصد نفر از بانوان بیپناه را پناه داد و آن حضرت در کمال سخاوت و جوانمردی از آنان پذیرایی نمود. هنگامی که لشکر مسلم بن عقبه از مدینه بیرون رفت، آن بانوان گفتند: به خدا قسم! در کنار پدر و مادرمان این چنین زندگانی خوش و آرامش روحی و روانی نداشتهایم که در سایه عطوفت و محبت این مرد شریف (حضرت سجاد علیه السلام) در این مدت بحرانی این چنین در آرامش و در کمال احترام به سر بردیم. (1)
«من اعان مؤمنا مسافرا فرج الله عنه ثلاثا و سبعین کربة» هر کس به یک مؤمن مسافر یاری و خدمت نماید، خداوند متعال هفتاد و سه بلا و اندوه را از او زایل خواهد کرد
2. امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت سجاد علیه السلام هرگاه مسافرت میرفت، سعی میکرد با کاروانی سفر کند که او را نشناسند و شرط میکرد که در طول سفر یکی از خدمتگزارانِ همسفرانش باشد. یک بار که با افرادی ناشناس به مسافرت رفته بود، مردی آن حضرت را دیده و شناخت، بعد به دیگر دوستانش گفت: آیا میدانید این آقا که به شما خدمت میکند، کیست؟ گفتند: نه، نمیشناسیم. آن مرد گفت: این شخص حضرت علی بن الحسین علیه السلام است! اهل کاروان که این جمله را شنیده و امام را شناختند، یکدفعه از جای خود برخاسته و دست و پای حضرتش را بوسیدند و عرضه داشتند:
ای فرزند رسول خدا! آیا میخواهی ما را آتش جهنم فراگیرد؟! اگر خدای نکرده از دست و زبان ما خطائی سر میزد و به شما جسارتی میکردیم، آیا ما تا ابد هلاک نمیشدیم؟! چه انگیزهای باعثشد که شما به صورت ناشناس به ما خدمت کنید؟
امام سجاد علیه السلام فرمود: «هنگامی که من با عدهای آشنا به مسافرت رفتم، آنان به خاطر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بیش از استحقاق من، برایم خدمت کرده، عطوفت و مهربانی نثارم کردند. به همین جهت، به صورت ناشناس آمدم که مبادا شما نیز بیش از حد بر من احترام کنید. و ناشناس بودن را بهتر میپسندم.» (2)
بی تردید این سیره پسندیده حضرت سجاد علیه السلام برگرفته از کلام حضرت خاتم الانبیأ، صلی الله علیه و آله وسلم میباشد که فرمود: «من اعان مؤمنا مسافرا فرج الله عنه ثلاثا و سبعین کربة; (3) هر کس به یک مؤمن مسافر یاری و خدمت نماید، خداوند متعال هفتاد و سه بلا و اندوه را از او زایل خواهد کرد.»
3. علی بن عیسی اربلی مینویسد: روزی امام سجاد علیه السلام از مسجد بیرون آمد و با مردی که با آن حضرت عداوت دیرینه داشت، مواجه شد. مرد همینکه چشمش به امام افتاد، به حضرت زینالعابدین علیه السلام جسارت کرده و دشنام و ناسزا گفت. یاران و غلامان امام علیه السلام خواستند که آن شخص را تادیبش کنند. اما حضرت علی بن الحسین علیه السلام فرمود: با او کاری نداشته باشید. آنگاه به او نزدیک شده و گفت: آنچه از صفات و کارهای ما برتو پوشیده است، بیشتر از آن است که تو مطلع هستی! سپس با مهربانی و عطوفت تمام فرمود: الک حاجة نعینک علیها; آیا مشکلی داری که ما در حل آن تو را یاری نماییم؟!
حضرت سجاد علیه السلام هرگاه مسافرت میرفت، سعی میکرد با کاروانی سفر کند که او را نشناسند و شرط میکرد که در طول سفر یکی از خدمتگزارانِ همسفرانش باشد
مرد با مشاهده این رفتار انسانی، از کرده خود شرمسار گردید. اما امام چهارم علیه السلام او را نوازش کرده و عبای ارزشمند خود را به همراه هزار درهم به وی بخشید. بعد از آن واقعه، آن مرد شدیدا به امام علاقهمند گردید و در هرکجا که میرسید، به بیان فضائل و مناقب آن حضرت میپرداخت و خطاب به حضرتش میگفت: به راستی که تو از فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم هستی. (4)
این رفتارهای آموزنده و انسانی موجب شده بود که مخالف و موافق، آن حضرت را از اعماق وجودشان دوستبدارند و به شخصیت والای امام سجاد علیه السلام به دیده احترام و عظمتبنگرند.
عبدالکریم پاکنیا
1. منتهی الآمال، ج 2، ص 8.
2. وسائل الشیعه، ج 11، ص 430.
3. همان، ص 429.
4. کشف الغمه، ج 2، ص 101.
راز محبوبیت اجتماعی
مقدمه:
بیتردید یکی از مهمترین رازهای توفیق پیشوایان معصوم علیهم السلام در طول حیات و بعد از شهادت آن بزرگواران، جایگاه معنوی و شخصیت والایشان در قلوب انسانهای مشتاق فضائل و کمالات بوده است. از آنجا که حضرات معصومین علیهم السلام هرکدام در عصر خویش به عنوان اسوه کامل انسانیت و بارزترین نمونه کمالات و صفات انسانی بودهاند و عموم مردم فطرتا چنین صفاتی را دوست دارند; به این جهت، به امامان معصوم علیهم السلام به دیده محبت و عشق مینگریستهاند. حتی دشمنان آن بزرگواران با اعتراف به این حقیقت انکارناپذیر، بارها زبان به ستایش پیشوایان معصوم گشوده و مناقب و افتخارات آنان را به دیگران یادآور شدهاند.
در این مجموعه مقالات، مروری کوتاه بر جایگاه معنوی حضرت زینالعابدین علیه السلام در جامعه و برخی علل محبوبیت آن پیشوای راستین خلق در دلهای مشتاق، خواهیم داشتباشد که ما نیز با پرورش محبت روزافزون آن امام همام، دلهایمان را از زنگار جهل و خرافهها زدوده و در پرتو دوستی اهل بیت علیهم السلام گامهای سعادت آفرین به سوی کمال برداریم. ان شأ الله
قسمت چهارم:
راز محبوبیت اجتماعی
محمد بن مسلم بن شهاب زهری (1) روزی با حالتی افسرده و اندوهگین به حضور امام سجاد علیه السلام آمد. وقتی امام علت ناراحتی وی را پرسید، گفت: اندوه من از سوی برخی مردم به ویژه افرادی است که به آنان خدمت کردهام ولی آنها برخلاف انتظارم به من حسد ورزیده و چشم طمع در اموالم دوختهاند.
امام چهارم علیه السلام رهنمودهای راهگشایی به وی ارائه فرموده و سپس افزود:
«احفظ علیک لسانک تملک به اخوانک; اگر از زبانت مواظبت کنی، همه دوستان و آشنایانت در اختیار تو خواهند بود [و تو را دوستخواهند داشت].»
سپس فرمود: «زهری! کسی که عقلش کاملترین اعضأ وجودش نباشد، با کوچکترین اعضایش (زبان) هلاک میشود.»
حضرت سجاد علیه السلام مهمترین رمز توفیق در زندگی را، تواضع و احترام به دیگران دانسته و میفرماید: «اگر دیدی که مسلمانان تو را احترام میکنند و مقامت را بزرگ میشمارند، بگو آنها بزرگوارند که با من چنین رفتار میکنند و اگر از مردم نسبتبه خود بی توجهی مشاهده کردی، بگو از من خطایی سرزده که مستوجب چنین بیاحترامی شدهام. هرگاه چنین اندیشیده باشی و طبق این تفکر عمل کنی، خداوند متعال زندگی را برتو آسان کرده، دوستانت زیاد و دشمنانتبه حداقل خواهند رسید. در این صورت نیکیهای دیگران تو را خوشحال میکند و از بدی و اذیتهای آنان آزرده نخواهی شد.» (2)
کسی که عقلش کاملترین اعضأ وجودش نباشد، با کوچکترین اعضایش (زبان) هلاک میشود
در اوج محبوبیت
داستان معروف امام سجاد علیه السلام هنگام زیارت بیت الله الحرام دلیل واضحی بر جایگاه والای معنوی و اجتماعی آن حضرت در عصر خود میباشد. خلاصه آن ماجرا چنین است:
در زمان خلافت عبدالملک بن مروان سالی پسرش هشام بن عبدالملک (3) به زیارت خانه خدا رفت. اما در اثر ازدحام جمعیت نتوانست «حجرالاسود» را زیارت کند و کوشش اطرافیانش نیز در این زمینه نتیجهای نداشت. ناگزیر برای او در کنار کعبه تختی نصب کردند و وی در آنجا نشسته و به تماشای حجاج و طواف کنندگان پرداخت. اطرافیان شامی او نیز در کنارش گرد آمده و به اجتماع پرشکوه حج نظاره میکردند. در همین حال، ناگهان حضرت سجاد علیه السلام پدیدار شد; آن حضرت که در میان جمعیتبا سیمایی زیبا و وجودی نورانی همچون ستارهای میدرخشید، گرد خانه خدا طواف کرد و هنگامی که به حجرالاسود نزدیک شد، مردم با کمال احترام و تواضع راه را بر امام بازکردند و حضرت به راحتی حجرالاسود را زیارت نمود.
این منظره که هشام و اطرافیانش را به حیرت واداشته بود، موجب شد تا یکی از شامیان از هشام بپرسد که: این شخص با عظمت کیست که مردم این چنین احترامش میکنند؟ اما هشام به جهت اینکه شامیان آن حضرت را نشناسند، پاسخ داد: من هم نمیشناسم! «فرزدق» شاعر که در آنجا حاضر بود، بلند شده و با جرئت تمام گفت: اما من او را میشناسم!
گفت: من میشناسمش نیکو
زو چه پرسی، به سوی من کن رو
اگر هشام او را نمیشناسد، من آن جوان زیبا روی و نورانی چهره را خوب میشناسم. مرد شامی گفت: او کیست ای ابو فراس؟! فرزدق در پاسخ آن مرد شامی قصیده معروف خود را در چهل بیتسرود; از جمله اینکه:
هذا الذی تعرف البطحأ و طاته
و البیتیعرفه و الحل و الحرم
این کسی است که سرزمین پاک مکه قدر و منزلت او را میشناسد و خانه کعبه، حل و حرم او را میشناسند.
هذا ابن خیر عبادالله کلهم
هذا التقی النقی الطاهر العلم
این فرزند بهترین بندگان خداست. این جوان پاک و پاکیزه و پیراسته و شناخته شده است.
هذا ابن فاطمة ان کنت جاهله
بجده انبیأ الله قد ختموا
این فرزند فاطمه است. اگر او را نمیشناسی، او کسی است که جدش خاتم الانبیأ میباشد.
«احفظ علیک لسانک تملک به اخوانک; اگر از زبانت مواظبت کنی، همه دوستان و آشنایانت در اختیار تو خواهند بود [و تو را دوستخواهند داشت].»
... او از خاندانی است که محبت ایشان، دین و دشمنی با آنان، کفر و نزدیک شدن به آنان، پناهگاه و نجات بخش است.
هرکسی خدای را بشناسد، نیاکان او را نیز نیک میشناسد که دین اسلام از خانه او به سایر مردم رسیده است...
هشام بن عبدالملک بعد از شنیدن این قصیده، خشمگین شد و حقوق فرزدق را از بیت المال قطع نموده و او را در عسفان (بین مکه و مدینه) زندانی کرد. حتی در اعتراض به فرزدق گفت: تو تا به حال برای ما چنین مدحی نگفتهای! فرزدق گفت: تو نیز جدی مثل جد او و پدری مثل پدر او و مادری مثل مادر او بیاور تا من شبیه این ابیات را در مورد شما نیز بسرایم.
بعد از این ماجرا، امام سجاد علیه السلام دوازده هزار درهم برای فرزدق فرستاد و فرمود: ای ابوفراس ما را معذور دار; اگر بیش از این مقدورمان بود، برایت میفرستادیم.
اما او نپذیرفت و گفت: ای پسر رسول خدا! آنچه من گفتم، به خاطر جایزه نبوده بلکه برای رضای خدا و رسولش بوده است. من پاداشی از شما نمیخواهم.
امام دوباره آن اموال را برای فرزدق فرستاد و فرمود: «خداوند مکان و منزلت و نیت تو را میداند، به حق من آن را قبول کن.» و فرزدق آن را پذیرفت. (4)
عبدالکریم پاکنیا
1. وی در ابتدا از علمای اهل سنتبود اما در اثر معاشرت با امام چهارم (ع) و نیل به بهرههای شایان علمی و انسانی از محضر امام سجاد (ع)، به آن حضرت علاقه شدیدی پیدا کرد و از امام همیشه با لقب «زینالعابدین» یاد مینمود.
2. الاحتجاج، ج 2، ص 319.
3. وی از سال 105 تا 125 ه. زمام حکومت را به دست گرفت. از آنجایی که امام چهارم (ع) در سال 95 ه. توسط ولیدبن عبدالملک به شهادت رسید، هشام بن عبدالملک جانشین خلیفه به شمار میآمده است.
4. مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 169.
عمران بن سلیم میگوید: هر گاه زُهری از علی بن الحسین مطلبی نقل میکرد، میگفت: برای من زینالعابدین روایت کرد. یک بار سفیان بن عُیینه به او گفت: از چه جهت او را زین العابدین میگویی؟
پاسخ داد از سعید بن مسیب شنیدم که رسول خدا فرمود:
به روز قیامت، فریاد کنندهای آواز برآرد: زینت عبادت کنندگان کجاست؟
« یناد مُنادی: أینَ زَینُ الْعابِدینَ؟»؛ چنان میبینم که فرزندم علی بن الحسین با تمام وقار و سکون در میان مردم محشر برای رسیدن به جایگاهش قدم برمیدارد.
همین روایت را کتاب پرقیمت «علل الشرایع» صدوق از طریق علی بن ابراهیم قمّی، از ابن عباس، از رسول خدا حکایت میکند.(1)
و نیز مرحوم حضینی و دیگر بزرگان آوردهاند:
شخصی به نام عسکر - غلام امام محمّد جواد علیه السّلام - به نقل از پدرش حکایت کند:
روزی به محضر شریف حضرت علی بن موسی الرّضا علیه السّلام شرف حضور یافتم و عرضه داشتم: یاابن رسول اللّه! چطور در بین اهل بیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فقط امام چهارم، حضرت علی بن الحسین علیهماالسّلام به عنوان “سیّد العابدین “ معروف و مشهور گشته است؟
امام رضا علیه السّلام در جواب فرمود: خداوند متعال در قرآن تصریح نموده است که بعضی از پیغمبران را بر بعضی از ایشان فضیلت و برتری داده است؛ و ما اهل بیت رسالت نیز همانند انبیاء عظام صلوات اللّه علیهم میباشیم.
و سپس افزود: و امّا در رابطه با جدّم، علی بن الحسین علیهماالسّلام، که سؤال کردی:
همانا پدرم از پدران بزرگوارش علیهم السّلام بیان فرموده است: روزی امام علی بن الحسین علیهماالسّلام مشغول نماز بود، که ناگاه شیطان به صورت یک افعی بسیار هولناکی، با چشمهای سرخ از درون زمین آشکار شد و خود را به محراب عبادت آن حضرت نزدیک کرد.(2)
ولیکن امام سجّاد علیه السّلام کمترین حسّاسیّتی در برابر آن موجود وحشتناک نشان نداد و ارتباط خود را با پروردگار متعال خود قطع نکرد.
افعی دهان خود را نزدیک انگشتان پای آن حضرت آورد و آتشی از دهانش خارج ساخت که بسیار وحشتناک بود، ولی حضرت با آرامش خاطر و خیالی آسوده به نماز خود ادامه میداد و توجّهی به آن نداشت.
در همین حال که شیطان با آن حالت ترسناک مشغول اذیّت و آزار بود، ناگهان تیری سوزاننده از سمت آسمان آمد و به آن ملعون اصابت کرد.
هنگامی که تیر به او خورد، فریادی کشید و به همان حالت و شکل اوّلیّه خود بازگشت و کنار امام سجّاد، زین العابدین علیه السّلام ایستاد و اظهار داشت:
شما سیّد و سرور عبادت کنندگان هستی؛ و چنین نامی تنها زیبنده و شایسته شما میباشد.
و سپس در ادامه کلام خود افزود: من شیطان هستم؛ و تمام عبادت کنندگان را از زمان حضرت آدم تا کنون فریب و بازی داده ام و کسی را از تو قویتر و پارساتر نیافته ام.
و پس از آن شیطان از نزد امام سجّاد علیه السّلام خارج شد و حضرت بدون آن که به او توجّهی داشته باشد، به نماز و نیایش خود با پروردگار متعال خویش ادامه داد.(3)
1ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 167.
2- در احادیث شریفه وارد شده است: ملائکه به هر شکلی غیر از سگ و خوک در میآیند، ولی شیطان و جنّیها میتوانند به هر شکلی حتّی سگ و خوک در آیند.
3- هدایة الکبری حضینی: 214، س 11، بحارالا نوار: ج 46، ص 58، ح 11، به نقل از مناقب ابن شهر آشوب.
حضرت امام سجاد(ع)
اسم مبارک آن بزرگوار علی است
و مشهورترین القاب آن حضرت زین العابدین و سجّاد است و مشهورترین کنیة او
ابامحمد وابوالحسن است. مدّت عمر آن بزرگوار مثل پدر بزرگوارش پنجاه و هفت
سال است زیرا پانزدهم جمادی الاول سال سی و هشت از هجرت به دنیا آمد. تولد
آن بزرگوار دو سال قبل از شهادت امیرالمؤمنین (ع) است و تقریباً بیست و سه
سال به پدر بزرگوار زندگی کرد. پس مدت امامت آن بزرگوار سی و چهار سال است.
حضرت سجّاد (ع) پدری چون حسین
دارد و مادرش دختر یزدگرد پادشاه ایران است که دست عنایت حق بطور خارق
العاده این دختر را به امام حسین می رساند. شرافت این زن آن است که مادر نه
نفر از ائمة طاهرین می شود و چنانچه حسین (ع) اب الائمه است. این زن نیز
ام الائمه است. و اما از نظر فضایل انسانی: امام سجّاد (ع) گرچه با اهل بیت
علیهم السلام وجه اشتراک در همة فضایل دارند و هیچ فرقی میان آنان از نظر
صفات و فضایل انسانی نیست، اما از نظر گفتار و کردار شباهت تامّی به جدشان
امیرالمؤمنین علیه السلام دارد.
ایمان امام سجاد (ع)
امیرالمؤمنین (ع) در دعای صباح می گوید: یا من دل علی ذاته بذاته.
«ای کسی که برهان وجود خود هستی.»
حضرت سجّاد نیز در دعای ابوحمزة ثمالی می گوید: بک عرفتک وانت دللتنی علیک وعوینی الیک ولولا انت لم أدرما انت.
«تو را به خودت شناختم و تو دلالت نمودی مرا بر خودت و دعوت نمودی به خودت و اگر نبودی، ترا نمی شناختم.»
این گونه کمات منتهای ایمان را می رساند و این همان ایمان شهودی است که امیرالمؤمنین می فرماید: لو کشفت لی الغطاء ما ازددت یقینا.
«اگر بر فرض محال ممکن بود خدا را بر این چشم ظاهری دید و می دیدم بر یقین من که الآن به ذات مقدس حق دارم افزوده نمی شد.».
علم امام سجّاد (ع)
اگر امیرالمؤمنین علیه السلام می
گوید: «از من بپرسید هرچه می خواهید که به خدا قسم تمام وقایع را تا روز
قیامت می دانم، حضرت سجاد نیز می گوید: «اگر نمی ترسیدم که مردم در حق ما
غلوّ کنند، وقایع را تا روز قیامت می گفتم.»
تقوای امام سجاد (ع)
امیرالمؤمنین علیه السلام می
فرمود: والله لو اعطیت الاقالیم السبعة وما تحت افلا کها علی ان اعصی فی
نملة اسلبها جلب شعیرة ما فعلت.
«به خدا قسم اگر تمام عالم هستی را به من دهند که به مورچه ای ظلم کنم و بیجهت پوست جوی را از دهان آن بگیرم، نمی کنم.»
حضرت سجّاد نیز می فرمود:
تعصی الاله وانت تظهر حبّه هذا لعمری فی الفعال بدیع
لو کنت تظهر حبه لأطعته ان المحب لمن یحب مطیع
«خداوند را معصیت می کنی و ادعا
می کنی که او را دوست داری. به جان من این ادعا از عجایب امور است. اگر
راستی خدا را دوست داشتی او را اطاعت می کردی، زیرا محّب همیشه مطیع محبوب
است.»
در این اشعار نیز امام سجاد می گوید محال است که خداوند را معصیت کنم، زیرا او را دوست دارم.
عبادت امام سجاد (ع)
دربارة امیرالمؤمنین گفته شده
است که روزها به ایجاد باغ و قنات برای فقرا و محتاجین مشغول بود، و تا به
صبح عبادت می کرد. حضرت سجّاد نیز چنین بود چه بسیار باغها و قنوات که به
دست ایشان برای دیگران آباد یا ایجاد شد. عبادت و سجدة او به حدی بود که به
زین العابدین و سجّاد ملقّب شد.
از رسول اکرم روایت شده که روز
قیامت خطاب می شود: «کجا است زین العابدین؟» و می بینم که فرزندم علی بن
الحسین جواب می دهد و می آید. از امام باقر روایت شده که: «پدرم را می دیدم
که از کثرت عبادت پاهای او ورم کرده، و صورت او زرد، و گونه های او مجروح،
و محل سجدة او پینه بسته بود.»
سخاوت، فتوت و رأفت امام سجّاد (ع)
در تاریخ است یکی از کارهای
امیرالمؤمنین (ع) اداره کردن فقرا بطور مخفیانه بوده است. امیرالمؤمنین
شبها خوراک، پوشاک و هیزم به خانة بینوایان می برد، و آن بینوایان حتی نمی
دانستند که چه کسی آنها را اداره می کند. همچنین میان مورخین مشهور است که
امام سجاد (ع) چنین بوده است.
راوی می گوید: در محضر امام صادق
(ع) بودیم که از مناقب امیرالمؤمنین (ع) صحبت شد و گفته شد هیچ کس قدرت
عمل امیرالمؤمنین را ندارد و شباهت هیچ کس به امیرالمؤمنین، بیشتر از علی
بن الحسین نبوده است که صد خانواده را اداره می کرد. شبها گاهی هزار رکعت
نماز می خواند.»
از طریق اهل تسنن روایت شده است که چون حضرت سجاد شهید گشت روشن شد که آن حضرت صد خانواده را بطور مخفی اداره می کرده است.
زهد امام سجّاد (ع)
چنانچه امیرالمؤمنین (ع) زاهد به
تمام معنی بوده است و دلبستگی به مالی و به کسی جز به خدای متعال نداشته
است. همچنین بوده است امام سجاد (ع). لذا به اصحاب خود سفارش می فرمود:
اصحابی، اخوانی، علیکم بدار الآخرة ولا اوصیکم بدار الدنیا فانکم علیها
وبها متمسکون اما بلغکم ان عیسی علیه السلام قال للحواریین. الدنیا قنطرة
فاعبروها ولا تعمروها. وقال: من یبنی علی موج البحر داراً؟ تلکم الدار
الدنیا ولا تتخذوها قراراً.
«ای یاران من، برادران من، مواظب
خانة آخرت باشید من سفارش دنیا را به شما نمی کنم زیرا شما بر آن حریص
هستید و به آن چنگ زده اید. آیا نشنیده اید که حضرت عیسی به حواریون می
گفت: دنیا پل است، از روی آن بگذرید و به تعمیرش نپردازید! چه کسی روی موج
آب خانه می سازد؟ موج دریا این دنیا است، به آن دلبستگی نداشته باشید.»
شجاعت امیرالمؤمنین (ع)
شجاعت امیرالمؤمنین (ع) زبانزد
خاص و عام است. و اگر گفتار امام سجاد (ع) را در مجلس ابن زیاد و در مجلس
یزید و مخصوصاً خطبة آن بزرگوار را در مسجد شام در نظر بگیریم شجاعت این
بزرگوار نیز بر ما روشن می شود.
امیرالمؤمنین شجاعت خود را در
میدان برای افرادی مثل عمروبن عبدود و مرحب خیبری به کار می برد و فرزند
گرامی او امام سجّاد، شجاعت را در مجلس ابن زیاد و مجلس یزید و روی منبر در
مسجد شام به کار برده است.
سیاست امام سجّاد (ع)
امیرالمؤمنین به اقرار همة
مورخین از سنّی و شیعه پاسدار اسلام بود و رأی و تدبیر او فوق العاده مفید
بود، چنانکه عمر بیشتر از هفتاد مورد گفته است: لولا علی لهک عمر، یعنی:
«اگر علی نبود عمر هلاک شده بود.»
امام سجاد علیه السلام در مدت سی
و پنج سال پاسدار شیعه بود. مورخین معتقدند که تدبیر امام سجّاد، مدینه را
و بسیاری از شیعیان را از دست کسانی چون یزید و عبدالملک مروان نجات داد.
حلم امام سجاد (ع)
دربارة امیرالمؤمنین گفتاری نقل
شده و ایشان فرمودند: «برآدم بیخردی گذشتم که به من بد می گفت. از او صرف
نظر کردم گویی که او حرفی نزده است.» دربارة امام سجاد نیز گفتاری نقل شده
است و ایشان فرمودند: «بر کسی گذشتم که به من بد می گفت. بدو گفتم که اگر
راست می گویی خداوند متعال مرا رحمت کند، و اگر دروغ می گویی خدا تو را
بیامرزد!»
تواضع امام سجاد (ع)
آن حضرت با فقرا می نشست، با
آنان غذا می خورد، از آنان دلجویی می کرد، به آنان لطف داشت و پناه آنان
بود، برای آنان کار می کرد و از آنان پذیرایی می نمود، و دربارة آنان به
دیگران سفارش می کرد.
تاریخ نویسان اقرار دارند که
امام سجاد (ع)، دوست داشت فقیران، یتیمان و بینوایان سر سفره اش باشند و با
آنها بنشیند، غذا برای آنها آماده کند و حتی غذا در دهن آنان بگذارد.
فصاحت و بلاغت امام سجّاد (ع)
فصاحت به معنی خوب سخن گفتن،
مجاز، کنایه، لطایف و مثالها را به کار بردن است. و بلاغت سخن خوب گفتن،
بجا سخن گفتن، از طول کلام بی فایده پرهیز داشتن است. فصاحت و بلاغت
امیرالمؤمنین مورد اقرار همه است آنچنانکه دربارة نهج البلاغه گفته شده:
دون کلام الخالق وفوق کلام المخلوق.
«پایین تر از کلام خالق و بالاتر از کلام مخلوق است.»
امام سجّاد صحیفة کامله سجادیه
را به جهان عرضه داشت. صحیفه ای که چون آن نیامده و نخواهد آمد. صحیفه ای
که در ضمن دعا، معارف اسلام، سیاست اسلام، اخلاق اسلام، اجتماعیات اسلام،
حقانیت شیعه، حقانیت اهل بیت، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقیقت، و
بالاخره یک دوره معارف اسلامی را آموزش می دهد. صحیفه ای که محققین اسم آن
را اخت القرآن، انجیل اهل بیت، زبور آل محمد نهاده اند. صحیفه ای که ابلهی
با فصاحت ادعا کرد که می تواند چون آن بیاورد چون قلم به دست گرفت و
نتوانست، دق کرد و مرد.
جهاد امام سجاد (ع)
امیرالمؤمنین علیه السلام
بزرگترین مجاهد اسلام است که توانست اسلام را از دست کفار و مشرکین نجات
دهد. ولی فرزندش امام سجّاد گرچه در کربلا کشته نشد اما وجودش، بقایش و
اسارتش عامل بقای اسلام بوده است. قیام ابی عبدالله الحسین (ع) درختی بود
که در کربلا کاشته شد و آبیاری و به ثمر رساندن و نگاهداری از آن به دست
امام سجاد (ع) به دست زینب کبری انجام گرفت.
تدبیر امام سجاد در اسارت، گریه
های امام سجاد در مدینه، نوحه خوانی و روضه خوانیهای آن حضرت در مدت سی و
پنج سال سخنرانیش، به موقع جهادی بود فوق العاده مفید و ثمربخش که تحلیل
سیاسی تاریخ، این مطالب را نشان می دهد.
عفو و جوانمردی امام سجّاد (ع)
اگر تاریخ دربارة امیرالمؤمنین
(ع) می گوید که چگونه از ابن ملجم مواظبت کرد و هنگامی که ظرف شیری را برای
حضرت می آوردند نیمی را می خورد و نیم دیگر را برای او می فرستاد، و
دربارة او وصیّت و سفارش فراوان نمود، دربارة امام سجّاد نیز منقول است که:
فرماندار مدینه که دل امام سجاد را خون کرده بود، از طرف عبدالملک مروان
معزول شد و امر شد که او را به درختی ببندند و مردم بیایند و به او توهین
کنند. امام سجاد (ع) اصحاب خود را خواست و سفارش فرمود که مبادا به او
توهین شود! امام سجاد نزد او رفت و او را دلداری داد و نزد عبدالملک مروان
وساطت او را کرد که از این خواری نجات یابد.
آن فرماندار معزول می گفت از علی بن الحسین و یارانش ترس دارم زیرا به آنها ظلم بسیار کردم.
ابهت و شخصیت امام سجّاد (ع)
دربارة امیرالمؤمنین (ع) گفته
شده که بسیار متواضع بود، ولی بزرگی شخصیّت آن بزرگوار میان همه محفوظ بود.
همچنین است فرزند عزیزش امام سجاد (ع).
در تاریخ ضبط است که هشام بن
عبدالملک به حج آمده بود و کثرت جمعیت مانع شدکه حجر الاسود را استلام کند.
پس در گوشه ای برای او فرشی انداخته و نشسته بود که امام سجّاد وارد طواف
شد و وقتی به حجر الاسود رسید، مردم کنار رفتند و حضرت مکرّر استلام نمود.
هشام فوق العاده ناراحت شد. یکی از اطرافیان پرسید: این مرد کیست که مردم
چنین به او احترام دارند؟ هشام تجاهل کرد و گفت نمی دانم. فرزدق آنجا بود،
فی البداهة قصیدة مفصلی دربارة امام سجاد سرود. ما چند بیت از آن قصیده را
می آوریم: تمام قصیده در مناقب ابن شهر آشوب موجود است:
هذا الذی تعرف البطحاء وطاته والبیت یعرفه والحل والحرم
ما قال لاقط الا فی تشهده لولا التشهد کانت لانه نعم
یغضی حیاء ویغضی من مهابته فما یکلم الا حین یبتسم
من معشر حبهم دین وبغضهم کفر وقربهم منجی ومقتصم
مقدم بعد ذکر الله ذکرهم فی کل فرض ومختوم به الکلم
«این مردی است که حجاز، خانة خدا، حل، حرم او را میشناسند.
نه، در کلامش نیست ـ حاجت سائل
را همیشه برآورده می کند جز در تشهد ـ که لا اله الا الله می گوید. و اگر
تشهد در نماز نبود، نه او، همیشه آری بود: هنگام برخورد با مردمان چشمها را
فرو می بندد برای آنکه حیا دارد، و دیگران چشم فرو می بندد به جهت ابهتی
که او دارد. و سخن با او نمی گویند مگر که آن بزرگوار تبسّم کند. روز قیامت
حب آنها دین است و بغض آنها کفر است و قرب و نزدیکی به آنان پناه و نجات
انسانها است. در نمازها یاد آنها و اسم آنها مقدم بر هر چیزی است بعد از
اسم خدای متعال. و نمازها به اسم آنان تمام می شود ـ یعنی در نماز بعد از
اسم خدا در اقامه، اسم اهل بیت است و آخر مطلب که در تشهد آخر گفته می شود
باز اسم اهل بیت است. گفته شده که فرزدق به این اشعار آمرزیده شده است و به
گفتة جامی اگر اهل عالم به این اشعار آمرزیده شوند جا دارد.
زندگی امام سجاد (ع)
می دانیم زندگی امیرالمؤمنین (ع)
پر تلاطم بود در نهج البلاغه می فرماید: صبرت وفی العین قذی وفی الحلق
شجی. یعنی: «صبر نمودم در مصایب نظیر کسی که خاری در چشم و استخوانی در گلو
داشته باشد.» ولی زندگی امام سجّاد علیه السلام از زندگی امیرالمؤمنین
علیه السلام بسیار پرتلاطم تر بود. آن حضرت در بحبوحة جنگ صفین به دنیا
آمد: در زمان معاویه و آن جنایاتش پرورش پیدا کرده. معاویه را با کشتارهای
دسته جمعی شیعیان، با اشاعة سبّ امیرالمؤمنین در خطبه ها و بعد از نمازها
دیده است. بعداً حماسة کربلا و اسارت، که هر روزی از آن چند بار مرگ است،
مجلس ابن زیاد و مجلس یزید را با اهل بیت پدرش پشت سر نهاد. قضیة حره که
ننگی است بر دامن مسلمانان را مشاهده کرد.
یزید سال دوم سلطنت، شخصی را با
پنج هزار لشگر به مدینه فرستاد و دستور قتل عام داد و سه روز مدینه را برای
لشگریان خود مباح اعلام نمود.
او شاهد قضیة عبدالله بن زبیر
است ـ که همة بنی هاشم و من جمله محمد بن حنفیه را در شعب ابی طالب جمع
نمود که بسوزاند و چون دشمن رسید موفق نشد ـ شاهد مروان بن حکم بود که دشمن
سرسخت اهل بیت بود. شاهد حکومت عبدالملک مروان با فرماندارش حجاج بن یوسف
ثقفی است. زندانی زندان حجاج بن یوسف است که در میان بیابانی، پنجاه هزار
زندانی در آن زندان بود و دمیری در حیاة الحیوان می گوید خوراک آنها دو
قرصه نان بود که بیشتر آن خاکستر بود. شاهد کشتار بیشتر از صد هزار نفر بود
به جرم دوستی با اهل بیت. پنجاه و هفت سال در این دنیا زندگی کرد ولی هر
روز از آن برای آن بزرگوار قتلگاهی بود.
والسلام علیه یوم ولد ویوم استشهد ویوم یبعث حیاً.