انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

قرآن و انگیزه‏ی بعثت

با بررسی آیات قرآن و روایات پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام به دست می‏آید که انگیزه بعثت و اهداف آن در دو پایه خلاصه می‏شود:

1- نفی معبودهای باطل و عوامل سقوط.

2- پیمودن راه‌های تکامل در ابعاد گوناگون که اساس آن اعتقاد به یکتایی و بی‏همتایی خداست.

ولی در پرتو تجزیه و تحلیل آیات و روایات، می‏توان به ده انگیزه و هدف از اهداف و انگیزه‏های بعثت اشاره کرد که عبارتند از:

1- اتمام حجّت، چنان که در آیه 165 سوره نساء می‏خوانیم: «رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ؛ پیامبرانی که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند، تا بعد از این پیامبران، حجّتی برای مردم بر خدا باقی نماند) و بر همه اتمام حجّت شود.»)

2 ـ رفع اختلاف، چنان که در آیه 213 سوره بقره می‏خوانیم: «کانَ النّاسُ اُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرینَ وَ اَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ فیَما اخْتَلَفُوا فِیهِ؛ مردم در آغاز یک دسته بودند و تضادی در میانشان وجود نداشت، به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد، و اختلافات و تضادهایی در میان آن‏ها رخ داد در این حال خداوند پیامبران را برانگیخت، تا مردم را بشارت و بیم دهند، و کتاب آسمانی که به سوی خود دعوت می‏کرد، با آنها نازل نمود، تا در میان مردم در آن‏چه اختلاف داشتند، داوری کند.»

3- قیام به عدالت، چنان که در آیه 25 حدید می‏خوانیم: «لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ اَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَالْمِیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم، تا مردم قیام به عدالت کنند.»

4- آزادی و آزادگی، و رهایی از امور بیهوده و خرافات، چنان‏که در آیه 157 سوره اعراف می‏خوانیم: «اَلَّذِین یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ ... وَ یَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَ الاَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ؛ کسانی که از فرستاده خدا پیامبر صلی الله علیه و آله پیروی می‏کنند ... پیامبری که بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آنها بود از دوش و گردنشان، برمی‏دارد. منظور از زنجیر در این‏جا عبارت است از: زنجیر جهل و نادانی، بت‏پرستی و خرافات، انواع تبعیضات و بی‏عدالتی‏ها، قوانین نادرست، و اسارت و استبداد در چنگال طاغوت‏ها است

5 ـ هدایت، امر به معروف و نهی از منکر و رهایی از ظلمت‏ها و کشیدن انسان‏ها به سوی نور، چنان‏که در آیه 1 و 5 ابراهیم، و 16 مائده و 175 اعراف آمده، از جمله در آیه یک سوره ابراهیم می‏خوانیم: «الـر * کِتابٌ اَنْزَلْناهُ اِلَیْکَ لِتُخْرجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ؛ این کتابی است که بر تو ای پیامبر نازل کردیم، تا مردم را از تاریکی‏های (شرک و ظلم و جهل) به سوی روشنایی (ایمان، عدل و آگاهی) به فرمان پروردگارشان درآوری.»

6 ـ آموزش کتاب و حکمت، چنان که در آیه 2 سوره جمعه می‏خوانیم: «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الاُمِیّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ؛ خداوند کسی است که در میان جمعیّت درس نخوانده، رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می‏خواند، و آنها را تزکیه می‏کند، و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می‏آموزد.»

7 ـ تهذیب و پاک‏سازی، چنان که در آیه 2 جمعه (آیه قبل) همین مطلب ذکر شده است.

8 ـ آزادی انسان‏ها از زیر یوغ طاغوت‏ها و استکبار، چنان‏که در آیه36 نحل می‏خوانیم: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ اُمَّةٍ رَسُولاً اَنِ اعْبُدُواللّهَ وَاجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ؛ ما در هر امّتی رسولی برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید.»

9ـ تقویت و ارتقاء تفکّر و اندیشه صحیح و والا، چنان که امام کاظم علیه السلام فرمود: «مابَعَثَ اللّهُ اَنْبِیائَهُ وَ رُسُلَهُ اِلی عِبادِهِ اِلاّ لِیَعْقِلُوا عَنِ اللّهِ ... وَاَکْمَلُهُمْ عَقْلاً اَرْفَعُهُمْ دَرَجَةً فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ؛ خداوند پیامبران و رسولان را به سوی بندگانش مبعوث نکرد، مگر این که از جانب خدا تعقل کنند و بیندیشند و از این سو، بر معلومات و ارتقاء فکری خود بیفزایند.»

10- تکمیل و ارتقاء ارزش‏های اخلاقی، چنان که رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اِنَّما بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخْلاقِ؛ همانا به پیامبری برانگیخته شده‏ام تا ارزش‏های اخلاقی را به کمال برسانم.»

و در سخن دیگر فرمود: «اِنَّما بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ حُسْنَ الاَخْلاقِ؛ همانا مبعوث شده‏ام تا نیکی اخلاق را به درجه عالی و کمال برسانم.»

امید که در پرتو بعثت از تمام فرهنگ‏های بیگانه، رهایی یابیم و جسم و جان خود را با تعالیم انبیا ـ خصوصا پیامبر بزرگ اسلام ـ شست و شو دهیم.

منبع:

پایگاه سراج ، محمّد محمّدی اشتهاردی

متن سه نامه پیامبر اسلام به سه پادشاه بزرگ دنیا

متن سه نامه پیامبر اسلام به سه پادشاه بزرگ دنیا


پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بر قوم و قبیله خاصى مبعوث نشده بود تا پیامش در حصار و محدوده آن قوم و قبیله محصور بماند، بلکه بر طبق آموزه‏هاى قرآنى (1) ماموریت داشت تا پیام خود را به عموم مردم - فارغ از تمایزات قومى، نژادى و زبانى - ابلاغ نماید. از این رو در سال ششم هجرى، در راستاى رسالت جهانى خویش، با ارسال نامه‏هایى به سران ممالک هم جوار حجاز در آن روزگار، گام مهمى را در سیاست‏ خارجى برداشت. او که در این زمان دغدغه خاطر چندانى از جانب یهودیان مدینه و شرارت‏هاى آن‏ها نداشت و نیز به دلیل انعقاد معاهده صلح حدیبیه، از جانب مشرکان مکه احساس خطر جدى نمى‏کرد بر آن شد تا نامه‌هایى را به سران کشورهاى هم جوار ارسال نماید و آن‏ها را به اسلام فراخواند. (2)

با نگاهى به تاریخ طبرى درمى‏یابیم که طبرى تنها سه نامه از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله را که خطاب به نجاشى - حاکم حبشه - ، خسرو پرویز - شاهنشاه ایران - و هرقل - امپراتور روم شرقى - بوده را ضبط کرده است و در خصوص نامه‏هاى آن حضرت به مقوقس (حاکم مصر)، جیفر و عبد پسران جلندى (فرمانروایان عمان) و منذر بن ساوى (کارگزار خسرو در بحرین) تنها به نقل گفته‏اى کوتاه از ابن اسحاق اکتفا کرده و متن نامه‏هاى مذکور را نیاورده است. از این رو ما در این نوشتار به ذکر نامه‏هایى که از سوى آن حضرت به حاکمان حبشه، روم و ایران ارسال شده است، خواهیم پرداخت .

نخستین نامه‏اى که طبرى در ذیل وقایع سال ششم هجرى به ثبت آن اهتمام نموده، نامه‏اى است که از سوى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و توسط دحیة کلبى به هرقل - امپراتور روم شرقى - ارسال گردید . طبرى متن این نامه را چنین آورده است:

بسم الله الرحمن الرحیم

من محمد بن عبدالله و رسوله الى هرقل عظیم الروم سلام على من اتبع الهدى. اما بعد: فانى ادعوک بدعایة الاسلام، اسلم تسلم و اسلم یؤتک الله اجرک مرتین. فان تولیت فعلیک اثم الاریسین. (3)

به نام خداوند بخشنده مهربان

ازمحمد بنده و فرستاده خدا به هرقل، بزرگ رومیان

کسى که پیرو راستى گردد گزند نمى‏بیند. اسلام بیاور تا سالم بمانى و اسلام بیاور تا خدا دوبار تو را پاداش دهد و اگر از پذیرش آن سر باز زدى، گناه رعایا (کشاورزان) بر گردن تو خواهد بود.

دومین نامه مورد توجه طبرى که به انعکاس آن پرداخته است مکتوب پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله به نجاشى پادشاه حبشه است که عمر و بن ابى امیه ضمرى مامور ابلاغ آن شده بود. وى متن این نامه را چنین ثبت کرده است:

بسم الله الرحمن الرحیم

من رسول الله الى النجاشى الاصحم ملک الحبشه .

سلم انت . فانى احمد الیک الله الملک القدوس السلام المومن المهیمن و اشهد ان عیسى بن مریم روح الله و کلمته القاها الى مریم البتول الطیبه الحصینه فحملت ‏بعیسى فخلقه الله من روحه و نفخه کما خلق آدم بیده و نفخه . انى ادعوک الى الله وحده لاشریک له و الموالاة على طاعته و ان تتبعنى و تومن بالذى جاءنى، فانى رسول الله و بعثت الیک ابن عمى جعفر و نفرا معه من المسلمین . فذا جاءک فاقرهم، و دع التجبر. فانى ادعوک و جنودک الى الله، فقد بلغت و نصحت، فاقبلو نصحى . والسلام على من اتبع الهدى . (4)

به نام خداوند بخشنده و مهربان

از محمد پیامبر خدا به نجاشى اصحم پادشاه حبشه.

تو با ما در صلح هستى . من بر خداى ملک قدوس سلام مؤمن مهیمن درود مى‏گویم و شهادت مى‏دهم که عیسى پسر مریم روح خدا و کلمه اوست که وى را به مریم دوشیزه پاکیزه القا کرد و عیسى را بار گرفت و خدا عیسى را از روح خود آفرید، چنان که آدم را با دست و دمیدن روح خود در او آفرید. من تو را به خداى یگانه بى‏شریک و اطاعت از وى دعوت مى‏کنم که پیرو من شوى و به خدایى که مرا فرستاده ایمان بیاورى که من پیغمبر خدایم و پسر عمویم جعفر و جمعى از مسلمانان را به سوى تو فرستاده‏ام و چون بیایند، آن‏ها را بپذیر و از تکبر بر کنار باش که من تو را با سپاهت ‏به سوى خدا مى‏خوانم. من پیام خدا را ابلاغ کردم و اندرز دادم . اندرز مرا بپذیر و درود بر آن که پیرو هدایت‏ شد.

مکتوب پیامبر به خسرو پرویز پادشاه ایران که توسط عبدالله بن حذافه سهمى به خسرو رسانده شد، سومین نامه‏اى است که طبرى آن را این گونه گزارش کرده است:

بسم الله الرحمن الرحیم

من محمد رسول الله الى کسرى عظیم الفارس . سلام على من اتبع الهدى و آمن بالله و رسوله و شهد ان لااله الا الله وحده لاشریک له و ان محمد عبده و رسوله. ادعوک بدعاء الله فانى رسول الله الى الناس کافة لانذر من کان حیا و یحق القول على الکافرین. فاسلم تسلم . فان ابیت فان اثم المجوس علیک . (5)

به نام خداوند بخشنده و مهربان

از محمد فرستاده خدا به خسرو، بزرگ پارسیان. درود بر آن که پیرو هدایت ‏شود و به خدا و پیغمبر وى ایمان آورد و شهادت دهد که خدایى جز خداى یکتا نیست. من پیامبر خدا به سوى همه کسانم تا زندگان را بیم دهم . اسلام بیاور تا سالم بمانى و اگر دریغ کنى گناه مجوسان به گردن تو است.

پى‏نوشت‏ها:

1. و ما ارسلناک الا کافة للناس بشیرا و نذیرا ...»؛ سوره سبا، آیه 28.

2. نامه‏هاى پیامبر در مجموعه‏اى تحت عنوان «مکاتیب الرسول‏» تالیف على احمدى در سال 1363 به چاپ رسیده ضمن این که در این زمینه، یک رساله دکترى با عنوان «نامه‏ها و پیمان‏هاى پیامبر اسلام‏» اثر دکتر محمد حمید الله نیز وجود دارد که دو ترجمه فارسى از آن با نام‏هاى «وثائق‏» ترجمه دکتر محمود مهدوى دامغانى و «نامه‏ها و پیمان‏هاى سیاسى حضرت محمد و اسناد صدر اسلام‏» ترجمه دکتر سید محمد حسینى موجود مى‏باشد .

3. محمد بن جریر طبرى، تاریخ الرسل و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم (بیروت، دارالتراث، 1378 ه) . ذیل وقایع سال ششم هجرى .

4. همان .

5. همان .

منبع:

نشریه تاریخ اسلام، شماره 7

على ناظمیان فرد

خدا محمد را برگزید

(داستان واره واقعه بعثت)


در غار حراء نشسته بود. چشمان را به افق‌هاى دور دوخته بود و با خود مى‌اندیشید. صحرا، تن آفتاب‌سوخته خود را، انگار در خُنکاى بیرنگ غروب، مى‌شست.

محمد نمى‌دانست چرا به فکر کودکى خویش افتاده است. پدر را هرگز ندیده بود، اما از مادر چیزهایى به یاد داشت که از شش سالگى فراتر نمى‌رفت . بیشتر حلیمه، دایه خود را به یاد مى‌آورد و نیز جدّ خود عبدالمطلب را. اما، مهربان‌ترین دایه خویش، صحرا را، پیش از هر کس در خاطر داشت: روزهاى تنهایى؛ روزهاى چوپانى، با دست‌هایى که هنوز بوى کودکى مى‌داد؛ روزهایى که اندیشه‌هاى طولانى در آفرینش آسمان و صحراى گسترده و کوه‌هاى برافراشته و شن‌هاى روان و خارهاى مغیلان و اندیشیدن در آفریننده آنها یگانه دستاورد تنهایى او بود. آن روزها گاه دل کوچکش بهانه مادر مى‌گرفت. از مادر، شبحى به یاد مى‌آورد که سخت محتشم بود و بسیار زیبا، در لباسى که وقار او را همان قدر آشکار مى‌کرد که تن او را مى‌پوشید. تا به خاطر مىآورد، چهره مادر را، در هاله‌اى از غم مىدید. بعدها دانست که مادر، شوى خود را زود از دست داده بود، به همان زودى که او خود مادر را .

روزهاى حمایت جدّ پدرى نیز زیاد نپایید .

ادامه مطلب ...

عیدمبعث مبارک

«اِقرَأ باِسم رَبِّک اَلُّذِی خَلََقَ» عید رسالت و جشن برگزیدگی و برانگیختگی پیامبر بزرگ اسلام، حضرت محمد مصطفی (ص) بر جهان و جهانیان مبارک باد.

روزگاری بود میوه اش فتنه، خوراکش مردار، زندگی اش آلوده، سایه های ترس شانه های بردگان را می لرزاند. تازیانه ستم، عاطفه را از چهره ها می سترد. تاریکی، در اعماق تن انسان زوزه می کشید و دخترکان بی گناه، در خاک سرد زنده به گور می شدند. و در این هنگام بود که محمد (ص) بر چکاد کوه نور ایستاد و زمین در زیر پاهای او استوار گردید.

ـ ای جامه بخود پیچیده ‍ـ برخیز و انذار کن  (آیات ١و ٢/ سوره مدثر)

 محمد به مرز چهل سالگی رسیده بود. تبلور آن رنج مایه ها در جان او باعث شده بود که اوقات بسیاری را در بیرون مکه به تفکر و دعا بگذراند، تا شاید خداوند بشریت را از گرداب ابتلا برهاند او هر ساله سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در غار حراء به عبادت می گذرانید.

ـ آن شب، شب بیست و هفتم رجب بود. محمد غرق دراندیشه بود که ناگهان صدایی گیرا و گرم درغار پیچید:

بخوان!

ـ محمد درهراسی و هم آلود به اطراف نگریست! صدا دوباره گفت:‌بخوان!

ـ این بار محمد بابیم و تردید گفت: من خواندن نمی دانم.

صدا پاسخ داد:

ـ بخوان به نام پروردگارت که بیافرید، آدمی را از لخته خونی آفرید، بخوان و پروردگار تو را ارجمندترین است، همو که با قلم آموخت، و به آدمی آنچه را که نمی دانست بیاموخت.........

و او هر چه را که فرشته وحی خوانده بود باز خواند.

ـ هنگامی که از غار پایین می آمد زیر بار عظیم نبوت و خاتمیت، به جذبه الوهی عشق بر خود می لرزید از این رو وقتی به خانه رسید به خدیجه که از دیر آمدن او سخت دلواپس شده بود گفت:

ـ مرا بپوشان، احساس خستگی و سرما می کنم!

 و چون خدیجه علت را جویا شد گفت:

ـ آنچه امشب بر من گذشت بیش  از طاقت من بود،‌امشب من به پیامبری برگزیده شدم!

خدیجه که از شادمانی سر از پا نمی شناخت، در حالی که روپوشی پشمی و بلند بر قامت او می پوشانید گفت:

ـ من مدتها پیش در انتظار چنین روزی بودم می دانستم که تو با دیگران بسیار فرق داری، اینک به پیشگاه خدا شهادت می دهم که تو آخرین رسول خدایی و به تو ایمان  می آورم........

ـ پس از آن علی که در خانه محمد بود با پیامبر بیعت کرد.

عیدمبعث

فرارسیدن طلوع مبعث


رسول اکرم(ص)


مبارک باد