هم چهره عباس زیبا بود، هم اخلاق و روحیّاتش. ظاهر و باطن عباس نورانی بود و چشمگیر و پر جاذبه. ظاهرش هم آیینه باطنش بود. سیمای پر فروغ و تابندهاش او را همچون ماه، درخشان نشان میداد و در میان بنیهاشم، که همه ستارگانِ کمال و جمال بودند، اباالفضل همچون ماه بود؛ از این رو او را «قمر بنیهاشم» میگفتند.
در ترسیم سیمای او، تنها نباید به اندام قوی و قامت رشید و ابروان کشیده و صورت همچون ماهش بسنده کرد؛ فضیلتهای او نیز، که درخشان بود، جزیی از سیمای اباالفضل را تشکیل میداد. از سویی نیروی تقوا، دیانت و تعهّدش بسیار بود و از سویی هم از قهرمانان بزرگ اسلام به شمار میآمد. زیبایی صورت و سیرت را یکجا داشت. قامتی رشید و برافراشته، عضلاتی قوی و بازوانی ستبر و توانا و چهرهای نمکین و دوست داشتنی داشت. هم وجیه بود، هم ملیح. آنچه خوبان همه داشتند، او به تنهایی داشت.
وقتی سوار بر اسب میشد، به خاطر قامت کشیدهاش پاهایش به زمین میرسید و چون پای در رکاب اسب مینهاد، زانوانش به گوشهای اسب میرسید. شجاعت و سلحشوری را از پدر به ارث برده بود و در کرامت و بزرگواری و عزّت نفس و جاذبه سیما و رفتار، یادگاری از همه عظمتها و جاذبههای بنیهاشم بود. بر پیشانیاش علامت سجود نمایان بود و از تهجّد و عبادت و خضوع و خاکساری در برابر «الله» حکایت میکرد. مبارزی بود خدا دوست و سلحشوری آشنا با راز و نیازهای شبانه.
قلبش محکم و استوار بود همچون پاره آهن. فکرش روشن و عقیدهاش استوار و ایمانش ریشهدار بود. توحید و محبّت خدا در عمق جانش ریشه داشت. عبادت و خداپرستی او آن چنان بود که به تعبیر شیخ صدوق: نشان سجود در پیشانی و سیمای او دیده میشد.
ایمان و بصیرت و وفای عباس، آن چنان مشهور و زبانزد بود که امامان شیعه پیوسته از آن یاد میکردند و او را به عنوان یک انسان والا و الگو میستودند. امام سجاد(علیهالسلام) روزی به چهره «عبیدالله» فرزند حضرت اباالفضل(علیهالسلام) نگاه کرد و گریست. آنگاه با یادکردی از صحنه نبرد اُحد و صحنه کربلا از عموی پیامبر(حمزه سیدالشهدا) و عموی خودش (عباس بن علی) چنین یاد کرد:
«هیچ روزی برای پیامبر خدا سختتر از روز «اُحد» نگذشت. در آن روز، عمویش حضرت حمزه که شیر دلاور خدا و رسول بود به شهادت رسید. بر حسین بن علی(علیهماالسلام) هم روزی سختتر از عاشورا نگذشت که در محاصره سی هزار سپاه دشمن قرار گرفته بود و آنان میپنداشتند که با کشتن فرزند رسول خدا به خداوند نزدیک میشوند و سرانجام، بی آن که به نصایح و خیرخواهیهای سیدالشهدا گوش دهند، او را به شهادت رساندند.»
آنگاه در یادآوری فداکاری و عظمت روحی عباس(علیهالسلام) فرمود:
«خداوند، عمویم عباس را رحمت کند که در راه برادرش ایثار و فداکاری کرد و از جان خود گذشت، چنان فداکاری کرد که دو دستش قلم شد. خداوند نیز به او همانند جعفربن ابیطالب در مقابل آن دو دستِ قطع شده دو بال عطا کرد که با آنها در بهشت با فرشتگان پرواز میکند. عباس نزد خداوند، مقام و منزلتی دارد بس بزرگ، که همه شهیدان در قیامت به مقام والای او غبطه میخورند و رشک میبرند.»
آن ایثار و جانبازی عظیم اباالفضل، پیوسته الهامبخش فداکاریهای بزرگ در راه عقیده و دین بوده است و جانبازان بسیاری اگر دستی در راه دوست فدا کردهاند، خود را رهپوی آن الگوی فداکاری میدانند و اسوه ایثارشان جعفر طیّار و عباس بن علی بوده است:
چون اقتدا به جعفر طیّار کردهایم پرواز ماست با پرِ جان در فضای دوست
در پیروی ز خطّ علمدار کربلاست دستی که دادهایم به راه رضای دوست
بصیرت و شناخت عمیق و پایبندی استوار به حق و ولایت و راه خدا از ویژگیهای آن حضرت بود. در ستایشی که امام صادق(علیهالسلام) از ایشان کرده است بر این اوصاف او انگشت نهاده و به عنوان ارزشهای متبلور در وجود عبّاس، یاد کرده است:
«کان عمُّنا العبّاسُ نافذ البصیرةِ صُلب الایمانِ، جاهد مع ابیعبدالله(علیهالسلام) وابْلی’ بلاءاً حسناً و مضی شهیداً؛ عموی ما عباس، دارای بصیرتی نافذ و ایمانی استوار بود، همراه اباعبدالله جهاد کرد و آزمایش خوبی داد و به شهادت رسید.»
و در یکی از زیارتنامههای آن حضرت نیز بر این «بصیرت» و اقتدا به شایستگان اشاره شده است: «شهادت میدهم که تو با بصیرت در کار و راه خویش رفتی و شهید شدی و به صالحان اقتدا کردی.»
بصیرت و بینش نافذ و قوی که امام در وصف او به کار برده است، سندی افتخارآفرین برای اوست. این ویژگیهای والاست که سیمای عباس بن علی را درخشان و جاودان ساخته است. وی تنها به عنوان یک قهرمانِ رشید و علمدارِ شجاع مطرح نبود، فضایل علمی و تقوایی او و سطح رفیع دانش او که از خردسالی از سرچشمه علوم الهی سیراب و اشباع شده بود، نیز درخور توجه است. تعبیر «زُقّ العِلْم زقّاً» که در برخی نقلها آمده است، اشاره به این حقیقت دارد که تغذیه علمی او از همان کودکی بوده است.
مقام فقاهتی او بالا بود و نزد راویان، مورد وثوق به شمار میرفت و دارای پارسایی فوقالعادهای بود. تعبیر برخی بزرگان درباره او چنین است:
«عباس از فقیهان و دین شناسانِ اولاد ائمّه بود و عادل، ثقه، با تقوا و پاک بود.»
و به تعبیر مرحوم قاینی: «عباس از بزرگان و فاضلانِ فقهای اهل بیت بود، بلکه او دانای استاد ندیده بود.»
امام سجاد علیه السلام فرمود:
«خداوند، عمویم عباس را رحمت کند که در راه برادرش ایثار و فداکاری کرد و از جان خود گذشت، چنان فداکاری کرد که دو دستش قلم شد. خداوند نیز به او همانند جعفربن ابیطالب در مقابل آن دو دستِ قطع شده دو بال عطا کرد که با آنها در بهشت با فرشتگان پرواز میکند. عباس نزد خداوند، مقام و منزلتی دارد بس بزرگ، که همه شهیدان در قیامت به مقام والای او غبطه میخورند و رشک میبرند.»
این سردار رشید و شهید، علاوه بر آن که خود به لحاظ قرب و منزلتی که نزد پروردگار دارد در قیامت از مقام شفاعت برخوردار است، وسیله شفاعت حضرت زهرا(علیهاالسلام) نیز خواهد بود. در روایت است:
در روز رستاخیز، آنگاه که کار سخت و دشوار گردد، پیامبر خدا، حضرت علی را نزد فاطمه خواهد فرستاد تا در جایگاه شفاعت حاضر شود. امیرمؤمنان به فاطمه(علیهماالسلام) میگوید: از اسباب شفاعت چه نزد خود داری و برای امروز که روز بیتابی و نیازمندی است چه ذخیره کردهای؟ فاطمه زهرا (علیهاالسلام) میگوید: یا علی، برای این جایگاه، دستهای بریده فرزندم عباس بس است.
افتخار بزرگ عباس بن علی این بود که در همه عمر، در خدمتِ امامت و ولایت و اهلبیت عصمت بود، به خصوص نسبت به اباعبدالله الحسین(علیهالسلام) نقش حمایتی ویژهای داشت و بازو و پشتوانه و تکیهگاه برادرش سیدالشهدا بود و نسبت به آن حضرت، همان جایگاه را داشت که حضرت امیر نسبت به پیامبر خدا داشت. در این زمینه به مقایسه یکی از نویسندگان درباره این پدر و پسر توجه کنید:
«حضرت عباس در بسیاری از امور اجتماعی مانند پدر قد مردانگی برافراخت و ابراز فعالیت و شجاعت نمود. عباس، پشت و پناه حسین بود مانند پدرش که پشت و پناه حضرت رسول الله بود. عباس در جنگها همان استقامت، پافشاری، شجاعت، قوّت بازو، ایمان و اراده، پشت نکردن به دشمن، فریب دادن و بیم نداشتن از عظمت حریف و انبوهی دشمن را که پدرش در جنگهای اُحد، بدر، خندق، خیبر و غیره نشان داد، در کربلا ابراز داشت.
امام صادق علیه السلام فرمود:
عموی ما عباس، دارای بصیرتی نافذ و ایمانی استوار بود، همراه اباعبدالله جهاد کرد و آزمایش خوبی داد و به شهادت رسید.»
عباس، همانطور که حضرت علی(علیهالسلام) همیان(کیسه) نان و خرما به دوش میگرفت و برای ایتام و مساکین میبرد، او به اتفاق و امر برادر، بسیاری از گرسنگان مکه و مدینه را به همین ترتیب اطعام مینمود. عباس، مانند علی(علیهالسلام) که باب حوایج دربار پیغمبر بود و هر کس روی به ساحت او میکرد، اول علی را میخواند، باب حوایج در استان امام حسین(علیهالسلام) بود و هر کس برای رفع حوایج به دربار حسین(علیهالسلام) میشتافت، عباس را میخواند.
عباس مانند پدر که در بستر پیغمبر خوابید و فداکاری کرد در راه پیغمبر، در روز عاشورا برای اطفال و آب آوردن فداکاری کرد. عباس مانند پدر که در حضور پیغمبر شمشیر میزد، در حضور برادر شمشیر زد تا از پای درآمد. عباس، همانطور که پدرش به تنهایی به دعوت دشمن رفت، به تنهایی برای مهلت به طرف خیل دشمن حرکت فرموده و مهلت گرفت.»برگرفته از کتاب جستاری در زندگی حضرت ابوالفضل العباس(علیهالسلام)، جواد محدّثی .
سخنوری یکی از میراثهای گرانبهایی بود که حضرت عباس(علیهالسلام) از پیوند امیر بیان حضرت علی(علیهالسلام) و بانوی ادب، امالبنین(علیهاالسلام) به دست آورده بود. پدرش کسی بود که در جنگها، فی البداهه رجز میسروده و مادرش نیز بانویی ادب دوست و شاعری توانا و از خاندانی ادب دوست و شاعرپرور بود.
میراث سخن که توشهای پر بار از پرورش حضرت عباس(علیهالسلام) در دامان پدر و مادری این چنین است در صفحههای روشنی از تاریخ زندگانی عباس(علیهالسلام) هویداست. او شب عاشورا، وقتی غربت و تنهایی امام خویش را دید، هنگامی که امام حسین(علیهالسلام) بیعت خود را از همه همراهان برداشت و فرمود: «هر کس که میخواهد برود، میتواند.» عباس(علیهالسلام) به نمایندگی از عاشوراییان برخاست و گفت: «کجا برویم؟ آیا تو را در میان دشمنان دین تنها بگذاریم و به فکر خود باشیم؟ آیا پس از تو زنده بمانیم؟ خداوند هرگز نخواهد که شاهد چنین چیزی باشیم.»(1)
پس از اتمام خطبه، امام در پشتیبانی از ایشان به بنیهاشم گفت: «بار سنگین را باید اهلش بردارند. فردا صبح، شما (بنیهاشم) نخستین گروهی باشید که به میدان میروید. ما پیش از آنان به استقبال مرگ میشتابیم تا مردم نگویند یاران را پیش فرستاده و بعد خودشان شمشیر کشیدند.»(2)
حضرت زینب(سلام الله علیها) میفرماید: «نیمههای شب عاشورا دیدم عباس در جمع برادران و پسر عموها و برادرزادگانش دو زانو نشسته است و چون شیری هژبر برای آنان سخن میرانَد و آنان را برای یاری امام خویش ترغیب میکرد. آنان نیز سخن وی را تأیید میکردند.»(3)
رجزخوانی از شیوههای حماسی در نبرد رویارو با دشمن است که افزون بر تقویت روحیه لشکر خودی، تضعیف روحیه دشمن و بیانگر اهداف جنگجو از گام نهادن به میدان مبارزه است. وی همانند پدر بزرگوارش آنچنان در میدان، رجزخوانی میکرد که دشمن پیش از رویارویی، گرده خویش را بر باد رفته توفان شمشیرش میدید. حضرت عباس(علیهالسلام) در جریان مبارزه کوتاه خود، رجزهای فراوانی سرود که از ایمان سرشار، شجاعت لبریز و غیرت بی کران او حکایت میکند.
پینوشتها:
1. اللهوف، سید بن طاووس، قم، انتشارات اسوه، 1404 هـ ق، ص 91.
2. موسوعۀ کلمات امام الحسین علیهالسلام، ص 409.
3. معالی السبطین، ج 2، ص 340، با تلخیص.
چهرهی یک سرباز فداکار و جان بر کف وقتی به خوبی آشکار میشود که برای دفاع از ارزشهای خود، بدون هیچگونه چشمداشتی تلاش میکند. این چهره هنگامی سرمشق جانبازی است که در روزگار تنهایی، پایبندی او به ارزشها و اعتقادات، مانع از زمین گذاشتن سلاحش میشود. او در چنین شرایطی میکوشد برخلاف بی وفایی دیگران و کوشش دشمن برای از هم گسیختن صفوف مبارزان به وسیله تهدید، تطمیع و تبلیغات سوء، بر مرام خود پافشاری کند و پرچم وفاداری را بر زمین نگذارد. سرباز فداکار اگر چه مرگ را پیش چشمان خود میبیند، نمیترسد و همچنان با روحیه عالی به مبارزه خویش ادامه میدهد. خون چنین سربازی، بزرگترین تضمین برای بقای ارزشها و معتقدات او است؛ زیرا سبب چشمهای خواب آلوده و فطرتهای غبار گرفته میشود.
حرکت و حضور حضرت عباس(علیهالسلام) در این نهضت و شهادت او در راه رسیدن به هدف عالی خود، گویای بزرگی حماسه و عرفان اوست. او که در آغاز حرکت، بی وفایی یاران را دیده بود، از حرکت و پویایی باز نایستاد؛ چرا که از کودکی برای جانبازی در راه حق، آموزش دیده بود. هم او بود که باران تیر و سیل شمشیرها در آخرین لحظات، سبب ایستایی او نگردید و از مبارزه، آن هم با دستانی که جدا شده بود، باز ننشست و هم چنان مشک را به سینه میفشرد؛ هم او بود که رمز بقای خود و آیین خود را در فنای خویش جست و جو میکرد و سرانجام نیز بدان دست یافت.
توسل به باب الحوائج عباس بن علی علیهماالسلام به چند طریق مختلف انجام می شود:
سپس در هر شب چهارشنبه به تعداد یک صد و سی و سه بار سوره مبارکه " قدر" را با اخلاص قرائت کند، به طوری که کلمه آخرین این آیه مبارکه، که به ( مطلع الفجر) ختم میشود، درست در آخرین لحظه پایان نیمه شب و آغاز بامداد ادا شود.
برای این منظور میتواند آخرین باری که سوره مبارکه (قدر) را می خواند، کلمه مطلع الفجر را نخواند تا لحظه پایان نیمه شب و آغاز بامداد برسد.
شب چهارشنبه چهارم در حدود شب چهارده ماه قمری است که با نام مبارک قمر بنی هاشم قرابت دارد. ظهور ارتباط تحت هر نام که باشد به اذن خداوند دانا و مقام حضرت مولی اباالفضل العباس(ع) در این شب انجام خواهد گرفت.
ذکر هر یک از کلمات ( الامان) و ( ادرکنی) را تکرار کند نا نفس قطع شود، ان شاءالله تعالی به مقصود میرسد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد.
شب شنبه: اللهم صل علی امیرالمؤمنین.
شب یکشنبه: اللهم صلّ علی فاطمة.
شب دوشنبه: اللهم صلّ علی الحسن.
شب سه شنبه: اللهم صلّ علی الحسین.
شب چهارشنبه: اللهم صل علی علی بن الحسین.
شب پنجشنبه: اللهم صل علی محمد بن علی.
شب جمعه دوم: اللهم صلّ علی جعفر بن محمد.
شب شنبه: اللهم صلّ علی موسی بن جعفر.
شب یکشنبه: اللهم صلّ علی علی بن موسی.
شب دوشنبه: اللهم صلّ علی محمد بن علی.
شب سه شنبه: اللهم صلّ علی علی بن محمد.
شب چهارشنبه: اللهم صلّ علی الحسن بن علی.
شب پنجشنبه: اللهم صلّ علی الحجة بن الحسن.
شب جمعه سوم: اللهم صلّ علی العباس الشهید.
به این ترتیب دو هفته طول میکشد.
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین علیه السلام
اکشف کربی بحق اخیک الحسین علیه السلام
و هفت شب چهارشنبه صد مرتبه بگوید:
ای ماه بنیهاشم خورشید لقا عباس | |
ای نور دل حیدر شمع شهدا عباس | |
از محنت و درد و غم ما رو به تو آوردیم | |
دست من بی کس گیر از بهر خدا عباس |
جملات آخر را تکرار نماید تا نفس قطع شود؛ ان شاءالله حاجت روا میشود.
ای ماه بنی هاشم، خورشید لقا عبّاس | |
ای نور دل حیدر، شمع شهدا عبّاس | |
از درد و غم ایام ما رو به تو آوردیم | |
دست من مسکین گیر از بهر خدا عباس |
نظیر این توسّل را مرحوم حاجی میرزا حسین تهرانی و حاجی میرزا خلیل ( از علمای زاهد عصر مشروطه) عمل کرده بودند، درد پای ایشان فوراً ساکت شده و دیگر عود نکرده بود.
صاحب کتاب معالی السبطین، مرحوم شیخ مهدی مازندرانی سال 1358 هجری قمری در کربلا ایام ماه مبارک رمضان در چند منبر میرفت و آخرین منبرش در وصف حضرت ابوالفضل العبّاس بود. مرحوم مازندرانی یک شب فرمودند: هر کس فردا شب به اینجا یعنی به روضه حضرت ابوالفضل العبّاس(ع) بیاید، تحفهای به او خواهم داد. فردا شب ما نیز در آن مجلس حاضر شدیم.
ایشان، توسل و ختمی برای حضرت ابوالفضل العبّاس (ع) نقل کرد که انجام آن وقت معیّن و ساعت و روز مشخصی ندارد. طریقه ختم را این طور بیان فرمودند: ابتدا 133 مرتبه صلوات بفرستید « اللهم صلّ علی محمد و آل محمد» نیز 133 مرتبه بگویید: « یا عباس، یا عباس» و بعد از آن مجدداً 133 مرتبه بگویید: « اللهم صل علی محمد و آل محمد». و این عمل را هر روز انجام دهید تا حاجتتان برآورده شود.
ناقل مطلب افزودند: من برای برآمدن حاجتی، بعد از اتمام ماه رمضان مزبور، از همان روز اول شوال این ختم را شروع کردم ؛ روز هشتم شوال حاجتم برآورده شد. خواسته من این بود: من درکربلا بودم و مادرم در ایران به سر میبرد و می خواستم وی نیز به کربلا بیاید. حضرت عباس (ع) عنایت فرمودند و حاجتم ـ آمدن مادر به کربلا ـ روا شد.
از شب جمعه یا شب دوشنبه، قبل از نماز صبح شروع کند که تا وقت نماز صبح تمام شود، دوازده روز، وهر روز یک صد و سی وسه مرتبه بخواند:
ای ماه بنی هاشم، خورشید لقا عبّاس | |
ای نور دل حیدر، شمع شهدا عبّاس | |
از درد و غم ایام ما رو به تو آوردیم | |
دست من مسکین گیر از بهر خدا عباس |
مرحوم بروجردی، آن زمان که در کربلا ساکن بودند، برای آشتی و حسن رفتار بین عیال و مادرشان به حضرت اباالفضلالعبّاس (ع) متوسّل میشوند و نتیجه خوبی می گیرند، به طوری که صفا و صمیمیت کامل بین همسر و مادر ایشان برقرار میگردد.
توسّل ایشان به این نحو بوده است: طبق مشهور 133 بار به عدد نام حضرت اباالفضل العبّاس(ع)، ذکر ذیل را گفتند: " یا کاشف الکرب عن وجه الحسین، اکشف کربی بحق اخیک الحسین (ع)."
چون سال هزار و سیصد و نه از هجرت ختم انبیا شد
هنگام زوال روز عاشور کز غم قد آسمان دوتا شد
از بهر زیارتی که آن روزمخصوص شهید کربلا شد
از شیعه جماعتی در اینجا مشغول زیارت و بکا شد
درحین زیارت، ازهمین کوه اظهار کرامتی به ما شد
از وی قطرات خون پدیداردر ماتم سبط مصطفی شد
یک قطره نه، بل هزار قطره یک جا نه، بل هزار جا شد
زین کوه گذشته بود خونینهر سنگی از این زمین جدا شد
شک نیست که در چنین مقامی گر از حق اجابت دعا شد
این رتبه چه دیده شد از این کوه در وی بنیان این بنا شد
بگریست چو خون به شاه مظلوم موسوم به وادی البکا شد
این واقعه بر(شباب) و احباب گر کشف شد از ره صفا شد
ایشان از اول طلوع آفتاب تا مقداری از بعد از ظهر، یک قرآن ختم میکرد و پس از آن فریضه ظهر را انجام میداد. وی از اول ماه رجب تا پانزدهم، پانزده قرآن میکرد که پانزدهمین آن را هدیه به محضر حضرت ابوالفضل العباس (ع) و باقی آنها هدیه به پیشگاه چهارده معصوم ( صلوات الله علیهم اجمعین) بود.
در روز شانزدهم ماه رجب پس از ختمهای قرآن کریم، مرحوم آیةالله آقا سید ابراهیم غفاری که از مجتهدین و مراجع دزفول در عصر خود بود، به عنوان عیادت و ملاقات مرحوم آقا سید محمدعلی دزفولی تشریف آورد و اظهار داشت که من، امروز تصمیم ملاقات نداشتم اما فلان زن علویه رحمة اللهعلیها دیشب خوابی دیده بود، و خواب خود را به من گفت و تذکری شد که امروز به ملاقات شما نایل شوم.
علویه گفت: خواب دیدم که خدمت حضرت ابوالفضل العباس(ع) مشرف شدم. عرض کردم عمو کجا تشریف داشتید؟ فرمودند: امروز به عیادت آقا محمدعلی فرزند حاج سیدعبدالله رفته بودم و از آنجا می آیم و مرحوم سید محمد به سجده می افتد و پس از فراغت از سجده میفرماید: سجدهام سجده شکر بود، زیرا اول ماه شروع به تلاوت قرآن کرده بودم تا دیروز که موفق به پانزدهمین ختم قرآن شدم و آخرین آن را در روز گذشته به حضرت اباالفضل العباس(ع) اختصاص داده بودم سپس میافزاید: خواب علویه از رؤیاهای صادقه بوده و علامت این است که این ضعیف پذیرفته شده است، چون حضرت ابوالفضل العباس(ع) فرموده به عیادت من آمدهاند.
لذ باقتاب ابی الفضل الذی کابیه المرتضی یحمی حماه
این عریضه را به خط والد مرحوم یافتم که سزاوار است نیازمندان و گرفتاران به این کیفیت دست به دامان قمر بنی هاشم حضرت عباس(ع) بزنند و به وسیله آن جناب از خداوند متعال حاجت خواه شوند:
بسم الله الرحمن الرحیم
" هذه رقعة عبدک … ابن … زاد … " اگر صاحب عریضه مرد باشد، و اگر زن است مینویسد: " هذه رقعة امتک … بنت… زادة … والسّلام علیک یا مولای یا سکینة یا عبّاس بن امیرالمؤمنین علیه السّلام و ان تقضی حاجتی انّ بینی و بین الله تعالی ذنوبا قد اثقلت ظهری و اطالت فکری و سلبتنی بعض لبّی و غیّرت خطیر نمعة الله عندی و منعتنی من الرّقاد و ذکرها یتقلقل احشائی و قد هربت الی الله و الیک یا عبّاس ابن امیرالمؤمنین ان تقضی حاجتی اسئلک بحقّ ابیک و بحقّ اخیک الحسین و اخوانک صلوات الله علیهم اجمعین."
حقیر گوید: در نسخه این عریضه نسخه بدلهایی مشاهده میشود که از احتیاطات مرحوم ابوی به شمار میرود و آنچه قلمی گردید به نظرم اقرب الی الصواب - صحیح - آمد. مطلب دیگر آن که این عریضه هم باید به کربلا فرستاده شود و در ضریح مطهر باب الحوائج انداخته شود. فنسال الله تبارک و تعالی ان یرزقنا زیارة قبره و شفاعته فی الدنیا والاخرة.
توضیحاً در این عریضه هم مانند سایر عریضهها حوائج صریحاً باید نوشته شود. اخیرا نسخه این رقعه را هم در کتاب دعایی یافتم که عبارت اول آن چنین است: ( من العبد الذلیل الی المولی الجلیل الکریم سلام الله علیک یا مولای).