فاطمه برای مادرش تنها یک دختر نیست، همه چیز اوست، وجودش، آرزوهایش، رؤیاهایش و ارمغانش به شویِ رنجبرش هست. به خاطر همین، خدیجه- که تاکنون هیچکدام از دختران پیشینش را شیر نداده، و آنها را به دایه سپرده بود- فاطمه را شیر میدهد. [1] این گونه است که فاطمه با نُه نام متولد میشود.
او را «فاطمه» مینامند، زیرا آفریدگار وی را از تباهیهای زمین [2] جدا کرده [ واژه مقدس، «فاطمه» از مادهی «فطم» گرفته شده و فطم در لغت به معنای «جدا کردن» است. ] او را فاطمه نام نهادند، زیرا پروردگار او شیفتگان و تبارش را از آتش دوزخ «جدا» کرده است. [3]
فاطمه برای مادرش تنها یک دختر نیست، همه چیز اوست، وجودش، آرزوهایش، رؤیاهایش و ارمغانش به شویِ رنجبرش هست. به خاطر همین، خدیجه- که تاکنون هیچکدام از دختران پیشینش را شیر نداده، و آنها را به دایه سپرده بود- فاطمه را شیر میدهد. [1] این گونه است که فاطمه با نُه نام متولد میشود.
او را «فاطمه» مینامند، زیرا آفریدگار وی را از تباهیهای زمین [2] جدا کرده [ واژه مقدس، «فاطمه» از مادهی «فطم» گرفته شده و فطم در لغت به معنای «جدا کردن» است. ] او را فاطمه نام نهادند، زیرا پروردگار او شیفتگان و تبارش را از آتش دوزخ «جدا» کرده است. [3]
او را «حورا» میگویند خدایش خواست وی پَری [یک معنای پری «بانوی زیبا رخسار» است.] روی زمین[4] باشد، پری انسانی که پریان بهشتی به خاک پایش نمیرسند.
فاطمه، «صدّیقه» است، بسان مریم، همانند پیامبران. فاطمه، صدّیقه است، زیرا صادق علیه السلام آل محمد بدان گواهی داده است، [5]
از این روی، جز «صدّیق» وی را غسل نمیدهد.[6] و «فاطمه بزرگترین صدّیقی است که روزگاران برای شناختن وی سپری شده است».[بحارالانوار، ج 43، ص 105] فاطمه پاک متولد شده است و پاکیزه و برفْوَش زندگی میکند، زندگیاش سپید است، بسانِ کبوتران صلح، همانند برفهای ستیغهای آسمان سای، همچون ابرهای باران خیز در آسمانِ فیروزهای، آری، فاطمه «طاهره» است، زیرا خدای چنین خواست. [7] پلشتیها را از وی زدود و پاکیزهاش ساخت.
خدای ملکوت چنین اراده نموده که فاطمه «بتول» [8] باشد، همان گونه که پیش از این برای مریم چنین خواسته بود.
خداوند فاطمه را خجسته و «کوثر» محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم و تبارش آفرید. آفریدگار نسل هر پیامبر را در صُلب خودش و فرزند زادگان آخرین پیامبر را در صُلب علی- تنها همسر و همتای بی نظیر فاطمه- آفرید. [9]
و فاطمه، «زهرا» است، چرا که هرگاه در محراب به نیایش میایستد، چهرهاش میدرخشد. نور از چشمان عسلی و پیشانیاش میتراود، فاطمه، ستاره میشود و برای آسمان چنان نورفشانی میکند که ستارگان برای زمین. [10] و پروردگار این گونه فاطمه را آفرید: صدّیقه: مبارکه، طاهره، طیّبه، زکیّه، زهرا، محدّثه، راضیه و مرضیّه[11]
پینوشتها:
تاریخ ابن عساکر، ابن عساکر، چ دمشق، ج 1، ص 293- البدایة و النهایة، ابن کثیر، چ مصر، ج 5، ص 307.
2. بحارالانوار، مجلسی، چ بیروت، وفایی، ج 43، ص 16.
3. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، چ قاهره، ج 13، ص 331- ذخائر العقبی، طبری، ص 26- کنزالعمّال، حسام الدین هندی [معروف به متقی]، چ حیدرآباد دکن، ج 13 ص 94- رشفة الصّادی، حضرمی، چ مصر، ص 47، أرجح المطالب، عبدا... حنفی، چ لاهور، ص 240 و 245- فیض القدیر، منّاوی، چ قاهره، ج 1، ص 206- وسیلة المآل، حضرمی، چ دمشق، ص 78- إسعاف الرّاغبین، صبان، (با حاشیه «نورالابصار»)، چ مصر، ص 191- جواهر العقدین، عبدا... سمهودی، چ اسلامبول، ص 397.
4. کنزالعمّال، متقی، چ حیدرآباد دکن، ج 13، ص 94- تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، چ قاهره، ج 13، ص 231- فیض القدیر، منّاوی، چ قاهره، ج 1، ص 206- ینابیع المودّة، قندوزی، چ اسلامبول، ص 194.
5. الریاض النضرة، محب الدین طبری، ج 2، ص 202، در موضوع «شرافت نبوّت» آورده است: سرور ما محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم به علی علیه السلام فرمود: «همسری صدّیق [دارای بالاترین درجهی ایمان به خدا و محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم] چون دخترم به تو داده شد که همانند وی همسری نیست».
6. علل الشرایع، صدوق، ص 184.
7. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، چ مصر، ج 10. المستدرک، حاکم نیشابوری، چ دارالکتب العلمیة، بیروت، ج 2، ص 416- ینابیع المودّة، قندوزی، صفحات 193 و 229- سیر أعلام النبلاء ذهبی، چ مؤسسة الرسالة، بیروت، ج 3، ص 212- أسدالغابة، ابن اثیر، چ داراحیاء التراث العربی، ج 5، ص 521- تاریخ الذهبی، عثمان ذهبی، چ دارالکتاب، ج 2، ص 97- شواهد التّنزیل، حکانی، ج 2 ص 11- أنساب الاشراف، یحیی بلاذری، چ معارف، مصر، ج 1، ص 215- تفسیر الرازی، رازی، چ دارلفکر المعارف، مصر، ج 6 ص 783- البدایة و النّهایة، ابن کثیر، ج 8، ص 205- ذخائر العقبی، طبری، ص 22.
8. ینابیع المودّة، ص 260- المناقب المرتضویه، کشفی حنفی، بمبئی، ص 119- مودَة القربی، شهاب الدین همدانی، لاهور، ص 103.
9. الصواعق المحرقه، ص 74- ینابیع المودّة، ص 183- المناقب، خوارزمی، ص 229.
10. أمالی، صدوق- بحارالانوار، مجلسی، چ مؤسسة الوفاء، بیروت، ج 43 ص 17
11. بحارالانوار، ج 43، ص 10.
بخش عترت و سیره تبیان
منبع: یک آسمان پروانه
کمال السید
ترجمه: حسین سیدی