ک خادم حرم رضوی گفت: مجموعه آستان قدس بی حساب و کتاب نیست و هیچ امری در این حرم نورانی، اتفاقی صورت نمیگیرد.
امیر
عارف در گفتوگو با ایسنا، منطقه سمنان، ضمن بیان این مطلب افزود: تمام
لحظات خدمت به حضرت امام رضا(ع) شیرین است و عادیترین مسائل به شدت ما را
تحت تأثیر قرار میدهد. این خادم حرم رضوی به یکی از خاطراتش در حرم اشاره
کرد و گفت: روزی خانمی در حرم اصرار کرد و از من قطعه نباتی خواست، من هم
به او گفتم که نبات ندارم و تنها یک شکلات داشتم که به او دادم، اما زن
دوباره اصرار کرد و گفت: جیبهایتان را بگردید شاید نبات داشته باشید. وی
ادامه داد: جیبهایم را گشتم و با تعجب قطعه نباتی پیدا کردم و به زن زائر
دادم و زمانی که فکر کردم یادم آمد یکی از علمای حرم، زمانی که شکلات را به
من میداد، دوباره صدایم زد و گفت: فلانی این قطعه نبات را نیز همراه
داشته باش شاید به دردت بخورد و من گفتم نمیخواهم اما او اصرار داشت که
نبات را همراهم داشته باشم و به این دلیل است که میگویم هیچ امری در حرم
امام هشتم بیدلیلی صورت نمیگیرد.
عارف با بیان اینکه خاطرات و
معجزاتی که در حرم امام رضا (ع) دیدهایم و شنیدهایم بسیار است، افزود:
یکی از خدام سرکشیک حرم رضوی گفت: ساعت از نیمه گذشته بود و تلفن زنگ زد،
گوشی را برداشتم، مخاطبم خانمی بود با صدای لرزان که به من گفت: حرم امام
رضا(ع) است، وقتی صدای تأیید مرا شنید سراسیمه گفت: تو را خدا گوشی را طرف
ضریح بگیرید. من با امام رضا(ع) کار دارم، گوشی را به سمت ضریح گرفتم بعد
از ۵ دقیقه تماس قطع شد. بعد از مدتی تقریبأ حدود ۲ ساعت مجددأ زنگ تلفن به
صدا درآمد ،مجددأ مخاطبم همان خانم دفعه پیش بود اما این بار با آرامش
گفت: آقا حرم امام رضا (ع) است؟ گوشی را به سمت حرم قرار دهید لطفأ. خادم
به او گفته بود باید قصه را بگویی که چه اتفاقی افتاده، دفعه پیش سراسیمه و
لرزان از من خواستی گوشی را به سمت ضریح قرار دهم اما این بار در صدایت
آرامشی حس میکنم. زن میگوید: من در یکی از ایالتهای کشور ژاپن زندگی
میکنم، جایی دور از آب و آبادی، دفعه اول که با شما تماس گرفتم طبقه دوم
خانهام آتش گرفته بود و دو فرزندم خواب بودند و کسی نبود آنها را نجات
دهد، به آتشنشانی هم زنگ زدم، اما طول میکشید تا برسند و ممکن بود
فرزندانم در آتش بسوزند که ناگهان امام رضا(ع) به ذهنم آمد و از آقا خواستم
و ایشان هم به دادم رسید و الان به طور معجزه آسایی قبل از آمدن آتشنشانی
آتش خاموش شد و فرزندانم نجات پیدا کردند و حال زنگ زدم از آقا تشکر کنم
که حتی از مسافت دور، صدای مرا شنیدند و خواستهام را اجابت کردند.