وقتى بهار با سپیدى شکوفه هایش از دریچه ى چشمانم سرک مى کشد، موج اشکى فرو خفته، از درون سینه ى تنگم به دیواره ى دل مى کوبد وتو را مى جوید.
بهار زیباست، لطیف ودوست داشتنى است، اما بى تو اى زیباترین! اى لطیف ترین! اى بهار جان واى طراوت بهاران! هیچ زیبایى، دلم را بر نمى انگیزد؛ که دل در فراق تو سوخته دارم ونگاه در راه تو دوخته.
اى بهارى ترین فصل ها!(1) اى سبزترین بهاران! دور از نگاه مهربان تو، دور از عنایت رحیمانه ى تو ودور از سرانگشت لطف تو، خزانیم وسرد، خشکیم وعطشناک. فراق تو برف سپید کهولت بر چهره مان مى نشاند. بیا که با تو بهارى شویم، بروییم وبیدار گردیم؛ که روییدن، تنها به زلال عشق تو معنا مى یابد وباقى روییدن ها، ماندن است وپژمردن.
بیا اى شاداب ترین جوانى! دست کدام خزان پیرى است که جرأت آزردن گل وجود تو را داشته باشد، گرچه سال ها وقرن ها از حضور زلالت بگذرد.(2) چهره ى زیباى تو اى نورانى ترین! که را مجذوب نساخت وچشم اشتیاق که را به راه منشاند؟ کدام چشم بود که به نگاه نافذ وگیراى تو(3) لرزید واز اشک فراق خالى ماند؟ کدام زبان است که بتواند از (حسن ثناى) تو بگوید؟(4) وکدام قلم است که تاب چرخش در وادى وصف تو داشته باشد؟ جمال روى ماه تو(5) در کدام کلام مى گنجد وجلال خورشیدى(6) تو در کدام وصف مى آید؟
ماه را ببین که چه مبهوت روى تو مانده وخورشید را که چگونه هر صبح به عشق دیدارت سر برمى آورد! سبزه زار بهشت که رستنگاه هر چه زیبایى است به دلبرى طاووسى چون تو دل مى دهد.(7)
سلام بر تو اى فخر آفرینش! اى نگین خوش نگار خلقت! اى مهدى! چه شیرین است نام تو!(8) فتبارک الله أحسن الخالقین!(9) مبارک باد بر خدا، خلقتى چنین نیکو! گنجاندن تمام خوبى ها وزیبایى ها در ظرف وجود یک مخلوق، آن هم در معناى تام وکاملش در تصور که مى گنجد؟
اى منتظر! کدامین چشم نیالوده به غبار دنیاست که رؤیت تو را انتظار نکشد؟ کدامین زبان بازمانده از بدى ها وکژى هاست که از ذکر دمادم نام تو بازماند؟ همه ى دل هاى آسمانى به انتظار لحظه ى دیدنت، تمام عمر، غرق در خون شدند. چهره اى گندمگون، نگاهى نافذ، خالى سیاه بر گونه ى راست، دندان هایى گشاده، پیشانى بلند ونورانى وقامتى سخت به اعتدال،(10) عصاره ى همه ى خوبى ها، سرچشمه ى همه نیکى ها، امام دل هاى عاشق.
اى عزیز! چشم هایى که به راه تو مانده، سال هایى را با اشک مى گذرانند تا پاکیزه وشفاف بمانند براى دیدار روى تو؛ ودل ها لحظه اى دست از دعا نمى دارند تا خدا آن (طلعت رشیده) را به آن ها بنمایاند.(11)
اى زیباتر از هاله هاى سپید یاس ونسترن! اى خوشبوتر از همه ى شکوفه هاى نرگس! اى لطیف تر از نور! بیا تا پیامبر بیاید. بیا وما را که از لذت دیدار پیامبران محروم مانده ایم، به لذت دیدار خود سیراب کن.
اى شبیه ترین به پیامبر خدا!(12) بیا که در خراب آباد دنیا به امید وصال تو تاب آورده ایم وزنده بودنمان به امید دیدن وبودن توست. بیا که:
خیال روى تو در هر طریق همره ماست
به رغم مدعیانى که منع عشق کنند
نسیم موى تو پیوند جان آگه ماست
جمال چهره ى تو حجت موجه ماست(13)
پی نوشت:
(1) همان، ص 874: (السلام على ربیع الأنام).
(2) فریده گل محمدى آرمان، البیعة لله، ص 80؛ امام رضا علیه السلام، علامته أن یکون شیخ السن، شاب المنظر.
(3) عباسعلى کامرانیان، تپش قلم، ص 57.
(4) مفاتیح الجنان، ص 906: (کیف أصف حسن ثنائکم).
(5) همان، ص 874: (السلام على... البدر التمام).
(6) همان: (السلام على الشمس الظلام).
(7) منتهى الآمل، ج 2، ص 428: (المهدى طاووس اهل الجنة).
(8) مفاتیح الجنان، ص 906: (فما أحلى أسمائکم).
(9) مؤمنون (23) آیه ى 14.
(10) عباسعلى کامرانیان، تپش قلم، ص 57.
(11) مفاتیح الجنان، ص 891: (اللهم أرنى الطلعة الرشیده).
(12) منتهى الآمال، ج 2، ص 762.
(13) دیوان حاف1 به تصحیح غنى وقزوینى، غزل 23.