انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

امام سجاد علیه السلام فاتح قلبها 1‏

جوانمردی و ایثار

مقدمه: ‏

بی‏تردید یکی از مهم‏ترین رازهای توفیق پیشوایان معصوم علیهم السلام در طول حیات و ‏بعد از شهادت آن بزرگواران، جایگاه معنوی و شخصیت والایشان در قلوب انسان‏های ‏مشتاق فضائل و کمالات بوده است. از آنجا که حضرات معصومین علیهم السلام هرکدام ‏در عصر خویش به عنوان اسوه کامل انسانیت و بارزترین نمونه کمالات و صفات انسانی ‏بوده‏اند و عموم مردم فطرتا چنین صفاتی را دوست دارند; به این جهت، به امامان معصوم ‏علیهم السلام به دیده محبت و عشق می‏نگریسته‏اند. حتی دشمنان آن بزرگواران با ‏اعتراف به این حقیقت انکارناپذیر، بارها زبان به ستایش پیشوایان معصوم گشوده و مناقب ‏و افتخارات آنان را به دیگران یادآور شده‏اند. ‏

در این مجموعه مقالات، مروری کوتاه بر جایگاه معنوی حضرت زین‏العابدین علیه السلام در ‏جامعه و برخی علل محبوبیت آن پیشوای راستین خلق در دلهای مشتاق، خواهیم ‏داشت‏باشد که ما نیز با پرورش محبت روزافزون آن امام همام، دلهایمان را از زنگار جهل و ‏خرافه‏ها زدوده و در پرتو دوستی اهل بیت علیهم السلام گامهای سعادت آفرین به سوی ‏کمال برداریم. ان شاء الله ‏

حضرت زین العابدین

 

قسمت اول:‏

جوانمردی و ایثار

از عوامل مهمی که شخصیت والای حضرت سجاد علیه السلام را در منظر دیگران محبوب ‏ساخته بود و اطرافیان، دوستان، غلامان و کنیزان آن حضرت با تمام وجود به امام عشق ‏می‏ورزیدند، خصلت پسندیده «عفو، گذشت و جوانمردی‏» بود. ‏

در این راستا امام سجاد علیه السلام از یک شیوه کارآمد و پسندیده تربیتی بهره ‏می‏گرفت. امام صادق علیه السلام فرمود: در طول ماه مبارک رمضان، حضرت علی بن ‏الحسین علیه السلام در مورد غلامان و کنیزان و سایر زیردستان خود روش عفو و گذشت ‏را به کار می‏گرفت‏به این ترتیب که هرگاه غلامان و کنیزان آن حضرت خطائی را مرتکب ‏می‏شدند، آنان را تنبیه نمی‏کرد. ‏

آن حضرت فقط خطاها و گناهان آنان را در دفتری ثبت کرده و تخلفات هرکس را با نام و ‏موضوع تخلف مشخص می‏نمود. در آخر ماه همه آنان را جمع کرده و در میان آنان ‏می‏ایستاد. آنگاه از روی نوشته، تمام خطاها و اشتباهاتشان را که در طول ماه رمضان ‏مرتکب شده بودند، برایشان یادآور می‏شد و به تک تک آنان می‏فرمود: فلانی! تو در فلان ‏روز و فلان ساعت تخلفی کردی و من تو را تنبیه نکردم، آیا به یاد می‏آوری؟! فرد خطاکار ‏هم می‏گفت: بلی، ای پسر رسولخدا! و تا آخرین نفر این مطالب را متذکر می‏شد و آنان ‏به اشتباهات و خطاهای خود اعتراف می‏کردند. ‏

سیره امام سجاد علیه السلام چنان بود که ‏هرگاه بنده‏ای را در اول سال یا وسط سال مالک می‏شد، بعد از یک دوره آموزش و اعمال ‏شیوه‏های تربیتی صحیح، در شب عید فطر آزادش می‏کرد

آنگاه به آنان می‏فرمود: با صدای بلند به من بگویید: ای علی بن الحسین! پروردگارت تمام ‏اعمال و رفتار تو را نوشته است چنان‏که تو اعمال ما را نوشته‏ای; نزد خداوند نامه اعمالی ‏هست که با تو به حق سخن می‏گوید و هیچ عمل ریز و درشتی را فروگذاری نمی‏کند، و ‏هرچه انجام داده‏ای، به حساب آورده و تمام اعمالت را نزد او حاضر و آماده خواهی یافت، ‏همچنان‏که ما اعمال خود را در نزد تو آماده و ثبت‏شده دیدیم. پس ما را ببخش همان طور ‏که دوست داری خدا تو را ببخشد.

ای علی بن الحسین! به‏یاد آر، آن حقارت و ذلتی را که فردای قیامت در پیشگاه خدای ‏حکیم و عادل خواهی داشت; آن پروردگار عادل و حکیمی که ذره‏ای و کمتر از ذره‏ای به ‏کسی ستم روا نمی‏دارد و اعمال بندگان را همچنان‏که انجام داده‏اند، به آنان عرضه ‏خواهد کرد و حسابگری و گواهی خدا کافی است. پس ببخش و عفوکن تا پادشاه روز ‏قیامت از تو عفو کرده و درگذرد. چنان که خودش در قرآن می‏فرماید: ‏

‏«ولیعفوا و لیصفحوا الا تحبون ان یغفرالله لکم والله غفور رحیم‏» ; (1) باید ببخشند و عفو ‏کنند. آیا دوست ندارید خداوند شما را بیامرزد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است. ‏

امام سجاد علیه السلام این کلمات را برای خویش و غلامان و کنیزانش تلقین می‏کرد و ‏آنان باهم تکرار می‏کردند و خود امام علیه السلام که درمیان آنان ایستاده بود، ‏می‏گریست و با لحنی ملتمسانه می‏گفت: ‏

‏« پروردگارا! تو به ما فرمودی از ستمکاران خویش درگذریم، همان طور که فرمودی، ما از ‏کسانی که به ما ستم کرده‏اند، درگذشتیم، توهم از ما درگذر! که در عفوکردن از ما و از ‏تمام ماموران برتری.» (2) ‏

حضرت زین العابدین

پس از این برنامه عرفانی و تربیتی، امام سجاد علیه السلام خطاب به خدمتگزاران خویش ‏می‏فرمود: ‏

من شما را عفو کردم، آیا شما هم من و بدرفتاری‏های مرا که فرمانروای بدی برای شما و ‏بنده فرومایه‏ای برای فرمانروای بخشاینده عادل و نیکوکار بوده‏ام، بخشیدید؟! ‏

همگی یکصدا می‏گفتند: با اینکه ما از تو، جز خوبی ندیده‏ایم، تو را بخشیدیم. آنگاه به ‏آنان می‏فرمود: بگویید: خداوندا! از علی بن الحسین درگذر!، همان طور که او از ما ‏درگذشت. او را از آتش جهنم آزاد کن، همان طور که او ما را از بردگی آزاد کرد. آنان دعا ‏می‏کردند و امام چهارم علیه السلام آمین می‏گفت و در پایان می‏فرمود: بروید! من از ‏همه شما عفو کردم و آزادتان می‏کنم به امید اینکه خدا نیز عفو کرده و آزادم کند. ‏

حضرت زین العابدین علیه السلام در روز عید فطر آنقدر به خدمتگزاران خود جایزه و هدیه ‏می‏بخشید که از دیگران بی‏نیاز می‏شدند. سیره امام سجاد علیه السلام چنان بود که ‏هرگاه بنده‏ای را در اول سال یا وسط سال مالک می‏شد، بعد از یک دوره آموزش و اعمال ‏شیوه‏های تربیتی صحیح، در شب عید فطر آزادش می‏کرد. آن بزرگوار بندگان سیاه را که ‏هیچ‏گونه نیازی به آنان نداشت، می‏خرید و در عرفات بعد از مراسم عرفه همراه هدایای ‏قابل توجهی آزادشان می‏ساخت. (3) و به این ترتیب امام، بردگان را نه تنها در بعد ‏جسمانی بلکه از افکار و اندیشه‏های خرافی، جهل و غفلت رها می‏ساخت. لذا ‏تربیت‏یافتگان مکتب حضرت علی بن الحسین علیه السلام از ذلت غفلت و خرافه پرستی ‏به اوج عزت معنوی و عرفانی نائل می‏شدند. و بیچاره‏ترین بردگان عصر آن حضرت در اثر ‏ارتباط با درگاه امامت، به رهبران جامعه و عارفان خداجوی و عالمان ربانی مبدل ‏می‏گشتند. ‏

از عوامل مهمی که شخصیت والای حضرت سجاد علیه السلام را در منظر دیگران محبوب ‏ساخته بود و اطرافیان، دوستان، غلامان و کنیزان آن حضرت با تمام وجود به امام عشق ‏می‏ورزیدند، خصلت پسندیده «عفو، گذشت و جوانمردی‏» بود. ‏

سعید بن جبیر، سعید بن مسیب، ابواسحاق بن عبدالله سبیعی، سالم بن ابی حفصه، ‏شرحبیل بن سعد، عبدالله بن دینار، ابوخالد کابلی، محمد بن شهاب زهری، معروف بن ‏خربوذ مکی، یحیی بن ام طویل، حبابه والبیه و... (4) از جمله تربیت‏یافتگان مکتب حضرت ‏سجاد علیه السلام می‏باشند. ‏

این شیوه خداپسندانه امام چهارم علیه السلام موجب شد که دوست و دشمن، کوچک و ‏بزرگ و مرد و زن از اعماق وجود خویش آن حضرت را دوست‏بدارند. آری محبوبیت ‏اجتماعی آن حضرت، رهین کردارهای انسانی و کمالات الهی‏اش بود تا آنجایی که خلفای ‏بنی امیه نیز به آن اعتراف می‏کردند. ‏

ابن شهر آشوب می‏گوید: امام سجاد علیه السلام در نزد عمر بن عبدالعزیز (هفتمین ‏خلیفه اموی) حضور داشت; هنگامی که آن حضرت از نزد او بلند شده و بیرون رفت، عمر ‏بن عبدالعزیز رو به اطرافیانش کرده و گفت: بهترین و شریف‏ترین مردم به نظر شما امروزه ‏کیست؟ همه گفتند: شما ای خلیفه! او گفت: نه، هرگز! بهترین و شریف‏ترین مردم ‏همین فردی است که الآن از حضور ما بیرون رفت! او چنان قلبها را به خود متمایل ساخته ‏است که همه دوست دارند مثل او باشند اما او هیچگاه آرزو نمی‏کند که به جای یکی از ‏ماها باشد. (5) ‏

عبدالکریم پاک‏نیا ‏


‏1. سوره نور، آیه 22. ‏

‏2. بحارالانوار، ج 46، ص 104. ‏

‏3. اقبال الاعمال، ج 1، ص 446. ‏

‏4. رجال الشیخ، اصحاب علی بن الحسین (ع). ‏

‏5. مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 167.‏

آخرین لحظات حیات امام سجاد از زبان روایات

1-ابو حمزه ثمالی از حضرت امام باقر علیه السلام نقل می‌کند که فرمود:

چون هنگام وفات حضرت علی بن الحسین علیه السلام فرا رسید، من را به سینه خود چسبانید و فرمود:

پسرم، تو را به چیزی وصیت می کنم که پدرم به هنگام وفاتش به من وصیت کرد. او فرمود از ظلم به کسی که بر علیه تو ناصری جز خداوند ندارد بپرهیز و هرگز خود را بر آن آلوده مساز.

2- از حضرت ابی الحسن علیه السلام نقل شده است که امام سجاد علیه السلام در هنگام وفات بیهوش شد. سپس چشمان خود را گشود و سوره واقعه و فتح را قرائت کرد و بعد گفت:

حمد خداوندی را که وعده خود به ما را راست گردانید و همه‌ی بهشت را به ما بخشید و ما در هر جای بهشت که بخواهیم برای خود منزل اختیار می‌کنیم.

سپس آیه 74 سوره زمر را تلاوت کرد: "پس چه خوب است اجر عاملین"

و از دنیا رفت.

3- و در روایت دیگری آمده است:

امام پیش از وفات لحظه ای به هوش آمد و پارچه ای را که رویش بود کنار زد و فرمود:

قبر مرا حفر کنید تا به زمین سفت برسید.بعد پارچه را روی صورتش کشید و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

________________________________________________________________

بحارالانوار، ‌ج 46، ص 152، حدیث 16 (به نقل از اصول کافی ) و ص 147 حدیث

گذری بر زندگانی امام سجاد (علیه السلام)

گذری بر زندگانی امام سجاد (علیه السلام)





ولادت

چهارمین اختر آسمان ولایت، در نیمه ی جمادی الآخر، سال 38 هجری در مدینه دیده به جهان گشود. (1) نام آن بزرگوار «علی»، کنیه اش «ابوالحسن» (2) و مشهوترین لقبهایش «زین العابدین» و «سجاد» است. پدر بزرگوارش امام حسین (ع) و مادرش «شهربانو» (3) دختر «یزدگرد» پادشاه ایران بود. (4)

مکارم اخلاقی امام (ع)

امام چهارم (ع) در همه ی فضائل و کمالات، سرآمد مردم زمان خود بود. اینک گوشه ای از فضائل و مکارم اخلاقی آن حضرت:

عبادت

فزونی عبادت و نیایش امام چهارم (ع) در پیشگاه خدا به حدی بود که آن حضرت به سرور و زینت بخش عبادت کنندگان (سید العابدین، زین العابدین) و بسیار سجده کننده (سجاد) ملقب گشت.
امام سجاد (ع) هنگامی که وضو می گرفت رنگ از چهره مبارکش می پرید. از علت آن سؤال شد. فرمود:
آیا می دانید می خواهم در برابر چه کسی بایستم؟ (5)
امام (ع) به هنگام نماز چنان غرق در معبود می گشت که هیچ چیز او را از یاد حق باز نمی-داشت. روزی – در حالی که به نماز ایستاد بود – در خانه ی آن حضرت آتش سوزی رخ داد. مردم فریاد زدند و آن بزرگوار را از آتش بر حذر داشتند. امام (ع) بدون آنکه متوجه سر و صدای آنان شود به نماز خود ادامه داد. و پس از نماز پرسیدند: چه موجب شد که به شعله های آتش اعتنا نکردید؟ فرمود: «آتشی سوزنده تر». (6)

عفو و گذشت

پیشوای چهارم در عفو و گذشت چنان بود که پاسخ هر بدی را به نیکی می داد و در این باره می فرمود:
جرعه ای ننوشیدم که نزد من محبوبتر از جرعه ی خشمی باشد که در مقام تلافی برنیایم. (7)
روزی مردی هاشمی به امام (ع) جسارت کرد. امام (ع) سخنی نگفت. پس از بازگشت آن مرد، امام (ع) به حاضران فرمود:
آنچه این مرد گفت، شنیدید. دوست دارم همراه من بیایید تا نزد او برویم و پاسخ مرا نیز بشنوید. امام (ع) به راه افتاد و این آیه را تلاوت می کرد:
«و الکاظمین الغیظ، و العافین عن الناس، و الله یحب المحسنین» (8)
(پرهیز کاران کسانی هستند که...) خشم خویش فرو می خورند و از خطاهای مردم در می-گذرند و خدا نیکوکاران را دوست می دارد.
امام (ع) به در منزل آن مرد رسید. وی – که تصور می کرد امام (ع) برای تلافی آمده است – در حالی که خود را آماده پاسخ کرده بود، بیرون آمد. امام (ع) به او فرمود:
ای برادر! تو اندکی پیش نزد من آمدی و سخنهایی گفتی. آنچه گفتی اگر در من هست، خداوند مرا بیامرزد، و اگر نیست خدا تورا بیامرزد.
آن مرد با دیدن چنین واکنشی از امام (ع)، بر پیشانی آن حضرت بوسه زد و گفت:
آنچه گفتم در تو نبود و خود بدان سزاوارترم. (9)

وجود و بخشش

امام سجاد (ع) زندگی تعداد زیادی (10) از خانواده های مستمند را تأمین می کرد و هر شب با انبانی انباشته از نان و خرما و ... به طور ناشناس به خانه ی آنان می رفت. تا وقتی که آن حضرت رحلت کرد، کسی نفهمید که زندگانی آنان را چه کسی تأمین می کند. پس از شهادت آن حضرت دریافتند که آن فرد ناشناس، «علی بن الحیسن (ع)» بوده است. (11)
امام (ع) هیچ غذایی را نمی خورد مگر آنکه همانند آن را صدقه می داد و می فرمود:
«لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون» (12)
هرگز به خیر و نیکی نخواهید رسید مگر آنکه از آنچه دوست می دارید انفاق کنید. (13)

آزاد کردن بردگان

امام چهارم (ع) برده های زیادی را می خرید و آنان را بر آیین اسلام تربیت می کرد. سپس در راه خدا آزاد می ساخت و برای رفع نیازمندی آنان، زندگیشان را در سطح سایر مردم تأمین می فرمود. (14)

شجاعت

شاید برخی بر این باور باشند که امام سجاد (ع) از شجاعت و قوت روح، برخوردار نبوده است؛ در حالی که این پنداری بیش نیست. امام چهارم (ع) همچون سایر امامان علیهم-السلام، شجاع و ظلم ستیز بود.
گفتگوی آن حضرت با «عبید الله»، «یزید»، و «عبدالملک» نمونه های بارزی از قدرت روحی و شجاعت آن بزرگوار در برابر دستگاه ظلم و ستمگران معاصر خویش است.
در برابر «عبیدالله»:
... آیا مرا به مرگ تهدید می کنی؟ مگر نمی دانی که کشته شدن (در راه خدا) عادت ما، و شهادت کرامت ماست؟». (15)

در برابر «یزید»:

... ای پسر معاویه و هند و صخر! تو می دانی که جدم «علی بن ابیطالب» در روز «بدر»، «احد» و «احزاب» پرچمدار پیامبر (ص) بود؛ ولی پدر و جد تو پرچمدار کافران بودند. (16)
«عبدالملک» به طواف کعبه مشغول بود. امام سجاد (ع) نیز جلوتر از او – بدون آنکه به وی اعتنا کند – طواف می کرد.
«عبدالملک» از روی غرور پرسید: «این کیست که بدون توجه به ما، جلوتر از ما طواف می-کند؟» گفته شد: «علی بن الحسین (ع)». پس از طواف امام (ع) را احضار کرد و و گفت: «من که کشنده ی پدر شما نیستم، پس چرا نزد من نمی آیید؟» امام (ع) فرمود:
قاتل پدرم هر چند به زندگی دنیوی او خاتمه داد ولی آخرت خویش را با با این جنایت تباه ساخت. اگر تو هم دوست داری مانند او باشی، باش!.
«عبدالملک» گفت: «هرگز، ولیکن نزد ما بیا تا از دنیای ما بهره مند شوی». امام (ع) نشست و عبای خود را بر زمین گسترد و عرض کرد: «پروردگارا! بر این مرد، حرمت و منزلت دوستانت را نزد خودت بنمایان!» در این هنگام عبای آن حضرت انباشته از در شد؛ به گونه-ای که درخشندگی آنها چشهما را خیره می ساخت.
امام (ع) رو به «عبدالملک» کرد و فرمود:
کسی که دارای چنین منزلتی نزد پرودگارش می باشد، چه نیازی به دنیای تو دارد؟.
سپس عرض کرد: «خداوندا! اینها را باز پس گیر که من بدانها نیاز ندارم» .(17)

امامت

پیشوای چهارم (ع) همراه همسر و فرزند خردسالش «محمد باقر (ع)» در کربلا حضور داشت؛ ولی به خاطر شدت بیماری نتوانست در نبرد شرکت کند. وی، پس از شهادت پدر بزرگوارش در سن 23 سالگی (18) عهده دار «امامت» شد.
مزدوران «یزید» پس از شهادت امام حسین (ع) چندین بار تصمیم به قتل آن حضرت گرفتند؛ (19) اما خداوند حجت خویش را گزند آنان حفظ کرد.

پی نوشت :

1. اعلام الوری، ص 251 و مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 175. تاریخهای دیگری مانند 15 جمادی اولی، سال 36 هـ، پنجم و نهم شهبان سال 38 هم ذکر شده است. (ر.ک. عوالم، علی بن الحسین (ع)، ج 18، ص 12-14).
2. «ابو محمد»، «ابوالقاسم» و «ابوبکر» هم گفته شده است (ر.ک. مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 175).
3. اسامی دیگری مانند «شاه زنان»، «سلافه»، «غزاله»، «خوله» و ... نیز ضبط شده است (عوالم، ج 18، ص 6-12).
4. ر.ک. الارشاد، ص 253 و اعلام الوری، ص 251.
5. الارشاد، ص 256.
6. صفوة الصفوه، ابن جوزی، ص 52. به نقل از زندگانی امام زین العابدین، وجدانی، ص 53.
7. اصول کافی، ج 2، باب «کظم الغیظ» ص 89، حدیث 1، نشر مطبعة الاسلامیه، تهران، 1388 هـ.
8. آل عمران، آیه ی 134.
9. الارشاد، ص 257.
10.در روایتی از امام باقر (ع) تعداد خانواده های تحت تکفل آن حضرت صد خانوار ذکر شده است. (مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 154).
11. الارشاد، مفید، ص 285.
12. آل عمران، آیه ی 92.
13. بحارالانوار، ج 46، ص 106.
14. اعیان الشیعه، ج 1، ص 621.
15. ابا لقتل تهددنی؟ أما علمت ان القتل لنا عادة و کرامتنا الشهادة (اعیان الشیعه، ج 1، ص 633).
16. همان مدرک.
17. بحارالانوار، ج 46، ص 120-121 و عوالم العلوم، علی بن الحسین (ع)، ج 18، ص 175.
18. ر.ک. مقتل الحیسن، مقرم، ص 394.
19. ر.ک. الارشاد. ص 242 و انساب الاشراف، ج 3، ص 208.

منبع:کتاب تاریخ اسلام در عصر امامت امام سجاد علیه سلام و امام باقر علیه سلام

حضرت علی اصغر (علیه السلام)


یا مَنْ یَمْلِکُ حَوآئِجَ  السّآئِلینَ، وَ یَعْلَمُ ضَمیرَ الصّامِتینَ، لِکُلِّ مَسْئَلَةٍ مِنْکَ سَمْعٌ حَاضِرٌ، وَ جَوابٌ عَتیدٌ، اللّهُمَّ وَ مَواعیدُکَ الصّادِقَةُ، وَ اَیادیکَ الْفاضِلَةُ، وَ رَحْمَتُکَ الْواسِعَةُ، فَاَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اَنْ تَقْضِیَ حَوآئِجی لِلدُّنْیا وَ الآخِرَهِ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ
السلام علیک ایّها الطفل الصغیر الشهید العطشان

*********************************

حضرت علی اصغر (علیه السلام)


حادثه کربلا، نماد ظلم اموی و مظلومیت خاندان پیامبر (ص) است. در این واقعه اسفناک، مظلومیت کودکان کربلا، تصویری مجزا و غمناک ایجاد کرده است. یکی از ابهاماتی که در تاریخ زندگی حضرت سیدالشهداء (ع) به چشم می‌خورد، تعداد فرزندان ایشان و نحوه زندگی آنان می‌باشد. مثلاً در رابطه با طفل یا اطفال سیدالشهداء (ع) در کربلا که به درجه رفیع شهادت رسیده‌اند، مورخین یا سخن نگفته‌اند و یا اگر سخن رانده‌اند، بسیار متفاوت است. که نمونه آن حضرت علی اصغر یا عبدالله است، که آیا آنها دو نفر بوده‌اند، یا آنکه علی‌اصغر همان عبدالله شیرخوار است. در اینجا بحث را در چند محور باید بسط و گسترش داد.

نام کودک:

  منابع تاریخی نام این کودک را متفاوت ذکر کرده‌اند، در برخی منابع عبدالله[1] در برخی منابع علی اصغر[2] ذکر شده است. و برخی از منابع دو کودک برای حضرت ذکر کرده‌اند به نامهای "عبدالله" و "علی‌اصغر".[3]  "ابن اعثم" (م 314هـ)، نخستین مورخی است که از طفل شیرخوار با نام علی یاد کرده و از او با نام (علی فی الرضاع) تعبیر کرده است.[4] و اولین کسی که نام یکی از فرزندان امام حسین (ع) را افزون بر علی‌اکبر (ع)، امام سجاد (ع)، عبدالله و علی‌اصغر دانسته است، "طبری" شیعی از علمای قرن چهارم است. و پس از وی "ابن خشاب" (م 567هـ) و "ابن شهر آشوب" (م 588 هـ) نام این طفل را "علی‌اصغر" نگاشته‌اند و پس از آن این نام به منابع متأخرتر راه پیدا کرده است.
 
سن کودک:
  سن کودک نیز در منابع مختلف است عده‌ای او را صغیر[5] و بعضی مثل یعقوبی می‌گوید قد وَلَدَ له فی تلک الساعة فَاذنَ فی اُذُنه وجعل یحنکه[6] «بچه در آن ساعت به دنیا آمد پس حضرت در گوش او اذان گفت و کام او را برداشت» بعضی نیز مانند محمدبن سعد (م 230هـ) و ذهبی از پسری سه ساله برای امام حسین (ع) سخن به میان آورده‌اند که او را با تیری شهید کرده‌اند.[7]
 
نام مادر طفل:
  درباره نام مادر طفل اکثر منابع بر یک عقیده هستند و می‌گویند مادر عبدالله یا علی‌اصغر رکاب دختر امری‌القیس بن عدی و از طائفه کلب بوده، و این رباب همان زنی است که حضرت سید‌الشهداء (ع) درباره‌اش فرمود:
لعمرک اننی لاحب داراً       تکون بها سکینه والرباب
احبهما وابخل جل مالی       ولیس لعتاب عندی عتاب[8]
به جای تو، که من به راستی دوست دارم خانه‌ای که در آن سکینه و رباب (نام) باشد.
من این دو را دوست  دارم و مال خودم را در راهشان بذل می‌کنم و سرزنش هم در این باره بر من نیست.
اما در بعضی منابع نام همسری دیگر به نام امّ اسحاق برای سیدالشهداء (ع) که در روز عاشورا در کربلا حضور داشته ذکر شده است. و عبدالله نام یکی از فرزندان او می‌باشد. ام اسحاق دختر طلحه بن عبدالله تیمیه است که در ابتدا همسر امام حسن (ع بود. امام حسن (ع) در وقت شهادت فرمودند: برادر، من از این زن راضی هستم نگذارید که او از خانه‌هایتان خارج شود.[9] حضرت سیدالشهداء (ع با ام‌اسحاق ازدواج کردند و خداوند فاطمه و عبدالله را به ایشان عنایت کرد.[10]
 
قاتل کودک:
  در مورد نام قاتل کودک امام حسین (ع) نیز آراء مورخین متفاوت است. چنانکه برخی قاتل را هانی بن ثبیت حضرمی  می دانند.[11] و برخی مورخین عقبة بن بشر را قاتل طفل می‌دانند[12] و برخی حرملة بن کاهل اسدی[13] و عده‌ای دیگر درباره قاتل کودک سکوت کرده‌اند.
 
کیفیت شهادت و عکس‌العمل سیدالشهداء (ع) بعد از شهادت کودک:
  درباره چگونگی شهادت طفل شیرخوار نیز منابع اولیه شهادت او را در آغوش یا در دامان حضرت ذکر کرد‌ه‌اند.
یعقوبی نوشته  است: در این حال حضرت سوار اسب خویش بود که نوزادی را که در همان ساعت برای او تولد یافته بود بدست وی دادند. پس در گوش او اذان گفت و کام او را برمی‌داشت که ناگهان تیری در  گلوی کودک نشست و او را سر برید. امام حسین (ع) تیر را از گلوی کودک کشید و او را به خونش آغشته ساخت و گفت:
«والله  لانت اکرم علی الله من الناقه ولمحمد اکرم علی الله من الصالح»
«بخدا سوگند که تو از ناقه صالح نزد خدا گرامی‌تر هستی و محمد (ص) هم از صالح (ع) گرامی‌تر است سپس آمد و او  را پهلوی فرزندان و برادرزادگان خود نهاد.»[14]
ابی‌مخنف می‌گوید: در حالی که حسین (ع) نشسته بود فرزند کوچکش را نزدش آوردند. عبدالله بن حسین بود، حضرت او را در دامن خویش نشاند. در همان حال که در دامنش بود شخصی از بنی‌اسد به نام حرملة بن کاهل یا هانی بن ثبیت حضرمی تیری بسویش پرتاب کرده گلویش را برید. حسین (ع) خونش را گرفت و وقتی کف دستش پر شد خون را روی زمین ریخت و گفت پروردگارا اگر نصرت آسمانیت را از ما برداشته‌ای آن را مقدمه خیر قرار بده و انتقاممان را از این گروه ظالم  بگیر.[15] اما ابوالفرج اصفهانی می‌گوید: حضرت خون را بسوی آسمان پاشید و قطره‌ای از آن بر زمین نریخت.[16] سید بن طاووس گوید: زینب خواهر امام حسین (ع) کودک را بیرون آورد و گفت، برادرم این کودک تو است که سه روز آب نخورده پس جرعه‌ای آب برایش بخواه. امام (ع) او را روی دست گرفت و فرمود: ای مردم! شما پیروان و خانواده‌ام را کشتید و فقط این طفل شیرخوار باقی مانده است که به خاطر تشنگی لَه لَه می‌زند! پس جرعه‌ای از آب به او بنوشانید. حضرت در حال سخن گفتن با آنها بود که مردی از لشکر کفر تیری انداخت و کودک را ذبح کرد.[17] در نقل دیگر سید ابن طاووس می‌گوید: حضرت جلوی خیمه آمد و به زینب فرمود:
«ناولینی ولدی الصغیر حتی اودعه»
«طفل کوچک مرا بیاور تا با او وداع کنم پس آن کودک را بروی دست گرفت و خواست او را ببوسد که حرملة بن کاهل اسدی تیری پرتاب کرد و به گلوی کودک خورد».
حضرت زینب (س) فرمود: او را بگیر! سپس دو دست خود را زیرگلوی او گرفت تا از خون پر شد و آن  را به آسمان پاشید و فرمود:
هَون علیَّ ما نَزَل بی انه بعین الله
«همه این مصائب بر من آسان است زیرا خداوند می‌بیند».
امام باقر (ع) می‌فرمایند:
قطره‌ای از آن خون به زمین بازنگشت.[18]
خورازمی می‌گوید: و حضرت با غلاف شمشیر گودالی کوچک برای آن کودک بکند. آنگاه بر جنازه خون‌آلودش نماز گذارد و او را دفن کرد.[19]
سبط بن جوزی می‌گوید: بعد از شهادت طفل امام حسین (ع) شروع کرد به گریستن و گفت ای خدا حکم کن بین ما و بین قومی که خواندند ما را تا یاری کنند بر ما پس کشتند ما را، پس ندایی از آسمان آمد که ای حسین (ع) او را رها کن، چرا که برای او شیر دهنده‌ای در بهشت است.[20] در برخی منابع آمده است که پس از شهادت طفل شیرخوار حضرت سید الشهداء (ع) ایستاد و اشعاری این چنین فرمود:
1-   این قوم کافر شدند و از دیر باز از (ایمان به) پاداش خدا، پروردگار جن و انس روبرتافتند.
2- درگذشته، علی و فرزندش حسن  نیک سیرت را که از سوی پدر و مادر نسبتی با کرامت دارد کشتند.
3- به سبب کینه‌ای که از خاندان پیامبر(ص) به  دل داشتند: اینک گرد هم آیید تا همگی حسین را بکشیم.
4- آه از دست مردم فرومایه که جماعت را برای (کشتن ساکنان) دو حرم (مکه و مدینه) گرد آوردند.[21]
 
بررسی و نتیجه:
  از آنجایی که در منابع دسته اول تا قرن چهارم وپنجم تفاوت‌های زیادی در نقل مطالب است و نام، سن، نام مادر، قاتل، طریقه شهادت، و عکس‌العمل سیدالشهداء (ع) بعد از شهادت کودک متفاوت است . و از طرفی در بعضی منابع مانند دلائل الامامة . محمدبن جریر طبری (م قرن 4) تعداد پسران سیدالشهداء (ع) را در کربلا چهار نفر ذکر کرده‌اند  و علی‌اصغر را که کودک است غیر از عبدالله رفیع می‌دانند و نیز تفاوتی که در نام کودک در زیارات وارد شده است از جمله در زیارت ناحیه مقدسه آمده است:
«السلام عَلَی الترضیعِِ الصغیر»
«سلام بر آن شیرخوار کوچک»
و در کتاب اقبال[22] در ذکر زیارت روز عاشورا آمده است:
«.... صلی الله علیک وعلیهم اجمعین و علی الشهداء الذین استشهدوا معک وبین یدیک صلی الله علیک و علیهم اجمعین و علی ولدک علی الاصغر الذی فجعت به»
«...درود بر تو و بر همه (شهداء) و بر فرزندت علی‌اصغر که تو بواسطه (مصیبت او) (اندوهگین شدی)»
شاید بتوان به ظن غالب گفت، علی‌اصغر غیر از عبدالله شیرخوار است و این دو کودک سیدالشهداء (ع) هر دو در کربلا به درجه رفیع شهادت نازل آمده‌اند.
 
نقد چند سخن:
  اینکه بعضی گفته‌اند طفل سیدالشهداء 6 ماه داشته است و یا با تیر سه‌شعبه به شهادت رسیده است امری غیرقابل قبول است؛ زیرا در منابع کهن چنین تعابیری اصلاً پیدا نمی‌شود و تنها در مورد 6 ماه داشتن طفل در کتاب مَُحرَّف و منسوب به ابومخنف[23] این ؟؟؟ آمده است و به تدریج در مآخذ معاصران راه یافته است. و در مورد ویژگی تیر تنها دنیوری با تعبیر مِشقَص (تیربلند غیر عریض) توصیف کرده است.اما تیر شعبه که اکنون در منابر و مجالس روضه خوانی مرسوم است مستند به برخی مقاتل غیر معتبر معاصر است.[24]
 
 


[1] .محمدبن حبیب بغدادی. المحبر ص 491 – ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 7؛ ص 209- ابن جوزی، المنتظم، ج5، ص 340. – شیخ مفید، ارشاد- ابوالفرج اصفهانی. مقاتل الطالبین، ص 94095 – تاریخ طبری، ج 5، ص 468.
[2] .ابن اعثم کوفی، الفتوح، ص 97 – سید بن طاووس، بحارالانوار، ج 46 ، ص 45 – مقتل خوارزمی، ج 2، ص 32.
[3] . محمدبن جریر طبری (قرن 4). دلائل الامامة ص 74.
[4] .ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 5، ص 115.
[5] .ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص 94.
[6] .تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 245.
[7] .محمدبن سعد. ترجمه الحسین و مقتله ، ص 182. شمس الدین ذهبی، سید اعلام النبلاء، ج3، ص 302.
[8] .ابوالفرج اصفهنی، مقاتل الطالبین، ص 95 – 94. الکامل فی التاریخ ج 11، ص 209. محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 5، ص 468.
[9] .الاغانی، ج 19؛ ص 114- منتخب التواریخ ص 241.
[10] .طریحی. المنتخب، ص 276.
[11] .تاریخ طبری، ج 5، ص 468 – الکامل ج 11، ص 209.
[12] .مقاتل الطالبین. ابوالفرج اصفهانی، ص 94.
[13] .شیخ مفید، ارشاد – سید ابن طاووس. لهوف
[14] .تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 245- شیخ مفید ارشاد، ج 2ع ص 108.
[15] .طبری، ج 5، ص 448- مقتل ابی‌مختف، تحقیق استاد محمد هادی یوسفی غروی- ترجمه وتدوین جواد سلیمانی
[16] .مقاتل الطالبین، ص 95.
[17] .لهوف، سید بن طاووس
[18] .همان، ص 69.
[19] .مقتل خوارزمی، ج 2، ص 32.
[20] .سبط بن جوزی، تذکره الخواص، ص 252.
[21] .طبرسی. الاحتجاج، ج 2، ص 301- مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ص 48 – 47.
[22] .سید بن طاووس – اقبال الاعمال، ص 571.
[23] .کتاب مقتل ابومخنف که رایج است و در حقیقت مطابق اصل نیست از کتابهایی است که منسوب به قرن 7 است و محتمل است که این اثر از ابن طاووس باشد. (کتابخانه ابن طاووس، صص 78 -80). نقد و بررسی مقاتل موجود، علی دوانی ولی مقتل اصلی ابومخنف با بررسی و تحقیق استاد یوسفی غروی و برگرفته از تاریخ طبری بنام وقعه الطف به چاپ رسیده است که در آن سن کودک ذکر نشده است.
[24] .محمدباقر خراسانی، کبریت احمر فی شرائط المنبر، ص 126.