راز محبوبیت اجتماعی
مقدمه:
بیتردید یکی از مهمترین رازهای توفیق پیشوایان معصوم علیهم السلام در طول حیات و بعد از شهادت آن بزرگواران، جایگاه معنوی و شخصیت والایشان در قلوب انسانهای مشتاق فضائل و کمالات بوده است. از آنجا که حضرات معصومین علیهم السلام هرکدام در عصر خویش به عنوان اسوه کامل انسانیت و بارزترین نمونه کمالات و صفات انسانی بودهاند و عموم مردم فطرتا چنین صفاتی را دوست دارند; به این جهت، به امامان معصوم علیهم السلام به دیده محبت و عشق مینگریستهاند. حتی دشمنان آن بزرگواران با اعتراف به این حقیقت انکارناپذیر، بارها زبان به ستایش پیشوایان معصوم گشوده و مناقب و افتخارات آنان را به دیگران یادآور شدهاند.
در این مجموعه مقالات، مروری کوتاه بر جایگاه معنوی حضرت زینالعابدین علیه السلام در جامعه و برخی علل محبوبیت آن پیشوای راستین خلق در دلهای مشتاق، خواهیم داشتباشد که ما نیز با پرورش محبت روزافزون آن امام همام، دلهایمان را از زنگار جهل و خرافهها زدوده و در پرتو دوستی اهل بیت علیهم السلام گامهای سعادت آفرین به سوی کمال برداریم. ان شأ الله
قسمت چهارم:
راز محبوبیت اجتماعی
محمد بن مسلم بن شهاب زهری (1) روزی با حالتی افسرده و اندوهگین به حضور امام سجاد علیه السلام آمد. وقتی امام علت ناراحتی وی را پرسید، گفت: اندوه من از سوی برخی مردم به ویژه افرادی است که به آنان خدمت کردهام ولی آنها برخلاف انتظارم به من حسد ورزیده و چشم طمع در اموالم دوختهاند.
امام چهارم علیه السلام رهنمودهای راهگشایی به وی ارائه فرموده و سپس افزود:
«احفظ علیک لسانک تملک به اخوانک; اگر از زبانت مواظبت کنی، همه دوستان و آشنایانت در اختیار تو خواهند بود [و تو را دوستخواهند داشت].»
سپس فرمود: «زهری! کسی که عقلش کاملترین اعضأ وجودش نباشد، با کوچکترین اعضایش (زبان) هلاک میشود.»
حضرت سجاد علیه السلام مهمترین رمز توفیق در زندگی را، تواضع و احترام به دیگران دانسته و میفرماید: «اگر دیدی که مسلمانان تو را احترام میکنند و مقامت را بزرگ میشمارند، بگو آنها بزرگوارند که با من چنین رفتار میکنند و اگر از مردم نسبتبه خود بی توجهی مشاهده کردی، بگو از من خطایی سرزده که مستوجب چنین بیاحترامی شدهام. هرگاه چنین اندیشیده باشی و طبق این تفکر عمل کنی، خداوند متعال زندگی را برتو آسان کرده، دوستانت زیاد و دشمنانتبه حداقل خواهند رسید. در این صورت نیکیهای دیگران تو را خوشحال میکند و از بدی و اذیتهای آنان آزرده نخواهی شد.» (2)
کسی که عقلش کاملترین اعضأ وجودش نباشد، با کوچکترین اعضایش (زبان) هلاک میشود
در اوج محبوبیت
داستان معروف امام سجاد علیه السلام هنگام زیارت بیت الله الحرام دلیل واضحی بر جایگاه والای معنوی و اجتماعی آن حضرت در عصر خود میباشد. خلاصه آن ماجرا چنین است:
در زمان خلافت عبدالملک بن مروان سالی پسرش هشام بن عبدالملک (3) به زیارت خانه خدا رفت. اما در اثر ازدحام جمعیت نتوانست «حجرالاسود» را زیارت کند و کوشش اطرافیانش نیز در این زمینه نتیجهای نداشت. ناگزیر برای او در کنار کعبه تختی نصب کردند و وی در آنجا نشسته و به تماشای حجاج و طواف کنندگان پرداخت. اطرافیان شامی او نیز در کنارش گرد آمده و به اجتماع پرشکوه حج نظاره میکردند. در همین حال، ناگهان حضرت سجاد علیه السلام پدیدار شد; آن حضرت که در میان جمعیتبا سیمایی زیبا و وجودی نورانی همچون ستارهای میدرخشید، گرد خانه خدا طواف کرد و هنگامی که به حجرالاسود نزدیک شد، مردم با کمال احترام و تواضع راه را بر امام بازکردند و حضرت به راحتی حجرالاسود را زیارت نمود.
این منظره که هشام و اطرافیانش را به حیرت واداشته بود، موجب شد تا یکی از شامیان از هشام بپرسد که: این شخص با عظمت کیست که مردم این چنین احترامش میکنند؟ اما هشام به جهت اینکه شامیان آن حضرت را نشناسند، پاسخ داد: من هم نمیشناسم! «فرزدق» شاعر که در آنجا حاضر بود، بلند شده و با جرئت تمام گفت: اما من او را میشناسم!
گفت: من میشناسمش نیکو
زو چه پرسی، به سوی من کن رو
اگر هشام او را نمیشناسد، من آن جوان زیبا روی و نورانی چهره را خوب میشناسم. مرد شامی گفت: او کیست ای ابو فراس؟! فرزدق در پاسخ آن مرد شامی قصیده معروف خود را در چهل بیتسرود; از جمله اینکه:
هذا الذی تعرف البطحأ و طاته
و البیتیعرفه و الحل و الحرم
این کسی است که سرزمین پاک مکه قدر و منزلت او را میشناسد و خانه کعبه، حل و حرم او را میشناسند.
هذا ابن خیر عبادالله کلهم
هذا التقی النقی الطاهر العلم
این فرزند بهترین بندگان خداست. این جوان پاک و پاکیزه و پیراسته و شناخته شده است.
هذا ابن فاطمة ان کنت جاهله
بجده انبیأ الله قد ختموا
این فرزند فاطمه است. اگر او را نمیشناسی، او کسی است که جدش خاتم الانبیأ میباشد.
«احفظ علیک لسانک تملک به اخوانک; اگر از زبانت مواظبت کنی، همه دوستان و آشنایانت در اختیار تو خواهند بود [و تو را دوستخواهند داشت].»
... او از خاندانی است که محبت ایشان، دین و دشمنی با آنان، کفر و نزدیک شدن به آنان، پناهگاه و نجات بخش است.
هرکسی خدای را بشناسد، نیاکان او را نیز نیک میشناسد که دین اسلام از خانه او به سایر مردم رسیده است...
هشام بن عبدالملک بعد از شنیدن این قصیده، خشمگین شد و حقوق فرزدق را از بیت المال قطع نموده و او را در عسفان (بین مکه و مدینه) زندانی کرد. حتی در اعتراض به فرزدق گفت: تو تا به حال برای ما چنین مدحی نگفتهای! فرزدق گفت: تو نیز جدی مثل جد او و پدری مثل پدر او و مادری مثل مادر او بیاور تا من شبیه این ابیات را در مورد شما نیز بسرایم.
بعد از این ماجرا، امام سجاد علیه السلام دوازده هزار درهم برای فرزدق فرستاد و فرمود: ای ابوفراس ما را معذور دار; اگر بیش از این مقدورمان بود، برایت میفرستادیم.
اما او نپذیرفت و گفت: ای پسر رسول خدا! آنچه من گفتم، به خاطر جایزه نبوده بلکه برای رضای خدا و رسولش بوده است. من پاداشی از شما نمیخواهم.
امام دوباره آن اموال را برای فرزدق فرستاد و فرمود: «خداوند مکان و منزلت و نیت تو را میداند، به حق من آن را قبول کن.» و فرزدق آن را پذیرفت. (4)
عبدالکریم پاکنیا
1. وی در ابتدا از علمای اهل سنتبود اما در اثر معاشرت با امام چهارم (ع) و نیل به بهرههای شایان علمی و انسانی از محضر امام سجاد (ع)، به آن حضرت علاقه شدیدی پیدا کرد و از امام همیشه با لقب «زینالعابدین» یاد مینمود.
2. الاحتجاج، ج 2، ص 319.
3. وی از سال 105 تا 125 ه. زمام حکومت را به دست گرفت. از آنجایی که امام چهارم (ع) در سال 95 ه. توسط ولیدبن عبدالملک به شهادت رسید، هشام بن عبدالملک جانشین خلیفه به شمار میآمده است.
4. مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 169.