انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

امام سجاد علیه السلام فاتح قلبها 3‏

زیباترین شیوه معاشرت

مقدمه:

بی‏تردید یکی از مهم‏ترین رازهای توفیق پیشوایان معصوم علیهم السلام در طول حیات و ‏بعد از شهادت آن بزرگواران، جایگاه معنوی و شخصیت والایشان در قلوب انسان‏های ‏مشتاق فضائل و کمالات بوده است. از آنجا که حضرات معصومین علیهم السلام هرکدام ‏در عصر خویش به عنوان اسوه کامل انسانیت و بارزترین نمونه کمالات و صفات انسانی ‏بوده‏اند و عموم مردم فطرتا چنین صفاتی را دوست دارند; به این جهت، به امامان معصوم ‏علیهم السلام به دیده محبت و عشق می‏نگریسته‏اند. حتی دشمنان آن بزرگواران با ‏اعتراف به این حقیقت انکارناپذیر، بارها زبان به ستایش پیشوایان معصوم گشوده و مناقب ‏و افتخارات آنان را به دیگران یادآور شده‏اند. ‏

در این مجموعه مقالات، مروری کوتاه بر جایگاه معنوی حضرت زین‏العابدین علیه السلام در ‏جامعه و برخی علل محبوبیت آن پیشوای راستین خلق در دلهای مشتاق، خواهیم ‏داشت‏باشد که ما نیز با پرورش محبت روزافزون آن امام همام، دلهایمان را از زنگار جهل و ‏خرافه‏ها زدوده و در پرتو دوستی اهل بیت علیهم السلام گامهای سعادت آفرین به سوی ‏کمال برداریم. ان شأ الله

 ‏

امام سجاد

قسمت سوم:‏

زیباترین شیوه معاشرت

در اینجا به برخی از رفتارهای پسندیده امام سجاد علیه السلام که در جذب قلوب و صید ‏دلهای مردم تاثیر فراوان داشته است، اشاره می‏کنیم: ‏

 

‏1. زمخشری نقل کرده است: هنگامی که یزید بن معاویه عامل جنایتکار خود مسرف بن ‏عقبه را به مدینه فرستاد و لشکر وی به قتل و غارت اهل مدینه پرداختند. حضرت ‏زین‏العابدین علیه السلام چهارصد نفر از بانوان بی‏پناه را پناه داد و آن حضرت در کمال ‏سخاوت و جوانمردی از آنان پذیرایی نمود. هنگامی که لشکر مسلم بن عقبه از مدینه ‏بیرون رفت، آن بانوان گفتند: به خدا قسم! در کنار پدر و مادرمان این چنین زندگانی خوش ‏و آرامش روحی و روانی نداشته‏ایم که در سایه عطوفت و محبت این مرد شریف (حضرت ‏سجاد علیه السلام) در این مدت بحرانی این چنین در آرامش و در کمال احترام به سر ‏بردیم. (1) ‏

‏‏«من اعان مؤمنا مسافرا فرج الله عنه ثلاثا و سبعین کربة» هر کس به یک مؤمن مسافر ‏یاری و خدمت نماید، خداوند متعال هفتاد و سه بلا و اندوه را از او زایل خواهد کرد

‏2. امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت سجاد علیه السلام هرگاه مسافرت می‏رفت، ‏سعی می‏کرد با کاروانی سفر کند که او را نشناسند و شرط می‏کرد که در طول سفر ‏یکی از خدمتگزارانِ همسفرانش باشد. یک بار که با افرادی ناشناس به مسافرت رفته ‏بود، مردی آن حضرت را دیده و شناخت، بعد به دیگر دوستانش گفت: آیا می‏دانید این آقا ‏که به شما خدمت می‏کند، کیست؟ گفتند: نه، نمی‏شناسیم. آن مرد گفت: این شخص ‏حضرت علی بن الحسین علیه السلام است! اهل کاروان که این جمله را شنیده و امام را ‏شناختند، یکدفعه از جای خود برخاسته و دست و پای حضرتش را بوسیدند و عرضه ‏داشتند: ‏

ای فرزند رسول خدا! آیا می‏خواهی ما را آتش جهنم فراگیرد؟! اگر خدای نکرده از دست و ‏زبان ما خطائی سر می‏زد و به شما جسارتی می‏کردیم، آیا ما تا ابد هلاک نمی‏شدیم؟! ‏چه انگیزه‏ای باعث‏شد که شما به صورت ناشناس به ما خدمت کنید؟ ‏

امام سجاد علیه السلام فرمود: «هنگامی که من با عده‏ای آشنا به مسافرت رفتم، آنان ‏به خاطر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بیش از استحقاق من، برایم خدمت کرده، ‏عطوفت و مهربانی نثارم کردند. به همین جهت، به صورت ناشناس آمدم که مبادا شما ‏نیز بیش از حد بر من احترام کنید. و ناشناس بودن را بهتر می‏پسندم.» (2) ‏

بی تردید این سیره پسندیده حضرت سجاد علیه السلام برگرفته از کلام حضرت خاتم ‏الانبیأ، صلی الله علیه و آله وسلم می‏باشد که فرمود: ‏‏«من اعان مؤمنا مسافرا فرج الله عنه ثلاثا و سبعین کربة; (3) هر کس به یک مؤمن مسافر ‏یاری و خدمت نماید، خداوند متعال هفتاد و سه بلا و اندوه را از او زایل خواهد کرد.» ‏

امام سجاد

‏3. علی بن عیسی اربلی می‏نویسد: روزی امام سجاد علیه السلام از مسجد بیرون آمد ‏و با مردی که با آن حضرت عداوت دیرینه داشت، مواجه شد. مرد همین‏که چشمش به ‏امام افتاد، به حضرت زین‏العابدین علیه السلام جسارت کرده و دشنام و ناسزا گفت. یاران ‏و غلامان امام علیه السلام خواستند که آن شخص را تادیبش کنند. اما حضرت علی بن ‏الحسین علیه السلام فرمود: با او کاری نداشته باشید. آنگاه به او نزدیک شده و گفت: ‏آنچه از صفات و کارهای ما برتو پوشیده است، بیشتر از آن است که تو مطلع هستی! ‏سپس با مهربانی و عطوفت تمام فرمود: الک حاجة نعینک علیها; آیا مشکلی داری که ما ‏در حل آن تو را یاری نماییم؟! ‏

حضرت سجاد علیه السلام هرگاه مسافرت می‏رفت، ‏سعی می‏کرد با کاروانی سفر کند که او را نشناسند و شرط می‏کرد که در طول سفر ‏یکی از خدمتگزارانِ همسفرانش باشد

مرد با مشاهده این رفتار انسانی، از کرده خود شرمسار گردید. اما امام چهارم علیه ‏السلام او را نوازش کرده و عبای ارزشمند خود را به همراه هزار درهم به وی بخشید. بعد ‏از آن واقعه، آن مرد شدیدا به امام علاقه‏مند گردید و در هرکجا که می‏رسید، به بیان ‏فضائل و مناقب آن حضرت می‏پرداخت و خطاب به حضرتش می‏گفت: به راستی که تو از ‏فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم هستی. (4) ‏

این رفتارهای آموزنده و انسانی موجب شده بود که مخالف و موافق، آن حضرت را از ‏اعماق وجودشان دوست‏بدارند و به شخصیت والای امام سجاد علیه السلام به دیده ‏احترام و عظمت‏بنگرند.

عبدالکریم پاک‏نیا ‏‏


‏1. منتهی الآمال، ج 2، ص 8. ‏

‏2. وسائل الشیعه، ج 11، ص 430. ‏

‏3. همان، ص 429. ‏

‏4. کشف الغمه، ج 2، ص 101.‏

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد