بازم دارم صدات میکنم...!
خــــــــدا دارم صدات میکنم،صدامو میشنوی...؟؟؟خدا جونم،صدامو بشنو!
تو سمیع العلیمی...
خـــــــدا دیدی ما بَدیم...
خــــــــدایا تو که بودی و.....هستــــــــــی و ....می مونـــــــــی....
اصـــــــلا خدا ....
معامله کردن با تو چطوریه؟؟چطور میخری؟؟چند میخری؟؟کجا میخری؟؟؟پس کی میخری؟؟
بیا این جونمو و جوونیم....
خـــــدا جونم!ببخش...چیزی ندارم که بدَم...ولی اینی که میخوای بخری...تو همین جوونی بخر...
جان زهــــرایت،دیگه دربه درمون نکن...!!
پ ن ۱: از من خاکی به سیدآوینی افلاکی!سید به گوشی! حاجی اینجا خرچنگ ها
بد جوری حمله کردن اینجا دیگه هیچ چیز مقدس نیست! دیگه از خواهر و برادر و
چفیه و ........خبری نیس! نگران خواهر وبرادر ها نباشید همه با هم دوست شدن
راحت راحتن شما راحت باشین! سید صدات دیگه مفهوم نیست! کار خیلی سخت
تر شده ولی حاجی هر چقدر هم سختی بکشیم بازم محکم وایستادیم !
پیر جمعمون (سیدعلی)تنهاست! میگه دلت رو صاف کنی هنوز هم برا شهادت
وقت هست! اما دیگه هیچ دلی صاف نیست... دیگه صدات نمیاد نه صدای تو، نه
صدای هیچ کدوم از شماها این نامردا دارن شیمیایی میزنن ،همه سیم ها رو قطع
کردن! اگه یه موقعی وقت کردی به ما یه سر بزن... آخه ما متحجرهای مذهبی
امل(به قول اینها)خیلی تنها هستیم ما با یاد و خاطره شما زنده ایم...
یاعلی به بچه ها سلام برسون...!
پ ن ۲:سخت به دعای خیر همه ی شما بزرگواران و خوبان محتاجم،حقیر رو از
دعای خیرتون بی نصیب نگذارید،اجرتون با خانوم حضرت زهــــــــرا(س)...
التـــــــماس دعای فرج...
یاعلـــــــی