باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید
باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید
جوانى در جبهه دجار
فلج شده بودو به خوبى قدرت حرکت نداشت مى کوید شبى مادرم به منزلم امد و
زخم زبانى زد که دلم شکست به اقا امام زمان(عج) متوسل شدم و کفتم
یاامام
زمان (عج) یا مرک مرا برسان و یا شفایم را از خداوند بخواه به خواب رفتم
در خواب اقا را دیدم فرمود من مسجد ى به دست خود بنا نهادم بیا انجا
متوسل شو
این جوان
صبح که از خواب بر میخیزد قصد میکند که سال اینده به جمکران برود همان شب
هنکامى که از بیرون منزل به خانه بازمیکرددمى بیند منزل و کلیه اثاثیه اش
در اتش سوخته است
بسیار دل شکسته و بریشان مى شود و صبح روز
بعد مبلغى از دوستش قرض مى کیرد و به جمکران مى رود ۳۹ روز در انجا مى ماند
و در حد امکان خدمت مى کند
شب جهلم
ـ که مصادف با شب جهارشنبه ۱۹ماه مبارک رمضان بوده است ـ در حین خدمت خیلى
خسته مى شود و در یکى از کفش دارى ها مى خوابد خود او مى کوید حدود ساعت
یک نیمه
شب در خواب دیدم دارم در حیاط مسجد جمکران اشغال جمع مى کنم . یک مرتبه
اقایی جلو امد و فرمود ؛اقا سید دارى نظافت میکنى؟ بیا برویم داخل مسجد کمى
حرف بزنیم.
با اقا
داخل مسجد رفتم. دیدم جهار نفر دیکر هم در انجا هستند نزدیک انها نشستم.
اقا فرمود: اقا سید مثل اینکه کسالت دارى؟ کفتم: بله اقا در جبهه مجروح
شدم. اقا با دست مبارک
بر سرم
کشید و فرمود:"انشاءالله خوب مى شوى " بعد دستى به کمر و بایم کشید. در
عالم خواب بسیار راحت شدم. دیدم حضرت على(ع)با فرق خونین حضرت محمد(ص)
و حضرت زهرا(س)با
بهلوى شکسته و حضرت معصومه(س)در حال کریه کردن بود. از اقا جریان را
برسیدم. امام زمان(ع) فرمودند:حضرت معصومه(س) شکایت دارند که به حرم ایشان
بى احترامى مى کنند.
سبس امام(ع) یک دانه
خرما و کمى اب به من دادند و فرمودند:بخور که فردا مى خواهى روزه بکیری. از
خوا بیدار شدم.دیدم از ترکش ها خبری نیست خیلى حالم خوب است و راحت شدم.
اللهم صلٌ على محمٌد و ال محمٌد و عجل فرجهم