وفات جان گذار همسر با وفای رسول خدا صلی الله علیه و آله ، یاور و حامی مصطفی، همراه خاتم الانبیاء، نماد ایمان و تقوا، همسر عصاره هستی، سمبل صلابت و استواری، افتخار بانوان گیتی، بزرگ بانوی اسلام، حضرت خدیجه کبری بر تمام مسلمانان جهان، به ویژه بانوان ایران اسلامی تسلیت باد.
سلام بر خدیجه کبری علیهاالسلام یاور و مونس دردها و تنهایی های پیامبر صلی الله علیه و آله . سلام بر او که از برترین زنان برگزیده خدا بود. سلام بر عبودیتش، بر اخلاص و صداقتش، بر پاکی و قداستش، بر ایثار و فداکاری اش و بر صبر و پایداریش. سلام بر آن لحظه ای که تصدیق رسالت نبوی کرد و سلام بر سراسر زندگی پرشورش که اطاعت از خدا و رسول خدا درآن موج می زد.
چشم ها گریان، سینه ها داغ دار و دیده ها نظاره گر لحظه ای بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله حامی و پشتیبان خود را از دست داد؛ یاوری که حضور او در کنار رسول اللّه صلی الله علیه و آله مایه آرامش خاطر ایشان بود و در همه حال، با رفتارو گفتار خود، خستگیِ آزار ابوجهل ها و ابولهب ها را ز تن پیامبر صلی الله علیه و آله می زدود.
در چنین روزی، روح بلند حضرت خدیجه علیهاالسلام از زمین خاکی پر کشید تا در اوج افلاک و درسایه رحمت خداوندی آرام گیرد. روح ملکوتی اش همواره قرین رحمت حق تعالی باد.
55 سال پیش از بعثتِ رسول مکرّم اسلام در جزیرة العرب و سرزمین مکه که بر اثر دوری از مکتب پیامبران و حاکمیت جهل و جاهلیت، از ارزش ها و اصول اخلاقی اثری نبود وهمه جا آکنده از تبعیض، ستم، ناپاکی، اختلاف و جنگ بود، دختری دیده به جهان گشود که «خدیجه» نام گرفت. پدرش «خُویْلَد» و مادرش «فاطمه دختر زائده» بود.
گاه خدیجه، پیامبر صلی الله علیه و آله را پسر عمو خطاب می کرد؛ زیرا سلسله نسب حضرت خدیجه علیهاالسلام از پدر، در جدّ چهارم با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به هم می رسد واز طرف مادر نیز در جدّ هشتم با همدیگر مشترک اند.
خدیجه، ای هم درد غربت های رسول خدا صلی الله علیه و آله ، تو نوری بودی که در تاریکی و ظلمت جاهلیت درخشیدی و به همه تعصبات آن عصر ننگین پشت پا زدی. اخلاق نیک و امانتداری جوانی پاک، تو را به سویش کشاند و بزرگان و ثروت مندان قریش را از خود راندی و غرق در دریای فضایل آن وجود ملکوتی گردیدی. اطرافیان زبان به ملامتت گشودند و تحقیرت کردند ولی تو، هم چون کوهی استوار و با قلبی لبریز از عشق به محمد صلی الله علیه و آله بر این زخم زبان ها صبرو مقاومت پیشه و بر این انتخابت که برترین و بهترین بود، پافشاری و از آن دفاع کردی.
از ویژگی های بارز حضرت خدیجه علیهاالسلام بهره مندی از عقل، هوش و تدبیری سرشار بوده است. در عصر جاهلیت که جهل همه جا را فرا گرفته بود و زنان از بیش تر مزایای زندگی محروم بودند، حضرت خدیجه علیهاالسلام دارای کمال، عقل و شخصیت ادبی در سطح بالایی بود؛ چنان چه اشعار سرشار از ظرافت ادبی و معنوی او در شأن رسول خدا صلی الله علیه و آله که حدود پانزده سال پیش از بعثت سروده شده، شاهد گویایی بر این مطلب است. او در یکی از اشعار خود در شأن رسول اکرم صلی الله علیه و آله چنین گفته است: «اگر من روز را در میان همه نعمت ها به شب رسانم و دنیا و سلطنت شاهان بزرگ ایران و کسری ها همیشه برای من باشد، اگر دیدگانم به تماشای چشمان تو نپردازند، تمامشان برای من به اندازه بال پشه ای ارزش ندارد».
امانت داری، راست گویی و ویژگی های الهی محمد صلی الله علیه و آله زبان زد همه مکّیان شده بود؛ به این جهت حضرت خدیجه علیهاالسلام ، علاقه عجیبی به ایشان پیدا کرد. از سویی نیز از پسر عمویش وَرَقَةِ بنِ نَوْفِل که از دانشمندان مسیحی بود ـ اطلاع یافت که در مکه پیامبری ظهور می کند که خورشید وجودش عالم تاب خواهد شد. نشانه های این پیامبر در وجود مبارک محمد صلی الله علیه و آله آشکار بود.
حضرت خدیجه علیهاالسلام که در آن زمان ثروتش را در تجارت به کار انداخته بود، به پیشنهاد ابوطالب، محمد صلی الله علیه و آله را با کاروان تجاری به شام فرستاد. در این سفر، «مَیْسَره» غلام خدیجه علیهاالسلام نیز حضرت محمد صلی الله علیه و آله را همراهی کرد و پس از بازگشت پُر سود کاروان به مکه، خدیجه علیهاالسلام پیشنهاد ازدواج به ایشان داد و محمد صلی الله علیه و آله با مشورت عموهایش قبول کرد و به این ترتیب، خطبه عقد محمد صلی الله علیه و آله و خدیجه علیهاالسلام توسط حضرت ابوطالب جاری شد.
پانزده سال از زندگی زیبا و سراسر صفا و صمیمیت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و خدیجه علیهاالسلام می گذشت که آن حضرت در «غار حرا» به پیامبری مبعوث شدند. حضرت خدیجه علیهاالسلام اولین بانویی بود که به ایشان ایمان آورد و رسالتش را پذیرفت؛ از این رو رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «پیشتاز زنان جهان در ایمان به خدا و محمد صلی الله علیه و آله ، خدیجه علیهاالسلام است». پس از آن، حضرت خدیجه علیهاالسلام یاور رسول خدا صلی الله علیه و آله در برپایی و رشد و توسعه دین اسلام بود و آن حضرت را در سختی ها و مصایب تبلیغ دین همراهی می کرد.
حضرت خدیجه علیهاالسلام یکی از شخصیت های برجسته تاریخ اسلام است که با ایمان، اخلاص و ویژگی های الهی خویشْ توانست افتخارات بسیاری در صفحات تاریخ ثبت کند. از افتخارات والا و ارزش مند وی همین بس که ایشان همسر اشرف مخلوقات عالم، حضرت محمدمصطفی صلی الله علیه و آله ، مادر حضرت زهرا علیهاالسلام بزرگْ بانوی سراسر تاریخ و نیز مربی حضرت علی علیه السلام و بسان مادری برای آن حضرت بود.
خدیجه ای تجلی خوبی ها، در آیینه وجودت که سراسر پاکی و زیبایی است، عشق، ایمان، فداکاری، استواری و ایثار را به نظاره نشسته ایم تا توشه ای از دریای بی کران اوصاف الهی ات برگیریم. تو به ما آموختی که با وجود ثروت و مقام مهم می توان اسیردنیا و مادیات آن نشد، بلکه آن را در جهت پیشبرد اهداف والای انسانی به کار برد. ما آموختیم که می توان با وجود محیط زشت و ناپاک اطراف، الهی و پاک زیست. تونوری بودی که در تاریکی و ظلمت جاهلیت درخشیدی تا چراغی فرا راه دیگران باشی. تو به ما یاد دادی که می توان هم چون شمع سوخت و به دیگران روشنایی بخشید.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله احترام و ارزش خاصی برای حضرت خدیجه علیهاالسلام قائل بودند و بارها شأن و مقام ارزش مند و والای ایشان را یادآوری می کردند. از جمله می فرمودند: «برترین بانوان بهشت عبارتند از: مریم دختر عمران، آسیه دختر مُزاحِم، خدیجه دختر خَوَیْلِد و فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله ».
بعد از رحلت حضرت خدیجه علیهاالسلام ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بسیار از او یاد می کردند، چنان چه یکی از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله گفته است: «رسول خدا صلی الله علیه و آله از خانه بیرون نمی رفت، مگر اینکه خدیجه را یاد می کرد و او را به نیکی ستایش می نمود». نیز نقل شده که هرگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله گوسفندی ذبح می کرد، می فرمود: «این قربانی را برای دوستان خدیجه علیهاالسلام بفرستید؛ زیرا من دوستان خدیجه را نیز دوست دارم».
هنگامی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله پس از سه سال دعوت پنهانی، به امر خداوند مأمور به دعوت آشکار و گسترش دامنه پیام الهی خود شد، ندای دعوتشْ طوفان خشمِ جاه طلبان و گردن کشان را برانگیخت از این رو، کافرانْ آنان را از شهر بیرون کرده و به «شِعبِ ابی طالب» روانه ساختند و درتنگنای محاصره اقتصادی قرار دادند. شدت این محاصره به قدری بود که یا از گرسنگی بمیرند و یا به سوی بت پرستان و خدایانشان باز گردند. هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله با یارانش از شهر بیرون می رفتند، خدیجه نیز بدون ذره ای تردید با آنان همگام شد. او در طول این سه سال، هزینه محاصره شدگان را به عهده گرفته بود و هراز چندگاه مایحتاج آنان، از اموال خدیجه علیهاالسلام و مخفیانه به شعب ابی طالب می رسید.
امامان معصوم علیهم السلام در موارد متعدد به وجود بانوی ارج مند جهان، حضرت خدیجه علیهاالسلام ، مباهات و افتخار کرده اند. مثلاً امام حسین علیه السلام روز عاشورا، در ضمن خطبه ای که خود را به دشمن معرفی می کرد، فرمود: «شما را به خدا سوگند، آیا می دانیدکه جده من خدیجه علیهاالسلام دختر خویلد است». یا امام سجاد علیه السلام در مجلس یزید در دمشق، در فرازی از سخن رانی اش، خود را چنین معرفی می کند که: «من پسر خدیجه بانوی بزرگ اسلام هستم». هم چنین در دعای ندبه هنگامی که امام عصرمان را یاد می کنیم، چنین می خوانیم: «کجاست پسر پیامبر برگزیده اسلام صلی الله علیه و آله و پسر علی پسندیده علیه السلام و پسر خدیجه والا مقام علیهاالسلام ».
یکی از وقایع بسیار مهم زندگی درخشان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله موضوع معراج ایشان از مکه به بیت المقدس و از آن جا به آسمان هاست. در این سفر آسمانی بود که جبرئیل سلام خداوند را توسط رسول اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت خدیجه علیهاالسلام رساند. ابوسعید خِدْری دانشمند بزرگ اسلام در این باره می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در شب معراج، هنگام بازگشت به جبرئیل گفتم: آیا حاجتی داری؟ گفت: «حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرا به خدیجه علیهاالسلام برسانی».
حضرت خدیجه علیهاالسلام پیش از ولادتْ در کتاب آسمانی انجیل که بر حضرت عیسی نازل شد، به عنوان «بانوی مبارکه» و هم دم مریم در بهشت یاد شده است. هم چنین درعصر جاهلیت که بسیاری از زنان به انحراف های عصر جاهلی آلوده بودند، حضرت خدیجه علیهاالسلام به خاطر قداست وپاکی به عنوان «طاهره» یعنی پاک سرشت و پاک روش خوانده شد. از سویی نیز شخصیت خدیجه علیهاالسلام آن چنان چشم گیر بود که اورا به عنوان «بانوی بانوان» و «سرور زنان» می خواندند. لقب دیگر آن حضرت «کبری» است که به معنی «ارج مند و والا مقام» می باشد.
خدیجه علیهاالسلام ، تجسم حقیقت و نماد مسلمان کامل، و تسلیم محض خدا ورسولش بود. وی که به تمام صفات والای انسانی آراسته بود، از هیچ اقدامی در یاری رسول خدا کوتاهی نمی کرد و در این راه، نه تنها اموال، بلکه همه هستی خویش را در طبق اخلاص گذاشت. وی باسلاح ایمان به حقیقت اسلام و تقوای الهی، در برابر تندباد حوادث و سختی ها، نستوه و پایدار ایستاد و ذره ای از اخلاص و ایمانش کم نشد. سزاوار است امروز که روز وفات آن حضرت است، اعمال و رفتار الهی اش را سرلوحه کارهای خود قرار دهیم و از زندگی سراسر پربار ایشان، درس جاودانگی بیاموزیم.
بنابر نقل مشهور، حضرت خدیجه از پیامبر علیهاالسلام دارای شش فرزند به نام های قاسم، عبداللّه ـ که با لقب طیب و طاهر نیز خوانده می شد ـ، زینب، رقیه، ام کلثوم و فاطمه زهرا علیهاالسلام است. قاسم پیش از بعثت در مکه از دنیا رفت و عبداللّه نیز که پس از بعثت به دنیا آمده بود، در مکه درگذشت.
پس از پایان محاصره اقتصادی پیامبر صلی الله علیه و آله و یارانش در شعب ابی طالب، چندی نگذشت که ابوطالب و خدیجه علیهاالسلام هر دو با فاصله چند روز در بستر بیماری افتادند. طبق پاره ای از روایات، ابوطالب علیه السلام دو ماه پس از آزادی ازمحاصره از دنیا رفت و پس از سه روز و به نقلی 35 روز، در دهم رمضان سال دهم هجرت، حضرت خدیجه علیهاالسلام نیز دار فانی را وداع گفت. مرقد مطهر آن حضرت در قبرستان حَجون در بالای شهر مکه قرار دارد که امروز به نام «قبرستان مُعَلّی» معروف است.
در سال دهم هجرت و به فاصله چند روز، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دو یار مخلص و توانای خود، حضرت خدیجه علیهاالسلام و ابوطالب علیه السلام را از دست داد ودر سوگ آن دو سخت گریست و احساس تنهایی کرد. با رحلت دو یار با وفا و پشتیبان خستگی ناپذیر محمد صلی الله علیه و آله ، حضرت آن سال را عامُ الحُزن یا سال غم واندوه نامیدند.
چند روزی از رحلت جان سوز دو یار مهربان پیامبر صلی الله علیه و آله ، حضرت خدیجه علیهاالسلام و حضرت ابوطالب علیه السلام نمی گذشت، که کافران جرأت بیش تری یافتند. روزی هنگام عبور پیامبر صلی الله علیه و آله از کوچه های مکه، ناگاه یکی از مزدوران بت پرست، ظرفی پر از خاکروبه بر سر و روی آن حضرت ریخت و پیش از آن و زمانی که خدیجه علیهاالسلام بود، وقتی چنین حوادث تلخی برای پیامبر صلی الله علیه و آله رخ می داد و به خانه باز می گشت، خدیجه با کمال مهر و محبت، سر و صورت آن حضرت را می شست و رفتار پر عطوفت حضرتش، مرهمی بر زخم های پیامبر صلی الله علیه و آله بود. ولی اینک که پیامبر صلی الله علیه و آله به خانه بازگشتند و جای خالی خدیجه علیهاالسلام را نگریستند بسیار رنجیده خاطر شدند. در این هنگام یکی از دختران آن حضرت در حالی که می گریست، ظرف آبی آورد تا سر و روی پدر را بشوید که رسول اکرم صلی الله علیه و آله به او فرمود: «دخترم، گریه نکن که خداوند گزند دشمن را از پدرت دفع خواهد کرد».
از انحرافات خطرناک که جامعه پیش از ظهور به آن گرفتار میگردد، بیامنیّتی خانوادگی و ناموسی است، حضرت علی(علیه السلام) در این خصوص میفرمایند: «سفیانی در حالی که نیزهای در دست دارد، زنی باردار دستگیر مینماید و به یکی از یارانش میگوید: به او تعدّی نما و او سپس شکم زن را میدرد و جنینش را بیرون میآورد و هیچ کس نمیتواند چنین وضعیّت هولناکی را تغییر دهد.»
یکی از مسائلی که در حکومتهای آخرالزّمان مطرح است، بنا بر اخباری که از معصومان(علیه السلام) وارد گردیده است، سلطه و نفوذ زنان در امور سیاسی میباشد:
امیر مؤمنان(علیه السلام) میفرماید: «... و آن هنگامی است که زنها مسلّط شوند، کنیزان تسلّط پیدا کنند و کودکان حکومت کنند.»1
«هنگامی که زنها بر تخت سلطنت چیره شوند و بر هر مردی چیره باشند و جز خواسته آنها عملی نگردد.»2
امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: «و زنان را میبینی که بهسان مردان، مجالس (کنفرانس) راه میاندازند.»3
یکی از مهمترین مشکلاتی که بشر در آخرالزّمان با آن سخت دست به گریبان است، مسائل و مشکلات اقتصادی است. نابسامانی عظیم اقتصادی در سرتاسر جهان به وقوع میپیوندد و زنان از این واقعه شوم، در امان نخواهند بود؛ بلکه بیشترین ضربه را آنها خواهند خورد.
امام صادق(علیه السلام) در بیان نشانههای ظهور میفرمایند: «بعضی از مردان را میبینی که از راه فساد زنان خود ارتزاق میکنند.»4
حضرت علی(علیه السلام) در بیان نشانههای ظهور میفرمایند: «زنان در آخرالزّمان به خاطر حرص به دنیا در کسب و کار همسران خود شرکت مینمایند.»5
امام علی(علیه السلام) میفرمایند: «ظاهر میشود در آخرالزّمان که بدترین زمانهاست، زنانی که در عین لباس پوشیدن لخت و عور هستند.»
1. عدم امنیّت برای زنان: از انحرافات خطرناک که جامعه پیش از ظهور به آن گرفتار میگردد، بیامنیّتی خانوادگی و ناموسی است، این مسئله آنچنان فراگیر میشود که کمتر کسی میتواند یا میخواهد از آن جلوگیری نماید.»6
حضرت علی(علیه السلام) در این خصوص میفرمایند: «سفیانی در حالی که نیزهای در دست دارد، زنی باردار دستگیر مینماید و به یکی از یارانش میگوید: به او تعدّی نما و او سپس شکم زن را میدرد و جنینش را بیرون میآورد و هیچ کس نمیتواند چنین وضعیّت هولناکی را تغییر دهد.»7
2. هبوط مسائل اخلاقی و انسانی در زنان: جامعه پیش از ظهور، جامعهای مملوّ از فساد و بیبند و باریهای اخلاقی است، کردارهای حیوانی گروهی انساننما، آنچنان فراگیر میشود که حالت عادّی به خود میگیرد. روایاتی که این وضع اخلاقی پیش از ظهور را بیان نمودهاند، بسیار زیاد است.
محمّد بن مسلم میگوید: به امام باقر(علیه السلام) عرض کردم: قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ امام(علیه السلام) فرمودند: «آنگاه که مردها خود را شبیه زنان نمایند و زنها شبیه مردان شوند، آنگاه که مردان به مردان اکتفا کنند و زنان به زنان.»8
و در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) است که فرمودند:«... در آن زمان زنان را میبینی که از بذل خود به کفّار هیچ واهمهای ندارند.»9
امام علی(علیه السلام) میفرمایند: «ظاهر میشود در آخرالزّمان که بدترین زمانهاست، زنانی که در عین لباس پوشیدن لخت و عور هستند.»10
3. افزایش زنان بیسرپرست: در آخرالزّمان وضعیّت به گونهای است که بر اثر جنگهای پی در پی، تعداد مردان کاهش چشمگیری مییابد و به همین دلیل، زنان زیادی بیسرپرست میگردند و به دنبال کسی هستند تا سرپرستی ایشان را به عهده گیرد.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) میفرمایند: «قیامت برپا نمیشود، مگر اینکه برای پنجاه زن یک سرپرست باشد.»11
و در حدیث دیگری میفرمایند: «زمانی فرا رسد که پنجاه زن با یک مرد رو به رو شده، یکی میگوید: ای بنده خدا مرا بخر و دیگری میگوید به من پناه ده.»12
پینوشتها:
1. کامل سلیمان، روزگار رهایی، ترجمه علی اکبر مهدی پور، ج2، ص 761 به نقل از بشاره الاسلام، صص 41 و 44.
2. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص 259.
3. همان، ص 257.
4. همان.
5. لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 428.
6. سیّده ارغوان حیدری، «زن، انتظار، ظهور»، ماهنامه شمیم یاس، سال سوم، ش 8، آبان 1382، ص 8.
7. همان، ص 9. به نقل از مقدّسی شافعی سلمی، عقدالدرر، ص 409.
8. منتخب الاثر، ص 292.
9. بحارالانوار، ج52، صص 257 و 258.
10. منتخب الاثر، ص 426.
11. «زن، انتظار، ظهور»، همان، ص 9، به نقل از احمد بن حنبل، مسند، ج3، ص 120.
12. همان، به نقل از بحارالانوار، ج52، ص 250.
13. همان.
منبع :
عصر شیعه - نوشته مرضیه شریفی
ز هر کسی که گرفتم سراغ خانه تو ز من گرفت نشان از تو و نشانه تو
دلم به حال دلم سوخت بس که هر شب و روز گرفت این دل غرق به خون بهانه ی تو
فردا را چگونه می توان دید
فردایی که امروزش همه در غوغا است
فردایی که امروزش را از عمق افکار خسته مردم می بینم
کجاست یک دل آرام
کجاست آرزوهای آرزو نشده
کجاست امیدی که باز سوی امیدوارش باز گردد
نمی دانم دلم را دست کدامین فکر بسپارم
نمی دانم اشکم را برای که بریزم
نمی دانم سوز عشق را از که باید بیاموزم
کاش میشد در بن بست سکوت خانه ای از فکر نساخت
کاش میشد عشق را در خاکستر یاد ها نگاه داشت
کاش میشد اشک را در جویبار احساس نریخت
چرا این مردم دل هاشان را با اب سیاه افکار دیگران می شویند
چرا این مردم عطش بودن را در انتظار دیدار یار سیراب نمی کنند
چشمانم از خیره شدن بر صفحات خالی ذهنم خسته شده
نمی دانم چرا هر چه در بیراهه های تنهاییم پرسه میزنم خانه تنهایی هایم را نمی یابم
کاش می آمدی و من را از حصار سخت دو دلی نجات میدادی
فردا روز توست
روز شنیدن بوی نرگس
روز دیدن خال گونه ات
روز انتظار
روز تقدیم اشکها بر زیر پایت
روز شکستن دیوار دوری هفت روز
مرا دریاب
می دانی چه هستم
می دانی چه باید باشم
می دانی چه می خواهم باشم
دستم را بلند کرده از تو مدد می خواهم
تا یک دل آرام را ,
تا آرزوی بازگشتت را ,
تا امید به انتظارت را
از تو طلب کنم
می خواهم بدانم
چگونه دلم را به دست افکار تو ,
اشکم را در دامان تو ,
سوز عشق را برای تو داشته باشم
دیگر نمی گویم کاش میشد
میگویم از تو می خواهم که خانه ای را که در بن بست سکوت ساخته ام ویران سازی
میگویم از تو می خواهم که عشق به خودت را همچون داغی آتش در سینه ام نگاه داری
میگویم از تو می خواهم که اشک هایم را در جویبار انتظارت بریزم
با او حرف زدم
صدایم را از میان انبوه درد های عاشقانش شنید
من می سوزم
جوابش را نمی شنوم
دفتر افکارم سفید است
اما
او برایم نوشته است
با رنگ سفید
می خواهد من خود بیابم
می دانم نوشته است که فریاد سکوتش بلند است
آری
باید بشنوم
می دانم که سبکی هوای درونم از گرد و غبار قدمهایش بر روی ذهن پریشانم است
می دانم که آرامش دریای قلبم از آرامش آبیه نگاهش است
منتظر آمدنم است پس منتظر آمدنش می مانم
با عشق به او ,
با مدد از او
و با توکل از خدای او
زیر باران ...
بی تو نشستم در خیابان زیر باران
گویی که مجنون در بیابان زیر باران
افتاده نان خشکی از منقار زاغی
گنجشک خیسی می خورد نان زیر باران
هر کس به قدر روزی خود سهم دارد
سهم من از تو: چشم گریان زیر باران
ای کاش می شد با تو ساعتها قدم زد
از راه آهن تا شمیران زیر باران(خیابان ولی عصر)
با طعنه عابرها سراغت را گرفتند
آخر چه می گفتم به آنان زیر باران؟
باور کن از تو دست شستن کار من نیست
عشق تو می گردد دو چندان زیر باران
وقتی دعا در زیر باران مستجاب است
دیگر چه کاری بهتر از آن زیر باران
پروردگارا در غیاب حضرت عشق
رعدی بزن ما را بسوزان زیر باران
آمد رمضان و عید با ماست / قفل آمد و آن کلید با ماست
آمد رمضان به خدمت دل / و آن کس که دل آفرید با ماست
فرا رسیدن ماه مبارک رمضان بر شما مبارک
.
.
.
عازم یک سفرم ، سفری دور به جایی نزدیک
سفری از خود من تا به خودم ، مدتی هست نگاهم
به تماشای خداست و امیدم به خداوندی اوست
فرا رسیدن ماه رمضان ، ماه بارش باران رحمت الهی مبارک
التماس دعا
.
.
.
مژده ای منتظران ماه خدا امده است / ماه شبهای مناجات و دعا امده است
ماه دلدادگی بنده به معبود رسید / بر سر سفره شاهانه گدا امده است . . .
.
.
.
السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما / ما به دنبال تو میگردیم و تو دنبال ما
ماه پیدا، ماه پنهان، ماه روشن، ماه محو / رؤیت این ماه یعنی نامه اعمال ما
التماس دعای ویژه در این ماه
.
.
.
میهمانی شد شروع ای عاشقان / نور حق کرده طلوع ای عاشقان
باز مولا سفره داری می کند / دعوت از عبد فراری می کند . . .
.
.
.
السلام ای میهمانی خدا / ماه خوب آسمانی خدا
السلام ای روزه داران السلام / عاشقان مخلص ماه صیام . . .
ماه پر برکت رمضان بر شما مبارک
.
.
.
رمضان آمد و آهسته صدا کرد مرا
مستعد سفر شهر خدا کرد مرا
از گلستان کرم طرفه نسیمی بوزید
که سراپای پر از عطر و صفا کرد مرا . . .
ماه ضیافت الهی بر شما مبارک
.
.
.
جمع بشید عاشقای ماه رمضون / مهمونی داره خدای مهربون
غنی و گدا رو دعوت می کنه / همه عاشقا رو دعوت می کنه
چی بگم که سفره خیلی با صفاست / صاحب سفره ما امام رضاست
.
.
.
بازامشب حق صدایت کرده است / وارد مهمان سرایت کرده است
با همه نقصی که در من بوده است / باز هم او دعوتم بنموده است
آغاز ماه مبارک رمضان بر شما مبارک
.
.
.
حکمت روزه داشتن بگذار / باز هم گفته و شنیده شود
صبرت آموزد و تسلط نفس / و ز تو شیطان تو رمیده شود
هر که صبرش ستون ایمان بود / پشت شیطان از و خمیده شود . . .
.
.
.
رمضان شهر عشق و عرفان است / رمضان بحر فیض و احسان است
رمــضــــان، مــاه عــتــرت و قــرآن / گــــاه تــــجدید عهد و پیمان است
رمــضــان امــتــــداد جــــاده نــــور / در گذرگاه هــر مــــسلمــان است
.
.
.
شب قـدراست وبـرات نوروضیأ میبارد / وه! چه نوریست که ازعرش خدا میبارد
آمـــــــده ماه صیـــام، ماه مبـــارک یـــاران / مغفـــرت بهـــــرما ازسوی خـــدا میبــــارد
.
.
.
دلادر روزه مهمان خدایی / طعام آسمانی را سرایی
در این مه چون در دوزخ ببندی / هزاران در ز جنت برگشایی . . .