همانگونه که در تاریخ آمده است حضرت علی علیه السلام در کعبه متولد گشت .
بر اساس مدارک و اسنادی که از علما و بزرگان اهل تسنن در دست می باشد گواه
است که ایشان نیز این واقعه بزرگ تاریخ را قبول دارند . در این جا مواردی
از آنها را ذکر می نمائیم:
میلاد حضرت در اشعار
آنست نفسی من الکعبة نور مثل ما آنس موسى نار طور
یوم غشى الملأ الأعلى سرور قرع السمع نداء کنداء
....
«جانم نورى را از کعبه مشاهده کرد همانند همان آتشى که موسى از کوه طور دید. روزى که عالم بالا را سرور و شادى پر کرده بود، صدایى مانند صدایى که از وادى مقدس طوى شنیده شد به گوش رسید».
«خورشید درخشان، ماه تابان را بزاد پس تاریکیهاى شبهاى تار از ما برطرف شد، در آن حال ندا بلند شد: مژده باد شما را که کودکى ماه پاره به دنیا آمد که از نور چهرهاش در تاریکیها راه جویند».
«این فاطمه دختر اسد است که لاهوت ابد را درآغوش گرفته و پیش مىآید.
پس همگى در برابر او در زمره ساجدان سرخاکسارى به زمین بسایید که فرشتگان در برابر او سجده کردهاند آن گاه که نور او در آدم تجلى کرد».
«پرده از چهره حق مبین برداشته شد و چهره رب العالمین نمایان گشت و چراغ مشکات یقین آشکار شد و خورشید هدایت درخشید و در نتیجه شب تیره گمراهى به روشنى بدل گردید».
«حکم نفى ابدى از دیدن حق نسخ شد و پروردگارعالمیان چهره خود را به ما نمود، کاش موسى در میان ما بود و مىدید آنچه را که با خواهش فراوان آرزو نمود ولى با دست خالى بازگشت» .
«آیا مادرعلو و والایى دانست که چه مولودى به دنیا آورد؟ یا پستان هدایت دانست که چه طفلى را شیر داد؟ آیا دست عقل دانست که چه کودکى را بر سر دست گرفت؟ حقیقت او بسى والاست و هرگز آنها ندانستهاند که چه آوردهاند» !.
«او سرورى است که بر همه آفریدگان برترى دارد و آن گاه که هیچ موجودى نبود او بود و مقام امامت داشت، خداوند کعبه را از آن رو که زادگاه اوست شرافت بخشیده و این مولود بر خاک آن گام نهاده».
«او در وجود برعالم هستى پیشى گرفته و عوالم غیب و شهود را در نور دیده است. هر چه درعالم هستى است از وجود دست اوست، چرا که او دست خداست و دست خدا بخشنده نعمتهاست».
«او ماه تابان و فرزندانش همه ماههاى تابانند که مادر دهر از آوردن مثل آنها نازا گشته است، او درهمه اوقات سال، کعبه زائران است و هرکه به زیارت درگاه او و طواف و بوسهگاه او موفق شد تحقیقا به رستگارى رسید».
«اى که به هنگام مرگ امید دیدار تو مىرود، هر مرگى که به دیدار تو انجامد زندگى حقیقى است، کاش مرگ من زودتر فرا مىرسید و جامه حیات را به دور مىافکندم تا به دیدار تو که برترین و کاملترین نعمتهاست فایز مىشدم». (9)
«خداوند خانه خود را زادگاه على ساخت. وه چه مقام والایى که نظیر ندارد»!
«زاده شدن او درکعبه فضیلتى است که هیچ پیامبرى حتى سروران رسولان صلى الله علیه و آله و سلم نیز با او دراین فضیلت شرکت ندارد».
«فاطمه دعا کنان پیش آمد در حالى که ازالطاف خداى لطیف بخشنده درد زاییدن او را به سوىخانه خدا مىکشانید، و او با احشائى دردمند آفریدگار خود را صدا زد. اما چگونه نالید، چگونه زار زد، چگونه آه و ناله کشید؟ نمىدانم».
«جزاین نمىدانم که پاسخ کعبه این بود که لبخندى به او زد و از این لبخند درى در دیوار خانه گشوده گشت. فاطمه داخل شد و صدف مژده شکافت و خرد ناب از آن بیرون جست. من تنها همین را مىدانم و جز این چیزى نمىدانم».
«چگونه بدانم حال آن که او سرى است که خردها در آن سرگشتهاند، و او با آن که امروز پدید آمده ولى از قدیم اصل الاصول بوده است. او مظهر خداست بى آن که اتحاد و حلولى در کار باشد، و غایت ادراک و فهم آن است که بدانم که نمىدانم».
«آن طفل پاکیزه یعنى على علیه السلام دیده به جهان گشود و چه کسى را یاراى آن است که با او در بلندى پهلو زند؟ پس گروهى درباره اوهدایت یافتند و گروهى دیگر به راه ضلالت و حیرت رفتند. آیا گروههایى گمراه شدند که پنداشتند او حقا خداست، یا آن که این جنون عشق بوده است که مجازات ندارد؟ نمىدانم».(10)
دوران کودکى و شیر خوارگى امام على علیه السلام
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم او را دوست داشت و به تربیتش پرداخت و هنگام غسل او را شستشو مىداد و هنگامى که شیر مىطلبید او را مىنوشانید و هنگام خواب گهواره او را مىجنباند... و مىفرمود: این برادر، ولى، ذخیره، یاور، برگزیده، پناهگاه، داماد، وصى، همسر دختر من و امین و خلیفه من است. پیوسته او را در آغوش مىگرفت و درکوهها و درههاى مکه مىگردانید. (13)
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم على علیه السلام را برگزید. پس کسى که ریشههایش از چشمه نبوت سیراب شده، درختشسینه نبوت را مکیده، شاخههایش ازچشمه امامت بارور شده، در خانه وحى رشد یافته، در خانه نزول قرآن تربیت گردیده و در دوران زندگى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم با او بوده و تا دم مرگ ازاو جدا نگشته است هرگز با سایر مردم قابل مقایسه نیست، چرا که او از گرامىترین و پاکیزه ترین ریشه خانوادگى برخوردار بوده و معلوم است که رگ و ریشه شایسته بالنده است و شهاب تیز و درخشان نفوذ کننده و آموزش پیامبر کارساز. و پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم تربیت او را به عهده نگرفت و ضامن پرورش و تربیت نیکوى او نشد مگر به دو دلیل: یا آن که از روى حدس قوى آینده درخشان او را مىنگریست و یا از طریق وحى الهى مىدانست. اگر روزى حدس قوى بوده معلوم است که تیر حدسش خطا نرفته و پندارش نابجا نبوده است، و اگر به وحى الهى بوده، دیگر منزلتى برتر و حالى دلالت کننده تر از آن بر فضیلت و امامت حضرتش وجود ندارد. (14)
2ـ ازاحة الخفاء عن خلافة الخلفاء، ص251.
3ـ الفصول المهمة، ص30 .
4ـ کفایة الطالب، ص407 .
5ـ نور الابصار، ص85.
6ـ عبقریة الامام على علیه السلام، ص43.
7ـ نزهة المجالس، ج 2، ص454.
8ـ السیرة الحلبیة، ج1، ص139.
9ـ الغدیر،ج 6،صص30 و 31 با تلخیص.
10ـ الغدیر، ج 6، صص36 ـ 37.
11-نهج البلاغة، ص190.
12ـ شرح نهج البلاغة ابن ابى الحدید،ج 13، ص210، ذیل خطبه 238.
13ـ کشف الحق و نهج الصدق، ص109.
14ـ بحارالانوار، ج 38،ص295.