تاسوعا
بزرگداشت شهادت اسوه ایثار و ادب و دلاوری و وفا و حقگذاری عباس بن
علی(ع) است که با گذشت بیش از هزار و سیصد سال، هنوز تاریخ، روشن از
کرامتهای اوست و نام او با وفا و ادب و مردانگی همراه است آن سردار فداکار
با لبی تشنه و جگری سوخته، پا به فرات گذاشت، امّا جوانمردی و وفایش
نگذاشت که او آب بنوشد و امام و اهل بیت(ع) و کودکان تشنه کام باشند. لب
تشنه از فرات بیرون آمد تا آب را به کودکان برساند.
به گزارش سرویس دین و
معارف اسلامی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) امروز نهم محرم یا همان
تاسوعای حسینی و شب عاشورا است؛ در این شب جناب سیدالشهداء اصحاب خود را
جمع کرد و خطبهاى خواند و کلماتى با آنها فرمود که من بیعت خود را از شما
برداشتم و شما را باختیار خودتان گذاشتم تا به هر جانب که خواهید کوچ دهید
و اکنون پرده شب، شما را فرو گرفته به هر سو که خواهید بروید.
اهل بیتش عرض کردند: براى چه این
کار بکنیم آیا براى اینکه بعد از تو زندگى کنیم. خداوند هرگز نگذارد که ما
این کار ناشایسته را دیدار کنیم و اصحاب نیز هر یک به این نحو کلماتى
گفتند و شهادت در خدمت آن حضرت را بر زندگى دنیا اختیار نمودند.
در روز نهم محرم (تاسوعای حسینی)
شمر بن ذی الجوشن با نامهای که از عبیداللّه داشت از "نُخیله" ـ که
لشکرگاه و پادگان کوفه بود ـ با شتاب بیرون آمد و پیش از ظهر روز پنجشنبه
نهم محرم وارد کربلا شد و نامه عبیداللّه را برای عمر بن سعد قرائت کرد.
ابن سعد به شمر گفت: وای بر تو!
خدا خانهات را خراب کند، چه پیام زشت و ننگینی برای من آوردهای. به خدا
قسم! تو عبیداللّه را از قبول آنچه من برای او نوشته بودم بازداشتی و کار
را خراب کردی... .
شمر که با قصد جنگ وارد کربلا شده
بود، از عبیداللّه بن زیاد امان نامهای برای خواهرزادگان خود و از جمله
حضرت عباس علیهالسلام گرفته بود که در این روز امان نامه را بر آن حضرت
عرضه کرد و ایشان نپذیرفت. حضرت عباس علیه السلام بانگ زد: بریده باد
دستهاى تو و لعنت خدا بر تو و امان نامهات. اى دشمن خدا، ما را دستور
مىدهى که از یاران برادر و مولایمان حسین علیه السلام دست برداریم و سر در
طاعت ملعونان و فرزندان ناپاک آنان درآوریم. آیا ما را امان مى دهى ولى
براى فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله امانى نیست؟
شمر نزدیک خیام امام حسین
علیهالسلام آمد و عباس، عبداللّه، جعفر و عثمان (فرزندان امام علی
علیهالسلام که مادرشان امالبنین علیهاالسلام بود) را طلبید. آنها
بیرون آمدند.
شمر گفت: از عبیداللّه برایتان امان گرفتهام.
آنها همگی گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت کند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟!
در این روز اعلان جنگ شد که حضرت عباس علیهالسلام امام علیهالسلام را با خبر کرد.
امام حسین علیهالسلام فرمود: ای عباس! جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس که چه قصدی دارند؟
حضرت عباس علیهالسلام رفت و خبر آورد که اینان میگویند: یا حکم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید.
امام حسین علیهالسلام به عباس
فرمودند: اگر میتوانی آنها را متقاعد کن که جنگ را تا فردا به تأخیر
بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز کنیم و به
درگاهش نماز بگذاریم. خدای متعال میداند که من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن
را دوست دارم.
حضرت عباس علیهالسلام نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست.
عمر بن سعد در موافقت با این درخواست تردید داشت.
سرانجام از لشکریان خود پرسید که چه باید کرد؟
عمرو بن حجاج گفت: سبحان اللّه! اگر اهل دیلم و کفار از تو چنین تقاضایی میکردند سزاوار بود که با آنها موافقت کنی.
عاقبت فرستاده عمر بن سعد نزد
عباس علیهالسلام آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت میدهیم، اگر تسلیم
شدید شما را به عبیداللّه میسپاریم وگرنه دست از شما برنخواهیم داشت.
حوادث مهم شب عاشورا
در شب عاشورا به "محمد بن بشیر حضرمی" یکی از یاران امام حسین علیهالسلام خبر دادند که فرزندت در سرحدّ ری اسیر شده است.
او در پاسخ گفت: ثواب این مصیبت او و خود را از خدای متعال آرزو میکنم و دوست ندارم فرزندم اسیر باشد و من زنده بمانم.
امام حسین علیهالسلام چون سخن او
را شنید فرمود: خدا تو را بیامرزد، من بیعت خود را از تو برداشتم، برو و
در آزاد کردن فرزندت بکوش.
محمد بن بشیر گفت: در حالی که زنده هستم، طعمه درندگان شوم اگر چنین کنم و از تو جدا شوم.
امام علیهالسلام پنج جامه به او
داد که هزار دینار ارزش داشت و فرمود: پس این لباسها را به فرزندت که
همراه توست بسپار تا در آزادی برادرش مصرف کند.
امام حسین علیهالسلام در سخنرانی
شب عاشورا خبر از شهادت یاران خود داد و آنان را به پاداش الهی بشارت داد.
در این مجلس "قاسم بن الحسن" به امام علیهالسلام عرض کرد: آیا من نیز به
شهادت خواهم رسید؟ امام با عطوفت و مهربانی فرمود: فرزندم! مرگ در نزد تو
چگونه است؟ عرض کرد: ای عمو! مرگ در کام من از عسل شیرینتر است.
امام علیهالسلام فرمودند: آری تو
نیز به شهادت خواهی رسید بعد از آنکه به رنج سختی مبتلا شوی، و همچنین
پسرم عبداللّه (کودک شیرخوار) به شهادت خواهد رسید.
قاسم گفت: مگر لشکر دشمن به
خیمهها هم حمله میکنند؟ امام علیهالسلام به ماجرای شهادت عبداللّه
اشاره نمودند که قاسم بن الحسن تاب نیاورد و زارزار گریست و همه بانگ شیون و
زاری سر دادند.
امام علیهالسلام در شب عاشورا
دستور دادند برای حفظ حرم و خیام، خندقی را پشت خیمهها حفر کنند. حضرت
دستور داد به محض حمله دشمن چوبها و خار و خاشاکی که در خندق بود را آتش
بزنند تا ارتباط دشمن از پشت سر قطع شود و این تدبیر امام علیهالسلام
بسیار سودمند بود.
مرحوم شیخ صدوق در کتاب ارزشمند
"امالی" نوشته است: شب عاشورا حضرت علیاکبر علیهالسلام و 30 نفر از اصحاب
به دستور امام علیهالسلام از شریعه فرات آب آوردند.
امام علیهالسلام به یاران خود فرمود: برخیزید، غسل کنید و وضو بگیرید که این آخرین توشه شماست.