انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

مدعیان مهدویت ؛ شلمغانی

متصدیان فارسی وان و مهدویت

ابوجعفر محمدبن علی شلمغانی معروف به  العزاقری ، از کسانی است که با حسین بن روح نایب سوم امام مهدی (عج) به مخالفت برخاست و به تأسیس مذهب جدیدی پرداخت. وی از قریه شلمغان از قراء واسط بود و نیز او را الغزاقر 1 و پیروانش را به همین مناسبت عزاقریه می‌خوانده‌اند. شلمغانی یکی از کاتبان بغداد و از مؤلفان شیعه بود. پیش از مخالفت با حسین بن روح، نزد شیعیان مقام بزرگی داشت و نوشته‌هایش مورد استفاده آنان قرار می‌گرفت. زمانی که حسین بن روح پنهان زیستی را آغاز کرد، شلمغانی را به نیابت خویش برگماشت و توقیعات حضرت مهدی (عج) توسط حسین بن روح به دست وی می‌رسید. مردم نیز در رفع حوایج و حل مشکلات خویش به او مراجعه می‌کردند.

متصدیان فارسی وان و مهدویت

ابوجعفر محمدبن علی شلمغانی معروف به  العزاقری ، از کسانی است که با حسین بن روح نایب سوم امام مهدی (عج) به مخالفت برخاست و به تأسیس مذهب جدیدی پرداخت. وی از قریه شلمغان از قراء واسط بود و نیز او را الغزاقر 1 و پیروانش را به همین مناسبت عزاقریه می‌خوانده‌اند. شلمغانی یکی از کاتبان بغداد و از مؤلفان شیعه بود. پیش از مخالفت با حسین بن روح، نزد شیعیان مقام بزرگی داشت و نوشته‌هایش مورد استفاده آنان قرار می‌گرفت. زمانی که حسین بن روح پنهان زیستی را آغاز کرد، شلمغانی را به نیابت خویش برگماشت و توقیعات حضرت مهدی (عج) توسط حسین بن روح به دست وی می‌رسید. مردم نیز در رفع حوایج و حل مشکلات خویش به او مراجعه می‌کردند.

شیخ طوسی نوشته است که شلمغانی هرگز از جانب ابن روح نه نایب بود و نه سفیر، بلکه وی یکی ازفقیهان بود که به کفر و الحاد گرایید و از این جهت توقیعی به دست ابن روح، مبنی بر لعن و برائت از وی و پیروانش صادر گردید

تاریخ خروج شلمغانی از تبعیت حسین بن روح دقیقاً روشن نیست زیرا نمی‌دانیم که وی در چه تاریخی در خفا می‌زیسته است. از منابع چنین استنباط می‌گردد که دوره پنهان زیستی حسین بن روح با شروع دوران وزارت حامد بن عباس مصادف بوده است که ایام وزارت حامد نیز از جمادی الاخر 306 تا ربیع‌الاخر سال 311 ه‍ ق. طول کشیده است.2 اما شیخ طوسی نوشته است که شلمغانی هرگز از جانب ابن روح نه نایب بود و نه سفیر، بلکه وی یکی ازفقیهان بود که به کفر و الحاد گرایید و از این جهت توقیعی به دست ابن روح، مبنی بر لعن و برائت از وی و پیروانش صادر گردید.3

 به هر حال شلمغانی در سال 322 ه‍ ق. مذهبی ایجاد کرد که بر اساس آن در عالم تشیع قائل به تناسخ و حلول خداوند در اجسام دیگران گردید.4 وی ترک عبادت و نکاح محارم را مباح اعلام کرد5، و توانست گروهی از شیعیان از جمله محسن بن ابی الحسن فرزند ابن فرات وزیر را به خود متمایل کند.6 از جمله کسان دیگری که به او پیوستند، ابراهیم بن محمد بن ابی عون، عالم و ادیب شیعه بود. وی کتابی تحت عنوان «تشبیهات» تألیف کرد. ابراهیم از معدود کسانی بود که درباره شلمغانی غلو کرد و بر آن اعتقاد بود که خداوند در جسم آدم، شیث و سایر انبیاء و اولیاء به ترتیب حلول کرده تا در جسد امام حسن عسکری (ع) و سپس در قالب شلمغانی قرارگرفت و به همین دلیل او و پیروانش، حرم و اموال خود را برای استفاده شلمغانی مباح دانسته‌اند.7

سرانجام به دلیل همین اعتقادات منحط، توقیعی مبنی بر لعن شلمغانی از ناحیه مقدسه امام مهدی (عج) صادر گردید و حسین بن روح (312 ق) از محل زندان خویش ـ در خانه مقتدر خلیفه ـ نامه‌ای به ابوعلی بن همام نوشت که چون در دست دشمن اسیر است از امام بخواهد که توقیع مربوط به شلمغانی منتشر نشود ولی حضرت مهدی دستور انتشار آن توقیع لعن را صادر فرمودند.8

دستگیری و قتل شلمغانی:

پس از انتشار عقاید شلمغانی و صدور لعن از ناحیه مقدسه امام مهدی (عج)، شیعیان از او روی برتافتند. دستگاه خلافت نیز که در آغاز از اندیشه‌های انحرافی، محرمانه حمایت می‌کرد، در این زمان، رواج چنین اندیشه‌هایی را برای تشکیلات خویش زیان بار ارزیابی کرد و به تعقیب شلمغانی پرداخت و سرانجام او را در سال 322 (ق) در حالی که از مکانی به مکان دیگر می‌گریخت دستگیر کرد.

سرانجام به دلیل همین اعتقادات منحط، توقیعی مبنی بر لعن شلمغانی از ناحیه مقدسه امام مهدی (عج) صادر گردید و حسین بن روح (312 ق) از محل زندان خویش ـ در خانه مقتدر خلیفه ـ نامه‌ای به ابوعلی بن همام نوشت که چون در دست دشمن اسیر است از امام بخواهد که توقیع مربوط به شلمغانی منتشر نشود ولی حضرت مهدی دستور انتشار آن توقیع لعن را صادر فرمودند

ابن مقله وزیر از پیروان برجسته شلمغانی چون: حسین بن قاسم بن عبدالله، ابراهیم بن محمد، ابن شیث زیات و احمد بن محمدبن عبدوس، مراسلاتی به دست آورد که او را به خطابه‌هایی که در خور شأن خداوندی است، خطاب کرده بودند. آن مدارک را در حضور خلیفه به مردم نشان دادند و صحت آنها به اثبات رسید. شلمغانی نیز اقرار کرد که آن اسناد از پیروان اوست اما مضامین آنها را رد کرد و از مکتب خویش دست کشید و اظهار اسلام نمود.9

اما ابن کثیر می‌نویسد:« شلمغانی در آغاز محاکمه، منکر اتهامات گردید ولی در مرحله دوم به برخی از اتهامات اقرار نمود. قضات از او خواستند که از آنچه می‌گوید توبه کند ولی حاضر نشد.»10

در جریان محاکمه ابن عون و ابن عبدوس را که از طرفداران وی بودند به حضور شلمغانی آوردند. خلیفه به آنان دستور داد که اگر او را مقدس نمی‌شمارند به گونه‌هایش سیلی زنند. احمدبن عبدوس وی را سیلی زد ولی ابراهیم ابن ابی عون، ریش شلمغانی را بوسید و او را با خطابه‌هایی چون، الهی، سیدی و رازقی خواند.

سرانجام با آن که شلمغانی ربوبیت خویش را انکار کرد ولی فقیهان و قضات خون وی را مباح اعلام کردند و همراه ابن ابی عون به دار آویختند و سپس اجساد آنان را در آتش سوزاندند.11

شلمغانی در حدود 19 کتاب نوشته است که تألیف برخی از آن کتابها پیش از انحراف او بوده و در نزد شیعیان از کتب معتبر بشمار می‌رفته است

تألیفات شلمغانی:

شلمغانی در حدود نوزده کتاب نوشته است که تألیف برخی از آن کتابها پیش از انحراف او بوده و در نزد شیعیان از کتب معتبر بشمار می‌رفته است. از جمله آنها کتاب «التکلیف» است. گروهی از شیعیان بغداد آن را نزد حسین روح بردند. وی آن را مطالعه کرد و گفت: بجز دو سه مورد، بقیه مطالب کتاب را از ائمه روایت کرده و مطلبی خلاف شرع در آن نیست.12

پس از آن که ارتداد او ثابت شد گروهی از شیعیان مجدداً به حسین بن روح مراجعه کردند و گفتند با کتابهای شلمغانی چه کنیم؟ ابن روح پاسخ داد: جواب من همان جوابی است که ابومحمد حسن بن علی عسکری (ع) در خصوص کتب بنی فضال به مردم داد. ایشان گفتند:« آنچه را روایت کرده‌اند بگیرید و آن مطالبی که به رأی خویش آورده‌اند، رها کنید.»13

فهرست کتابهای شلمغانی به طور خلاصه به شرح زیر است:

1ـ کتاب التکلیف: چنان که بیان گردید شلمغانی این کتاب را در دوران اعتدال و پاکی خویش نوشته است. در این کتاب حدیثی در باب شهادت آمده است که مورد قبول علما واقع نمی‌شود. وی می‌نویسد: «جایز است که شخص در صورتی که برادرش بیش از یک گواه نداشته باشد، به نفع او شهادت دهد.»14

2ـ کتاب التأدیب: که حسین بن روح آن را برای علمای قم فرستاد و تمام مطالب آن مورد تأیید قرار گرفت مگر نظر وی در ارتباط با (صاع) (= پیمانه‌ای حدود 3 کیلوگرم) در فطریه 15

3ـ کتاب الاوصیاء: که شیخ طوسی در کتاب الغیبه خویش از آن یاد کرده است.16

4ـ الغیبة: که طوسی در کتاب الغیبة از آن نام برده است.17

5ـ کتاب الحاسة السادسة (حس ششم): این کتاب دستور دینی پیروان او به شمار می‌رفته و موضوع اصلی آن گویا در رد احکام ادیان سابق بوده است.18

6ـ راسلة الی ابن همام 7- ماهیة العصمة 8ـ الزاهر با الحج العقلیه 9ـ المباهلة 10ـ المعارف 11ـ الایضاح 12ـ فضل النطق علی الصّمت 13ـ فضائل العمرتین 14ـ الانوار 15 ـ التسلیم 16 ـ البرهان التوحید 17 ـ البدأ و المشیة 18ـ نظم القرآن 19ـ الامامة الکبیر 20 ـ الامامة الصغیر.19

شلمغانی بجز این آثار کتابهایی نیز در صنعت و کیمیا تألیف کرده که ابن ندیم از آنها به شرح زیر نام می‌برد:

1ـ کتاب الخمائر 2ـ کتاب الحجر 3ـ شرح کتاب الرحمة نوشته جابر 4ـ کتاب الرانیات.20

به هر حال با وجود این که شلمغانی تألیفاتی داشته و کتاب «الحاسة السادسة» دستور دینی مکتب وی محسوب می‌شده است، از اصول عقاید و دعاوی او اطلاع دقیقی نداریم زیرا از وی و پیروانش سندی در دست نیست. و آنچه مخالفان نقل کرده‌اند هم مختصر است و هم ممکن است به تهمت و غرض آلوده باشد.

امر مسلم این است که شلمغانی همچون حسین بن منصور حلاج از حلولیه بوده است و ابن روح نایب سوم، به صراحت او را از پیروان حلاج می‌شمارد.21 چون ابن روح مورد اعتماد شیعیان بوده است، بنابر این در انحراف شلمغانی تردیدی نمی‌ماند.



[1] - در کتاب المنتظم ابن جوزی، 6/ 27 العزاقیر ـ کامل ابن اثیر، 8 / 290 «القراقر» ـ نهایت الادب، 23/ 124 «العراقید»، تاریخ الخلفا، ص 291 «القراقر» آمده است.

[2] - طوسی : الغیبة، ص 196/ اقبال، عباس: خاندان نوبختی، کتابخانه طهوری، 1345، صص 223، 222

[3] - همان کتاب،‌ص 250/جاسم حسین ، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه محمد تقی آیت‌الهی ، امیرکبیر، 1367، ص 200.

[4] -ابن اثیر: الکامه ، دارالکتب علمیه، لبنان (بیروت) ، 1407 ق 1987 م / ج7، ص 103

[5] - صفدی ، صالح الدین خلیل: الوافی بالوفیات، دارالنشر فرانتز شتایر، 1381 ق/ 1961 م ، ج 4، صص 107، 108 / مدرس ، محمدعلی: ریحانة الادب، ج 3 ،‌صص 235، 236

[6] - ابن اثیر: الکامل ، ج 7، ص 103.

[7] - مدرس، محمدعلی : ریحانه الادب، ج 7، ص 363.

[8] - طوسی: الغیبه، صص 253، 252.

[9] - اقبال، عباس: خاندان نوبختی، صص 425، 224، صفدی: الوافی بالوفیات، ج 4 ، صص 108، 107.

[10] - ابن کثیر: ابوالفداء: البدایة والنهایة، مکتب المعارف (بیروت) ، 1966 م ، ج11، ص 179.

[11] - ابن اثیر: الکامل ج 7، صص 104، 103 / ذهبی: تاریخ اسلام، دارالکتب العربی، بیروت ، 1414 ق / 1994 ، صص 24، 115، 116/ اقبال، عباس: خاندان نوبختی، صص 237 ، 236.

[12] - طوسی : الغیبه،‌ص 267/ اقبال، عباس: خاندان نوبختی، ص 230 / دوانی، علی: مفاخر اسلام، ج 2، ص 356.

[13] - اقبال، عباس: خاندان نوبختی، ص 232

[14] - طوسی: الفهرست، ص 173

[15] - طوسی: الغیبة ، ص 240.

[16] - همان کتاب، ص 208.

[17] - همان کتاب، ص 240.

[18] - بیرونی، ابوریحان: آثار الباقیه ، ترجمه دانا سرشت، امیرکبیر، 1363، ص 321/ بغدادی، ابومنصور عبدالقاهر: الفرق بین الفرق، ترجمه دکتر محمد جواد مشکور ، کتابفروشی اشراقی، 1367، ص 191.

[19] - غفار زاده، علی: زندگانی نواب خاص امام زمان، صص 289، 291.

[20] - ابن ندیم: الفهرست، تحقیق رضا تجدد، دانشگاه تهران، 1971 ،‌ص 425.

[21] - طوسی: الغیبة، 266 / اقبال ، عباس: خاندان نوبختی، ص 225.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد