ماه مبارک رمضان و ضیافت سالانه الهى را به عموم روزه داران تبریک مى گوییم.
قداست و عظمت این ماه, دلایل فراوانى دارد; از جمله:
1ـ نزول قرآن کریم که اعجاز علمى, تربیتى و معنوى ادیان و کتاب انسان ساز و حیات بخش اسلام است.
2ـ وجود شب قدر: در بزرگى و شرافت شب قدر همین بس که قرآن کریم در این شب نازل شده است: (انا انزلناه فى لیلة القدر) و شب قدر, از هزار ماه برتر و بالاتر است: (لیلةالقدر خیر من الف شهر). در چنین شبى است که فرشتگان رحمت به رهبرى روح اعظم از هرسو فرود مى آیند. رحمت و برکات و سلام و تحیات در این شب مقدس از شام گاه تا بامداد براى خلق خدا تداوم دارد. در این شب عزیز, یک رکعت نماز معادل هزار رکعت است و انفاق و اطعام در آن هزار برابر سایر ایام محسوب مى شود. حتى یک توبه برابر هزار توبه است. و از همه مهم تر تقدیر و سرنوشت یک سال انسان تا ماه رمضان سال بعد در این شب نورانى معیّن مى شود.
3ـ دلیل سوم بر قداست این ماه عزیز, نزول ملائکه الهى به همراه روح اعظم (جبرئیل) به زمین براى امداد انسان ها است.
4ـ در بند بودن شیاطین, دلیل دیگرى بر عظمت این ماه است تا مسلمانان به تهذیب و تزکیه خویش پرداخته و از این فیض سالانه نهایت بهره را ببرند. تمام این عوامل, بیان گر مساعدت زمین و زمان براى تحول انسان است. سالى یک بار چنین فرصت با برکتى براى آدمیان به ویژه روزه داران و معتقدان به اسلام پیدا مى شود تا مقدرات خویش را به نحو احسن فراهم آورند و عنایات الهى را جلب و جذب کنند, چرا که تمام عوامل خوش بختى آسمانى و زمینى برایش فراهم گردیده است. تنها یک حرکت معنوى و یک تصمیم جدى و ریاضت لازم است که آدمى جهش وار پیش رفت کند.
قدر چیست؟
قَدْر و قَدَر به معناى اندازه گیرى اجمالى و تفصیلى است. در این عقیده جمیع فرق اسلامى اتفاق نظر دارند که خداى متعال در شب قدر حوادث و سرنوشت انسان ها را تا سال آتى مقدر و مشخص مى کند. در سوره دخان1 مى فرماید: (سوگند به این کتاب روشن گر. ما آن را در شبى مبارک (اشاره به شب قدر) نازل کردیم. بى گمان ما همواره هشدارگر و بیم دهنده بوده ایم). در توصیف آن شب مى فرماید: (فیها یُفرقُ2 کلُّ امرٍ حکیم…; در آن شب مبارک هر حادثه و کارى که باید واقع شود براساس حکمت از یک دیگر مجزا و مشخص مى شود و هرکدام در ظرف زمان و مکان معلومى به وقوع مى پیوندد; یعنى خصوصیات و حد و حدود حوادث اندازه گیرى و معین مى گردد.3
باید به این نکته توجه کرد که این تعیین سرنوشت, مخصوص اشخاص نیست, بلکه جامعه را نیز فرا مى گیرد. در این جا سؤالى پیش مى آید که آیا مقدرات تعیین شده تا سال آینده ثابت و پایدار مى ماند؟ یا این که قابل تحول و دگرگونى است؟
در پاسخ باید گفت: اگر وضعیت روحى و کیفیت زندگى انسان تا سال آتى وضعیت ثابت و استوارى باشد و علل و عوامل محیط اجتماعى و خانوادگى و سایر شرایط مساعدت کند, بدون شک مقدرات او نیز دگرگون نخواهد شد; لیکن اگر تغییر ناگهانى در عقیده و رفتارش و یا در وضع اجتماع ایجاد نماید بدون تردید مقدراتش را نیز خداى حکیم تغییر خواهد داد, چرا که در قرآن مى فرماید: (اِنّ اللّه لایُغیّر ما بقَوم حتى یغیروا ما بانفسهم;4 قطعاً خداوند متعال سرنوشت فردى و اجتماعى هیچ قومى را تغییر نمى دهد [به خصوص سرنوشتى که در شب قدر مقدر گردیده است] مگر این که آنان روحیات و عمل خود را عوض کنند.)
موجود شدن مقدرات و حوادث مربوط به اشخاص, به شکل تدریجى و مطابق با مقتضیات روحى و فرهنگى آنان تحقق پیدا مى کند. گرچه سرنوشت افراد و به تبع آن, جمعیت ها در شب قدر مشخص گردیده است, لیکن به تناسب خط مشى فکرى, روحى و عملى و شرایط داخلى و خارجى آن ها است و منافاتى ندارد که حوادث در لوح محفوظ معیّن شده باشد ولى با تغییر عقیده و شیوه عملى که انسان ها پیدا مى کند, طبق حکمت و مشیت الهى سرنوشت آنان نیز تغییر پیدا کند. قرآن کریم مى فرماید: (یَمحو اللهَ ما یَشاء ویثبت وعنده ام الکتاب;5 خداوند هرچه را که بخواهد محو یا تثبیت مى کند و ام الکتاب در پیش او است.)
گرچه لوح محو اثبات به دست قدرت او است منتهاى مراتب خواست خداوند براساس قانون و حکمت است و بدون دلیل کارى انجام نمى دهد. از سوى دیگر روایات فراوانى داریم که صدقه و دعا, سرنوشت هاى محتوم را تغییر مى دهد. (الدعا یرد القضاء وقد اُبرم ابراماً;6 دعا, قضاى تثبیت شده را برمى گرداند.)
مادامى که شرایط روحى, فکرى و فرهنگى باقى باشد, مقدرات تعیین شده یکى پس از دیگرى نمایان مى شود, ولى اگر تحول ناگهانى در جهت مثبت و یا منفى در انسان ایجاد گردد, بدون تردید مقدرات تغییر مى کند; فى المثل شخصى یک پست و مقام و یا حاجتى را در شب قدر از خدا خواسته و مقدر شده است, لیکن تصادف مى کند و کسى را مى کشدد و مطابق قانون, زندانى مى شود, طبیعى است که در این صورت سرنوشت او تغییر پیدا مى کند. حتى ممکن است در سال جارى مرگش مقرر گردیده باشد, لیکن با صدقه و دعاى دیگران مرگ معلق وى به تأخیر افتاده باشد و یا با مراجعه به پزشک متخصص و درمان شیمیایى, از سرطان نجات پیدا کرده است, چرا که تحقق مقدرات, فراهم شدن تمام علل و عوامل مناسب یک حادثه لازم است تا معلول ضرورت پیدا کند. هرکدام از عوامل که به علتى فراهم نشود و مقدرات در حدّ اقتضا باقى مى ماند. بنابراین باید سعى کنیم از شب قدر به شایستگى استفاده کرده تحولى در عقیده و روحیه و فکرمان به وجود آوریم و از گناهان گذشته به گونه جدى توبه کنیم و اگر ظلمى و حق الناسى به گردن داریم جبران نماییم تا مقدرات ما به وجه نیکوتر تغییر کند.
نکته آخر این که در شب قدر سرنوشت آدمى الزاماً به سود مادى و معنوى انسان نمى شود; این امر بستگى به این دارد که در شب قدر تا چه حدى خود را بسازیم و چه نوع تصمیم سازى کرده و با چه شیوه اى به تلاش و عمل بپردازیم. اگر وجهه همت انسان دنیا باشد و راه هاى موفقیت و کسب آن را یافته باشد و در شب قدر نیز با همه وجود آن را از خداى منان بخواهد و یا آن شب بخوابد و مشمول دعاى فرشتگان قرار نگیرد, در صورتى که شرایط آن کار موجود شود و موانع کار مفقود گردد و انتظارات امکان پذیر و معقول باشد, بى گمان به مقصد مطلوب خواهد رسید. اگر هیچ تغییرى در شب قدر در وى ایجاد نشود و این فرصت بزرگ و حیاتى را از دست بدهد, سرنوشت او بر همین مبنا ترسیم خواهد شد, چرا که به حکم حدیث (انما هى اعمالکم ترد الیکم)7 در واقع هر عملى عکس العملى دارد و هر کنشى را واکنشى است و پس از تحقق این گونه اعمال, ناگزیر آثار و عوارض و یا برکات خاص خود را بروز خواهد داد.
1ـ آیه 3
2ـ کلمه (یُفرَقُ) به معناى جداسازى و مشخص کردن امور و رخدادها است و این هم جز با تقدیر و اندازه گیرى معیّن نمى شود. به ویژه این که کلمه (یفرق) فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد.
3ـ از امام باقر(ع) در همین زمینه نقل شده که فرمود: (یُقَدّرُ فى لَیلة القدر کُلَّ شىء یکون فى تلک السّنه مِن قابلٍ من خیر فما قدّر فى تلک السنة وقَضى فهو المحتوم ولله عزوجل فیه المشیّة; در این شب هر چیزى تا شب قدر آینده مقدر مى شود, از خیر و شر, اطاعت و گناه, ولادت و مرگ و روزى, هرچه در آن سال تقدیر شد, و خداوند بر آن حکم براند. حتمى است و خداوند را در آن مشیت است.) اصول الکافى (دارالکتب الاسلامیه تهران) ج4, ص158; وسائل الشیعه (آل البیت) ج10, ص351.
4ـ رعد(13) آیه 11.
5 ـ همان, آیه 39.
6 ـ میزان الحکمه, ج3, ص247, ماده دعا.
7ـ بحارالانوار, ج3, ص90.
محمد باقر شریعتی سبزواری