از ناحیه مقدّسه امام عصر، حضرت مهدى (عج) دعاهاى مختلفى نقل شده که یکى از دعاهاى معروف آن، دعایى است که با فراز: «اللّهم ارزقنا توفیق الطّاعة» آغاز مىگردد، این دعا از محتوایى بسیار عمیق و عالى برخوردار است که گویى درسهاى فرهنگى و اخلاقى بسیار مفیدى است که آن بزرگوار در لباس دعا، به پیروانش و به همه حق پرستان آموخته است، درسهاى سازنده و آموزنده در بیست و شش فراز، که در حقیقت 26 درس مهم براى انسانهایى است که در میان خصال اخلاقى، هر فرازى از آنها مناسب حال آنها با صفات مخصوص به خود است.
این دعا را که در مفاتیح الجنان محدّث قمى(ره) ذکر شده، علما و محدثین بزرگ و مورد اعتمادى از پیشینیان نقل نمودهاند از جمله آنها: 1ـ محدّث و عالم برجسته قرن نهم هجرى قمرى شیخ تقى الدین کفعمى صاحب کتاب المصباح، و کتاب بلدالامین است.4 2ـ و نیز عالم و محدث بزرگ سید بن طاووس (م664 هـ.ق) این دعا را در کتاب مهج الدعوات نقل نموده است، و هر دو نفر از این دو محقق بزرگ، این دعا را نسبت به امام عصر حضرت مهدى(عج) داده، و از ناحیه مقدسه آن بزرگوار نقل نمودهاند، و سپس علماى متأخّر مانند علّامه مجلسى در زادالمعاد، و محدّث قمى در مفاتیح، و محقق کاشانى در مصابیح الجنان، این دعا را از دو عالم نامبرده نقل نمودهاند.
دو نکته پیرامون رزق و توفیق
جالب این که در آغاز این دعا، سخن از «رزق و روزى و توفیق» به میان آمده این گونه که مىگوییم: «اللّهم ارزقنا توفیق الطّاعة»؛ خدایا! توفیق اطاعت را رزق و روزى ما گردان.» که بیان گر آن است که خصال نیک، و ارزشها از روزىهاى معنوى است که همچون رزق و روزى مادى، همواره مورد نیاز است، همان گونه که اگر رزق مادى به انسان نرسد، او قحطى زده شده و در پرتگاه نابودى قرار مىگیرد، نرسیدن به رزق معنوى نیز باعث سقوط و هلاکت است، و همان گونه که رزق و روزى مادى، هر روزه و در همه اوقات باید به انسان برسد تا او ادامه حیات بدهد، رزق و روزى معنوى نیز باید همیشگى باشد تا موجب ادامه حیات معنوى گردد.به عبارت روشنتر، رزق و روزى به معنى عطا و بخشش مستمر و بهرهاى از خیر و برکت الهى به طور مداوم است که هم شامل غذاى جسم و خوراک روزانه و هرگونه روزى مادى مانند لباس و خانه و مرکب و باغ و...مىشود، شامل روزىهاى معنوى مانند ارزشها و صفات نیک نیز مىشود.
و معنى وسیعى دارد، بلکه رزق و روزى اصلى همین روزى معنوى است، و در دعاها تعبیر به رزق در مورد روزىهاى معنوى بسیار به کار رفته است، و در قرآن نیز، رزق به معنى عام و جامع است، و شامل امور مادى و معنوى خواهد شد، مثلاً در قرآن مىخوانیم: «فالّذین آمنوا و عملوا الصّالحات لهم مغفرةٌ و رزقٌ کریمٌ؛5 آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، آمرزش و روزى ارزشمندى براى آنها است.» با توجه به این که واژه کریم به معنى هر موجود شریف و پر ارزش است، بنابراین رزق کریم، شامل هر روزى ارزشمند از مادى و معنوى مىشود، و داراى مفهوم و معنى گستردهاى است که فراگیرنده هرگونه نعمتهاى عالى از مادى و معنوى است، چنان که راغب لغت شناس معروف قرآن، رزق کریم را، شامل عموم روزىهاى شایسته از مادى و معنوى گرفته است.6
و در میان دهها بلکه صدها دعا که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم (علیهالسلام) نقل شده، واژه رزق در مورد امور معنوى به کار رفته است، به عنوان نمونه نظر شما را به چند مورد جلب مىکنیم:
در فرازى از یکى از دعاهاى امام سجاد(علیهالسلام) آمده: «اللّهمّ ارزقنى صلة قرابتى...؛7 خدایا رابطه نیک با خویشاوندانم، و حج قبول شده، و عمل نیک مورد پسندت را به من روزى گردان.» و در دعاى دیگر آن حضرت آمده: «خدایا! قلب خاشع و خاضع و هراسانى از خوف خدا، و بدن صابر، و زبان ذاکر و حمد کننده، و یقین راستین، و روزى گسترده و علم مفید به من روزى گردان.»8
و در فراز دیگر آمده: «اللّهم ارزقنى قلباً تقیّاً نقیّاً؛9 خدایا! دل پاک و پاکیزه به من روزى کن.»
روایت شده روزى یکى از اصحاب بسیار نیک پیامبر(صلی الله علیه و آله) به نام حارثة بن سراقه به پیامبر(صلی الله علیه و آله) عرض کرد: از خدا بخواه مقام شهادت را نصیبم گرداند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) چنین دعا کرد: «اللّهم ارزق حارثة الشّهادة؛ خداوندا! مقام شهادت را به حارثه روزى گردان.» طولى نکشید که جنگ احد رخ داد، او در این نبرد به شهادت رسید.10
نتیجه این که رزق و روزى معنى گستردهاى دارد و شامل مواهب معنوى نیز مىشود، بنابراین اگر ما خدا را با عنوان یا رزّاق، و یا رازق خواندیم، روزىهاى معنوى را نیز در نظر بگیریم، بلکه بیشتر به این نوع روزىها توجه کنیم. چرا که غذاى روح، بسیار مهمتر از غذاى جسم است. و از امیرمؤمنان على (علیهالسلام) روایت شده فرمود: «در شگفتم از کسانى که در مورد غذاى جسم اهتمام مىورزند و از آن پرهیز مىکنند که زیانبخش نباشد ولى در مورد کیفر غذاى زیانبخش روح یعنى گناهان، که آتش دورخ است، بى توجه و غافل هستند.»11 این تعبیرات بیانگر روزىهاى معنوى است که ما باید به آن توجه عمیق داشته باشیم.
و در مورد توفیق ـ که در آغاز دعاى مذکور آمده ـ نیز باید توجه داشت که عامل اصلى، و کلید گشاینده همه ارزشها و ترک گناهان است، توضیح این که واژه توفیق از ماده وفاق و توافق است و منظور از آن این است که کارهاى انسان، موافق فرمان خدا و بر وفق مراد، و هماهنگ با اهداف و مقصود، سهل و آسان گردد، و اسباب کار، فراهم شود و به اصطلاح مقتضى موجود، و هرگونه مانع، مفقود باشد تا انسان با اشتیاق و با کمال راحتى و روانى، به انجام کار همّت نماید.
به عبارت روشنتر توفیق، یارى و عنایت خاص الهى است که به بندگان شایستهاش مىدهد، در مقابل خذلان، که به معنى آن است که خدا او را به خودش واگذارد. خداوند در قرآن مىفرماید: «ان ینصرکم اللّه فلا غالب لکم و ان یخذلکم فمن ذاالّذى ینصرکم من بعده...؛12 اگر خداوند شما را یارى کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد، و اگر دست از یارى شما بردارد، کیست که بعد از او شما را یارى کند؟ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند.»
البته باید توجه داشت که یارى و عنایت الهى به بندهاش، بستگى به آمادگى و لیاقت بنده دارد، او باید با شناسایى عوامل و زمینه سازى در این راستا به استقبال توفیق الهى برود، و گرنه در وادى خذلان الهى سقوط مىکند، چنان که گفتهاند:
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ لاله روید و در شور زار خس
در بــاغ لاله رویـــد و در شــورزار خـــس در باغ لاله روید و در شور زار خس
با توجه به این که امیرمؤمنان على(علیهالسلام) در گفتار گوناگونى فرمود: «توفیق عنایت الهى است، توفیق نخستین نعمت است، توفیق سرلوحه سعادت و رستگارى، و سر سلسله اصلاح و برترین عمل است، و هیچ رهبر و راهنمایى برتر از توفیق نیست و هیچ نعمتى ارجمندتر از نعمت توفیق نیست.»13
امام صادق(علیهالسلام) در معنى توفیق فرمود: «هرگاه بندهاى فرمان خداوند را بجا آورد، کار او موافق و هماهنگ با فرمان خدا است، و چنین بندهاى به عنوان بنده موفّق نامیده مىشود، و هرگاه بندهاى اراده گناه کند، ولى یارى خداوند بین او و گناه جدایى بیندازد، و در نتیجه او از گناه پرهیز کند، چنین بندهاى به توفیق الهى نایل شده است و اگر خداوند بین او و گناه مانع نشود، نشانه آن است که او را به خودش واگذارده و در نتیجه او را از توفیق محروم ساخته است.»14
بنابراین توفیق، با ارزشتترین موهبت الهى است، و به اصطلاح رفیقى است که به هر کس ندهندش، چنان که پر زیباى طاووس را به کرکس نخواهند داد، نتیجه این که اگر بخواهیم به سعادت همه جانبه برسیم و براى انجام وظیفه آماده
شویم، و خشنودى و یارى الهى را کسب کنیم باید به ایجاد عوامل توفیق همّت کنیم، عواملى مانند: سلامتى روح و جسم، وراثت نیک، محیط سالم، غذاى پاک، همنشین شایسته، اعتماد به نفس، توکل به خدا، اراده نیرومند، ریاضت و زحمت، صبر و حوصله، برقرار نمودن رابطه تنگاتنگ با خدا و به طور کلى دین مدارى، و نیز باید از عوامل ضد توفیق پرهیز کنیم. که همان عوامل ضد عوامل مثبت است، که همچون آفتى ویرانگر موجب نابودى توفیقات خواهد شد.
مسأله توفیق به قدرى مهم است که در بسیارى از گفتار و دعاهاى پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم(علیهالسلام) آمده، بلکه در بسیارى از آنها در سرلوحه نیایش آنها قرار گرفته است. به عنوان نمونه نظر شما را به چند فراز جلب مىکنیم:
1ـ امیر مؤمنان على(علیهالسلام) در سرآغاز فرازى از خطبهاش مىفرماید: «نحمده على ما وفّق له من الطّاعة، وزاد عنه عن المعصیة؛15 خداى را سپاس گوییم که ما را توفیق اطاعتش و ترک گناهانش بخشیده است.»
2ـ امام سجاد(علیهالسلام) در فرازى از دعایش به خدا عرض مىکند: «و وفّقنى للّتى هى ازکى؛16 خدایا مرا به آنچه که پاکترین است موفق کن.» و در فراز دیگر عرض مىکند: «خدایا! در ماه رمضان مرا براى درک شب قدر توفیق بده، به گونهاى که در صف محبوبترین و پسندیدهترین بندگان درگاهت قرار گیرم.»17
3ـ و در قسمت آخر عهدنامه مالک اشتر، حضرت على(علیهالسلام) آن را با این فراز به پایان مىرساند: «و از خدا مىخواهم که با رحمت گسترده و نیروى بى کران که در برآوردن هر حاجتى دارد، مرا و تو را در هرچه رضاى او است توفیق دهد.»18
و در نامه به قثم بن عباس مىنویسد: «وفّقنا الله و ایّاکم لمحابّة؛19 خداوند ما و شما را بر آنچه دوست دارد موفّق کند.»
نتیجه این که توفیق از امور بسیار پراهمیتى است که همواره مورد نظر پیامبران و امامان و اولیاء خدا بوده، و مانیز براى تحصیل امتیازات عالى انسانى، باید با مرکب توفیق به پیش رویم، و از به دست آوردن آن در همه ابعاد، با ایجاد زمینه هایش غافل نمانیم، که سنگ زیرین کاخ ترقى و تعالى است، چنان که امام على (علیهالسلام) فرمود: «لاینفع اجتهادٌ بغیر توفیقٍ؛ هیچ کوششى بدون توفیق به ثمر نمىرسد.»20 و نیز فرمود: «مشتاقانه به استقبال توفیق روانه شوید که توفیق اُسّ وثیق (اساس مطمئن) است.»21
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
1. نامه اخلاقى عرفانى امام خمینى (که به نوهاش آقاى سید على خمینى اهدا شده) مجموعه آثار، شماره یک، نشر کنگره اندیشههاى اخلاقى ـ عرفانى امام خمینى، ص 168.
2. محدث نورى، مستدرک الوسائل، ج 5، ص 167؛ بحار، ج 93، ص 300.
3. شیخ تقى الدین کفعمى، مصباح کفعمى، ص 305 ؛ سید بن طاووس مهج الدّعوات، ص 294.
4. محدث قمى، الکنى و الالقاب، ج 3، ص 116؛ فوائد الرضویه، ص 7 و 8.
5. سوره حج، آیه 50.
6. مفردات راغب، ج 14، ص 135، و ج 18، ص 16.
7. بحارالانوار، ج 98، ص 247.
8. همان، ج 95، ص 258.
9. همان، ج 97، ص 89، براى اطلاع بیشتر به این موارد به المعجم المفهرس بحار الانوار، ج 12، ص 8436 تا 8438 مراجعه گردد.
10. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 3، ص 507.
11. بحارالانوار، ج 78، ص 41.
12. سوره آل عمران، ص 160.
13. غررالحکم، میزان الحکمة، ج 10، ص 590 و 591.
14. توحید صدوق، ص 242.
15. نهج البلاغه بنیاد، خطبه 185، صبحى صالح، خطبه 194.
16. صحیفه سجادیه، دعاى 20.
17. بحارالانوار، ج 98، ص 102.
18. نهج البلاغه، نامه 53.
19. همان، نامه 67.
20. غررالحکم.
21. همان.