به نام رب جلیل سلام ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس و مونس شد بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد که طاق ابروی یار منش مهندس شد که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد کرشمه تو شرابی به عارفان پیمود که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد چو زر عزیز وجودست شعر من آری قبول دولتیان کیمیای این مس شد خیال آب خضر بست و جام کیخسرو بجرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد زراه میکده یاران عنان بگردانید چرا که حافظ از این راه برفت و مفلس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
ببوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
بصدر مصطبه ام می نشاند اکنون دوست
طربسرای محبت کنون شود معمور
لب از ترشح می پاک کن برای خدا