انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

انتظارفرج

باسلام ازاینکه به وبلاگ خودسرزدین متشکرم ازشما خواهشمندم که نظرات خودتون رومنعکس کنید

نامه ای به امام زمان(عج)


آقا جان

السلام علی: یا صاحب الزمان یا بقیة الله ارواحنا له الفداء

آقا جان یا صاحب الزمان :

بعد از چند سالی دراین ساعت تصمیم گرفتم نامه ای به وجودمقدس شما خورشید عالمتاب بنویسم و احساس خودرا از این طریق بیان کنم .

آقا جان : زبان ما قاصر و ناتوان از بیان خیلی از مطالب است و نمی تواند حقیقت را بیان کند اما آن قدری که فکرم مرا یاری نماید می نویسم . سالهایی بودکه زندگی می کردیم اما دور از تو , نام تو و یاد تو و چقدر دلت را رنجاندیم .کارهایی که نباید می کردیم کردیم . اما روزی هم خدای تعالی مرا یاری نمود ولطفش را شامل حالم کردو دستم را گرفت و دردست استاد مهربان و بهتر ازجانم گذاشت و با او بود که تو را شناختم , با نام و عشق و محبت تو آشنا شدم .دوستت داشتم و صدایت زدم یا صاحب الزمان می گفتم , دستم گرفتی و محبتم را جواب دادی و زیارتت را نصیبم کردی .من نمی دانم که چطور باید از مهربانیت تشکر کنم اما همین که این جمله را نوشتم به ذهنم آمد که چرا می دانم باید خود رابسازم آدم شوم پاک شوم تا بتوانم یار تو باشم و محبت تورا جبران کنم .

آقا جان سالها ازآن موقع که توفیق زیارتتان نصیبم شد می گذرد , دلم برایتان تنگ شده است و بعضی وقتها آرزوی دیدنتان را می کنم . اما به خود می گویم دیدن صورت مبارک حضرت بادل پر از رذیله چه فایده دارد . دیدن و نشناختن چه فایده دارد .باید خودت را درست کنی که اگر حضرت زیارتش را نصیبت کرد بتوانی باایشان حرف بزنی و احساست را بیان کنی و از خودت خجالت نکشی و شرمنده نباشی .

پدرجان : ولی بااین حالی که پاک نیستم , گناهکار هستم اما دل به شما دارم , دوستتان دارم , قربانتان شوم , آقا جان صدایتان می زنم فرمودند: خدای تعالی شما رابرای ما پناهگاه قرار داده من هم به شما پناهنده ام با اینکه فرزند بدی برای شما بوده ام – آقا جان – آن طوری که شما خواستید نبودم اما پشیمانم و دراین شب وروز نیمه شعبان است و روز ولادت شما , از شما تقاضا دارم مرا ببخشید و دوباره مورد لطف و عنایت خاصه خود قرا ردهید . دستم را بگیرید و قلبم را شفا دهید .

مولای من : کاش می دانستم کجایی تا درآن جا خدمتت می کردم , نوکریت می کردم , اما افسوس که نمی دانم کجایی , گاهی با خود این شعر را زمزمه می کنم : بیا سوته دلان گردهم آئیم .

آری بیایید ای شیعیان , ای دوستداران آن حضرت گرد هم آئیم و در فراق مولایمان که جانمان به قربانش باد ناله کنیم , ندبه کنیم بگوئیم « این السبب المتصل بین الارض و السماءو یا بگوئیم :این المعز الاولیاء و مذل الاعداء , این وجه الله الذی الیه یتوجه الاولیاء .»

مولای من

منتظرانت را دیگر تاب و توان و آرام و قرار نیست , دلشان گرفته , سینه اشان تنگ شده و تو را می خواهند . اشک می ریزند و ظهورت را می طلبند . من هم دوست دارم جزء منتظرین واقعی شما باشم . دلم فقط در عشق شما بطپد و به یاد شما باشد . از شما می خواهم آقاجان دل من را خانه خودتان قرار دهید و شما درآن حکومت کنید و من آنی باشم که شما دوست دارید .

آقا جان کمکم کنید , یاریم نمائید . دستم بگیرید آقا جان یا صاحب الزمان ,سیدی و مولای ,کمکم کنید تا بتوانم نام و یاد شما را در همه جا زنده کنم , بتوانم برای یاریتان قدمی بردارم , خودم را هم پاک کنم , دیگران را کمک کنم .

یا صاحب الزمان قلبم را شفا دهید وبرای سیر به کمالات روحی و مراحل عالیه انسانی شوقم دهید .

یآ صاحب الزمان نمی دانم در دل شما چه می گذرد و الان کجا تشریف دارید و درچه فکری هستید اما همین قدر می دانم که از یآد ما غافل نیستید , از یاد حضرت سیدالشهداء و دیگر ائمه اطهار علیهم السلام غافل نیستید و چشمان شما

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد