امشب رحمت دوست جاریست، مانند رود، نه! مانند باران، اگر دلتان لرزید، بغضتان ترکید،
کسی اینجا محتاج دعاست، اگر یادتان بود باران گرفت دعایی به حال من بیابان کنید.
.
.
.
امشب سر مهربان نخلى خم شد / در کیسه نان بجاى خرما غم شد
در کنج خرابه ها زنى شیون کرد / همبازى کودکان کوفه کم شد . . .
.
.
.
باشورحسینى وصلابت حسنى درسوگ علی میگرییم
دعایتان توشه بی برگی ما . . .
.
.
.
امشب تمام آینه ها را صدا کنید / گاه اجابت است رو به سوی خداکنید
ای دوستان آبرودار در نزد حق / درنیمه شب قدرمرا هم دعا کنید . . .
.
.
.
چون نامه جرم ما به هم پیچیدند / بردند به دیوان عمل سنجیدند
بیش ازهمگان گناه مابود ولی / ما را به محبت علی(ع)بخشیدند . . .
با عرض تسلیت در لیالی قدر این حقیر را ازدعای خیرخویش فراموش نکنید.التماس دعا
.
.
.
مارا به دعا کاش فراموش نسازند / رندان سحر خیز که صاحب نفسانند . . .
.
.
.
از عرش صدای ربنا می آید / آوای خوش خدا خدا می آید
فریاد که درهای بهشت باز کنید / مهمان خدا سوی خدا می آید . . .
.
.
.
گویند کریم است و گنه می بخشد / گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم . . . ؟
.
.
.
شرمنده از آنیم که در روز مکافات / اندر خور عفو تو نکردیم گناهی . . .
.
.
.
یا رب ز تو امروز عطا می طلبم / هشیاری و بخشش خطا می طلبم
مقبولی روزه و نماز و طاعات / از درگه لطفت به دعا می طلبم . . .
.
.
.
یکی ازبهترین وقت های دعا که مستجاب میشه وقتی هست که از همه چیز نا امید
هستیم و یک ذره غرور هم نداریم ، بخصوص اگر موقع افطار باشد . . .
.
.
.
ز مردم دل بکن یاد خدا کن / خدا را وقت تنهایی صدا کن
در آن حالت که اشکت می چکد گرم / غنیمت دان و ما را هم دعا کن . .رمضان: ضربت خوردن حضرت علی(ع) در مسجد کوفه
سال 40 هجری قمری: ضربت خوردن حضرت علی(ع) در مسجد کوفه
عبدالرحمن بن ملجم مرادی، از گروه خوارج
و از آن سه نفری بود که در مکه معظمه با هم پیمان بسته و هم سوگند شدند،
که سه شخصیت مؤثر در جامعه اسلامی، یعنی امام علی بن ابی طالب(ع)، معاویه
بن ابی سفیان و عمرو بن عاص را در یک شب واحد ترور کرده و آن ها را به قتل
رسانند.
هر کدام به سوی شهرهای محل مأموریت خویش
رهسپار شدند و عبدالرحمن بن ملجم مرادی به سوی کوفه رفت و در بیستم شعبان
سال 40 قمری وارد این شهر بزرگ شد. (نگاه کنید: بیستم شعبان سال 40 هجری
قمری)
وی به همراهی شبیب بن بجره اشجعی، که از
همفکران وی بود و هر دوی آن ها از سوی "قطام بنت علقمه" تحریک و تحریث شده
بودند، در سحرگاه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان سال 40 قمری در مسجد اعظم
کوفه کمین کرده و منتظر ورود امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) شدند.(1) هم
چنین قطام، شخصی به نام "وردان بن مجالد" را که از افراد طایفه اش بود، به
یاری آن دو نفر فرستاد.(2)
روایت شده، که در هنگام ضربت زدن
عبدالرحمن بن ملجم بر سر مطهر حضرت علی(ع)، زمین به لرزه در آمد و دریاها
مواج و آسمان ها متزلزل شدند و درهای مسجد به هم خوردند و خروش از فرشتگان
آسمان ها بلند شد و باد سیاهی وزید، به طوری که جهان را تیره و تاریک ساخت.
أشعث بن قیس کندی که از ناراضیان سپاه
امام علی(ع) و از دو چهرگان و منافقان واقعی آن دوران بود، آنان را
راهنمایی، پشتیبانی و تقویت روحی می نمود.(3)
حضرت علی(ع) در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان، مهمان دخترش ام کلثوم(س) بود و در آن شب حالت عجیبی داشت و دخترش را به شگفتی درآورد.
روایت شده که آن حضرت در آن شب بیدار
بود و بسیار از اتاق بیرون می رفت و به آسمان نظر می کرد و می فرمود: به
خدا سوگند، دروغ نمی گویم و به من دروغ گفته نشده است. این است آن شبی که
به من وعده شهادت دادند.(4)
به هر روی، آن حضرت به هنگام نماز صبح
وارد مسحد اعظم کوفه شد و خفته گان را برای ادای نماز بیدار کرد. از جمله،
خود عبدالرحمن بن ملجم مرادی را که به رو خوابیده بود، بیدار و خواندن نماز
را به وی گوش زد کرد.
هنگامی که آن حضرت وارد محراب مسجد شد و
مشغول خواندن نماز گردید و سر از سجده اول برداشت، نخست شبیث بن بجره با
شمشیر برّان بر وی هجوم آورد، ولیکن شمشیرش به طاق محراب اصابت کرد و پس از
او، عبدالرحمن بن ملجم مرادی فریادی برداشت: "لله الحکم یا علی، لا لک و
لا لأصحابک"! و شمشیر خویش را بر فرق نازنین حضرت علی(ع) فرود آورد و سر
مبارکش را تا به محل سجده گاهش شکافت.(5)
حضرت علی(ع) در محراب مسجد، افتاد و در
همان هنگام فرمود: بسم الله و بالله و علی ملّه رسول الله، فزت و ربّ
الکعبه؛ سوگند به خدای کعبه، رستگار شدم.(6)
نمازگزاران مسجد کوفه، برخی در پی شبیب و
ابن ملجم رفته تا آن ها را بیابند و برخی در اطراف حضرت علی(ع) گرد آمده
وبه سر و صورت خود می زدند و برای آن حضرت گریه می نمودند.
حضرت علی(ع)، در حالی که خون از سر و
صورت شریفش جاری بود، فرمود: هذا ما وعدنا الله و رسوله؛(7) این همان وعده
ای است که خداوند متعال و رسول گرامی اشت به من داده اند.
حضرت علی(ع) که توان ادامه نماز جماعت
را نداشت، به فرزندش امام حسن مجتبی(ع) فرمود که نماز جماعت را ادامه دهد و
خود آن حضرت، نمازش را نشسته تمام کرد.
روایت شده که آن حضرت در آن شب بیدار
بود و بسیار از اتاق بیرون می رفت و به آسمان نظر می کرد و می فرمود: به
خدا سوگند، دروغ نمی گویم و به من دروغ گفته نشده است. این است آن شبی که
به من وعده شهادت دادند.
روایت شد، که در هنگام ضربت زدن
عبدالرحمن بن ملجم بر سر مطهر حضرت علی(ع)، زمین به لرزه در آمد و دریاها
مواج و آسمان ها متزلزل شدند و درهای مسجد به هم خوردند و خروش از فرشتگان
آسمان ها بلند شد و باد سیاهی وزید، به طوری که جهان را تیره و تاریک ساخت و
جبرئیل امین در میان آسمان و زمین ندا داد و همگان ندایش را شنیدند. وی می
گفت: تهدمت و الله ارکان الهدی، و انطمست أعلام التّقی، و انفصمت العروه
الوثقی، قُتل ابن عمّ المصطفی، قُتل الوصیّ المجتبی، قُتل علیّ المرتضی،
قَتَله أشقی الْأشقیاء؛(8) سوگند به خدا که ارکان هدایت درهم شکست و ستاره
های دانش نبوت تاریک و نشانه های پرهیزکاری بر طرف گردید و عروه الوثقی
الهی گسیخته شد. زیرا پسر عموی رسول خدا(ص) شهید شد، سید الاوصیا و علی
مرتضی به شهادت رسید. وی را سیاه بخت ترین اشقیاء، ] یعنی ابن ملجم مرادی [
به شهادت رسانید.
بدین گونه پیشوایی شایسته، امامی عادل،
خلیفه ای حق جو، حاکمی دلسوز و یتیم نواز، کامل ترین انسان برگزیده خدا و
جانشین بر حق محمد مصطفی(ص)، به دست شقی ترین و تیره بخت ترین انسان روی
زمین، یعنی ابن ملجم مرادی ملعون، از پای درآمد و به سوی ابدیت و لقاء الله
و هم نشینی با پیامبران الهی و رسول خدا(ص) رهسپار گردید و امت را از وجود
شریف خویش محروم نمود.
پی نوشت ها:
1- الارشاد (شیخ مفید)، ص 20؛ الجوهره فی نسب الامام علی و آله (البری)، ص 112
2- وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص 41؛ تاریخ ابن خلدون، ج2، ص 184
3- الارشاد، ص 21؛ وقایع الایام، ص 41؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج1، ص 171
4- منتهی الآمال، ج1، ص 172
5- الارشاد، ص 23؛ منتهی الآمال، ج1، ص 172؛ الجوهره فی نسب الامام علی و آله، ص 113؛ وقایع الایام، ص 41
6- منتهی الآمال، ج1، ص 174
7- همان
8- همان
داستان ولادت و مراسم نامگذارى
و اما داستان ولادت به گونهاى که در روایات شیخ صدوق(ره)در امالى و علل و عیون اخبار الرضا(علیه السّلام)و روایات دیگر محدثین شیعه و اهل سنت آمده و از امام سجاد(علیه السّلام) روایتشده این گونه است که فرمود:انجام مراسم دینى و سنتهاى مذهبى
از جمله سنتهاى اسلامى درباره نوزاد، گفتن اذان و اقامه در گوش راست و چپ اوست که رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم)این سنت را درباره این نوزاد عزیز انجام داد، و پس از اینکه او را به دست آن حضرت دادند، در گوش راستشاذان و در گوش چپ او اقامه گفت (7) .کنیه و القاب
و از جمله آداب و سنتهاى ولادت نوزاد پس از نامگذارى، تعیین کنیهبراى اوست که طبق حدیثى، امام باقر(علیه السّلام)فرمود:پی نوشت ها :
1.مستدرک حاکم، ج 3، ص 169، اسد الغابه، ج 2، ص 9، اکمال الرجال خطیب تبریزى، ص 627، حیاة الامام الحسن، ج 1، ص 59.
2.بحار
الانوار، ج 43، ص 238، و به همین مضمون روایات بسیارى در کتب اهل سنت نقل
شده که بیشتر آنها در ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 492 به بعد ذکر شده
است.
3.بحار الانوار، ج 43، ص 251، حیاة الحسن باقر شریف، ج 1، ص 63، ملحقات احقاق الحق، ج 10، صص 501-492.
4.بحار الانوار، ج 43، ص 255، ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 498.
5.حیاة الامام الحسن بن على، ج 1، ص 63.
6.ملحقات
احقاق الحق، ج 10، ص 488 و حیاة الامام الحسن بن على، ج 1، ص 63.و در
مناقب ابن شهرآشوب از عمران بن سلیمان و عمرو بن ثابت نقل کرده که
گفتهاند: «ان الحسن و الحسین اسمان من اسامى اهل الجنة و لم یکونا فى
الدنیا»
7.بحار الانوار، ج 43، ص 239، مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 391،
صحیح ترمذى، ج 1، ص 286، صحیح ابى داود، ج 33، ص 214، احقاق الحق، ج 11،
صص 8-6.
8.و در برخى از روایات شیعه و اهل سنت آمده که دو گوسفند براى
حسن(علیه السّلام)و دو گوسفند براى حسین(علیه السّلام)قربانى کرد، ولى
روایتیک گوسفند مشهورتر و از نظر سند هم قوىتر از روایات دیگر است،
چنانچه در حیاة الامام الحسن نیز بدان تصریح کرده است.
9 و 10.بحار الانوار، ج 43، صص 239 و 250 و 257.حیاة الامام، ج 1، ص 64.ملحقات احقاق الحق، ج 10، صص 17-511.
11.نور الابصار، ص 108، و ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 519 به نقل از مفتاح النجا بدخشى.
12.و به تعبیر روایات«امرار موسى»مىکردهاند.
13.سفینة البحار، ج 1، ص 379.
14.سفینه، ج 2، ص 287 و ملحقات احقاق الحق، ج 10، صص 520 و 524 و 527.
15.ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 527.
16.حیاة الامام الحسن(علیه السّلام)، ج 1، ص 65.
17.بحار الانوار، ج 43، ص 255.
ولادت
در نیمه ماه رمضان سوم هجری، اولین فرزند علی علیهالسلام و فاطمه سلام الله علیها
به دنیا آمد. پس از ولادت، نامگذاری از جانب مادر به پدر، و از او به رسول
خدا محوّل شد و آن حضرت هم منتظر نامگذاری پروردگار ماند.
تا اینکه جبرئیل ،امین وحی، فرود آمد و گفت: « خدایت سلام میرساند و میگوید چون علی برای تو همانند هارون برای موسی است، نام فرزندش را نام فرزند حضرت هارون علیه السلام یعنی شبّر قرار ده!»
رسول خدا فرمود: « زبان من عربی است و شبّر، عبری است.»
جبرئیل گفت: « شبّر در زبان عرب به معنای« حسن» است.»
به این ترتیب، کودک، حسن نام گرفت. تنها کنیهی آن حضرت « ابو محمد» و مشهورترین القابش« سیّد» و «سبط» و «تقی» است.
نقش خاتم و انگشتر امام حسن را « العزه لله» گفتهاند؛ روز هفتم پس از ولادت، رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم مستحبات ولادت را
در مورد حسن به جا آوردند و حسن را به« ((ام فضل (لبابه)|ام الفضل))»
،همسر عمویشان، سپردند تا او را از شیری که به خاطر زایمان فرزندش، قثم، در پستان داشت، شیر دهد. بعدها نیز رسول خدا برای امام حسن، ادعیهی عافیت و حرزهای مخصوص چشمزخم را خواندند.
ذکر امام در قرآن
ذکر امام حسن علیه السلام در قرآن : قرآن مجید مشتمل است بر یادکردی از شخصیتها، از خوبان یا از بدان، لیکن این یادکرد گاهی همراه با ذکر نام است(همانند آنچه درباره موسی و فرعون ذکر
شده است) و گاه فقط با توصیف، و بدون ذکر نام.( همانند آنچه درباره امام
علی علیهالسلام نازل شده است.) درباره امام حسن علیه السلام نیز آیاتی به
صورت توصیف و بدون ذکر نام نازل شده است؛ همانند آیه تطهیر ، آیه ذوی القربی و آیه اولی الامر.
رابطه امام حسن علیه السلام و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم : امام حسن علیه السلام بیشتر از هفت سال با رسول خدا زندگی نکرد، ولی در همین مدت به شدت مورد عنایت آن حضرت بود و استفادههای علمی و تربیتی فراوانی برد. محبت رسول خدا به امام حسن
بسیار فراوان بوده و آن حضرت، گاهی نوهاش را در کارهای بزرگی همانند بیعت
رضوان و مباهله با نصارای نجران هم شرکت میداده است. رسول خدا دربارهی
او تعریف و تمجیدهای فراوانی نموده است که امام بعدها به مناسبتهای مختلف،
از آنها برای معرفی شخصیت الهی خویش سود جست.